بهترین طرح‌های تشویقی ارائه‌شده _ قسمت یکم

 

 


بهترین طرح‌های تشویقی ارائه شده

قسمت یکم

نویسنده : استیو کر

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

صنایع تولیدی رین برل به خوبی از نیازهای نیروی کار خود آگاه و یک سیستم مدیریت عملکرد را به منظور تأمین آن ابداع نموده است و حالا شاهد نتایج این اقدام خود می‌باشد، بسیاری از این نتایج حاصل برنامه‌­ریزی قبلی نبوده‌­اند.

 

هيرام فیلیپس کرواتش را گره زد و در آینه به خود نگاه کرد، در حالی که ابروانش را در هم کشیده بود و گرۀ کرواتش را سفت می‌­کرد در آینه چشمش به ساعتش افتاد. زمان رفتن بود، لحظاتی بعد خوشحال و سوت زنان پایین پلکان بود و به سمت قهوه ساز می‌­رفت.

 

همسرش سرش را از روزنامه بلند کرد و با لبخند گفت، «سر حال هستی، چه آهنگی را می‌­زنی؟ معنی مثبتی را می­‌رساند؟».

 

هیرام با صدای بلند گفت، «آفرین! به شدت بر این باورم که بر خلاف میل خود امروز فرهنگ پاپ را انتخاب کرده‌ای» این عبارت میان آن دو مزاحی رایج بود. همسرش نوازنده­‌ی حرفه‌­ای ویولن‌سل کلاسیک و عضو گروه سمفونی محلی بود.

 

هیرام عشق آلبوم­‌های سیناترا و بینگ کراسبی و موسیقی همه‌پسند بود. او گفت: «کم‌کم داری در حدس زدن نام آهنگ پیشرفت می­‌کنی.»همسرش از بالای عینک مطالعه نگاهی به او انداخت و گفت: «شاید هم تو در سوت زدن پیشرفت می­‌کنی.» قدر یک‌ضرب هیرام به سوت زدن ادامه داد و سپس هر دو با هم گفتند «ننننننه!» هیرام چشمکی زد، بارانی­اش را به شانه انداخت، فلاکسش را برداشت و از خانه بیرون زد.

 

 

بی‌خیال و ناکارآمد

 

درست بود هیرام فیلیپس در آن روز به‌خصوص سرحال بود. او مدیر ارشد امور مالی و اداری تولیدات رین برل بود که حیطه‌­ی تولیدات خود را به کالاهای مصرفی با دوام گسترش داده بودند. هیرام به سمت جلسه­‌ی صرف صبحانه‌­ای می­‌رفت که تنها حامل اخبار خوشایند بود. سالی همیلتون و فرانک ارماندی از گروه فلدینگ و شركا بدون شک پیش از رسیدن او در جلسه حضور داشتند و به همراه خود تمام اعداد و ارقام و آمارهایی را آورده بودند که بیانگر نتایج مثبت سیستم مدیریت عملکردی بود که هیرام یک سال پیش اجرا کرده بود. هیرام پیش‌تر بسیاری از جزئیات ریز و درشت ارقام را مشاهده کرده بود. او مشاور خود را برای سنجش معیارهایی که مدنظرش بود حفظ کرده بود و از آن زمان به بعد شاهد گزارش­‌های آینده نگران‌کننده‌ای بود. اما در جلسه‌­ی امروز خلاصه­‌ی کاری تحسین‌برانگیز ارائه می‌­شود که نشانگر ارزش یک سال تلاش می‌­باشد. هنگامی که وارد شلوغی خیابان چهل و پنجم شد به تأثیر مثبت ارائه عملکردش فکر می‌­کرد که تمام صبح را روی آن‌وقت گذاشته بود تا فردا آماده‌­ی ارائه به هیئت مشاور اجرایی شرکت گردد.

 

كاملاً مشخص بود که چگونه خود را به شرکت معرفی کرده است. در ابتدا یک سال پیش او کارش را در تولیدات رین برل در حالی آغاز کرده بود که شرکت تازه چند فصل بد مالی را پشت سر گذاشته بود. اما آن‌ها تنها نبودند. پس از یک دهه رونق اقتصادی، کسادی غیرمنتظره بازار در تابستان شوک عظیمی به تمامی صنایع وارد کرده بود. اما آنچه به سرعت مشخص گردید آن بود که رین برل خود را با واقعیت جدید بازار با شتاب بسیار کمتری نسبت به رقبای بزرگ خود منطبق می‌­سازد.

 

کیس راندال مدیر ارشد امور مالی در شرکت را در مقام رهبری می­‌شناختند که با تشویق دیگران بر خلق نوآوری تأکید می­‌کند. حتی در خارج از این صنعت نیز او را به‌عنوان یک بازاریاب جاه‌­طلب می­‌شناختند. اما در طول مدت ده سال رونق اقتصادی سبب غفلت نسبی شرکت به اوضاع پیش رو شد.

 

هیرام هنوز هنگامی که به بودجه‌بندی شرکت فکر می­‌کرد خنده­اش می‌­گرفت که چگونه در روز مصاحبه‌­اش با مدیران اجرایی تولیدات رین برل مشخص گردید که شرکت ثباتی در بودجه با هر بخش دیگری ندارد. مدیر یکی از بخش‌­ها صاف و پوست‌کنده گفته بود، «بین، هیچ یک از ما بر سر زمان بودجه چندان مجادل‌ه­ای نمی‌­کنیم زیرا در هر صورت بعد از گذشت سه یا چهار ماه کسی به آن رجوع نمی­‌کند». هیرام در حالی که به سختی تعجبش را پنهان کرد پرسیده بود؛ چطور ممکن است، پس به چه رجوع می­‌کنید؟ پاسخ این بود که عملکرد شرکت بر اساس یک اصل ساده می‌­باشد که: «اگر ایده­‌ی خوبی داری ما با آن موافقیم، در غیر صورت آن را نمی­‌پذیریم.»

 

آنگاه هیرام خواسته بود بداند هنگامی که بودجه شرکت وسط سال به اتمام رسید شرکا چه می­‌کنند؟» یکی از شرکا دستی بر خانه­‌اش کشیده اندکی تأمل کرده و سپس پاسخ داده بود که «فکر می­‌کنم همیشه پیش از اتمام بودجه فقدان ایده­‌های خوب را احساس می­‌کنیم.» این حرف برای هیرام باورکردنی نبود!

 

هیرام در گفتگو با مشاور کاریابی که او را استخدام کرد شرکت را «بی‌خیال و ناکارآمد» خواند. البته او این کلمات تحقیرکننده را در جلسه‌­ی کمیسیون مرکزی انتخابات به زبان نیاورد. در حقیقت هیرام به سرعت شیفته‌­ی تولیدات رین برل و فرصت­‌هایی شد که آن‌ها ارائه دادند. تولیدات شبکه­‌ی باران شرکتی بود که گرچه پتانسیل ترقی داشت ولی به دلیل فقدان نظم و ترتیب از آن بازمانده بود. آن شرکت همانند اسب مسابقه‌ای بود که پتانسیل مبدل شدن به یک سکرتریت (از بهترین نژادهای اسب‌­های مسابقه) داشت و تنها از نبود یک برنامه‌­ی تمرین رنج می‌­برد یا همچون موتور یک ماشین فراری که نیاز به یک تعمیرکار ماهر داشت که دوباره آن را تنظیم نماید. به کلام دیگر تنها چیزی که شرکت تولیدات رین برل کم داشت طرحی بود که شخصی همانند هیرام فیلیس می­‌توانست به آن‌ها پیشنهاد دهد. هیرام نمی­‌توانست در مقابل کشش شرکت مقاومت کند، این همان مأموریتی بود که می‌­توانست سرنوشت حرف‌ه­ایش را رقم بزند و حالا یک سال بعد از آن ماجرا هیرام آماده بود تا نرخ فروش کل شرکت را اعلام نماید.

 

 

کارآمد و عالی

 

هنگامی که هیرام با اعتمادبه‌نفس کامل وارد پارکینگ شد سالی و فرانک را در بخش پارکینگ مهمانان دید که پوشه­‌های حجیم خود را از صندوق‌عقب ماشین سالی بیرون می‌­آورند. در باجه­‌ی بازرسی در راهروی ورودی به آن‌ها رسید و یک کیف سنگین را از دست سالی گرفت.

 

لحظاتی بعد آن‌ها پشت میز کنفرانس مشغول مطالعه­ی دقیق رونوشت گزارش سیمی شده‌­ی مشاور بودند. هیرام گفت: «فوق­‌العاده است». می‌­توانم آن را به همین شکل تحویل دهم. تنها کاری که در حضور شما قصد انجام دادنش را دارم اشاره به نقاط برجسته‌­ی گزارش است. چهل دقیقه فرصت برای سخنرانی­ام دارم، فکر می­‌کنم ده دقیقه را به پاسخگویی به پرسش‌­ها اختصاص دهم. به شکل دیگری نمی‌­توانم به تمام این کارها رسیدگی کنم.

 

سالی پیشنهاد داد: «اگر به جای شما بودم از بهترین آمارها آغاز می­‌کردم، منظورم این است که هیچ یک از آن‌ها ارقام بدی نمی­‌باشند. می­‌توان گفت که شما تقریباً به تمامی اهداف دست‌یافته‌اید و در برخی موارد شما از اهداف تعیین شده نیز پا را فراتر نهاده‌­اید ...»

 

هیرام به رقمی که سالی با انگشتانش زیر آن خط کشید نگاهی انداخت، کاهش هزینه­‌های نیروی کار دستاورد تحسین‌برانگیزی است. این مسئله از اولین اقدامات او بود که سعی شد به‌طور تدریجی حاصل شود. هیرام به این ایده رسید که با شناسایی چارک پایین عملکرد در شرکت بهترین قیمت برای خرید آن را پیشنهاد دهد. اما هنگامی که نتوانست نظرشان را جلب نماید راه مطمئن­‌تری را در پیش گرفت. در هر یک از بخش­‌های شرکت به میزان ده درصد تعدیل نیرو انجام داد. در هر تعدیل به افراد تحت تأثیر هیچ کمک مالی بیشتر از حقوق انفصال از خدمت داده نشد.

 

هیرام با تکان دادن سر تأیید کرد، گرچه این اقدام تغییر شگرفی به وجود آورد اما به راستی مرسوم­‌ترین راه‌حل در جهان نمی­‌باشد. «هیرام به خوبی از این امر آگاه شده بود که در قسمت‌­های خاصی از نیروی کار شرکت از او به‌عنوان «اخراج کننده» نام می‌­برند. هیرام به برگ­‌های دیگری از گزارش اشاره کرد، «این بخش­‌ها حامل خبرهای مسرت‌بخش‌تری می‌­باشند: قیمت­‌های پایین­‌تر در نتیجه­‌ی بهره‌­وری بیش‌تر».

 

فرانک اضافه کرد: «به علاوه ارائه خدمات بهتر برای مشتریان». گفتگوی آن‌ها در خصوص مرکز تماس رین برل بود، در این بخش متصدیان تلفن سفارش­‌ها را دریافت می‌­کردند و به شکایت‌­ها و پرسش‌­های مشتریان تجاری و خرده‌فروشی پاسخ می‌­دادند. این برگه‌­ها افزایش چشم­‌گیری را در بهره­‌وری نشان می‌­دادند: شمار تماس­‌هایی را که متصديان تلفن در هر روز به آن‌ها رسیدگی کرده بودند پنجاه درصد افزایش پیدا کرده بود. یک سال پیش متصدیان تا شش دقیقه را برای هر تماس صرف می­‌کردند در حالی که هم اکنون متوسط این زمان کمتر از چهار دقیقه بود. فرانک پرسید، «حدس می‌­زنم تمایل داشتید از سیستم­‌‌های پاسخگویی خودکار استفاده کنید؟»

 

آن‌چنان که رین برل علاقه‌­مند بود در شرح اهداف و اولویت‌های خود به مسئله خدمات مشترکین تأکید کند، سیستم معتبری برای سنجش این معیار وجود نداشت.

 

هیرام پاسخ داد: «نخیر!». قشنگی کار در همین است که بدون هیچ سرمایه‌گذاری بنیادی چنین پیشرفتی حاصل‌شده است. آیا می­‌دانید چه کرده‌­ایم؟ تنها اهداف جدیدی را تعریف کردیم و به همگان اعلام کردیم که درصدد دنبال کردن آن اهداف می­‌باشیم و اسامی بدترین متخلفان را روی دیوار بزرگی که خارج از سلف می‌­باشد نوشتیم که به «دیوار شرمساری» معروف شد و بدین گونه به تأثیر فشار همتای کارمندان بر یکدیگر توجهی نکردیم!

 

پیش‌تر سالی مشغول دست به دست کردن سندی بود که تحقق شعار دیگری را نشان می­‌داد: «افزایش در نرخ تحویل به موقع محموله‌­ها». با توجه به اینکه این هدف پیش از حضور شما در شرکت حتی مورد توجه قرار نگرفته بود باید به آن اشاره شود.

 

درست است، آن‌چنان که رین برل علاقه­‌مند بود در شرح اهداف و اولویت‌های خود بر مسئله خدمات مشترکین تأکید کند سیستم معتبری برای سنجش این معیار وجود نداشت و اجرای این سیستم آن‌چنان که به نظر می­‌رسید کار ساده‌­ای نبود. کارکنان در تعبیر عبارت «ارسال به موقع» و «ارسال محموله» با یکدیگر اختلاف داشتند. سرانجام هیرام قدم به میدان گذاشت و بر اهداف اصلی سنجه­‌ها پافشاری نمود.

 

به موقع به معنی تعهد در ارسال کالا می­‌باشد و هیچ کالایی تا قبل از خروج از مالکیت شرکت محموله خوانده نمی­‌شود. هیرام «یک‌بار دیگر» اعلام کرد که «بگذارید کارکنان بدانند که از این لحظه به بعد اگر تعهدی را بپذیرند و آن را به انجام نرساندند حتی یک دلار از هزینه‌­های سرمایه‌ای شرکت صرف آن نمی­‌شود، و شمار آن‌ها را داریم.»

 

«به نظر می­‌رسید که این ترفند جواب داده است.» سالی مشاهده کرد که درصد کالاهایی که در زمان تعهد داده شده ارسال می­‌گردند در طول شش ماه آخر به‌طور پیوسته‌ای‌ افزایش یافته است و اکنون به نود و دو درصد رسیده است».

 

هیرام با مرور گزارش متوجه نرخ رشد کلان دیگری شد ولی از اختصار به کار برده شده نتوانست به آن پی ببرد، «این مربوط به کدام مورد می‌­باشد؟ باید مورد شایان توجهی باشد: پنجاه درصد کاهش قیمت؟»

 

سالی نگاهی به آن انداخت و گفت، «در واقع تغییر کوچکی رخ داده است، آیا به یاد می‌­آورید که کارمزد حاصل از فروش را میان کارمندان تقسیم کردیم؟» هیرام خیلی زود به یاد آورد. خط­‌مشی رین برل این بود که به کارمندان فعلی و بازنشستگان خود اجازه می­داد که فرآورده­‌های شرکت را برای بهره جستن از تخفیف بزرگی خریداری نمایند. اما فروشندگانی که خدمات را به آن‌ها عرضه می­‌کردند کارمزدی مطابق ارزش واقعی کالا در مغازه­‌های خرده‌فروشی را دریافت می‌­کردند و نه بر اساس قیمت پرداخت شده برای آن کالای مشخص و بدین گونه خریدهای کارمندان سبب افزایش مبالغ کارمزد گردید. در خط مشی که هیرام به وجود آورد کارمزد بر اساس قیمت واقعی خرید بود. این تغییر به خودی خود چندان عظیم نبود اما هیرام به یاد آورد که هدف از ایجاد آن ذکر نکته مهم‌­تری در زمان ارائه گزارشش بود: اهمیت قوانین و مقررات ساده (و پاداش آن) در انگیزش کارمندان برای ارائه عملکرد بالاتر.

 

«می­‌دانم که داده‌­های کارسازی برای من ندارید، اما در واقع قصد دارم درباره‌­ی تغییراتی که در شکل دریافت کارمزد و مشوق­‌های فروش صورت پذیرفت صحبت نمایم، بی‌شک این دگرگونی­‌ها تغییراتی را به وجود خواهند آورد.»

 

سالی گفته او را تأیید کرد، «درست است، همان مورد همیشگی» «پرهیز از پیچیدگی» درست است؟ سپس برای شرح آن رو به فرانک کرد. «در روش قدیمی محاسبه کارمزدها تا جایی که به یاد می­‌آورم حداقل از پنج فرمول پیچیده استفاده می­‌شده است».

 

فرانک پوزخندی زد و گفت «به علاوه فروش».

 

هیرام پاسخ داد، «هنوز هم مطمئن نیستم، در حقیقت نه فروش تنها متغیری بر اهمیت می‌­باشد که در تمامی انواع اهدافی که حول رایزنی و کاوش مشتریان جدید می­‌باشد وارد می­‌گردد و حتی گردش اطلاعات حساب را حفظ می‌­کند. این روشی شدت نظری بود و فروشندگان برداشت‌­های ضد و نقیضی از آن داشتند. من تنها با روشن ساختن هدف آن به فروشندگان کمک کردم که بدانند برای چه کارمزد دریافت می­‌کنند. این امر در رقابت فروش نیز صدق می‌­کند. که اکنون قانون ساده­‌ای دارد: برنده کسی است که فروش بیشتری در فصل موردنظر داشته باشد».

 

در حالی که هیرام و سالی با شعور و شعف به نشانه­‌ی تأیید سر تکان می­‌دانند هیرام بار دیگر به گزارش نگاهی انداخت. خط به خط ارقام گزارش مؤید بهبود عملکرد رین برل بود. انتخاب نقاط برجسته دیگر کار ساده‌­ای نبود، اما به این هم می‌­شد گفت مشکل! هیرام از مشاوران دعوت کرد که بار دیگر در بحث شرکت کنند و خود در صندلی­اش لم داد تا از تحسین‌­های فوق‌­العاده آن‌ها لذت ببرد و لبخندش بیشتر شد.

 

 


The Best Incentive plans

Part 1

Author : Steve Kerr

Published in Harvard Bussiness Journal

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها