قوانین هوشمند مدیران قانون پنجم

 


قوانین هوشمند مدیران

قانون پنجم

نوشته : استیون بارتلت

تاریخ انتشار : آگوست 2023

منتشر شده در هاروارد بیزینس ریویو


 

قانون پنجم

 

شما نمیتوانید به‌سادگی باورهای خود را انتخاب کنید، چراکه باورها اغلب مقاوم و سرسخت هستند. البته این بدان معنا نیست که تغییر آن‌ها غیرممکن است. برای تغییر یک باور، فرد نیاز دارد که شواهدی تازه و معتبر کشف کند؛ شواهدی که بتواند به آن‌ها اعتماد کند. اگر این شواهد جدید با باورهای موجود فرد هماهنگ باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که مورد پذیرش قرار گیرند. به‌ویژه شواهدی که جنبه‌های مثبت ارائه میدهند، راحت‌تر باور می‌شوند. اگر بتوانید اعتبار یا جزییات یکی از باورهای محدودکننده خود را زیر سؤال ببرید، قاطعیتتان نسبت به آن باور کاهش پیدا می‌کند. وقتی قصد دارید باور کسی را تغییر دهید، نباید به آن باور حمله کنید. در عوض، باید آن‌ها را در معرض شواهد جدید و مثبت قرار دهید، شواهدی که بتوانند الهام‌بخش باشند و هم‌زمان اثرات منفی باورهای قبلی را خنثی کنند. باورهای محدودکننده غالباً بزرگترین مانع میان آنچه هستیم و آنچه میتوانیم باشیم هستند. بنابراین، به جای اینکه خودتان را با جملات محدودکنندهای مثل نمی‌توانم، به‌اندازه کافی خوب نیستم، یا لیاقت ندارم عقب نگه دارید، تلاش کنید کارهایی را شروع کنید که شاید در ابتدا تصور کنید توانایی انجامشان را ندارید. رشد زمانی اتفاق می‌افتد که به چالش‌ها نزدیک شوید. این مفهوم درباره شرکت‌ها و مدیران در مواجهه با نوآوری نیز صدق می‌کند. نمونه‌ای از این موضوع را میتوان در آغاز دوران موسیقی دیجیتال مشاهده کرد؛ زمانی که آی‌تونز از سوی اپل معرفی شد و توانست مسیری ساده‌تر برای دسترسی به موسیقی فراهم کند. برخی از افراد در برابر این تغییر واکنش‌های منفی نشان دادند، مانند مدیرعاملی که به موسیقی دیجیتال با دیدی کاملاً بدبینانه نگاه می‌کرد. او معتقد بود این عرصه چیزی جز دزدی نیست و هیچ تأثیری روی فروش سی‌دی نخواهد داشت. تاریخ پر است از افرادی که درباره پیشرفت‌ها و نوآوریهای بزرگ اشتباه کرده‌اند؛ از کلیفورد استول که آینده اینترنت را تحقیر کرد و ظرفیت آن را نادید گرفت تا کسانی که اسب را پایدارتر از اتومبیل می‌دانستند یا تلفن همراه را یک خیال خام تصور می‌کردند. حتی مثال‌هایی مانند مدیرعامل سابق مایکروسافت نیز نشان می‌دهد که اعتماد بیش‌ازحد به دیدگاه‌های ثابت و مقاومت در برابر اطلاعات جدید، نتایج ناخوشایندی را به همراه دارد. علاوه بر این، تجربه‌های فردی نیز گویای اهمیت پذیرش تغییر است. برای مثال، در سال ۲۰۱۲، رسانه‌های اجتماعی در حال محبوب‌تر شدن بودند، اما برخی برندها هنوز نسبت به استفاده از این ابزارها مردد بودند. زمانی که پیشنهاد شد یکی از شرکتها صفحات رسانه اجتماعی راه‌اندازی کند، مدیر بازاریابی آن شرکت با نگرانی این ایده را رد کرد، چراکه می‌ترسید کنترل نظرات مصرف‌کنندگان غیرممکن باشد. سال‌ها بعد، همین شرکت به دلیل ناتوانی در سازگاری با تغییرات ناگزیر تکنولوژی ورشکست شد. درس مهمی که از این موارد میتوان گرفت این است که فروبردن سر در برف مثل کبک نه تنها نشان‌دهنده‌ی جهالت نیست بلکه گاه نشانه‌ای از غرور و خودخواهی است؛ احساسی که فرد را متقاعد می‌کند حق با اوست و نیازی به شنیدن نظرات دیگران یا بررسی شواهد نوظهور ندارد. متأسفانه این نوع رفتار اغلب وجه مشترک انسان‌هاست. دلیل روان‌شناختی اصلی این رفتار چیزی است که تحت عنوان ناهماهنگی شناختی شناخته می‌شود؛ پدیده‌ای که توسط روان‌شناس آمریکایی لئون فستیگر مطرح شد. ناهماهنگی شناختی زمانی اتفاق میافتد که افکار یا باورهای ما با اعمالمان تضاد پیدا کنند، و این تضاد اغلب منجر به ناراحتی روانی یا تنش درونی می‌شود. مثلاً کسی که سیگار می‌کشد، ممکن است دچار ناهماهنگی شناختی شود زیرا رفتارش با دانش عمومی درباره آسیب‌رسان بودن سیگار در تضاد است.

 

برای کاهش تنش‌های درونی یک فرد سیگاری، یا باید سیگار را ترک کند یا به نوعی رفتار خود را توجیه نماید. بسیاری از ما میتوانیم بهانههای افراد سیگاری را حدس بزنیم، مثل من فقط گاهی سیگار میکشم، کارهای بدتری هم هست که میتوانید با بدنتان انجام دهید، یا چرا نباید آزاد باشم که هر طور میخواهم رفتار کنم؟. طبق نظریه فستینگر، ناهماهنگی شناختی نشان میدهد چرا بسیاری از افراد با ایدهها یا ارزشهای متناقض زندگی میکنند. این ناهماهنگی میتواند مانع تغییر دیدگاههای افراد شود، حتی زمانی که تغییر دیدگاه منجر به نجات شغل، کسب‌وکار، یا حتی زندگی آن‌ها شود. پژوهش‌ها حاکی از این است که ناهماهنگی شناختی زمانی دردناک‌تر می‌شود که افراد با حقایق یا شواهدی مواجه شوند که دیدگاه آن‌ها را به چالش میکشد یا تضاد ایجاد می‌کند؛ وضعیتی که باعث تضعیف اعتمادبه‌نفس و احساس تهدید می‌شود. در دنیای کسب‌وکار، افرادی که سرسختانه به یک ایدئولوژی خاص پایبندند ممکن است نتوانند راه‌حل‌های مناسبی برای مشکلات خود پیدا کنند. حل مسائل معمولاً نیازمند داشتن فروتنی کافی برای کنار گذاشتن فرضیات اولیه و پذیرش بازخوردها از بازار است. بنابراین، گاهی مقاومت در برابر تغییرات می‌تواند چالش‌آفرین باشد. انسان‌ها اغلب ترجیح میدهند به عقایدشان پایبند بمانند، حتی اگر این به ضرر آن‌ها تمام شود، مثلاً نمونه‌هایی از مدیرعامل‌های بزرگ که در گذشته اشتباهات واضحی انجام دادند اما همچنان بر عقایدشان اصرار ورزیدند. یک بار روان‌شناس آمریکایی، الیوت آرونسون، پدیده ناهماهنگی شناختی را از طریق یک آزمایش بررسی کرد. او گروهی از افراد را به یک فرآیند سخت‌گیرانه برای عضویت در یک گروه گفت‌وگو وارد کرد، در حالی که عده‌ای دیگر بدون هیچ دشواری به گروه اضافه شدند. نتایج نشان داد که کسانی که فرآیند سخت‌تری را پشت سر گذاشته بودند، رضایت و لذت بیشتری از حضور در گروه داشتند. آرونسون این رفتار را چنین توضیح داد: وقتی افراد برای چیزی زمان، انرژی یا پول خود را سرمایه‌گذاری می‌کنند و نتیجه مورد نظر حاصل نمیشود، نوعی ناهماهنگی درونی شکل می‌گیرد که افراد سعی می‌کنند با توجیه تصمیمات نادرست خود آن را کاهش دهند. در برخی موارد، این تلاش برای کاهش ناهماهنگی شناختی باعث میشود افراد روی جنبه‌های مثبت یا حداقل قابل‌تحمل تمرکز کنند، در حالی که کسانی که تلاشی نکرده بودند، راحت‌تر از واقعیت‌های ناخوشایند عبور می‌کنند. مقاومت در برابر تغییر، عدم گوش دادن به نظرات دیگران و تلاش مستمر برای اثبات درستی باورهای خود نشان‌دهنده عمق تأثیر ناهماهنگی شناختی است. در حوزه‌ی بازاریابی نیز این پدیده بارها مشاهده شده است. برخی مفسران و فعالان حوزه‌ی بازاریابی سنتی مشکلات خود را نهتنها نپذیرفتند بلکه واکنش‌های تهاجمی نسبت به نوآوری‌های جدید نشان دادند. آن‌ها با نفهمیدن اهمیت فناوری‌های نوین یا تهدید شدن هویت و جایگاهشان توسط تغییرات جدید، به رد و حمله نسبت به پیشرفت‌ها متوسل شدند. این کار ممکن است حس امنیت کوتاه‌مدتی بدهد، اما در نهایت باعث شده است فرصت‌ها‌ی مهم از دست برود. وقتی با چیزی جدید مواجه می‌شویم که معیشت، هویت یا هوش ما را به چالش می‌کشد، به جای تلاش برای فهم آن، اغلب آن را انکار یا سرکوب کرده و به آن حمله می‌کنیم. این رفتار شاید برای مدت کوتاهی آرامش ایجاد کند، اما در بلندمدت ممکن است ما را در معرض خطرات بزرگ و از دست دادن موفقیت‌های ارزشمند قرار دهد.

 

این موضوع به‌خوبی نشان میدهد که چرا مهمترین نوآوریهای تاریخ، در زمان معرفی اولیه، اغلب با بیشترین موج انتقادها روبه‌رو شدهاند. در واقع، این نوآوری‌ها احساسات، هویت، هوش و درک افراد را به چالش میکشیدند و باعث بروز نوعی ناهماهنگی شناختی در ذهن آن‌ها می‌شدند. به همین دلیل است که معتقدم انتقادهای تند از یک فناوری معمولاً گواهی بر توانمندی‌های آن است. این واکنش‌های انتقادی نشان میدهند که عده‌ای احساس خطر کردهاند و این فناوری قرار است تغییرات اساسی ایجاد کند. بنابراین، چنین فناوری‌هایی ارزش توجه و بررسی بیشتری دارند. همین دیدگاه باعث شده علاقه‌ام به فناوری‌هایی مثل وب ۳.۰، بلاکچین و رمزنگاری زیاد شود و شرکتی نرمافزاری به نام تردوب در این حوزه راهاندازی کنم. کارشناسان ابتدا این تکنولوژی‌ها را رد میکردند، به آن‌ها حمله میکردند و حتی به‌شدت نسبت به آن‌ها موضع‌گیری می‌کردند. این فضای بدبینی من را به سال ۲۰۱۲ برگرداند؛ زمانی که برای اولین بار یک شرکت رسانه‌ای مبتنی بر فناوری وب ۲.۰ تأسیس کردم. این بار تصمیم گرفتم تحقیقاتم را بدون قضاوت و شتابزدگی انجام دهم. با کنار زدن جنبه‌های پول‌پرستی و رفتارهای کوتاهبینانه که معمولاً با ظهور فناوری‌های جدید همراه است، متوجه شدم که بلاک‌چین در واقع یک انقلاب تکنولوژیکی بنیادین است که میتواند بسیاری از جنبههای زندگی ما را سادهتر، بهتر، سریعتر و ارزانتر کند. تردوب اخیراً در آخرین دور سرمایهگذاری ارزشی معادل ۱۶۰ میلیون دلار پیدا کرد و اکنون صدها هزار مشتری از ابزارهای ما استفاده می‌کنند. حتی اگر یک نوآوری جدید موجی از منتقدان ایجاد نکند، باید به یاد داشته باشیم که نوآوری معمولاً ماهیتی مخل‌گونه دارد، زیرا متفاوت است. نوآوری باید طبیعتاً عجیب به نظر برسد، غیرمعمول باشد، سوءتفاهم ایجاد کند و حتی ممکن است در ابتدا احمقانه یا غیرقانونی به نظر برسد. مصاحبه‌ای با روری ساترلند، معاون رئیس گروه تبلیغاتی اوگیلوی داشتم. او بیان کرد که آنچه بیشتر برای مردم اهمیت دارد این نیست که یک ایده درست یا مؤثر باشد، بلکه این است که آیا آن ایده با پیشفرضهای مرسوم و جاافتاده سازگار است یا نه. ایده‌های جدید اغلب منافع شخصی، موقعیت اجتماعی، شغل یا هویت افراد را تهدید می‌کنند و همین باعث ناهماهنگی شناختی و تمایل به انکار واقعیتها می‌شود. وقتی خود را به ایدئولوژی‌ها، سیاستمداران، برندها یا فناوری‌های خاصی وابسته بدانیم، این وفاداری می‌تواند ما را به چشم‌پوشی از شواهد مخالف یا تحریف آن‌ها سوق دهد. اگر فکر کنیم کسی در جبهه مخالف ما قرار دارد، حتی پیش از شنیدن سخنانش دچار تعارض شناختی میشویم. اما باید بیاموزیم که چگونه انسان‌هایی باشیم که با چالشها و تغییرات مواجه میشوند. همان‌طور که مایکل سیمونز، کارآفرین حوزه آموزش، گفته است: اگر کسی امروز چهلساله باشد، نرخ تغییری که تا سال ۲۰۴۰ وقتی شصتساله می‌شود تجربه خواهد کرد چهار برابر تغییرات کنونی خواهد بود. چیزی که امروز در یک سال تغییر می‌کند، در آینده طی سه ماه رخ خواهد داد. برای کسی که امروز دهساله است، وقتی شصت‌ساله شود، حتی یک سال از نرخ تغییر امروز را تنها ظرف یازده روز تجربه خواهد کرد. ری کورزویل، آینده‌پژوه برجسته نیز پیش‌بینی کرده است که قرن بیست و یکم ما شاهد صد سال پیشرفت تکنولوژیکی نخواهد بود؛ بلکه تقریباً معادل بیست هزار سال پیشرفت خواهیم داشت، وقتی میزان آن را با نرخ کنونی مقایسه کنیم. این یعنی تغییرات فقط سریعتر خواهند شد و ما باید انتظار داشته باشیم احساس ناهماهنگی شناختی بیشتری را تجربه کنیم؛ احساسی که گویی چیزی منطقی نیست یا با دانسته‌های قبلی ما تضاد دارد.

 

زمانی که رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت آمریکا، طی یک بازدید رسمی از قبرستانی در آلمان که محل دفن نازی‌های سابق بود، دیدن کرد، یکی از نخست‌وزیران جهان واکنش تندی نشان داد. وقتی از وی پرسیدند نظرش درباره این اقدام ریگان چیست، او می‌توانست یکی از دو راه را برای کاهش تضاد انتخاب کند: یا دوستی با آمریکا را زیر سؤال ببرد، یا بازدید ریگان را بی‌اهمیت یا بی‌دلیل تلقی کند. با این حال، نخستوزیر هیچکدام از این گزینه‌ها را انتخاب نکرد؛ بلکه به سادگی گفت: وقتی یک دوست اشتباه میکند، همچنان دوست باقی میماند و اشتباهش نیز پابرجا میماند. این دیدگاه نشان‌دهنده توانایی او در کنار آمدن با تضادها و مقاومت در برابر وسوسه نگاه مطلق به همه چیز بود. او دو ایده متفاوت را به طور هم‌زمان پذیرفت، بدون اینکه تلاش کند آن‌ها را به زور هماهنگ کند. این رویکرد درس ارزشمندی در مورد اهمیت داشتن ذهن باز و اجتناب از طرز فکر دوگانه است؛ درس پذیرش ظرافت‌های اختلاف‌ها و تشخیص اینکه دو ایده ظاهراً متضاد میتوانند هم‌زمان درست باشند. برخلاف آنچه قبیلهگرایی آنلاین ممکن است ما را به باور آن سوق دهد، باورهای مهم زندگی نباید سیاهوسفید یا صرفاً دوتایی باشند. فردی که انعطاف‌پذیری فکری دارد، می‌تواند هم‌زمان خوبی‌های روش‌های قدیمی و جدید را ببیند، بدون اینکه یکی را رد یا محکوم کند. لحظات تضاد زمانی رخ می‌دهند که با ایدهها، نوآوریها یا اطلاعات جدیدی روبهرو شویم که با باورهایمان مغایرت دارند یا احساس می‌کنیم هویتمان تهدید شده است؛ مثل فناوری‌هایی مانند وب ۳.۰، هوش مصنوعی، واقعیت مجازی؛ رسانههای اجتماعی؛ ایدئولوژیهای سیاسی مخالف یا جنبشهای اجتماعی. برای مقابله با این تضادها باید از قضاوتهای شتاب‌زده و پیش‌داوری دوری کنیم. چنین قضاوتهایی معمولاً تلاشی برای کاستن از فشار روانی ناشی از ناهماهنگی شناختی هستند. به جای این کار، بهتر است با ذهنی باز و کنجکاوی موضوعات جدید را بررسی کرده و از خود پرسش‌هایی صادقانه بپرسیم؛ مثل اینکه: چرا به باورهایم باور دارم؟ آیا ممکن است اشتباه کنم؟ آیا واقعاً اطلاعات کافی درباره موضوع دارم؟ آیا به دلیل عدم درک یک موضوع از آن دوری میکنم؟ یا شاید کورکورانه پیرو یک گروه یا حزب خاص هستم؟ آیا باورهای من واقعی‌اند یا صرفاً بازتاب باورهای افرادی شبیه به من هستند؟ کسانی که با صبر و شجاعت چنین پرسش‌هایی را از خود می‌پرسند و آماده رویارویی با تضادها هستند، آینده را خواهند ساخت. اما آنان که این کار را نمی‌کنند، به احتمال زیاد از پیشرفت جا می‌مانند. برای رشد و موفقیت باید با پیچیدگی‌ها و چالش‌ها مواجه شوید. اگر چیزی ذهن شما را به چالش بکشد یا باعث شود لحظه‌ای احساس کنید نمی‌دانید، دقیقاً همان زمان است که باید بیشتر درگیر شوید. اجتناب از مسائل دشوار مانع مسیر رشد شما خواهد شد. به جای نادیده گرفتن افراد یا ایده‌هایی که با آن‌ها مخالفید، بیشتر گوش کنید. به جای فرار از افکار یا باورهایی که شما را ناراحت میکنند، شجاعانه آن‌ها را بررسی کنید. بزرگ‌ترین خطر در زندگی این است که هیچ ریسکی نکنید. برای موفقیت باید خطر شکست را بپذیرید؛ برای عشق، خطر دل‌شکستگی؛ برای دریافت تحسین، خطر انتقاد؛ و برای رسیدن به منحصر‌به‌فرد بودن، خطر معمولی بودن. اگر زندگی را صرف اجتناب از خطر کنید، در واقع، خطر از دست دادن چیزی ارزشمندتر یعنی خودِ زندگی را پذیرفته‌اید.

 

 


Smart Rules for Managers

Rule No5

Written by: Steven Bartlett

Publication Date: August 2023

Published in Harvard Business Review

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها