قوانین هوشمند مدیران
قانون چهارم
نوشته : استیون بارتلت
تاریخ انتشار : آگوست 2023
منتشر شده در هاروارد بیزینس ریویو
قانون چهار
شما نمیتوانید بهطور مستقیم انتخاب کنید چه چیزی را باور داشته باشید، اما میتوانید نحوه تغییر یا اصلاح باورهای خود را یاد بگیرید. این مفهوم به ما آموزش میدهد چگونه باورهایی که درباره خودمان، دیگران، یا جهان داریم را دگرگون کنیم. حتی به ما میآموزد چطور باورهای ریشهدار دیگران را نیز تحتتأثیر قرار دهیم. تصور کنید کسی که عمیقاً دوستش دارید—مثل مادر، پدر، شریک زندگی یا حتی حیوان خانگیتان—در شرایطی گروگان گرفته شود. حالا یک تروریست خشن آنها را تهدید میکند و میگوید: اگر باور نکنی که من مسیح هستم، ماشه را میکِشم. آیا در چنین لحظهای میتوانید باور کنید که او مسیح است؟ واقعیت این است که نمیتوانید. حتی اگر به او دروغ بگویید و ادعا کنید که به او باور دارید، باز هم نمیشود حقیقتاً چنین باوری را در ذهن خود بپذیرید. این آزمایش فکری نکتهای بنیادین درباره ماهیت و محدودیت اختیار ما در انتخاب باورهایمان آشکار میکند. وقتی همه چیز در خطر است، نمیتوانیم صرفاً تصمیم بگیریم که چیزی را باور کنیم. پس چرا فکر میکنیم انتخاب باورهایمان ممکن است؟ برای بررسی بیشتر این موضوع، از هزار نفر نظرسنجی کردم. پرسیدم: آیا فکر میکنید باورهای خود را انتخاب میکنید؟ هشتصد و پنجاه و هفت نفر گفتند باورهایشان انتخابکردنی هستند. اما در ادامه نظرسنجی، وقتی از آنها خواستم تصور کنند در شرایطی مثل تهدید عزیزشان توسط یک تروریست، آیا میتوانند صادقانه باور کنند که آن تروریست مسیح است؟ نود و هشت درصد اعتراف کردند که نمیتوانند چنین باوری داشته باشند؛ بیشترین کاری که میتوانند انجام دهند، فقط دروغ گفتن است. باورهای اساسی شما درباره خودتان، دیگران و جهان اطراف، انتخابشده توسط شما نیستند. این حقیقت ممکن است دیوارهای ذهنی افراد را به لرزه درآوَرَد؛ زیرا به نظر میرسد آزاد بودن و استقلال فکری آدمها را زیر سؤال میبرد. نتیجهای که گاهی گرفته میشود این است که اگر نمیتوانم باورهایم را انتخاب کنم، پس آیا محکوم به ماندن در وضعیت فعلی هستم؟ خوشبختانه پاسخ منفی است. زندگی روزمره نشان میدهد که باورهای شما پیوسته در حال تغییر و تکاملاند. برای مثال، احتمالاً دیگر به بابانوئل اعتقاد ندارید! جامعه نیز مدام باورهای خود را تغییر داده است؛ زمانی مردم فکر میکردند دود تنباکو فواید پزشکی دارد و پزشکان برای نجات افراد غرقشده آن را وارد بدنشان میکردند. یا تا همین چند دهه پیش تصورات عجیبی درباره برخی مسائل پزشکی یا اجتماعی وجود داشت که اکنون نامعتبر شناخته شدهاند. حتی برخی باورهای مفرح ولی غیرعلمی نیز وجود داشتند؛ مثلاً بیگانگان فضایی پیامهای رمزگذاریشدهای با صاف کردن مزارع کشاورزی ارسال میکنند. نکته کلیدی این است که مغز انسان طوری طراحی شده تا با حفظ انرژی، بقا و سازگاری بیشتری داشته باشد. یکی از استراتژیهای اصلی مغز یافتن الگوها و ایجاد پیشبینیهایی بر اساس آنهاست. باورها در این روند بسیار مؤثرند زیرا به مغز کمک میکنند سریعتر محیط را تحلیل کند. اجداد ما که باورهای سرسختانهای درباره خطرات داشتند—مثلاً شیرها خطرناکاند، آتش داغ است، و آبهای عمیق تهدیدآمیز هستند—همین الگوهای فکری را حفظ کردند تا نسلهای بعدی بتوانند زنده بمانند. اکنون دوباره به مثال تروریستی برگردیم. تصور کنید آن فرد جلوی چشمان شما یک لیوان آب را به شراب تبدیل کند—کاری که گفته شده مسیح انجام میداد. آیا این توانایی او باعث تغییر باور شما نسبت به او خواهد شد؟ این سؤال عمق پیچیدگی و انعطافپذیری ذهن انسان در برابر تغییر باورها را نشان میدهد.
