انگیزش پرسنل مشکل‌ساز _ قسمت سوم

 

 


انگیزش پرسنل مشکل‌ساز

قسمت سوم

نویسنده : نایجل نیکلسون

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

مرحله سوم: مرحله مواجه

 

جری اخیراً به عنوان رئیس دپارتمان به یک شرکت دارویی معرفی شده است. زمانی که او در جایگاه شغل قرار گرفت متوجه شد که زیر مجموعه مشکل‌سازی را از مدیریت قبلی به ارث برده است. برنارد نیز مانند جری در اواسط سی سالگی است، پژوهشگری بسیار اهل رقابت و با ذهنیت مستقل. زمانی که کارهایی تعریف شده و بسیار پیچیده که توان فنی او را به آزمایش می‌­گذارد، به او واگذار می­‌گردد، آن را به خوبی انجام می‌­دهد. اما نتایج خود را خیلی دیر با جری به بحث می­‌گذارد. به‌طوری که جری نمی­‌تواند ورودی مناسبی از آن اطلاعات در زمان مناسب داشته باشد و برنارد در مقابل کارهایی که به صورت روتین به آن‌ها عادت داشته بسیار مقاومت می­‌کند. جری مشکوک است که برنارد می­‌تواند کارها را با سرعت بیشتر بدون فدا کردن کیفیت انجام دهد، اما زمانی که جری در مورد آن صحبت می‌­کند، برنارد با توضیحات فنی زیاد که جری کاملاً آن‌ها را درک نمی‌­کند به توضیح موضوع می­‌پردازد.

 

جری متوجه می­‌شود که برنارد یک بار برای ارتقاء گرفتن دور زده شده است و از آن پس ذهنیت منفی برای او به وجود آمده است. در حقیقت برنارد به همه این موضوع را می­‌گوید که دوست ندارد به کسی که از نظر فنی از او درجه پایین­‌تری قرار دارد گزارش دهد. جری تصور می­‌کند که برنارد باید خیلی پیش­تر از این مورد، کنترل می­‌شده است. او دفعات زیادی تلاش کرد که با برنارد با رویکردی دوستانه تعامل کند. جری می­‌پرسید: «به دنبال چه هستی؟» تو همیشه رویکرد خلاقانه‌­ای به مسائل داشته‌­ای اما برنارد به سرعت مقاومت می­‌کند و می­‌گوید شما هیچ‌وقت کارهای من را درک نمی­‌کنید. جری ناامید شده، به این خاطر که او می‌­داند مهارت­‌های قابل توجه برنارد به صورت کامل برای متنوع شدن کسب‌وکار استفاده نشده است و تعارض در حال رشد در بین آن دو مانع بهبود شرایط می‌­شد.

 

با امید کمک به برنارد در جهت بهبود عملکردش جری به مرحله اول روشی که در اینجا ارائه شد روی آورد. قطعه‌قطعه لایه­‌های تصویری برنارد را در کنار هم قرار داد که چطور تجربیات گذشته او و شرایط حال حاضرش (بدون توجه به آمدن جری) در ایجاد مشکل سهیم بوده‌­اند. جری مشاهده کرد که برنارد نیاز به حفظشان خود را احساس می‌­کند که در زمانی که برای ارتقاء دور زده شده بود، احساس از دست دادن آن را داشت. این موضوع باعث می­‌شود برنارد تعهد پر از انرژی را برای همکاری با جری داشته باشد. با این موضوع پیچیده، جری مرحله دوم را شروع کرد. ارزیابی مجدد آنچه که او انتظار داشت از برنارد داشته باشد جری رئیسی داشت که مانند سایر روسا به او توصیه می­‌کرد که قاطعیت خود را نشان دهد و به برنارد بگوید رفتارش را اصلاح کند وگرنه اخراج می‌­شود. اما جری می­‌دانست که آن رویکرد احتمالاً نتایج خوبی ندارد. به جای آن مطلوبیت ارثی او برای افزایششان و جایگاه، احترام و شناخته شدن، به او انگیزش می­‌دهد. او دوست داشت که برنارد متوجه شود که او موقعیت دفاعی گرفته و این هدیه شخصی از زمانی که او توان خود را برای حل چالش‌­های جدید به کار می­‌گیرد به او داده شده است. از طرفی جری می­‌دانست که باید سخت‌­تر از آنچه از قبل بوده است، باشد. بنابراین او تصمیم گرفت که با تمرکز بیشتری به صورت چشم در چشم با برنارد روبرو شود. یکی از محصولات جانبی تجزیه‌وتحلیل برنارد از شرایط، احساس مشخصی بود که از برنارد در او شکل گرفته بود، جری احساس منفی خودش را نسبت به برنارد که با گستاخی که در صورت برنارد بود افزایش می‌­یافت، قبل از مواجه کنار گذاشت. جری حتی به این باور رسید که خود قسمتی از مسئله است و هر نتیجه مثبتی نیازمند بهبود روش مدیریت او نسبت به برنارد است و اگر شرایط خوب پیش برود، برنارد هم شروع به تغییر رویکرد خود به شرایط می‌­کند.

 

یک مکالمه رسمی با کارکنان دارای شغل، بر خلاف تعامل غیررسمی است که شما برای ایجاد تصویری روشن از شرایط از آن استفاده می­‌کنید. این مکالمه رسمی مرحله سوم روش من است. این موضوع باید بسیار با دقت انجام گیرد. ملاقات را در زمینه‌­ای بسیار خنثی شکل می­‌دهیم (اتاق کنفرانس) و حداقل یک ساعت را برای آن در نظر می­‌گیریم. در حقیقت این موضوع ممکن است بیشتر از یک ملاقات را نیاز داشته باشد. این بستگی به این دارد که شما چقدر در اولین مراجعه از موضوع دور می­‌شوید. برای این موضوع یک روز یا بیشتر به کارمند اختصاص دهید. اما تأکید کنید که محتوا و آماده‌سازی برای آن نیاز نیست، پس یک ملاقات ارزیابی از طرف مقابل نیست بلکه می‌­تواند شانسی برای بهبود رابطه کاری شما باشد. بنابراین تنها نیازهای فیزیکی، یک عدد میز و دو عدد صندلی در زاویه مناسب می‌­باشد. ملاقات با آنچه که من اقتدار مناسب می­‌نامم شروع می‌­شود. یک معارفه سخت­‌افزاری و نرم‌­افزاری کوتاه. شما ارزش­‌های گذشته و آتی کارمند را برای سازمان و مطلوبیت دوسویه برای رسیدن به خروجی مثبت از جلسه را بیان می­‌کنید. در ادامه به صورت صادقانه مشکل حاضر را بیان کرده و اطمینان می­‌دهید که به صورتی که در حال حاضر است ادامه پیدا نخواهد کرد. جری ممکن است به برنارد بگوید: «از برگزاری این جلسه ممنونم. من راجع به چگونگی همکاریمان با یکدیگر فکر کردم و مجبورم بگویم که خوشحال نیستم و احساس می‌­کنم که شما هم همین‌طور، من دقيقاً مطمئن نیستم که مشکل چیست، به همین دلیل است که می­‌خواهم اول صحبت کنم. من استعدادها و دست آوردهای تو را برای سازمان ارج می­نهم، اما ملاقات قبلی ما نشان داد که ما وظایفمان را قدری متفاوت می­‌بینیم من روشی را که چندین بار شما طبق آن به من پاسخ داده­‌اید نمی­‌پسندم، اما حس می‌­کنم که شما هم به همین صورت فکر کنید. فکر می‌­کنم شما می‌­توانید به من کمک کنید تا راه و مسیری جدید برای همکاریمان با یکدیگر را پیدا کنم. قطعاً موضوعات به صورتی که در حال حاضر در حال طی شدن هستند ادامه نمی‌­یابند و من اجازه نمی‌­دهم.»

 

شما نیاز دارید به آنچه که من «پرسش اهرمی» می‌­نامم روی بیاورید. این تحقیقی گسترده و قوی است برای آزمون فرضیه‌­ای که شما در طول ایجاد تصویری از شرایط مسئله فرمول کرده‌­اید. سؤال جری نیاز برنارد را برای شناخت روش‌­هایی که ممکن است همکاری بهتری برای نتایج بهره‌­ور داشته باشد آزمایش می­‌کند. در حالی که یکی از اهداف این سؤال پیدا کردن نواحی ناشناخته و دارای پتانسیل توافق است. آن‌ها همچنین به معنای گشایش تمایزها می­‌باشند. در حقیقت یک نشانه از شکست، در حالی که جلسه «بله، قربان» است، این است که کارمند بدون بیان اختلاف‌نظرها از جلسه خارج شود. اینجا نیاز به توجه است که خیلی آسان می­‌شود دنبال مقصد گشت و حقایق و مباحث را باید برای رسیدن به موضوعاتی که کارمند را در زیر حجمی از شواهد محکوم کنیم، شخم زد. حتی اگر از این دام دوری کنید، کارمند ممکن است هنوز حالت دفاعی و غیر ارتباطی و خصمانه داشته باشد. هدف شما اجتناب از عدم محتوای محوری و راهبری جلسه به سمتی است که پنجره­‌های جدید مکالمه و ایده­‌های جدید از شرایط باز شده و فرصت­‌هایی را جهت ارتقاء احساس مثبت و ارتباطی کارمندتان بیابید. برای مثال جری، برنارد را با موضوع احساسی روبرو می­‌کند:

 

«بسیار خوب، من می­‌دانم شما از نظر فنی از من برتر هستید، بنابراین شما فکر می‌­کنید نقش من چه خواهد بود. من چگونه می­‌توانم به شما کمک کنم؟» برنارد شکی در این پاسخ نمی‌­کند: «هیچ چیز، اینجا هیچ‌کس با هوش فنی هیچ احترامی به هیچ صورتی دریافت نمی­‌کند.» جری گشایشی در بحث می‌­بیند: «اوه، این چه احساسی است که تو داری؟ می­‌توانم حدس بزنم که این موضوع در گذشته چگونه یک مشکل بوده است. در حقیقت می‌­فهمم که چرا اینقدر نگران بودی زمانی که ارتقاء نگرفتی، اما من کارشناس فنی را ارزش می­‌دهم. من تصور می­کنم که می­‌توانیم به این فکر کنیم که چطور از شما استفاده بهتری کنیم، در جهتی که به شما اعتبار دهد.» این بخش برای لحظه حقیقت ترتیب داده شده. جری و برنارد به توافقی در کمترین بخش مشکل رسیده‌­اند و جری برنارد را به نقطه‌­ای آورده که می‌­تواند به حل مسئله کمک کند. جایی که به او انگیزه ایفای نقش می­‌دهد. اگر به قبل­تر برگردیم جری برنارد را با تمرکز بر روی آنچه موضوع به این شکل دیگر ادامه نمی­‌یابد، متوقف کرده بود. حالا جری به وسیله انرژی خود برنارد در جهت حرکت به سوی هدف در حال ایجاد برنامه است.

 

«برنارد از این که با من با گشایش برخورد کردی متشکرم، من درک بهتری از نگرش تو به موضوعات پیدا کردم. این که تو پیشنهاد می­دهی که شغلت باید ساختاردهی مجدد شود به این خاطر است که چیزی را انجام دهی که بتوانی مزیت کامل­‌تری را از استعدادهای استثنائی خودت بگیری. به‌طور مثال من مشاور عالی و هدایت­‌گری تیم در داخل واحد را پیشنهاد می­‌کنم، دوست دارم طرح پیشنهادی شما را در مورد چگونگی وقوع این موضوع ببینم. من هم همین را انجام می‌­دهم و می‌­توانیم هفته بعد همدیگر را ببینیم. گوش کن، ما ترجیح می­‌دهیم که شما را داشته باشیم تا از دست بدهیم. اما ادامه راه در وضعیت حاضر شما، حداقل به‌گونه‌ای که شما آن را تعریف کرده­‌اید امکان‌پذیر نیست، نظر شما چیست؟»

 

 

مزایای وسیع­‌تر

 

به خاطر داشته باشید که روشی که برای مشکل جری توصیف کردم یک تصمیم قاطع را تضمین می­‌کند و نه یک راه‌حل را. برای دیدن تمایز بین این دو خروجی، اجازه بدهید به آنت و پائولو برگردیم. در مواجه او با کولین، آنت با نوع جدیدی از مکالمات درگیر شد، امیدوار به تصویر کردن آنچه که محرک­‌هایش بود و جایی که محدودیت­‌های آن شروع می­‌شد. او نتیجه گرفت که در نواحی دیگری در زندگیش بسیار مورد انگیزش قرار گرفته است، اما به فشار پاسخ مناسبی نمی­‌دهد. او می‌­بیند که این فشار صرفاً افزایش می­‌یابد، اگر او تلاش کند که کولین احساس گناه در عدم کمک به تیمش کند، آن هم در زمانی که تیم شدیداً به او احتیاج داشت. او نیاز به مسئولیت متفاوت‌­تری و نه بیشتر داشت. زمانی که آنت می‌­آزمود تا بیابد چه چیزی واقعاً کولین را درگیر می‌­کند، چگونه این بصیرت می‌­تواند برای انگیزش او استفاده شود؟ در طول جلساتشان، کولین احتمال پذیرش نقش آموزشی را افزایش داد. آنچه که ماه­‌ها بعد با موفقیت به آن هجرت نمود.

 

مورد کاوی پائولو حقه‌­آمیزتر بود و پایان شادی نداشت. مسئله مرتفع شد اما حل نشد. هدف اصلی پائولو این بود که جورج قبول کند نیاز دارد برای شغلش مسئولیت بیشتری بپذیرد اما پس از تفکر، پائولو متوجه شد که به سادگی می­‌خواهد جورج ببیند که حرکت به خارج از وضعیت موجود نیازمند انتخاب‌­های سختی است. آن‌ها در کنار یکدیگر نشستند و پائولو اطلاعات ویژه­ای را در مورد عملکرد جورج ارائه کرد. این حقیقت سخت، به جرج در تشخیص این که در موقعیت جدیدش مشکل خواهد داشت و پذیرش این که او انگیزه حل آن را ندارد، کمک کرد. هر دو توافق کردند که مرحله بعدی برای پائولو است که به جرج کمک کند به سمت نقشی با تماس کمتر با مشتریان حرکت کند. این موضوع بدون کمک پائولو اتفاق افتاد و هفته بعد در جلسه‌­ای آن‌ها جورج شغل دیگری را با سازمان جدیدی پذیرفت.

 

در حالی که آنت به وضوح پیروز شد، پائولو مجبور شد خود را محصور کند که خروجی آن بهتر از تعارضاتی بود که پیش­بینی می­‌کرد. جورج اخراج شد و عصبانیت و تنفر او به کارکنان دیگر سرایت کرد. در نهایت جورج به احتمال زیاد برای شروع جدیدش خوشحال بود که از صداقت پائولو به وجود آمد.

 

مسائل یا حل می­‌شوند یا به صورت ساده‌­ای مرتفع می­‌گردند، نتایج حاصله از این روش بسیار بیشتر از تأثیر بر وضعیت موجود و افراد درگیر مسئله است. در کنار شانس انگیزش افراد مشکل‌دار این روش به شما کمک می­‌کند تمامی افراد کاریتان را انگیزش دهید.

 

همراهی با افراد مسئله‌دار شرایط روحی تمامی افراد را بهبود می­‌بخشد. یکی از معمول­‌ترین شکایت­‌ها در محیط­‌های کاری این است که رؤسا با عملکردهای ضعیف تعاملی ندارند. به صورت معمول رؤسای بعدی نیز افراد مشکل‌دار را به تنهایی رها کنند و آن هم برای دوری از تمامی هزینه‌­های مشهود و غیر مشهودی است که آن‌ها پیش­بینی نمی‌­کنند در جهت تلاش آن‌ها برای بهبود وضعیت به وجود خواهد آمد. بنابراین زمانی که کارکنان انرژی می‌­گیرند و شروع به رفتار عقلایی می­‌کنند، نتایج حاصله ملموس و مشهود می­‌گردد.

 

اما تنها این موضوع که الآن کنار شخصی که روزی دارای مشکل بوده کار می‌­کنند مهم نیست، بلکه تلاش‌­های شما پیام قدرتمند دیگری را نیز ارسال می‌­کند. زمانی که افراد می­‌خواهند رئیس با عملکرد ضعیف برخورد کند، همیشه به معنای اخراج سریع طرف نیست. همکاران لوکاس را به خاطر بیاورید که به شدت در مقابل تلاش‌­های هانس برای اخراج فرد مشکل‌آفرین مقاومت می‌­کردند. در تلاش برای تغییر افراد اگرچه در نهایت شما موفق نشوید و فرد از سازمان جدا شود، افراد مدیر و فرهنگی را می‌­بینند که ترجیح به حل مسئله‌دارند تا خروج افراد. به‌طور خلاصه، خلاص شدن از افراد از طرف دیگر این سیگنال را می‌­دهد که سازمان حذف را به تعامل با افراد سخت ترجیح می‌­دهد و چه کسی می­‌داند که نفر بعدی کیست؟

 

نتایجی که برای سازمان حاصل می‌­گردد به خودی خود می‌­تواند تقاضا برای این روش را توجیه کند. بله، این می­‌تواند وقت‌­گیر، سخت و مملؤ از ریسک باشد. اگرچه ممکن است برخی از کارکنان به رویکردتان سریع پاسخ دهند، برخی دیگر ممکن است نیازمند زمان باشند تا ارتباط مثبت با شما و کارشان را بازسازی کنند، اما حداقل در جهت صحیحی در حال حرکت خواهند بود و از آن مهم­تر در نهایت با خواست خودشان، در حالت ایده‌­آل نه تنها یک کارمند بازیابی شده خواهید داشت بلکه یک سازمان بهره­‌ورتر و سالم‌­تر نیز خواهید داشت.

 


Motivating Problematic Personnel

Part 3

Author : Nigel Nicholson

Published in Harvard Bussiness Journal

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها