راهاندازی کسب و کار
فصل یکم : از چه چیزی میترسید؟
قسمت یکم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
بررسی اجمالی فصل باورهای محدودکننده خودکار که ترس از شکست و نقش شانس کارآفرینان بالقوه را مهار میکند به یک طرح تجاری نیاز دارید؟ راهاندازی یک کسبوکار گام بزرگی است و کارآفرینان بالقوه باید چند سؤال سخت از خود بپرسند.
بسیاری از مردم باورهای محدودکننده اولیه و باورهای غلط در ذهن خود دارند که آنها را از برداشتن اولین قدم باز میدارد. کدام یک از آنها برای شما صدق میکند؟ آیا آنها شما را از رسیدن به رؤیاهایتان بازمیدارند؟
چه کاری میتوانید در مورد آن انجام دهید؟ باورهای محدودکننده یکی از بزرگترین موانعی که ما را عقب نگه میدارد، باورهای ما درباره خود و توانایی ما برای موفقیت به عنوان کارآفرین است. این باورها تقریباً همیشه مبتنی بر تعمیمها یا کلیشههایی از ظاهر کارآفرینان واقعی هستند.
یا فرآیند راهاندازی کسبوکار شامل آن چیزی است که ایجاد میشود. در اینجا برخی از رایجترین افکار منفی که منجر به باورهای خود محدودکننده میشوند آورده شده است:
خودت را مانند یک کارآفرین فکر کن قسمت 1 کارآفرینان متولد میشوند، نه ساخته میشوند" 43 همه تصوری از این دارند که یک کارآفرین متوسط چگونه است. شما چه فکر میکنید؟ آیا آنها خوب هستند؟ رانده میشوند؟ اعتمادبهنفس کاریزماتیک؟ پاسخ ممکن است شما را شگفتزده کند، موری کلاین در کتاب سال 2003 خود. «تغییر سازان» بیستوشش نفر از بزرگترین کارآفرینان تمام دوران آمریکا را شناسایی میکنند. نتیجهگیری خارج از برخی ویژگیهای بسیار سطحی مانند سختکوشی، هیچ، آنها در واقع کاملاً رایج هستند، برخی در مدرسه موفق میشوند.
برخی از آنها ترک تحصیل کرده بودند، برخی از خانوادههای پرجمعیت و برخی از خانوادههای فقیر بودند. برخی از آنها بسیار محبوب و اجتماعی هستند، در حالی که برخی دیگر تنها هستند. چیزی به نام شخصیت کارآفرین وجود ندارد. کلاین وجه اشتراک هر یک از آنها را به عنوان مجموعهای از ویژگیهای متضاد خلاصه کرد.
در Mick ما ذهنی باز داریم، هرکسی روش کار، سبک و اشتیاق خاص خود را دارد. وجه مشترک آنها بیش از یک سری تقاطع در مسیرهای تجاری است.
هیچ توضیحی نمیتواند مسیر موفقیت آنها یا مسیری را که برای رسیدن به مقصد طی کردهاند توضیح دهد. هیچ فرمول یا مجموعهای از قوانین نمیتواند از یک مرد تاجر بزرگی بسازد تا اینکه بتواند یک هنرمند یا دانشمند بزرگ بسازد.
موری کلاین آیا این بدان معناست که کارآفرینان موفق ذهنیت یکسانی ندارند؟ البته نه. این موضوع در این قسمت با جزئیات بیشتری مورد بررسی قرار گرفته است. باورهای غلط، باورهای اصلی هستند که کسبوکارها را عقب نگه میدارند.
اما تغییری در نگرش نیز وجود دارد که به آنها کمک میکند به اهداف خود به طور مؤثر و کارآمد دست یابند.
آژانس استعدادیابی مورد نیاز برای راهاندازی موفقیتآمیز یک تجارت مانند هر تلاش خلاق دیگری است، فقط به یادگیری نواختن پیانو فکر کنید.
تعداد کمی از مردم ناشنوا و به طور طبیعی استعداد کافی برای تبدیل شدن به پیانیستهای درجه یک جهانی بدون نیاز به آموزش رسمی یا حرفهای دارند.
اما با تمرین کافی و آموزش صحیح میتوانیم مهارتهایی را کسب کنیم. ما نمیتوانیم مارک زاکربرگ باشیم، اما اشکالی ندارد، ما باید رویاهایمان را دنبال کنیم، نه او. برای مثالی سریع برای نشان دادن انواع شخصیتهایی که هیچ مانعی برای موفقیت ندارند، داستان سه مرد را در نظر بگیرید که رگههای کارآفرینی داشتند: وارن بافت، مارک زاکربرگ و توماس ادیسون بافت در سال 1930 در اوماها، نبراسکا از یک نماینده کنگره متولد شد او از کودکی به کارآفرینی علاقه داشت و در جوانی در خواربارفروشی پدربزرگش کار میکرد. او همچنین به کارهای تجاری دیگری مشغول شد تا اینکه از دوران جوانی توانست مقدار زیادی پول جمع کند. هدف او رفتن به دنیای آموزش عالی و رفتن مستقیم به دنیای تجارت است. اما با اصرار پدر به تحصیل در دانشگاه ادامه داد. دهها سال بعد، بافت او علاوه بر اینکه یکی از موفقترین سرمایهگذاران جهان محسوب میشود، بیش از 80 میلیارد دلار دارایی دارد.
بافت علیرغم ثروت فراوانش زندگی متوسطی داشت و به یک انساندوست مشهور تبدیل شد. موفقیت او در کالج بر پایه ایجاد یک طرح کسبوکار، پایبندی به آن و تکرار این فرآیند بود. این را با مؤسس و مدیرعامل فیسبوک مارک زاکربرگ مقایسه کنید کندی زاکربرگ در سال 1984 در White Plains نیویورک متولد شد.
او در جوانی به برنامهنویسی علاقهمند شد و پس از پایان دبیرستان به عنوان یک اعجوبه برنامهنویسی شناخته شد. برای تحصیل روانشناسی و علوم کامپیوتر در هاروارد شرکت کرد و فیسبوک را از اتاق خوابگاه خود ایجاد کرد زاکربرگ از هاروارد انصراف داد.
و او از روشی برای موفقیت استفاده کرد که شامل حرکت سریع و شکستن موانعی بود که با ساختاری که برای خود ترسیم کرده بود متفاوت بود، زاکربرگ به آنچه که به ایده دره سیلیکون تبدیل شده است پایبند است، همه چیز قابل پیشبینی است و به آن "هکر" میگویند.
در سال 1847 - هشتاد و سه سال قبل از تولد وارن بافت - مخترع و کارآفرین توماس ادیسون به عنوان کوچکترین از هفت فرزند وارد جهان شد. او آموزش رسمی زیادی ندید. او تنها پس از چند ماه تحصیل در مدرسه توسط مادرش در خانه آموزش دید. ادیسون پس از کار در راهآهن در جوانی به تنهایی شروع به کار کرد. و او حق انحصاری فروش روزنامه در حق اختراع راهآهن محلی را به نام خود به دست آورد
با این حال، او یک تاجر زیرک و موفق بود که چهارده شرکت را تأسیس کرد که مهمترین آنها جنرال الکتریک است که هنوز هم یک شرکت چندملیتی موفق است.
ادیسون در زندگی شخصی خود از یک دکترین سختگیرانه پیروی کرد و زندگی گیاهخواری داشت. هر سه آنها با وجود سوابق تحصیلی و سبک شخصی متفاوت، تأثیر عمیقی بر جهان گذاشتند. هر سه سخت کار میکنند.
مهمتر از همه، رشته مشترکی که آنها را به هم متصل میکند، اشتیاق عمیق به راهی است که انتخاب کردهاند.من هیچ مهارت تجاری ندارم، بیشتر کارآفرینان مدرک کسبوکار ندارند و اغلب اولین تجربه آنها در دنیای تجارت زمانی است که کسبوکار خود را شروع میکنند.
این بدان معناست که شما باید خودتان آنها را تهیه کنید، تیمی از افراد با مهارتهای مناسب بسازید یا کارشناسان را استخدام کنید. بسیار مهم است که تیم مؤسس درگیر باشد و فصل 12 گروههای مؤسس را به طور کامل تشریح میکند.
مهارتهای تجاری ضروری نیستند، اما شما به دو مهارت اصلی نیاز دارید. خبر خوب این است که اگرچه برخی از افراد با استعداد طبیعی برای این مهارت متولد میشوند، اما هر کسی میتواند آن را بیاموزد.
آنها پایه و اساس یک زندگی سالم و شاد بدون توجه به مسیر هستند. خودآگاهی رهبران مؤثر باید فروتنی و اعتمادبهنفس خود را که «پارادوکس رهبری» نامیده میشود، حفظ کنند.
این دو ویژگی شخصیتی اغلب به عنوان دو متضاد ناسازگار دیده میشوند، اما این ارزیابی یک جزء مهم معادله را از دست میدهد: خودآگاهی. فیلسوف رواقی Epictetus نیاز به فروتنی را اینگونه خلاصه میکند: شما به آرامی آنچه را قبلاً میدانید یاد میگیرید.
برای یک فرد غیرممکن است که بفهمد، به نظر او، نقاط قوت و ضعف او چیست. زندگی بهطورکلی یک فرآیند یادگیری طولانی است فروتنی بیانی از خودآگاهی است، سطحی از فروتنی و خودآگاهی سالم که به شما امکان میدهد بگویید:"هنوز بهاندازه کافی نمیدانم" فروتنی به ما این امکان را میدهد که در مواقعی که به آن نیاز داریم کمک بخواهیم و دریافت کنیم و آنها به طور فعال به دنبال مشاوره و ایدههای خوب هستند بدترین ویژگیهای یک کارآفرین شک و بیاعتمادی است. و دیگران سعی میکنند بهترین ایدههایشان را بگیرند و بدزدند. این رفتار نامناسب منعکسکننده تصور اشتباه دیگری در مورد ایدهها و فرصتها است. همانطور که در فصل قبل بحث کردیم، ایدهها تنها زمانی ارزش ذاتی دارند که به فرصتهای عملی تبدیل شوند. و این پیشرفت به دلیل اثرانگشت کارآفرین شماست. اعتمادبهنفس نیز بیانگر خودآگاهی است، اگر با تکبر، تکبر یا خودخواهی اشتباه گرفته نشود، نتیجه خودآگاهی است. با فرض اینکه شانس خوبی برای غلبه بر این چالش دارید، اگر قبل از اینکه این کتاب را انتخاب کنید، خودآگاهی فکری نبود، خوب است.
خودآگاهی - و متعاقباً فروتنی و اعتمادبهنفس - ویژگیهای سختی نیستند، آنها جنبههای گفتگوی شما و عناصر چارچوبی هستند که از طریق آن جهان را میبینید. خودآگاهی یکی دیگر از مهارتهای حیاتی است که با اراده و تمرین میتوان آن را توسعه داد.
مهارتهای بین فردی، مانند مهارتهای بین فردی مانند ارتباط، گوش دادن، همدلی و حل مسئله، اغلب به عنوان مهارتهای نرم طبقهبندی میشوند و عموماً نسبت به مهارتها یا تواناییهای سخت مورد نیاز برای انجام یک نقش حرفهای ارزش کمتری دارند.
این کتاب در مورد رابطه بین مهارتهای سخت و نرم نیست، اما در زمینه کسبوکار، مهارتهای بین فردی "نرم" به طور سنتی مهارتهای اصلی مورد نیاز برای موفقیت هستند. برخورد با مردم و ایجاد روابط بخش مهمی از یک کارآفرین موفق است. کارآفرینان موفق شبکه کنندهها و ارتباطات کوشا هستند.
این بدان معنا نیست که شما باید یک برونگرا شدید یا یک فروشنده عالی باشید، به این معنی است که با مردم و مردم تجارت میکنید و از تماس با دیگران اجتناب میکنید. هیچ راهی برای موفقیت در تجارت وجود ندارد. در برخی موارد ممکن است این احساس وجود داشته باشد که افراد، مهارتهای بین فردی را نمیتوان به کسی که نمیتواند ارتباط برقرار کند آموزش داد. یا به دنیا آمدهاید که به راحتی با غریبهها صحبت کنید یا آسان نیست، اینطور است؟ بر خلاف مهارتهای سخت مانند برنامهنویسی کامپیوتر یا حسابداری، سنجش و ارزیابی مهارتهای نرم دشوار است.
اما این بدان معنا نیست که فردی که ارتباطی قوی ندارد هرگز پیشرفت نخواهد کرد. بیست سال پیش من پول کافی برای راهاندازی یک کسبوکار نداشتم، که این فقط یک باور محدودکننده نبود، بلکه یک واقعیت برای بیشتر کارآفرینان بود.
بدون در نظر گرفتن موانع قانونی و نظارتی فراوان و دشواریهای مرتبط، هزینههای ثابت و فوقالعادهای برای راهاندازی یک کسبوکار، از جمله اجاره و تجهیز فضای اداری، خرید و خرید کالا، تجهیزات و ملزومات، پوشش هزینههای مواد و موجودی و استخدام کارکنان وجود داشت. طی بیست سال گذشته، این تعرفهها حذفشده یا به میزان قابلتوجهی کاهشیافته است.
یک ساختار تجاری معمولی قرن بیست و یکم به هیچیک از موارد فوق نیاز ندارد. کسبوکارهای زیادی وجود دارند که میتوانید از لپتاپ خود در حالی که در کافیشاپ محله خود نشستهاید، استفاده کنید.
این بدان معنا نیست که شما به هیچ پولی نیاز ندارید، البته هزینههای مرتبط با فرآیند راهاندازی وجود دارد. بسته به نوع کسبوکاری که میخواهید راهاندازی کنید، هزینههای راهاندازی شما میتواند در طول زمان به چندین هزار دلار برسد.
الزامات اولیه شامل موارد زیر است - 1- اتصال لپتاپ، تلفن همراه و اتصال به اینترنت خوب اجباری است، احتمالاً اینها را دارید، درست است؟ 2-- ثبت عضویت همراه با ثبت شرکت، هزینههای قانونی قابلتوجهی را به همراه دارد.
شروع یک کسبوکار معمولاً نیاز به وکیل ندارد، اما اگر از نیازهای خود یا ویژگیهای صنعت خود مطمئن نیستید، با یک وکیل متخصص در قانون تجارت و تجارت مشورت کنید. 3. حضور در وب حضور در وب برای مشاغل امروزی آسان نیست، اما بسیار ضروری است. بهطورکلی، حضور شما در وب به نام دامنه و وبسایت میزبانی وب شما اشاره دارد.
میزبانی وب ایجاد یک محیط وب را برای تجارت شما آسان میکند حتی اگر دانش فنی نداشته باشید. 4- هویت گرافیکی هویت گرافیکی شرکت مجموع عناصر طراحی بصری شرکت موردنظر است.
به عنوان مثال، لوگو، کارت ویزیت، پیامهای بصری، رنگهای سازمانی و تمهای بصری. 5- حضور اجتماعی حضور شما در وب ممکن است یک ابزار ارتباطی دوطرفه باشد، اما هیچچیز نمیتواند با اهمیت رسانههای اجتماعی برای جذب مشتری رقابت کند. اکنون بیش از هر زمان دیگری، مشتریان از برندهایی که با آنها تجارت میکنند، انتظار مشارکت اجتماعی دارند.
این درست است حتی اگر شما محصولات "غیرقانونی" را بفروشید، حسابهای رسانههای اجتماعی برای مشاغل اغلب رایگان هستند. اما ممکن است هزینههایی در قالب تولید محتوا وجود داشته باشد. ایجاد کمپین و نرمافزار مدیریت این امر زمان مورد نیاز برای فعال بودن در شبکههای اجتماعی را کاهش میدهد.
در اینجا چیزهایی وجود دارد که فکر میکنید به آنها نیاز دارید اما ممکن است نباشید - 1. خدمات تلفنی یا خدمات پاسخگویی 2. وکیل، حسابدار، آژانس بازاریابی یا ارائهدهنده خدمات حرفهای با ارزش بالا - انبار یا موجودی خردهفروشی - 4 - کارمندان البته مشاغل زیادی وجود دارند مانند رستورانها، فروشگاههای خردهفروشی، سالنهای ورزشی و غیره نیاز به بودجه اولیه دارد. در این نوع کسبوکار، شما باید به دقت فکر کنید که اگر کسبوکار برای شما مناسب است، پول از کجا میآید. این موضوع در فصل 4 با جزئیات بیشتر موردبحث قرار خواهد گرفت.
الآن زمان مناسبی نیست. \'برای یافتن پاسخ علمی بهترین سؤال در اینترنت جستجو کنید\' سن شروع کار در چه سنی است؟ پاسخ این است: من نمیدانم چندساله بوده است، اما اینترنت معتقد است که چنین است پس باید درست باشد!
حقیقت این است که زمان مناسبی وجود ندارد، جوانان تجربه کمتری در کار و زندگی دارند، اما در عین حال مشکلات خانوادگی و فکری کمتری دارند. افراد مسن خرد، شبکه و تجربه دارند، اما مبارزات خاص خود را دارند. حقیقت این است که زمان بهتری وجود ندارد.
هر بار که میخواهید بپرید، باید تلاش و زمان زیادی را صرف کنید. اگر میدانید که به کاری که انجام میدهید علاقهمند هستید و تحلیل استراتژیک شما را متقاعد میکند که فرصت خوبی وجود دارد، به دنبال آن بروید! این بدان معنا نیست که شما فقط باید مشکلات خود را کنار بگذارید و به بهترینها امیدوار باشید. .
باید برنامهریزی دقیقی داشته باشید و به سایر تعهدات نیز عمل کنید. موضوع تعادل بین کار و زندگی با جزئیات بیشتری مورد بررسی قرار خواهد گرفت، اما کافی است بگوییم که این فشار در آینده احساس خواهد شد و توانایی ترک کار روزانه احساس خواهد شد. یک شبه این بدان معنی است که شما باید بین دو کار جابجا شوید و مطمئن شوید که همه توپها را در هوا نگه دارید.
Starting a Business
Chapter 1: What Are You Afraid of
Part 1
Published in Harvard Bussiness Journal
ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدیپور
انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است