آیا اکنون باور خواهید کرد که یک تروریست میتواند در نظر برخی مسیح باشد؟ در یک نظرسنجی، 77 درصد پاسخدهندگان اظهار داشتند که اقدامات معجزهآسا چون تبدیل آب به شراب برای آنان کافی است تا باور کنند تروریست همان مسیح است. همچنین، 82 درصد اعلام کردند که چنین شواهدی میتواند دیدگاهشان را نسبت به تروریست تغییر دهد. این آزمایش فکری و نتایج حاصل از نظرسنجی نشان میدهد که بسیاری از باورهای ما اساساً بر پایه شواهد اولیه شکل میگیرند. با این حال، پژوهشهای علمی متعدد تأیید کردهاند که کیفیت و صحت این شواهد همیشه نقشی تعیینکننده ندارند؛ بلکه آنچه اهمیت دارد نحوه تفسیر و پذیرش این شواهد بر اساس تجربیات و تعصبات قبلی است. برای مثال، هنوز هم 300 هزار آمریکایی معتقدند که زمین تخت است. در یک نظرسنجی اخیر توسط مؤسسه ایپسوس، 21 درصد از بزرگسالان آمریکایی گفتند که باور دارند بابانوئل واقعی است. شگفتآورتر آنکه تعداد قابلتوجهی از افراد به وجود پاگنده یا هیولای دریاچه در اسکاتلند ایمان دارند. برای تغییر باورهای افراد به سادگی نمیتوان گفت که آنها اشتباه میکنند، همانطور که در قانون تغییر دیدگاهها دیدهایم. نشان دادن تصویر زمین گرد به معتقدان زمین تخت نیز کارساز نیست، زیرا باورهای آنان به بیاعتمادی عمیق به منابع اطلاعاتی مثل ناسا یا جامعه علمی گره خورده است. آنها ناسا را تقلبی، فضانوردان را بازیگر و کل دانشمندان را همدست یک توطئه بزرگ میدانند. اعتماد نقش مهمی در پذیرش اطلاعات دارد. در کتاب مشهور دکتر رابرت چالدینی با عنوان نفوذ، توضیح داده شده است که اگر به اعتبار یک منبع اعتماد کنیم، احتمال اینکه باورهای آن شخص را بپذیریم بسیار بالاتر خواهد بود. مثلاً اگر لیونل مسی ادعا کند کفش فوتبال آدیداس بهتر از نایکی است یا اگر پزشک توصیه کند قرصی را مصرف کنیم، احتمالاً آن باور یا اقدام را جدی خواهیم گرفت. علاوه بر این، بسیاری از افراد فقط به دلیل اینکه کسانی که دوستشان دارند و به آنها اعتماد دارند نیز همان باورها را دارند، بیچونوچرا اعتقاد خود را شکل میدهند. دنیل کانمن، برنده جایزه نوبل 2002، به قدرت شخصیتهای بانفوذ در تغییر باورهای افراد اشاره میکند. با وجود این، اصلیترین عامل در شکلگیری باورها همچنان تجربه مستقیم از طریق حسهای فیزیکی خودمان است؛ چیزی که به آن دیدن، باور کردن است میگویند. برای مثال، اگر بخواهیم زمین تختگراها را قانع کنیم که زمین کروی است، تنها راه ممکن شاید فرستادن آنان به فضا باشد تا بتوانند با چشم خود ببینند. این نیاز به مشاهده شخصی دلیل استمرار بسیاری از نظریههای توطئه عجیب و غریب را توضیح میدهد. رد تغییرات اقلیمی، باور به تخت بودن زمین یا زیر سؤال بردن واکسنها نمونههایی از همین پدیده هستند؛ زیرا برای بسیاری از ما این مسائل غیرممکن است که مستقیماً تجربهشان کنیم. به همین ترتیب، کسی که در مهارت گفتاری خود اعتماد به نفس ندارد، نمیتواند صرفاً با شنیدن اطمینان مادرش که تو سخنران خوبی هستی اعتماد به نفس پیدا کند؛ او باید شواهد ملموس از موفقیت خود را از منابع معتبر دریافت کند، مانند بازخورد مثبت از مخاطبانی بیطرف. با توجه به اینکه اغلب ما به خود و حواس جسمیمان بیش از هر چیز دیگر اعتماد داریم، دانشمندان باید تلاش کنند یافتههای علمی خود را با استفاده از حواس پنجگانه قابل درک سازند. مثلاً آموزگاران تغییرات اقلیمی اکنون تلاش میکنند تا تأثیر علمی این پدیده را به شیوهای محلی ترجمه کنند؛ تجسم آثار تغییرات آب و هوایی بر محیط اطرافمان میتواند فرصت دیدن و درک مستقیم این بحران جهانی را فراهم کند.
تالی شاروت، متخصص حوزه شناخت و تغییر باورها، در مطالعات خود به این نتیجه رسیده است که مغز انسان برای پذیرش یا رد شواهد جدید، آنها را با اطلاعات فعلی ذخیرهشده در ذهن مقایسه میکند. او معتقد است که ایجاد تغییر در باورهای موجود، با دشواریهایی همراه است، زیرا باورها به مرور زمان شکل گرفته و ریشهدار شدهاند. با این حال، امکان تغییر باورها وجود دارد، بهویژه زمانی که شواهد جدید با تمایلات درونی فرد همخوانی داشته باشد. بهعنوان مثال، یک کودک ممکن است باور کند که یک فیل صورتی میتواند پرواز کند، چراکه ذهن او هنوز باورهای مخالفی در این زمینه نظیر قوانین فیزیک و رنگ طبیعی فیلها را شکل نداده است. اما همان موضوع برای یک بزرگسال قابلپذیرش نیست، زیرا شواهد موجود در ذهن او آن را رد میکند. طبق گفتههای شاروت، چهار عامل کلیدی برای تغییر باورها ضروری هستند: ۱. شواهد فعلی فرد ۲. میزان اعتماد فرد به شواهد فعلی ۳. ماهیت شواهد جدید ۴. اعتماد فرد به شواهد جدید از سوی دیگر، پدیدهای به نام خطای شناختی تأییدی نشان میدهد که افراد تمایل دارند اطلاعاتی را جستوجو و انتخاب کنند که با باورهای موجودشان مطابقت داشته باشد. به همین دلیل هر چقدر شکاف بین شواهد جدید و باورهای فعلی بیشتر باشد، احتمال تغییر باورها کاهش مییابد. با این حال، شاروت اشاره میکند که وقتی شواهد جدید دقیقاً مطابق چیزی باشد که افراد تمایل دارند بشنوند مخصوصاً اگر ماهیت مثبت داشته باشد، احتمال تغییر باور بیشتر خواهد بود. برای مثال، در یک مطالعه سال ۲۰۱۱، وقتی به افراد گفته شد دیگران آنها را جذابتر از آنچه تصور میکنند، میبینند، بسیاری از آنها خوشحال شدند و باورشان را تغییر دادند. یا در پژوهش دیگری در سال ۲۰۱۶، شرکتکنندگان به محض شنیدن خبر مقاومت بیشتر ژنتیکیشان در برابر بیماریها نسبت به آنچه خود فکر میکردند، باورهایشان را دستخوش تغییر کردند. در حوزه سیاست نیز موضوع مشابهی اتفاق افتاد. در اوت ۲۰۱۶، طی یک نظرسنجی از ۹۰۰ شهروند آمریکایی خواسته شد تا پیشبینی کنند چه کسی رئیسجمهور خواهد شد. طرفداران هر دو گروه کلینتون و ترامپ ابتدا برندهبودن کلینتون را باور داشتند. اما پس از معرفی یک نظرسنجی جدید که بر پیروزی ترامپ تأکید داشت، تنها نظر طرفداران ترامپ به سرعت تغییر کرد؛ چراکه این اطلاعات تازه مطابق خواسته آنها بود، در حالی که طرفداران کلینتون این نظرسنجی را نادیده گرفتند. شاروت در نتیجهگیری خود بیان میکند که برای تغییر دادن باورها، باید با نحوه عملکرد مغز هماهنگ شد؛ نه اینکه سعی کنیم به زور با آن مقابله کنیم. بیشتر تلاشهای افراد برای بحث مستقیم یا تخریب باورهای موجود دیگری شکست میخورند. بنابراین، بهتر است به جای حمله به باورهای فعلی، روی ارائه و کاشتن شواهد جدید تمرکز کنید؛ شواهدی که تأثیرات مثبت و جذاب آنها به روشنی برجسته شده باشند. یک نمونه از این تکنیک را میتوان در واکنش والدین نسبت به ارتباط نادرست بین واکسن MMR و اوتیسم مشاهده کرد. علیرغم اینکه این نظریه در مقالهای در سال ۱۹۹۸ مطرح شد و بعدها رد گردید، بسیاری از والدین همچنان با اصرار از واکسیناسیون فرزندانشان جلوگیری کردند. این نشاندهنده قدرت باورهای ریشهدار و اهمیت شیوههای تأثیرگذاری صحیح در تغییر آنهاست.
در پژوهشی که گروهی از محققان انجام دادند، رویکردی متفاوت برای تغییر باورهای والدینی که نسبت به واکسیناسیون فرزندانشان مردد بودند، اتخاذ شد. بهجای مقابله مستقیم با باورهای موجود آنها، تلاش شد اطلاعات تازهای درباره فواید واکسن و نقش آن در پیشگیری از بیماریهای مرگبار کودکان ارائه شود. این استراتژی مؤثر بود و والدین پس از دریافت این اطلاعات، تصمیم گرفتند فرزندان خود را واکسینه کنند. مطالعات نشان دادهاند که حمله مستقیم به باورهای افراد یا ارائه دلایل و دادهها برای رد آنها، اغلب باعث کاهش باورهایشان نمیشود. اما وقتی از افراد خواسته میشود باورهایشان را توضیح دهند یا تحلیل کنند، قاطعیت و استحکام این باورها کاهش مییابد. این همان تکنیکی است که درمانگران شناختی-رفتاری در کار با مراجعان خود به کار میگیرند. برای مثال، در تحقیقی که الیزابت کلبرد در دانشگاه ییل گزارش کرده است، از دانشجویان تحصیلات تکمیلی خواسته شد تا میزان فهم خود از نحوه عملکرد سیفون توالت خانهشان را ارزیابی کنند. سپس از آنها خواستند مراحل دقیق کارکرد دستگاه را بنویسند. بعد از این تلاش برای توضیح عملکرد داخلی سیفون، مجدداً تقاضا شد فهم خود را دوباره ارزیابی کنند. نتیجه جالب بود؛ باور اولیه آنها نسبت به درکشان از نحوه کار سیفون به طور قابلتوجهی کاهش یافت. در مطالعهای مشابه در سال ۲۰۱۲، از شرکتکنندگان درباره مواضعشان نسبت به پیشنهادهای سیاسی مربوط به بیمه درمانی سؤال شد. همانطور که کلبرد توضیح داده است، از آنها خواسته شد ارزیابی خود را ارائه دهند و سپس تأثیرات اجرای هر پیشنهاد را تحلیل کنند. بیشتر افراد در این مرحله با مشکل مواجه شدند و پس از تحلیل و توضیح جزئیات، قاطعیت باورهایشان کاهش یافت. این یافته نشان میدهد که دعوت افراد به تشریح منطق و جزئیات باورهایشان تکنیکی مؤثر برای کاهش قطعیت نسبت به آن باورهاست. این روش نه فقط برای نگرشهای سیاسی یا اجتماعی بلکه برای تغییر باورهای محدودکننده شخصی نیز کاربرد دارد. اگر فردی معتقد باشد که بیارزش است، میتوان از او خواست دقیقاً دلایل این احساس را بیان کند و سپس پاسخهایش نقد و بررسی شود. این فرایند میتواند او را کمک کند تا از شر آن باورِ محدودکننده خلاص شود. حرکت به سمت منطقه رشد، جایی که شواهد جدید ظهور میکنند، کلید تغییر است. نویسنده تجربه شخصی خود را مطرح میکند: در دوران جوانی ترس شدیدی از سخنرانی در جمع داشت که ناشی از مجموعهای از باورهای محدودکننده بود. عبارت همه چیز خوب خواهد شد به تنهایی نتوانست این باورها را تغییر دهد زیرا او دلیلی قوی برای پذیرش آن نداشت. اما تکرار مداوم تجربه سخنرانی روی صحنه به مرور زمان شواهد جدید و مثبت برای او فراهم کرد؛ شواهدی که اعتماد به نفس او را تقویت کردند و به تدریج باورهای منفی جای خود را به اطمینان دادند. نتیجه این تغییرات چشمگیر بود: ترسی که زمانی او را عقب نگه میداشت، با ادامه سخنرانیها تقریباً ناپدید شد و باعث شد امروز با اعتمادبهنفسی قابل توجه در جلسات عمومی یا حتی پخش زنده تلویزیونی حضور پیدا کند. بنابراین، انجام دادن کاری که از آن میترسید و تکرار آن بهترین راه برای حذف ترسهاست. این دیدگاه توسط دیل کارنگی نیز تأیید شده است و نشاندهنده حقیقت مهمی درباره فرایند تغییر باورها و افزایش اعتماد به نفس است. وقتی باورها تغییر میکنند که فرد با شواهد جدید و متناقض نسبت به باورهای پیشین خود مواجه شود و بتواند به آنها اعتماد کند. برای تغییر باورهای محدودکننده نه خواندن کتابهای توسعه فردی یا دیدن فیلمهای انگیزشی کافی است، بلکه نیاز به تجربهای عملی داریم که این باورها با شواهد تازه و واقعی مواجه شوند. هرچه این تجربهها بیشتر تکرار شوند، امکان تغییر حتی سرسختترین باورها نیز فراهم میشود. نویسنده تجربه شخصی خود را بازگو میکند که چگونه طی یک دوره زمانی یک ساله توانسته از اعتقاد عمیق مسیحی به ضدیت با آن برسد
Smart Rules for Managers
Rule No4
Written by: Steven Bartlett
Publication Date: August 2023
Published in Harvard Business Review
ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدیپور
انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است