بازپس‌گیری اعتماد به خلاقیت _ قسمت یکم

 


بازپس‌گیری اعتماد به خلاقیت

قسمت یکم

انتشار شده در تاریخ دسامبر 2012

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

بسیاری از افراد ذاتاً خلاق متولد می‌شوند. در کودکی، ما در بازی‌های تخیلی غرق می‌شویم، سؤال‌های عجیب می‌پرسیم و نقاشی‌هایی می‌کشیم که به اشکال مختلف تعبیر می‌کنیم. اما با گذشت زمان، به‌دلیل شرایط اجتماعی و آموزش رسمی، بسیاری از ما تمایل به ابراز خلاقیت را از دست می‌دهیم. ما یاد می‌گیریم که نسبت به قضاوت دیگران محتاط‌تر باشیم و به جای خلاقیت، بیشتر تحلیل‌گر شویم. در نتیجه، جهان به دو گروه «خلاق» و «غیرخلاق» تقسیم می‌شود و بسیاری از افراد به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه خود را در دسته دوم قرار می‌دهند.

 

با این حال، خلاقیت برای موفقیت در هر حوزه و صنعتی ضروری است. بر اساس پژوهشی که اخیراً شرکت IBM انجام داده است، خلاقیت مهم‌ترین ویژگی مورد انتظار در رهبران امروز جهان است. هیچ‌کس نمی‌تواند انکار کند که تفکر خلاق، باعث رشد و موفقیت بی‌شمار شرکت‌ها شده است؛ از شرکت‌های نوپایی مانند فیس‌بوک و گوگل گرفته تا شرکت‌های قدیمی و بزرگ مانند پروکتر اند گمبل و جنرال الکتریک.

 

دانشجویان اغلب برای پرورش خلاقیت به مؤسسه طراحی استنفورد (d.school) که توسط یکی از ما تأسیس شده، مراجعه می‌کنند. مشتریان ما در شرکت مشاوره طراحی و نوآوری IDEO نیز به همین منظور با ما همکاری می‌کنند. اما در این مسیر، دریافته‌ایم که هدف ما آموزش خلاقیت نیست، بلکه کمک به بازیابی اعتماد به نفس خلاقانه افراد است؛ یعنی توانایی طبیعی برای ایده‌پردازی و شجاعت برای امتحان کردن آن‌ها. برای این کار، ما استراتژی‌هایی ارائه می‌دهیم که به افراد کمک می‌کند بر چهار ترسی که معمولاً مانع خلاقیت می‌شوند، غلبه کنند: ترس از ناشناخته‌های پیچیده و مبهم، ترس از قضاوت شدن، ترس از برداشتن گام اول و ترس از دست دادن کنترل

 

شاید گفتنش آسان باشد، اما ما می‌دانیم که افراد حتی می‌توانند بر عمیق‌ترین ترس‌هایشان غلبه کنند. مثلاً روانشناس معروف، آلبرت بندورا، در آزمایش‌هایی نشان داد که با مواجهه تدریجی و کنترل‌شده، افراد می‌توانند ترس از مار را برطرف کنند. این فرآیند که او «مهارت‌یابی هدایت شده» می‌نامد، شامل چند مرحله کوچک و موفقیت‌آمیز است که به فرد کمک می‌کند به مرور بر ترسش غلبه کند. افرادی که این مسیر را طی کردند، نه تنها از ترس خود رهایی یافتند، بلکه در سایر جنبه‌های زندگی خود مانند سخنرانی عمومی و سوارکاری، شجاعت و پشتکار بیشتری نشان دادند.

 

ما نیز در سه دهه گذشته روشی مشابه برای کمک به افراد جهت عبور از موانع خلاقیتشان به کار گرفته‌ایم: چالش‌ها را به قدم‌های کوچک تقسیم می‌کنیم و با موفقیت در هر مرحله، اعتماد به نفس فرد را تقویت می‌کنیم. خلاقیت مهارتی است که باید تمرین شود، نه فقط استعدادی ذاتی. در ابتدا ممکن است این روند ناراحت‌کننده به نظر برسد، اما همان‌طور که افراد ترس از مار را تجربه کردند، این احساس به سرعت جای خود را به اعتماد و توانمندی جدید می‌دهد.

 

 

خلاصه‌­ای از ایده

 

اکثر مردم ذاتاً خلاق متولد می‌شوند. اما با گذشت زمان، بسیاری از ما یاد می‌گیریم که این انگیزه‌ها و تمایلات را سرکوب کنیم. ما نسبت به قضاوت دیگران محتاط‌تر، دقیق‌تر و تحلیلی‌تر می‌شویم. به نظر می‌رسد دنیا به دو گروه «خلاق» و «غیرخلاق» تقسیم شده است و بسیاری از افراد خود را در دسته دوم قرار می‌دهند. با این حال، می‌دانیم که خلاقیت برای موفقیت در هر حوزه و صنعتی ضروری است.

 

خبر خوب این است که همه ما می‌توانیم اعتماد به نفس خلاقانه خود را دوباره به دست آوریم. نکته کلیدی این است که بر چهار ترس بزرگ که اکثر ما را عقب نگه می‌دارند غلبه کنیم: ترس از ناشناخته‌های پیچیده، ترس از قضاوت شدن، ترس از برداشتن گام اول، و ترس از دست دادن کنترل.

 

این فصل یک رویکرد مبتنی بر تحقیقات روانشناس آلبرت بندورا را توصیف می‌کند، که به بیماران کمک می‌کرد ترس از مار را پشت سر بگذارند: شما چالش‌ها را به گام‌های کوچک تقسیم می‌کنید و با موفقیت در هر مرحله، اعتماد به نفس خود را افزایش می‌دهید. خلاقیت چیزی است که باید تمرین شود، نه فقط استعدادی ذاتی که با آن متولد می‌شوید.

 

در دانشکده طراحی (d.school)، ما معمولاً از دانشجویان می‌خواهیم که این نوع پژوهش‌های انسان‌شناسانه میدانی را انجام دهند — یعنی از منطقه راحتی خود بیرون آمده و وارد دنیای واقعی شوند — تا جایی که ناگهان خودشان به طور مستقل این کار را انجام می‌دهند. برای مثال، یک دانشمند کامپیوتر، دو مهندس و یک دانشجوی MBA که همگی در کلاس «قابلیت دسترسی شدید» به تدریس پروفسور جیم پتل از دانشکده کسب‌وکار استنفورد شرکت کرده بودند، متوجه شدند که نمی‌توانند پروژه گروهی خود را که تحقیق و طراحی یک دستگاه انکوباتور کم‌هزینه برای نوزادان تازه متولد شده در کشورهای در حال توسعه بود، تنها در حومه امن کالیفرنیا به پایان برسانند.

 

آن‌ها شجاعت به خرج داده و به مناطق روستایی نپال سفر کردند. با گفتگو با خانواده‌ها و پزشکان، دریافتند که نوزادانی که در خطر جدی قرار دارند، آن‌هایی هستند که زودتر از موعد در مناطق دور از بیمارستان به دنیا می‌آیند. روستاییان نپالی به یک انکوباتور ارزان‌تر در بیمارستان نیاز نداشتند، بلکه به راهی مطمئن برای گرم نگه داشتن نوزادان هنگامی که از دسترس پزشکان موثر دور هستند، نیاز داشتند. این بینش‌ها تیم را به طراحی یک «کیسه خواب» کوچک مجهز به جیب حاوی واکس خاصی که گرما را نگه می‌دارد، هدایت کرد. دستگاه گرم‌کننده نوزاد امبرس (Embrace Infant Warmer) تقریباً ۹۹ درصد ارزان‌تر از انکوباتورهای سنتی است و می‌تواند تا شش ساعت دمای مناسب را بدون منبع برق خارجی حفظ کند. این نوآوری می‌تواند هر سال جان میلیون‌ها نوزاد کم‌وزن و زودرس را نجات دهد و تنها به این دلیل به وجود آمد که اعضای تیم حاضر شدند خود را به قلمروی ناشناخته و ناآشنا بسپارند.

 

 

گام‌به‌گام با آشفتگی مقابله کنیم

نوشته: کارولین اوکانر و سارا استاین گرینبرگ

 

برای غلبه بر ترس‌های بزرگ که اکثر ما را عقب نگه می‌دارند، بهتر است از قدم‌های کوچک شروع کنیم. در اینجا چند راه برای راحت‌تر شدن با ورود به دنیای پیچیده و نامطمئن آورده شده است. این فهرست به تدریج چالش‌برانگیزتر می‌شود، اما می‌توانید دو مورد اول را بدون ترک میز کار خود انجام دهید.

 

 

گوش دادن در فروم‌های آنلاین

 

به گفتگوهای مشتریان بالقوه گوش دهید؛ آن‌ها در حال به اشتراک گذاشتن اطلاعات، بیان شکایات و پرسیدن سؤالات هستند — این درست مانند نشستن در یک کافی‌شاپ پرطرفدار است. شما به دنبال ارزیابی ویژگی‌ها یا قیمت نیستید، بلکه به دنبال نشانه‌هایی از دغدغه‌ها و خواسته‌های آن‌ها هستید.

 

تماس با بخش خدمات مشتریان شرکت خودتان

 

تجربه را از زاویه یک مشتری دنبال کنید، ببینید چگونه مشکل شما رسیدگی می‌شود و در طول مسیر چه احساسی دارید.

 

پیدا کردن یک کارشناس غیرمنتظره

 

منشی ساختمان شما درباره تجربه مشتریان شرکتتان چه می‌داند؟ اگر برای سفر کاری از خدمات خودرو استفاده می‌کنید، رانندگان چه دیدگاهی درباره شرکت دارند؟ اگر در حوزه سلامت کار می‌کنید، با دستیار پزشکی صحبت کنید نه پزشک. اگر محصول فیزیکی تولید می‌کنید، از تعمیرکار درباره نقاط ضعف رایج بپرسید.

