رشد پس از سانحه و پرورش خصلت بهبودپذیری 

 


رشد پس از سانحه و پرورش خصلت بهبودپذیری

تاریخ انتشار: مارس 2011

مولف : دکتر کن کول ول 

منتشر شده در کلاید بانک مدیا


 

سارا گرین:« به برنامه ایده پردازی نشریه کسب‌وکار هاروارد خوش‌آمدید. من سارا گرین هستم. امروز با مارتین سلیگمن، استاد دانشگاه پنسیلوانیا صحبت می‌کنیم، مردی که به عنوان پدر روانشناسی مثبت شناخته می‌شود. او نویسنده کتاب جدیدی است با عنوان شکوفایی و نیز نویسنده مقاله ایجاد قابلیت بهبودپذیری که در شماره آوریل سال ۲۰۱۱ مجله هاروارد بیزینس ریویو منتشر می‌شود. مارتین از اینکه امروز برای ما صحبت می‌کنی بسیار سپاسگزارم.


 مارتین سلیگمن: من هم از بودن در اینجا خوشحالم.


سارا گرین: می‌دانم پروژه بسیار بزرگی است، اما می‌خواهم درباره کارهایی که با ارتش آمریکا داشتی بگویی، کارهایی که مبنای مقالت بوده است.


مارتین سلیگمن: حدود دو سال و نیم پیش، رئیس ستاد ارتش من را به پنتاگون دعوت کرد و از من پرسید سلیگمن، روانشناسی مثبت درباره خودکشی، اختلال اضطراب پس از سانحه، اعتیاد به مخدر، طلاق و افسردگی چه می‌گوید؟ جلسه‌ای با اعضای ستاد داشتم و در آنجا گفتم واکنش انسان به ناملایمات شدید یا درگیری نظامی، اخراج شدن از محل کار و طلاق، نموداری منحنی شکل دارد.در سمت چپ با افرادی مواجهید که فرو می‌پاشند. فروپاشی به چهار شیوه انجام می‌شود: اضطراب، افسردگی، خودکشی و اختلال اضطراب پس از سانحه. با خودم فکر کردم ارتش باید سالانه ۵ تا ۱۰ میلیارد دلار ۸ برای درمان این موارد هزینه کند. اما ارتش بیمارستان نیست. و در مورد واکنش ما به ناملایمات دو موضوع مهم وجود دارد.


بیشتر افراد بهبودپذیرند،به این معنا که پس از بیکاری، پس از طرد شدن، پس از تجربه درگیری نظامی، دوره سختی پشت سر می‌گذارند، اما یک تا دو ماه بعد، مطابق معیارهای روانی و جسمی به وضعیت قبلی خود برمی‌گردند. اما تعداد بالایی از آن‌ها چیزی از خود نشان می‌دهند که اختلال استرس پس از سانحه نامیده می‌شود. یعنی اغلب دوران بسیار سختی را در قالب اختلال اضطراب پس از سانحه سپری می‌کنند. ولی یک سال بعد، از لحاظ معیارهای روانی و جسمی قدرتمندتر از گذشته می‌شوند. این افراد مصداق همان جمله نیچه‌اند که می‌گوید چیزی که من را نکشد، قوی‌ترم می‌کند. برای همین توصیه‌ام به ژنرال کیسی اندازه‌گیری و ایجاد بهبودپذیری و ساختن ارتشی بود که به اندازه آمادگی جسمی، آمادگی روانی هم دارند.


سارا گرین: قبل از صحبت درباره جزئیات اجرای این برنامه باید بگویم وقتی مقاله را می‌خواندم متوجه شدم چقدر در رسانه‌ها بر اختلال اضطراب پس از سانحه تمرکز می‌کنیم. نتیجه‌ای که می‌گرفتم، این بود که تنها شیوه دوری از اختلال اضطراب پس از سانحه، دوری از سانحه است که فارغ از اینکه چه فردی باشید نشدنی است. به نظرم با تغییر تمرکز بر رشد پس از دانه لطف بزرگی به خودتان می‌کنید. ولی قبل از آنکه بیشتر درباره آن حرف بزنیم می‌خواهم بدانم به نظر شما آیا تمرکز پیش از اندازه روی اختلال اضطراب پس از سانحه تأثیری منفی در افراد دارد؟


مارتین سلیگمن: روی یکی از واقعیات دست گذاشتید. وقتی به وست پوینت رفتیم، از دانشجویان پرسیدیم چه تعدادی از شما با اختلال اضطراب پس از سانحه آشنایید. ۹۷ درصد آن‌ها پاسخ مثبت دادند. همچنین پرسیدیم چه تعداد از شما با رشد پس از سانحه آشنایید. فقط ۱۰ درصد آن‌ها پاسخ مثبت دادند. اهمیت بسیار این موضوع آگاهی از پدیده «رشد پس از سانحه » به خاطر آن است که موجب دلگرمی و امید فرد نسبت به خودش می‌شود. بنابراین دامنه بحث تنها محدود به افسردگی نیست. اگر شما فقط اختلال اضطراب پس از سانحه را بشناسید و واقعه ناخوشایندی را تجربه کنید و روز بعد به ناگاه اشک‌هایتان سرازیر شود، با خودتان فکر می‌کنید دارم غرق می‌شوم. من دچار اختلال استرس پس از سانحه شده‌ام. و این ذهنیت تنها به تشدید علائم منجر می‌شود که علائم اضطراب و افسردگی است و این شرایط به نوبه خود، کاری می‌کند با اطمینان بیشتری فکر کنید دارید از پا در می‌آیید و چنین احساسی خود شرایط را بدتر می‌کند.
از سوی دیگر، حتی اگر اندکی سواد پزشکی داشته باشید و بدانید گریه و ماتم گرفتن و احساس افسردگی، معمولی است نسبت به اخراج شدن از محل کار و تجربه درگیری نظامی، اما پاسخ معمول به چنین وقایعی گاهی بهبود یافتن و گاهی قوی‌تر شدن است؛ این آگاهی مانع از سقوطتان می‌شود. برای همین خیلی مهم است افراد بدانند واکنش طبیعی به اتفاقات خیلی بد سقوط نیست، اختلال اضطراب پس از سانحه هم نیست، بلکه بهبود یافتن و در مواقع بسیاری نیز رشد است.
سارا گرین: وقت آن است اندکی درباره ویژگی‌های رشد پس از سانحه بیشتر صحبت کنیم. یکی از موضوعاتی که در مقاله به آن اشاره کردید، این است که یکی از بخش‌های اصلی آن تلقی شکست به صورت رسیدن به دوراهی است. منظورتان از آن چیست و چرا اینقدر اهمیت دارد؟


سلیگمن: خب در بسیاری از مواقع، حوادث خیلی بد به دوراهی‌های شخصی و اخلاقی می‌انجامد. این‌ها بحران‌های وجودی هستند که در آن‌ها مجبورید تصمیم بگیرید به همین دلیل، آن‌ها را مثل رسیدن به دوراهی می‌دانیم. از جالب‌ترین ویژگی‌های افسردگی که جز بسیار بزرگی از اختلال اضطراب پس از سانحه است، همان احساسی است که به شما می‌گوید بی‌خیال اهدافتان شوید. امکان رسیدن به آن‌ها وجود ندارد. اینجاست که سر دوراهی قرار می‌گیرید. از خود می‌پرسید: چه کارهای دیگری می‌توانم انجام دهم؟ چه درهایی به رویم باز است؟ و یکی از مهم‌ترین ابعاد آگاهی از پدیده رشد پس از سانحه و بهبودپذیری وقتی خودش را نشان می‌دهد که آن درها به رویتان باز است و اگر افسردگی، اضطراب یا علائم رشد پس از سانحه شما را زمین‌گیر کرده باشد، از آن درها عبور نمی‌کنید. شما استفاده‌ای از آن‌ها نمی‌کنید. اما باید بدانیم، معمولاً افرادی که وقایع خیلی بد را تجربه می‌کنند، درهای جدیدی به رویشان باز می‌شود و بسیار مهم است برای عبور از این درهای جدید آمادگی داشته باشیم.


سارا گرین: یکی دیگر از اجزای مهم رشد بعد از حادثه ناگوار، بیان اصول زندگی است. چرا این کار به عنوان نوعی گام نهایی در مسیر رشد تا این حد اهمیت دارد؟
سلیگمن: انسان‌ها موجوداتی راویند، موجوداتی که دنبال معنا می‌گردند و داستان‌هایی از زندگی خود تعریف می‌کنند. اگر بتوانید روایتی از سانحه و بیکاری و درگیری خود تعریف کنید و در آن از اصول جدید و جهان‌بینی پخته‌تری استفاده کنید، مانند ارفئوس« از اساطیر یونان» مردگان بازمی‌گردد و معنای آن را درک می‌کند و به دنیا می‌گوید در آنجا چه خبر است، می‌توانید انتظار شرایط مناسبی پس از سانحه را داشته باشید.


سارا گرین: حالا تمایل دارم بدانم چگونه تمام اطلاعات را درباره رشد و سانحه در برنامه‌ای گنجاندید که برای ارتش آمریکا نتیجه می‌دهد.


سلیگمن: حدود ۲۰ سال پیش و پس از کار روی درماندگی آموخته شده این سؤال را به تدریج پرسیدیم چه کاری می‌توانیم روی انسان‌ها انجام دهیم تا. مقابل درماندگی آموخته شده در مواجهه با سانحه در آن‌ها شکل بگیرد. برای همین برنامه تاب‌آوری دانشگاه پنسیلوانیا را طراحی کردیم. سپس از مدارس، ابتدا از کلاس‌های درس و سپس از کل مدارس، بازدید کردیم‌. سپس سراغ نظام‌های آموزشی ملی رفتیم و مجموعه مهارت‌هایی را به معلمان یاد دادیم. معلمان سپس آن‌ها را به دانش‌آموزان یاد دادند. ما میزان اضطراب و افسردگی را در دانش‌آموزان سنجیدیم.


برای همین، آنچه اساساً از ۲۱ بار شبیه‌سازی برنامه دانشگاه پنسیلوانیا با دادن آن به معلمان برای تدریس یافتیم، این بود که طی دو سال بعدی شاگردان این معلمان در مقایسه با دیگر دانش آموزان افسردگی و اضطراب کمتری داشتند. این مقدمه کار با ارتش بود. در مرحله بعدی دوباره با ژنرال کیسی ملاقات کردیم. وقتی پیشنهاد کردم ارتش کل افراد را به سمت رشد و بهبودپذیری حرکت دهد، گفت مقالات شما در زمینه آموزش مثبت نگری را مطالعه کرده‌ایم و می‌دانیم این مهارت‌ها را به معلمان یاد می‌دهید و معلمان هم آن‌ها را به دانش‌آموزان یاد می‌دهند. دکتر سلیگمن، این طرح شما الگوی ارتش است. گفتم :واقعاً؟ گفت: بله. ۴۰ هزار معلم در ارتش داریم که افسر آموزشی هستند. سپس گفت کار ما باید آموزش این مهارت‌ها به ۴۰ هزار افسر آموزشی باشد. آن‌ها نیز این مهارت‌ها را به کل ۱/۱ نیروی ارتش یاد می‌دهند و ما هم به دقت بررسی می‌کنیم این کار مانع اختلال اضطراب پس از سانحه می‌شود یا نه. مهم‌تر از همه، ارتش بیمارستان نیست و عملکرد و آنچه را خوانندگان نشریه کسب‌وکار هاروارد بهره‌وری می‌نامند، افزایش می‌دهد. اکنون در اواسط این مرحله‌ایم.


سارا گرین: خوب می‌دانم این کار هنوز در حال انجام است؛ ولی می‌توانید تصویری از اوضاع آن به ما بدهید؟


مارتین سلیگمن: می‌توانم تصویری ذهنی بدهم؛ ولی نمی‌توانم نتایج را به شما اعلام کنم. نه به این دلیل که از آن‌ها اطلاع ندارم، بلکه کنگره هنوز گزارش آن را دریافت نکرده است.


برای همین به نظرم طی یکی دو ماه آینده عنوان اصلی خبرها می‌شود. ولی در حال حاضر می‌توانم به شما واکنش‌ها را بگویم. تا به حال ۳۱۰۰ افسر آموزشی دوره دانشگاه پنسیلوانیا را گذرانده‌اند و ساختار کار به گونه‌ای است که هر ماه ۱۸۰ افسر درجه‌دار به دانشگاه می‌آیند و آموزش ۱۰ روزه‌ای درباره برنامه بهبودپذیر پنسیلوانیا می‌بینند. این آموزش سه بخش دارد.


بخش اول سرسختی ذهنی است. بخش دوم رهبری با اتکا به نقاط قوت است و بخش سوم هم مهارت‌های اجتماعی برای رهبری است. این ده روز تقسیم می‌شود. ابتدا افراد یاد می‌گیرند چگونه از این مهارت‌ها در زندگی خود استفاده کنند و سپس نحوه آموزش آن‌ها را یاد می‌گیرند. نتایج به دست آمده بسیار حیرت‌آور است.
این افسران آموزشی افرادی بسیار قوی هستند، به عراق و افغانستان اعزام‌شده‌اند، قهرمان جنگی‌اند و اهمیت آن‌ها فراتر از حد تصور است. خیلی از آن‌ها در دو ساعت اول می‌نشینند و به صندلی خود تکیه می‌زنند. به جلو بعد در پایان روز اول، خم می‌شوند و مشارکت فعالی می‌کنند. نگران بودیم آن را بچگانه، احساسی یا روان‌شناسانه توصیف کنند. بعد از ۱۰ روز در کمال ناباوری دریافتیم میانگین نمره داده شده به این برنامه۴/۹ از ۵ است. صدها نفر از آن‌ها گفتند بهترین آموزشی بود که تا به حال در ارتش دیده بودند.


مصداق آن هم افسری بود که یک روز بعد از آموزش واکنش سازنده فعال به وقایع خوب، پیش من آمد و گفت که دیشب من و پسر ۱۱ ساله‌ام تلفنی درباره عملکردش توی لیگ نونهالان در آن روز صحبت می‌کردیم‌. کار خوبی انجام داده بود. بعد از ۵ دقیقه، پسرم گفت که بابا واقعاً خودتی؟ می‌گویم نتایج آن برای افراد به شکل انتزاعی، غیرمنتظره و حیرت‌آوری مثبت بوده است. یکی دو ماه دیگر هم پنتاگون انتشار نتایج را آغاز می‌کند. در حال حاضر اجازه انتشار آن‌ها را ندارم.
سارا گرین: واقعاً دلگرم‌کننده به نظر می‌رسد و می‌توانم صدای چرخیدن چرخ‌دنده‌ها را در سر شنوندگان بشنوم که می‌گویند درست است برای معلمان نتیجه داد، برای همه افسران آموزشی نتیجه داد، باید کاری کنم مدیرانم این کار را انجام دهند. می‌توانید اندکی درباره دشواری‌های تطبیق این برنامه در موقعیت سازمانی مختلف صحبت کنید؟


مارتین سلگمن: تا حد زیادی ساده است. برای همین باید بگویم برنامه بهبودپذیری پنسیلوانیا چگونه به ذهن ما رسید. ابتدا آن را روی نوجوانان عادی و زوج‌های مطلقه انجام دادیم. سپس آن را برای شرکت‌ها تطبیق دادیم. به این ترتیب، مدلی کلی متشکل از سرسختی ذهنی، رهبری با نقاط قوت و در نهایت مهارت‌های جزئی و رهبری ایجاد کردیم. به این ترتیب، مدلی کلی داشتیم که برنامه تاب‌آوری پنسیلوانیا در موقعیت‌های مختلف از آن استفاده کرد. عمدتاً آموزشی است؛ شرکتی نیز هست. وقتی پای ارتش به آنجا باز شد، مدل کلی را با موقعیت نظامی تطبیق دادیم. آنچه ما را متعجب می‌کرد این بود که فکر می‌کردیم باید برنامه ۱۰ روزه را تغییر اساسی دهیم چون به هیچ وجه متناسب با موقعیت نظامی نبود. ولی وقتی مصاحبه با سربازان را آغاز کردیم، متوجه شدیم بیشترشان در دهه سوم زندگی‌شان هستند. آن‌ها تلفن همراه داشتند و اختلال اضطراب پس از سانحه و طرد شدن در لزوماً به این معنی نیست که دوست فرد کشته شده است. طرد شدن اغلب از آن سوی دنیا، برای نمونه از کانزاس سیتی صورت می‌گیرد، مثل مشاجره تلفنی فرد با همسرش بر سر نمره بچه‌ها قبل از ورود به میدان جنگ، مسائل مالی یا دیده شدن او با فردی دیگر. همچنین دریافتیم بیشتر مثال‌هایی که در مدرسه برای معلمان، در زندگی شرکتی، برای زوج‌ها، برای افسردگی و بلوغ استفاده می‌کنیم، مناسب است. برای همین اساساً ۲۰ تا ۲۵ درصد محتوا را تغییر دادیم و اگر بخواهم کامل توضیح دهم، این برنامه به آسانی تطبیق‌پذیر است و در وضعیت‌های مختلف استفاده شده است و برای موقعیت شرکتی باید اندکی آن را تغییر داد.


سارا گرین: با مارتین سلیکمن از دانشگاه پنسیلوانیا مصاحبه کردیم. به او شکوفایی نام دارد و مقاله «ایجاد بهبودپذیری» او در شماره آوریل نشریه کسب‌وکار هاروارد چاپ شده است.
 

 


Post-traumatic growth and developing resilience

Published in March 2011

  Published in Clydebank Media

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها