بهترین طرح‌های تشویقی ارائه شده _ قسمت سوم

 

 


بهترین طرح‌های تشویقی ارائه شده

قسمت سوم

نویسنده : استیو کر

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

مات و مبهوت

 

پس از خارج شدن رئیس از جلسه، هیرام به فکر فرو رفت و از او درخواست کرد که نتایج تمامی معیارهای سنجش و طرح­‌های تشویقی را در اختیار او بگذارد. ناگهان شرایط برای اعلام اخباری که انتظارش را می­‌کشید با دیگران در میان بگذارد آشفته گشت. با این وجود شواهدی بی‌شماری وجود داشت که نشان می­‌داد در مسیر درست قدم برمی‌دارد. آن مشکلاتی که گروه به تازگی از آن‌ها مطلع شده بودند تنها تأثیرات جانبی طرح‌­های او بودند اگر چه اهمیت یافتن راه‌حلی را انکار نمی­‌کردند.

 

به سمت میز کنار رفت و یک لیوان آب خنک برای خودش ریخت، سپس به دیوار تکیه داد و سعی کرد به افکارش انسجام بخشد. شاید بهتر بود که ساختار سخنان آغازین خود را با اطلاع از دانشی که از بازخوردهای کارکنان و مشتریان به دست آورده بود تغییر دهد. همان‌گونه که به این موضوع می‌­اندیشید سر و کله‌­ی کیس راندال پیدا شد.

 

به آرامی و با حسن نیست گفت «به نظر می‌­رسد کارمان سخت شده، درسته هيرام؟». «برخی از آن معیارهای سنجش‌گویی بیش از حد در طرح‌­هایت ریشه دوانده‌­اند؟» هیرام خواست که با این سخن مخالفت کند اما با نگاه به چشمان رئیسش متوجه شد که او کاملاً جدی است. هیرام توده گزارش­‌های تهیه شده توسط فلدینگ و شرکا را برداشت و به سمت میز کنفرانس رفت. «فکر می­‌کنم این همان موضوعی است که گروه باید در آن باره گفتگو نماید.

 

آیا رین برل باید نگاهی دوباره به رویکرد مدیریت عملکرد خود داشته باشد؟

 

چهار صاحب نظر پیشنهادات کارشناسانه خود را ارائه می­‌دهند:

 

استفان‌کافمن به تازگی از ریاست هیئت‌مدیره اَرو الکترونیک بازنشسته شده است. او ۱۴ سال در این شرکت در مقام مدیر ارشد اجرایی خدمت کرده است. کافمن اکنون مدرس ارشد مدرسه تجارت و بازرگانی دانشگاه هاروارد در بوستون می‌­باشد.

 

اگر رین برل تنها یک ماه با ورشکستگی فاصله داشت و یا در حال سپری کردن دوره­ی مدیریت بازگشت بود آنگاه تغییراتی که هیرام به شرکت تحمیل کرد چندان غیرمعمول نبود و حتی ممکن بود منطقی در نظر گرفته شوند. اما تا جایی که می­‌دانم تنها لازم بود رین برل در ادوار فروش آرام و رقابت شدید در بازار از هزینه­‌های خود بکاهد. در این نمونه رین برل اساساً همچون شرکتی سالم و موفق تصویر شده است.

 

اما اطمینان دارم که در مقام خوانندگان این مقاله تنها شاهد نیمی از معضلاتی هستیم که هیرام مسبب آن می­‌باشد. با اعمال فشار به ارسال سریع‌­تر محموله‌­ها، انبار شرکت به احتمال فراوان مرتکب اشتباهت بیشتری می­‌شود و بنابراین بر شمار کالاهای عودت داده شده و شکایت مشتریان می‌­افزاید. اکنون که تمام بخش­‌های شرکت از نیروهای خود کاسته‌­اند به احتمال فراوان شرکت نیروهای موقت، مشاوران و شرکت‌­های برون سپار را با هزینه‌­ی بیشتری به استخدام خود درمی‌آورد. اجازه بدهید در خصوص تأثیر احتمالی دیوار شرمساری» گمانه‌زنی نکنیم. چنین روش‌­های تحقیرآمیزی می­‌تواند کارمندان متعهد را مبدل به افراد خراب‌کار کند. این معضلات کافی است تا رین برل اولین درس مدیریت عملکرد را بیاموزد: هر چقدر پول بدهی همان‌قدر خدمات دریافت می‌­کنی. اگر کارگران انبار به خاطر قرار دادن جعبه‌­ای بر خط حملی فرضی ستایش شوند در آن صورت حتی اگر جعبه آماده نباشد نیز آن را بر روی آن قرار می­‌دهند. اگر به نیروهای فروش فقط در ازای پول حاصل از فروش دستمزد بدهی ممکن است که در نهایت به فروش بیشتری برسی اما قیمت‌­های نامناسب به علاوه خدمات اضافی بسیار را متضمن شده‌ای. زمانی را به یاد می­‌آورم که در آرو الکترونیک تصمیم گرفتیم که بخشی از کارمزد متصدیان را هنگامی پرداخت نماییم که آن‌ها سفارش مشتریان را دریافت می‌­کنند. نتیجه این شد که سفارش‌هایی را دریافت می­‌کردیم که هرگز ارسال نمی‌­گردیدند یا ارسال می­‌شدند و بعدتر در ازای دریافت کل هزینه کالا عودت داده می­‌شدند. یکی از فروشندگان مجرب علت این امر را این‌گونه توضیح داد و از آن زمان به بعد بارها این عبارت را شنیدم: «ببینید، ما بازی­ای را انجام می­‌دهیم که شما قوانینش را نوشته‌­اید.»

 

مدیران تراز اول قبل از آن که شروع به معرفی قوانین جدید بکنند بهتر است که فهم درستی از بازی­‌هایی داشته باشند که قوانین آن سبب رواجشان می­‌گردد. هیرام با پی بردن به این مسئله غافل­گیر شد که کارکنان خدمات مشتریان چگونه آموخته‌­اند که ایمیل­‌های دردسرساز را باز نکنند.

 

سال‌­ها پیش با ملزم ساختن انبارهای آرو الکترونیک به ارسال تمامی سفارش­‌هایی که در هر روز پیش از ساعت چهار بعدازظهر دریافت شده‌­اند مرتکب اشتباه مشابهی شدم. از آنجایی که سفارش‌­ها از مسیر رایانه شرکت به چاپگر موجود در انبار ارسال می­‌شدند، دلیل عملکرد ۱۰۰ درصدی ارسال محموله در روز دریافت سفارش آشکار بود: کارگران انبار، چاپگر را ساعت سه بعدازظهر از برق می­‌کشیدند.

 

تمامی این موارد یکی دیگر از بدیهات درباره­‌ی مدیریت عملکرد را نشان می‌­دهند: دام­‌ها در جزئیات نهفته هستند. دشوار بتوان معیارهای سنجش درست را تعریف و به‌طور صحیح چگونگی عکس‌­العمل کارمندان به آن سنجه­‌ها را پیش‌­بینی کرد. بهترین فرصت برای دانستن این امر که آیا سنجه‌­ها دارای تأثیر موردنظرند گفتگو با کارکنانی است که به‌طور مستقیم با آن‌ها سر و کار دارند و نیز سرپرستانی که در محل می­‌باشند.

 

اینکه هیرام تنها در حال جلسه گذاشتن با دستیارش است خود بیان‌کننده‌ی نکات بسیاری می‌­باشد. هیرام لازم بود که به سلف برود، سینی غذایی را بردارد و در کنار افرادی بشیند که در رین برل کار می­‌کنند. اگر هیرام مدیر ارشد مالی جدید من بود، به او می­‌گفتم که «برای یک هفته سایه به سایه مدیر انبار حرکت کند، وقت خود را صرف دنبال کردن یکی از مدیران عمومی در بخش مربوطه‌­اش کند، با تعدادی از فروشندگان معاشرت کند و چندین ماه را پیش از آنکه در پست شغلی خود مستقر شود صرف به دست آوردن شناخت کاملی از این شرکت بکند. هیرام درباره صنعت رین برل و اینکه چگونه کار می­‌کند هیچ نمی­‌داند و حتی ذره‌­ایی نیز درباره‌­ی فرهنگ شرکت اطلاعاتی ندارد. هیرام باید نسبت به هر دوی این موارد شناخت داشته باشد تا دریابد که چه نوع تغییراتی و با چه سرعتی در این موقعیت برای آن مناسب می‌­باشد.

 

این نکته مرا به پرسش بزرگی در خصوص رین برل رساند. مدیر ارشد اجرایی در این شرکت کجاست؟ کیس راندل با تفویض آزادانه‌­ی زمام امور به مدیر ارشد مالی تازه استخدام شده (در چنان گسترده‌­ی وسیعی از فعالیت‌­ها که بسیاری از آن‌ها به‌طور معمول از وظایف مدیر ارشد مالی نمی­‌باشد) کاملاً از تمام مسئولیت‌­هایش در مقام مدیر اجرایی شانه خالی کرده است. زمانی که مرد جوانی بودم پدرم به من گفت: «درایت حاصل کار آزمودگی است. لیکن متأسفانه تجربه حاصل خطاست.» در حرفه‌­ی یک مدیر درایت تا حد زیادی بر اساس اشتباهات شکل می­‌گیرد. هیرام اگر شخص ژرف اندیشی باشد از این مسئله درسی خواهد آموخت. اما رئیس او باید پیش‌تر از این درس را یاد می­‌گرفت.

 

استیون گروس مسئول بخش خدمات مشاوره‌­ایی در حقوق و مزد آمریکا در مؤسسه‌­ی مشاوره‌­ی منابع انسانی مرسر واقع در کلافرنیا می­‌باشد. او سخنران و مؤلفی است که در حوزه­‌ی مسائل پاداش به‌طور پیوسته فعال می­‌باشد.

 

در این مثال مشاهده­‌ی یک تیم مدیریت ارشد که بر سنجه­‌های عملکرد چون ابزاری برای پاسخگویی بیشتر به نتایج متمرکز است خبر خوبی می‌­باشد. اما خبر بد آن است که گروه سنجه­های نادرست را به کار می­بندد و تا استقرار این سنجه­ها به گونه­ای نادرست پیش می­رود. در نتیجه این تدابیر اهداف موفقیت تجاری بلندمدت را فدای دستاوردهای عملیاتی کوتاه‌مدت می­نمایند. آنچه رین برل نیاز دارد معیارهای سنجش عملکردی است که کمتر بر کارکنان متمرکز باشد و در عوض تمرکز بیشتری را متوجه مشتریان نماید. با این وجود حتی این دسته از معیارهایی که بر مسائل بیرون از شرکت متمرکز هستند ممکن است کارآمد نباشند مگر آنکه مدیریت در یاری‌رساندن به کارگران به منظور شناخت و پذیرش این معیارها به توفیقی دست پیدا کند.

 

تنها راه منطقی برای آغاز هرگونه تلاش در راستای مدیریت عملکرد تعریف کردن معیارهای موفقیت می‌­باشد و این همان مرحله‌ای است که هیرام از آن چشم­‌پوشی کرد. هدف نهایی چه می­‌باشد؟ فروش؟ سودآوری؟ حفظ کسب‌وکار؟ در فقدان تصویر روشنی از آن، هیرام بر اقدامات میانجی گرانه متمرکز شد و چنین پنداشت که پیشرفت در این زمینه می­‌تواند تأثیر مثبتی را در سطوح پایین القا کند. شمار تعداد تماس‌­های پاسخ داده شده در مرکز تلفن می‌­تواند مثال خوبی باشد. این امر سنجه‌­ای برای ارزیابی خدمات مشتریان می­‌باشد و نه شاخص ارزیابی میزان رضایت آن‌ها. طرح این پرسش برای آن‌ها بهتر خواهد بود که «آیا با یک تماس می­‌توان مشکل مشتریان را بر طرف نمود؟» با توجه به این نکته که دوره‌­ی اشتغال کارمندان ارتباط تنگاتنگی با کیفیت خدمات مشترکین در چنین مشاغلی دارد گردش کارمندان را می­‌توان معیار سنجش منطقی دیگری در نظر گرفت. اگر بخواهیم از جنبه­‌ی تجربی درباره‌­ی آن صحبت نماییم باید گفت که همواره برقراری تعادل بین معیارهایی که به‌طور عینی قابل سنجش می‌­باشند و معیارهای درون نگرانه کار مشکلی می­‌باشد، بین آنچه نیاز واقعی مشتریان است و آنچه در نهایت برای سازمان تولید ارزش می­‌کند.

 

اگر به جای هیرام بودم قبل از دست زدن به کوچک­ترین اقدامی ابتدا به این دو پرسش پاسخ می‌­گفتم: «از کارمندان چه تغییر رویه‌ای را به منظور پشتیبانی از کسب‌وکار انتظار داریم؟» و «چرا پیش از این‌چنین تغییر رویه‌ای را انجام نداده‌­اند؟» پاسخ به پرسش دوم سبب کسب بینش عمیقی می­‌گردد. آیا بدان علت است که آن‌ها از دانش با مهارت‌­های لازم برخوردار نمی­‌باشند؟ یا ابزار و زیرساخت‌های کافی در اختیارشان نمی‌­باشد؟ آیا این امر مربوط به انگیزش آن‌هاست، آیا لازم است برای آنکه سخت‌­تر و هوشمندانه‌­تر فعالیت کنند تحریک شوند؟ بسیاری از معیارهای سنجش هیرام بر این فرض استوار بودند که سازمان به اندازه­‌ی کافی تلاش نمی­‌کند، اما این مسئله­‌ی غالبی در بیشتر شرکت‌­ها نمی‌­باشد. به‌طور قطع بر این باورم که کارکنان می‌­خواهند کارشان را به نحو احسنت انجام بدهند. آیا کسی از کارگران انبار پرسید که چرا برخی از سفارش­‌ها را به موقع تحویل نمی‌­دهند؟

 

هیچ نشانه‌ای دال بر این موضوع نیست که هیرام سعی در لحاظ کردن هرگونه درون دادی از کارمندان در طرح سنجه‌­هایش کرده‌باشد و شک دارم که رویکرد او در معرفی برنامه­‌ی جدید خود به اطلاعات در مقابل ارتباطات و تحصیلات اهمیت بیشتری داده باشد. اگر او قصد داشته است که کارمندان را با خود همراه کند نیاز به اقداماتی فراتر از معرفی محض اهداف خود داشت و باید قدم فراتر می­‌نهاد و به آن‌ها کمک می‌­کرد تا علت اهمیت آن اهداف برای کسب‌وکار و سهامداران را درک کنند هیرام باید چون یک رهبر برنامه‌­اش را اجرا می‌­کرد و کارمندان را از این مسئله آگاه می­‌ساخت که طرح او بر اساس تجربه و درون­داد آن‌ها اصلاح می­‌شود.

 

حتی بهتر بود که در ابتدا، هیرام می­‌توانست اهداف شرکت را شرح دهد و سپس اجازه دهد که کارمندان خود روند دست­یابی به آن اهداف و یا سنجش آن را تعیین نمایند. زمانی را به یاد می­‌آورم که به مشتری‌ام که معدنی را در وایومینگ می­‌گرداند مشاوره می­‌دادم. مدیریت قصد کاهش هزینه­‌ها را داشت و طرح‌­های تشویقی به منظور صرفه‌­جویی در تمامی عواملی که بر هزینه­‌ها تأثیرگذار هستند را وضع کرده بود. شرکت دریافت که با وجود پرداخت پاداش، سودآوری معدن افزایش پیدا نکرده است و از ما خواسته شده که در این زمینه بررسی کنیم و از آنجایی که نتایج کمی قطعی نبودند، برای دریافت بازخوردهایی کیفی به وایومینگ رفتیم. از کارگران پرسیدم «در ۱۲ ماه گذشته برای دریافت پاداش چه اقدامی انجام داده­‌اید و در چه مواردی صرفه‌­جویی کرده­‌اید؟»، پاسخ این بود که: برخی از شیرهای تأمین‌کننده‌ی آب را بسته­‌اند. مشکل این بود که شدت جریان کم آب سبب توان خروجی کمتر در مواد معدنی می­شد که آن‌ها استخراج کرده بودند و در نتیجه صرفه‌­جویی در آب ۱۲ درصد بهسازی در آن معیار را نشان می‌­داد. اما نتیجه نهایی آن بود که عملیات استخراج به دلیل کارایی پایین سود کمتری را تولید می­‌کرد.

 

این نمونه به خوبی معلوم می­‌کند که چگونه نتایج پاداشی که تعیین کرده‌­اید خود را نشان می­‌دهند. این شرکت در حال از دست دادن فرصت­‌های بزرگ برای موفقیت در درازمدت بود

 

 


The Best Incentive plans

Part 3

Author : Steve Kerr

Published in Harvard Bussiness Journal

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها