استارتاپ در 7 روز
روز ششم : تعیین هدف
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
از ویژگیهای راهاندازی سریع کسبوکار این است که میتوانید از مشتریهای واقعی، اطلاعات واقعی به دست آورید. با این کار متوجه میشوید که آیا این کسبوکار تأثیری که انتظار دارید را میگذارد یا خیر.
ملاک شما برای خوب بودن نتیجه چیست؟
دربارۀ شرکتهای برجسته مانند دراچ باکس و پافر نیازی به نگرانی در این باره نیست؛ چرا که هزاران نفر برای خرید محصولات آنها شرکت میکنند. از طرفی شرکتهای شکستخورده هم نیازی نیست بر این بخش تمرکز کنند زیرا سرانجام آنها کاملاً واضح است. برای شرکتهایی که حد وسط هستند (نه برجسته و نه شکستخورده)، لازم است که نوعی چارچوب برای ارزیابی خوب بودن کسبوکارشان مشخص کنند. روشی که من میپسندیدم تمرکز بر استانداردی است که در مراحل مختلف کسبوکارتان اهمیت دارد.
هنگامی که کاری را راهاندازی میکنید، توجه به تعداد افرادی که ثبتنام میکنند و پول میپردازند منطقی است. هدف عاقلانهای برای خود مشخص کنید که دستاوردها، تلاشهای بازاریابی و قیمت نهایی محصول را مدنظر داشته باشد.
مردم معمولاً تمایل دارند اهداف تهاجمی برای کسبوکارشان در نظر بگیرند اما من معتقدم اینگونه اهداف، پتانسیل بیانگیزگی در خود دارند. در صورتی که اگر کسبوکارها زیربنای درستی داشته باشند، بهمرورزمان با رشد روبهرو خواهند شد. هنگامی که کاری شروع میکنید، موانع بسیاری بر سر راهتان قرار خواهد گرفت. سعی کنید در ابتدا تعداد کمی مشتری داشته باشید و سپس نرخ واقعی رشد ماهیانه را تعیین کنید.
در WP Curve، هدف من گرفتن 10 مشتری در ماه اول یا درآمد ماهانه 500 دلاری بود. هدف بعدی من رشد ماهانه 10 درصد در شش ماه نخست بود. این حداقل چیزی بود که انتظار داشتم و خوشبختانه WP Curve بهطور چشمگیری از این اهداف پیشی گرفت.
هر کسبوکاری را که آغاز کردم، هدف اولیه من رسیدن بهجایی بود که هرچه زودتر یک دستمزد منطقی برای خودم در نظر بگیرم. مبلغی که معمولاً در نظر میگرفتم، درآمد سالانه 40 هزار دلار بود و اگر به این نقطه میرسیدم، بهاندازه کافی دلیل داشتم تا کسبوکارم را ادامه دهم و در آخر هم میتوانستم این رقم را افزایش دهم.
با WP Curve توانستم در هفتۀ اول 10 مشتری داشته باشم پس از 23 روز همهچیز تغییر کرد و طی شش ماه در نتیجۀ رشد، 10 درصد از دستمزد تخمینی 40 هزار دلار سالانه هم فراتر رفتم. پس از 13 ماه به مبلغی بالغبر 130 هزار دلار دست یافتم. معیار انتخاب من همیشه دستمزد ثابت ماهیانه بود. از روز اول صفحه گستردهای ایجاد کرده بودم و در آن مبلغ بهدستآمده را به دستمزدی تخمینی برای هر مؤسسی تبدیل میکرد و میزان رشد ماهیانه را گزارش میداد.
کسبوکارها با هم تفاوت دارند و معیارهای آنها نیز ممکن است که متفاوت باشد. کسبوکارهای متناوب، فهم آسانتری دارند و معیار اصلی آنها به دست آوردن ثبتنامهای بیشتر است. از طرف دیگر، کسبوکارهای تولیدی یا پروژهای کمی دشوارترند.
چند اصل کلی برای تعیین مهمترین معیار:
- سعی کنید معیارتان مالی باشد، معیارهای بیهوده مانند بازدید سایت یا لایکهای فیسبوک ارزشی ندارند.
- به افرادی که ثبتنام میکنند توجه داشته باشید. اگر فقط دوستان شما ثبتنام میکنند، خیلی خوشحال نباشید؛ چرا که دوستان با مردم عادی فرق دارند. هیجان خود را برای زمانی نگه دارید که مردمی که نمیشناسید بهعنوان مشتری ثبتنام کنند.
- هدفی که برای ماه اول تعیین میکنید را باید هر ماه بازبینی کنید. گروه من برای رسیدگی به امور مالی از Google.dos استفاده میکند. بهروزرسانی این برنامه دستی است اما انگیزۀ زیادی به شما میدهد و اجازه میدهد به جای متکی بودن به اطلاعات قدیمی سیستم حسابداری، خودتان بهصورت آنلاین با آن کار کنید.
- چیزی که دیگر معیار مهمی برای کسبوکار شما نیست ارزیابی نکنید. معیارهای باارزش در طول زمان تغییر میکنند.
حقیقت امر آن است که راهاندازی یک کسبوکار هیچگاه دوقطبی و کاملاً واضح نیست. رایجترین سؤالی که از من پرسیده میشود این است: چگونه میتوان فهمید که آیا در مسیر درست گام برمیدارید یا باید کارتان را متوقف کنید؟ متأسفانه من هرگز نتوانستم پاسخ مناسبی برای آن پیدا کنم. شما باید خودتان تشخیص بدهید که آیا در مسیر درستی که انتظارات شما برآورده میشود، گام برمیدارید یا خیر. بر این تمرکز کنید که مشتریهای فعلی شما چه میخواهند و چند نفر به پرداخت برای شما ادامه خواهند داد.
تکلیف روز ششم
صفحه گستردهای (مثلاً اکسل) ایجاد کنید که در چند ماه اول کارتان بتواند تعداد ثبتنامها، درآمد، هزینههای تخمینی و رشد ماهیانه را پوشش دهد.
Startup in 7 Days
Day 6: Goal Setting
Published in Harvard Bussiness Journal
ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدیپور
انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است