 

مانند یک جاسوس رفتار کنید

 

یک مجله و یک هدفون بردارید و به فروشگاه یا یک کنفرانس صنعتی بروید (یا اگر مشتریان شما داخلی هستند، به اتاق استراحت یا محل ناهار). وانمود کنید که در حال خواندن هستید و هم‌زمان تماشا کنید. مثل یک کودک نگاه کنید و سعی کنید بفهمید چه می‌گذرد. مردم چگونه با محصول یا خدمات شما تعامل دارند؟ چه چیزهایی می‌توانید از زبان بدن آن‌ها برداشت کنید؟

 

مصاحبه‌ی غیررسمی با مشتری یا مشتری بالقوه

 

وقتی بیشتر راحت شدید، این کار را امتحان کنید: چند سؤال باز درباره محصول یا خدمت خود بنویسید. به‌جایی بروید که مشتریان شما معمولاً جمع می‌شوند، کسی را پیدا کنید که راحت بتوانید با او صحبت کنید و بگویید چند سؤال دارید. اگر کسی نپذیرفت، مشکلی نیست، شخص دیگری را امتحان کنید. در نهایت فردی را پیدا خواهید کرد که مشتاق صحبت با شماست. با هر سؤال جزییات بیشتری بخواهید. حتی اگر فکر می‌کنید موضوع را می‌فهمید، بپرسید «چرا این‌طور است؟» یا «می‌توانید بیشتر درباره آن بگویید؟» از افراد بخواهید به فرضیات پنهان خود بپردازند.

 

 

مثال دیگری از دو دانشجو به نام‌های اکشای کوتاری و انکیت گوپتا می‌آید که در دوره Launchpad مدرسه طراحی استنفورد شرکت کردند. این کلاس از آن‌ها می‌خواست که در پایان یک ترم ۱۰ هفته‌ای، یک شرکت را از صفر راه‌اندازی کنند. هر دو خود را «گیک» می‌دانستند—فنی، بسیار تحلیل‌گر و کمی خجالتی. اما تصمیم گرفتند پروژه‌شان—یک نرم‌افزار خواندن خبر شیک برای آی‌پد تازه عرضه شده—را خارج از دانشگاه و در یک کافی‌شاپ در پالو آلتو انجام دهند، جایی که در میان کاربران بالقوه بودند.

 

با وجود احساس ناخوشایند نزدیک شدن به غریبه‌ها، اکشای با پرسیدن نظر مشتریان کافی‌شاپ و آزمایش پروتوتایپ‌هایش، بازخورد جمع‌آوری کرد. انکیت هم هر روز صدها نسخه کوچک تغییر یافته از برنامه را کد می‌زد تا آزمایش شوند؛ از الگوهای تعامل گرفته تا اندازه دکمه‌ها. در مدت چند هفته آن‌ها با تکرار سریع توانستند محصول موفقی بسازند. اکشای می‌گوید: «ما از زمانی که مردم می‌گفتند این آشغاله رسیدیم به‌جایی که می‌پرسیدند این اپ روی همه آی‌پدها نصب شده؟» نتیجه این کار، برنامه Pulse News بود که چند ماه بعد در کنفرانس جهانی توسعه‌دهندگان، استیو جابز از آن تمجید کرد، تاکنون ۱۵ میلیون بار دانلود شده و یکی از ۵۰ اپلیکیشن برتر در تالار مشاهیر اپ استور اپل است.

 

اما فقط کارآفرینان و توسعه‌دهندگان محصول نیستند که باید وارد «آشفتگی» شوند؛ مدیران ارشد نیز باید مستقیماً صدای همه کسانی که تحت تأثیر تصمیماتشان هستند را بشنوند. برای مثال، در یک جلسه مدیریتی که IDEO برای شرکت ConAgra Foods برگزار کرد، مدیران از اتاق‌های کنفرانس لوکس خود بیرون آمدند و به محله‌های دشوار دیترویت رفتند؛ جاهایی که کیلومترها ممکن است بدون دیدن حتی یک فروشگاه مواد غذایی باشند. آن‌ها خودشان واکنش ساکنان شهر به محصولات غذایی را مشاهده کردند و با کشاورزی شهری صحبت کردند که امیدوار بود زمین‌های رهاشده را به باغ‌های محلی تبدیل کند. ال بولز، معاون اجرایی بخش تحقیق، کیفیت و نوآوری ConAgra می‌گوید: «چند سال پیش، جدا کردن تیم مدیریتی‌ام از دفتر کار سخت بود، اما حالا ما بیرون می‌رویم و وارد خانه‌های مشتریان می‌شویم تا بفهمیم واقعاً چه نیاز دارند.»

 


Regaining trust in creativity

Part 1

Published in December 2012

Published in Harvard Bussiness Journal

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها