درک مدیران ، کلید اصلی عملکرد کارکنان  _ قسمت دوم

 

 


درک مدیران ، کلید اصلی عملکرد کارکنان 

قسمت دوم

تاریخ انتشار: نوامبر 2013

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

قدرت انتظارات

 

مدیران نمی­‌توانند از چرخه افسردگی رویدادهایی که تنها ناشی از انتظارات پایین به واسطه مخفی کردن احساساتشان از زیردستان حاصل می­‌شود، جلوگیری کنند. اگر مدیران اعتقاد داشته باشند که زیردستانشان بسیار ضعیف عمل خواهند کرد، مخفی کردن انتظاراتشان تقریباً غیرممکن خواهد بود، زیرا پیام معمولاً سهواً انتقال‌پذیر می‌­باشد. حقیقتاً، مدیران اغلب زمانی بیشترین ارتباط را برقرار می­‌کنند که اعتقاد دارند حداقل ارتباط را دارند. برای مثال، زمانی که آن‌ها چیزی نمی‌­گویند (سرو خاموش می­‌شوند) معمولاً نشانه­‌ی این موضوع است که از یک زیردست خشنود نیستند یا از آن‌ها (کارکنانش) ناامید هستند. رفتاری همراه با سکوت باعث برقراری احساس منفی بسیار مؤثری حتی بیشتر از گفتار بد دارد. چیزی که به نظر می‌­رسد در انتظار ارتباطات بسیار حیاتی باشد چیزی که رئیس می­‌گوید نیست بلکه طریقی که او رفتار می­‌کند است. رفتار بی‌تفاوت و نامشخص، به‌ندرت نوعی برخورد است که انتظار پایین را منتقل می‌­کند و منجر به عملکرد ضعیف می­‌شود.

 

تصور متداول. مدیران با زیردستانشان با انتظارات پایین مؤثرتر ارتباط برقرار می‌­کنند نسبت به انتظارات بالا، اگر چه اغلب مدیران عکس این قضیه را باور دارند. این موضوع، به مقدار بسیار زیادی برای آنان مشکل است که به وضوح درک کنند باعث انتقال احساس منفی می‌­شوند. دوباره به عنوان نمونه:

 

- مدیر بخش راکوی به شدت این موضوع را انکار می­‌کرد که در ضعیف­‌ترین گروه باعث انتقال انتظار پایین به عاملان خود شده است، کسی که باور دارد هیچ‌گونه شانسی برای تبدیل‌شدن به بهترین تولیدکننده را نداشته است. اما قبلاً این پیام بسیار واضح به وسیله عاملانش دریافت شده بود. یک نمونه متداول، یکی از عاملان بود که در ضعیف­‌ترین واحد قرار داده شده بود. هنگامی که مدیر منطقه به کارمند خود گفت متأسفم که ما را ترک می­‌کنی، کارمند پاسخ داد «نه متأسف نیستی، بلکه خوشحالی» اگر چه مدیر منطقه قبلاً به او هیچ حرفی نزده بود اما ناخواسته انتظار پایین خود را به کارمند خود به طرق مختلف انتقال داده بود. متعاقباً، کارکنانی که در ضعیف­‌ترین واحد منصوب‌شده بودند این موضوع را معادل یک درخواست برای استعفایشان تفسیر کردند.

 

- یکی از مدیران آژانسی که ممتاز ثبت شده بود متقاعد شده بود که هیچ زیردست ممتاز یا برتری ندارد او برای مدیر منطقه راکوی توضیح داد که «تمام دستیاران مدیر و کارکنان من متوسط یا بی‌کفایت هستند». اگر چه او تلاش می­کرد که نتایج راکوی را کپی‌برداری کند، نظر پایین او در مورد کارکنانش (نه به صورت دقیق) به آنان منتقل‌شده بود و در نتیجه، تجربه شکست خورد.

 

از طرف دیگر، احساس مثبت اغلب به مقدار کافی به میان نمی‌­آید. مدیر یک آژانس بیمه­‌ای دیگر تغییرات سازمانی به وجود آمده در شرکت منطقه راکوی را کپی‌برداری کرد. گروه‌بندی فروشندگان سطح بالا با بهترین مدیر، فروشندگان متوسط با مدیر متوسط، و غیره. اگر چه، پیشرفت، نتیجه‌­ی این عمل نبود. بنابراین مدیران منطقه راکوی موقعیت را مورد بررسی قرار دادند. او فهمید که دستیار مدیرمسئول واحد با عملکرد بالا آگاه نبود که مدیرش او را به عنوان بهترین در نظر گرفته است. در حقیقت او و سایر کارکنان شک داشتند که مدیر آژانس واقعاً باور دارد که در توانایی‌­های آن‌ها تفاوتی وجود دارد. مدیر این آژانس یک زن بی‌انگیزه، بی‌تفاوت و بی‌احساس بود کسی که با کارکنانش مانند رهگذران خیابان رفتار می­‌کرد. چون انتظارات بالا به کارکنان انتقال پیدا نکرده بود، آن‌ها دلیل را برای سازمان جدید درک نمی­‌کردند و نمی‌­توانستند فایده‌­ی آن را ببینند. به وضوح، روشی که مدیران با زیردستانشان برخورد می­‌کنند، نه روشی که آن‌ها را سازماندهی می‌­کنند، کلید انتظارات بالا و بهره­‌وری بالا می‌­باشد.

 

رویای غیرممکن. انتظارات مدیریتی باید آزمون واقعیت را بگذرانند قبل از اینکه وارد مرحله عملیاتی شوند. برای پیش‌­بینی انجام کار، انتظارات باید از ویژگی­‌های محکم‌­تر و شدیدتری نسبت به قدرت افکار مثبت یا اطمینان کلی در زیردستانمان برخوردار باشند. زیردستان مورد انگیزش قرار نخواهند گرفت تا به سطوح بالای بهره‌­وری برسند مگر اینکه انتظارات بالای رئیس خود را واقع‌گرایانه و دست‌یافتنی بدانند. اگر آنان به شدت تشویق شوند که به اهداف دست‌نیافتنی برسند، در نهایت از تلاش کردن برای رسیدن به نتایجی که توانایی پایین­‌تری به دست یافتن به آن را دارند، منصرف می­‌شوند. تجربه یک شرکت بزرگ الکترونیکی نشان می‌­دهد که شرکت متوجه شد که در واقع تولیدات کاهش یافته است. زمانی که سهمیه‌­های تولید بالایی تعیین شود، چون کارگران می­‌دانند که نمی‌­توانند به آن میزان دست یابند،، به سادگی از تولید دست برمی‌دارند. به‌عبارت‌دیگر، همانند فعالیت «آویزان کردن هویج بر روی سر الاغ» بدترین روش برای برانگیختن آن است.

 

تحقیقات علمی به وسیله دیوید مک کله لند از دانشگاه هاروارد و جان آتکینسون از دانشگاه میشیگان نشان داد که رابطه انگیزش با انتظار متنوع به شکل منحنی زنگوله (توزیع نرمال) است. درجه‌­ی انگیزش و تلاش تا زمانی افزایش پیدا می­‌کند که انتظار موفقیت به ۵۰ درصد برسد، سپس رو به کاهش می­‌رود حتی زمانی که انتظار موفقیت به افزایش ادامه دهد. هیچ‌گونه انگیزش یا پاسخی تا زمانی که هدف درک شود تحریک نمی‌­شود، چه به دست آوردن آن تقریباً ممکن یا تقریباً غیرممکن باشد. علاوه بر این، همان‌طور که برلو و هال اشاره کردند، اگر زیردستان در رسیدن به انتظارات عملکرد که به سطح اشتیاق آنان نزدیک است ناموفق باشند، اهداف و استانداردهای عملکردی پایین‌­تری خواهند داشت، عملکردشان تمایل به کاهش خواهد داشت و نگرش­‌های منفی در فعالیت یا کار گسترش خواهد یافت. بنابراین شگفت‌انگیز نیست که عدم موفقیت زیردستان برای رسیدن به انتظارات بالای غیر واقع‌گرایانه­‌ی مدیرانشان منجر به نرخ بالایی از سایش شود، چه داوطلبانه یا غیر داوطلبانه.

 

رمز برتری. چیزی که در ذهن مدیران برتر می­‌نشیند در ذهن کسانی که کمتر اثربخش هستند رخ نمی­‌دهد. این است که مدیران برتر به طور مداوم توانایی ایجاد انتظار عملکرد بالا در زیردستانشان را دارند، مدیران ضعیف در به دست آوردن یک پاسخ ساده برای این سؤال که چه چیزی تفاوت محسوب می‌­شود؟ موفق نیستند.

 

در این قسمت، به نظر می‌­رسد پاسخ این باشد که مدیران برتر اطمینان بیشتری به توانایی­‌های خود برای توسعه توانایی­‌های زیردستانشان نسبت به سایر مدیران دارند. برعکس چیزی که ممکن است فرض شود، انتظارات بالای مدیران برتر اساساً بر چیزی که درباره­‌ی خود فکر می­‌کنند پایه‌گذاری شده است، درباره­‌ی توانایی­‌هایی که می­‌توانند انتخاب کنند، آموزش دهند و زیردستانشان را برانگیزانند. چیزی که مدیران درباره‌­ی خودشان عقیده دارند به زیرکی از چیزی که آن‌ها درباره‌­ی زیردستانشان عقیده دارند تأثیر می­‌پذیرد. اگر آن‌ها به توانایی‌­های خود برای گسترش و تحریک آن‌ها برای رسیدن به سطح بالایی از عملکرد اطمینان دارند، از آن‌ها انتظار زیادی خواهند داشت و با آنان با اطمینان رفتار خواهند کرد که انتظارشان محقق خواهد شد. اما اگر درباره‌­ی توانایی‌هایشان شک داشته باشند، از آن‌ها انتظار کمتری خواهند داشت و با آن‌ها با اطمینان کمتری رفتار خواهند کرد.

 

به بیان دیگر، رکورد موفقیت و اطمینان مدیران برتر در توانایی­هایشان به انتظارات بالای آن‌ها اعتبار می­‌بخشد. به عنوان نتیجه، زیردستانشان این انتظارات را واقع‌بینانه می‌­پذیرند و در دستیابی به آن به سختی تلاش می‌­کنند. اهمیت چیزی که یک مدیر درباره‌­ی آموزش و توانایی انگیزشی به آن باور دارد به وسیله­‌ی معجزه سوینی نشان داده شده است، پیش­‌بینی خود کامیابی مدیریتی و تحصیلاتی.

 

جیمز سوینی مدیریت صنعتی و روان‌پزشکی را در دانشگاه تولان آموخت و او همچنین مسئول واحد مرکز کامپیوتر بیومدیکال بود. سوینی بر این باور بود که او می­تواند به فردی با پایین‌­ترین تحصیلات به گونه‌­ای تدریس کند که او بتواند یک اپراتور کامپیوتر شود. جرج جانسون، یک باربر سابق بیمارستان، سرایدار مرکز کامپیوتر شد؛ او توسط یوینی انتخاب شده بود تا عقیده راسخ خود را ثابت کند. صبح­‌ها، جرج جانسون وظایف سرایداری خود را انجام می­داد و بعدازظهرها سوینی به او کامپیوتر تدریس می­‌کرد.

 

جانسون کامپیوتر را بسیار خوب یاد می‌­گرفت زمانی که کسی در دانشگاه نتیجه می­گرفت که می­‌خواهد اپراتور کامپیوتر باشد باید نمره‌ ­ای‌کیو مشخصی داشته باشد. جانسون آزمایش کرد و توان ذهنی او نشان داد که توانایی یادگیری میزان اندکی از کامپیوتر را هم ندارد.

 

اما سوینی قانع نشد. او را تهدید به اخراج کرد مگر اینکه جانسون برنامه و کار کردن با کامپیوتر را یاد بگیرد. سوینی پیروز شد و او همچنان مرکز کامپیوتر را اداره می­‌کند. اکنون جانسون مسئول اتاق اصلی کامپیوتر، مسئول آموزش برنامه و راه‌­اندازی کامپیوتر به کارکنان جدید است.

 

انتظارات سوینی بر چیزی که او درباره توانایی تدریس خود به آن اعتقاد داشت، بنا نهاده شده بود نه بر اعتبار یادگیری جانسون. چیزی که مدیران درباره‌­ی توانایی آموزش و انگیزش زیردستانشان به آن اعتقاد دارند به وضوح چیزی است که انتظارات بالای مدیریتی واقع‌بینانه بر پایه‌­ی آن ساخته شده است.

 

 

سال­‌های اولیه بحرانی

 

انتظارات مدیریتی بیشترین تأثیرات خود را بر افراد جوان دارد. زمانی که زیردستان بالغ می­‌شوند و تجربه به دست می­‌آورند، تصویر از خودشان به تدریج سخت‌­تر می‌­شود و شروع می‌­کنند به دیدن خودشان به گونه‌­ای که شغلشان از آنان می‌­خواهد. خواسته‌­ها و انتظارات مافوقانشان به صورت کنترل‌شده به وسیله عملکرد واقعی گذشته‌­شان افزایش پیدا می‌­کند. این موضوع برای آنان و مدیرانشان سخت­‌تر و سخت­‌تر می‌­شود تا انتظارات بالای دو جانبه‌­ای را به وجود آورند مگر اینکه سوابق برجسته‌ای داشته باشند.

 

اتفاقاً، الگویی مشابه در مدرسه‌­ای اتفاق افتاد. تجربیات روزنتال درباره­‌ی پیش­‌بینی خودکامیابی تحصیلی به صورت پیوسته نشان داد که انتظارات معلمان در رشد ذهنی بچه­‌های کوچک­‌تر تأثیر بیش‌تری نسبت به بچه­‌های بزرگ­‌تر دارد. در کلاس­‌های پایین‌­تر، مخصوصاً در پایه­‌ی اول و دوم تأثیرات انتظارات معلمان چشمگیر بود. در سطوح پایه­‌های بالاتر به نظر می­‌رسد پیش­‌بینی‌­های معلمان تأثیر کمتری بر رشد ذهنی دانش آموزان داشته است. اگر چه آن‌ها بر انگیزه و نگرش دانش آموزان نسبت به مدرسه تأثیر گذاشته‌­اند. زمانی که تأثیر انتظارات معلمان کاهش می­‌یابد، کاملاً نمی‌­توان آن را توضیح داد، منطقی است که نتیجه بگیریم دانش آموزان کوچک­تر انعطاف‌پذیرتر هستند، درک پایین­‌تری از توانایی‌­های خود دارند، در مدرسه شهرت و موقعیت قابل احترام پایین‌­تری دارند. همچنان که بزرگ می­‌شوند، به توانایی‌­های ذهنی خود اعتقاد پیدا می­‌کنند و معلمانشان بیشتر انتظار دارند که آن‌ها تحت تأثیر دیگران قرار بگیرند.

 

کلید عملکرد آینده. سال‌­های اولیه در سازمان­‌های بازرگانی، زمانی که افراد جوان به شدت تحت تأثیر انتظارات مدیریتی قرار می­‌گرفتند، تعیین عملکرد آینده و پیشرفت شغلی بسیار حیاتی بود. این موضوع به وسیله­‌ی مطالعات AT AND T نشان داده شده است.

 

برلو و هال فهمیدند که سازمان چه انتظاری از ۴۹ فارغ­‌التحصیل کالج، کسانی که کارکنان سطوح مدیریت اساسی­ترین فاکتور در عملکرد و موفقیت آینده­‌شان بود، دارد. محققان نتیجه گرفتند که همبستگی بین اینکه سازمان در سال چه میزان از یک کارمند انتظار دارد و چه میزان آن کارمند در طول پنج سال آینده فعالیت می­‌کند، آن‌قدر زیاد است که نمی­‌توان آن را نادیده گرفت. متعاقباً، دو فرد دیگر بر 18 فارغ‌التحصیل کالج که در شرکت عملیاتی دیگر AT AND T استخدام‌شده بودند مطالعه کردند و به همین نتیجه رسیدند که انتظارات و عملکرد در سال اول، همبستگی پیوسته‌­ای با موفقیت و عملکرد آینده دارد. برلو و هال نتیجه گرفتند که «موضوع بسیار مهمی در سال اول اتفاق می­‌افتد ....» دریافتن انتظارات بالای سازمان در سال اولیه حياتى منجر می­‌شود که استاندارهای بالا و نگرش شغلی مثبت درونی سازی شود، این نگرش‌­ها و استانداردها، در آغاز باعث تقویت موفقیت و عملکرد عالی در سال‌­های بعدی می‌­شود. یک مدیر جدید کسی که با چالش‌­های یک کار پر تقاضا مواجه است متعاقباً کارهای با تقاضای بیش‌تری را خواهد گرفت، سطح همکاری زمانی افزایش خواهد یافت، که سطح انتظار سازمان از او افزایش می‌­یابد. کلید موفقیت در درک مفهوم سال اول به عنوان دوران حیاتی برای آموزش است، زمانی که کارآموز به شدت برای گسترش و یا تغییر در جهت انتظارات سازمان آماده است.

 

تأثیرگذارترین رئیس. احتمالاً اولین مدیر یک فرد جوان تأثیرگذارترین فرد در زندگی شغلی آن فرد خواهد بود. اگر مدیران نتوانند یا نخواهند که مهارت­‌های کارکنان جدید را که نیاز دارند به صورتی کاراتر عمل کنند، افزایش بدهند، بعداً آنان استاندارهای فردی پایین‌­تری را نسبت به چیزی که واقعاً توانایی به دست آوردنش را داشتند، تنظیم می‌­کنند و تصویر ذهنیشان خراب خواهد شد و نگرش­‌های منفی نسبت به شغل، کارکنان و احتمالاً تمام جنبه­‌های کارشان در کسب‌وکار افزایش خواهد یافت. زمانی که شانس­‌های ساختن پست‌­های موفقیت­‌آمیز با اولین کارفرماها به شدت کاهش یابد، اگر روحیه بالا برای پیدا کردن فرصت‌­های شغلی بهتر داشته باشند کارکنان سازمان را ترک خواهند کرد. از طرف دیگر، اگر، اولین مدیران به کارکنان در دستیابی به حداکثر ظرفیتشان کمک کنند، پایه­‌ای برای پست­‌های موفقیت­‌آمیز را خواهند ساخت.

 

به جز چند مورد استثنائات، بیشتر مدیران محلی اثربخش در بانک Large West Coast در چهل و پنجاه‌سالگی بالغ بودند. مدیران اجرایی بانک توضیح دادند که زمان قابل‌ملاحظه‌ای برای آموزش فردی که دانش، تجربه و قضاوت مورد نیاز برای کنترل مناسب ریسک­‌های زیاد، روابط مشتریان، روابط کارکنان را به دست آورد صرف کردند.

 

اگرچه، یک مدیر محلی، در رده‌بندی ۱۰ درصد مدیران برتر از لحاظ بهره‌­وری (که شامل رشد سود محلی، رشد پیش‌پرداخت، نمرات در حسابرسی اداری، رده‌بندی ذهنی توسط مافوق­‌ها)، تنها ۲۷ سالش بود. این فرد جوان در ۲۵ سالگی یک مدیر محلی شده بود و اساساً در دو سال نه تنها عملکرد خود را در شعبه ثابت کرده بود بلکه یک دستیار مدیر جوان­‌تر را پرورش داده بود، کسی که به نوبه خود، در ۲۵ سالگی یک مدیر شعبه بود. دستیار تنها نمره­‌های میانگین در کالج گرفته بود اما در ظرف چهار سال کاریش در بانک منصوب‌شده بود که با دو مدیر شعبه که معلمان به شدت اثربخشی بودند کار کند.

 

اولین رئیس، (کسی که فرایند کاری بانک را درک کرد برای گسترش مهارت‌­های غیرمعمول در افراد جدید تلاش نمود)، اعتقاد نداشت که برای یک مدیر اثربخش شدن سالیان زیادی برای به دست آوردن دانش و مهارت مورد نیاز است.

 

بعد از دو سال، فرد جدیدی در یک شعبه اصلی به وسیله مدیر اجرایی، دستیار مدیر شد و همچنین یک توسعه‌دهنده اثربخش زیردستانش شد. بنابراین، آن فرد جوان، زمانی که به ریاست شعبه ارتقا پیدا کرد، مطمئناً در اداره کردن شعبه خود از روش دو مافوق قبلی خود پیروی کرد و به سرعت رکورد یک عملکرد برجسته را به ثبت رساند و به یک دستیار آموزش داد تا مسئولیت وی را زودتر بگیرد برای اثبات شواهد نقش حیاتی که توسط اولین رئیس یک فرد اجرا شده بود، اجازه بدهید به سمت فروش برویم، زمانی که عملکرد در این منطقه نسبت به سایر منطقه­‌های مدیریتی آسان­‌تر اندازه‌­گیری می­‌شود. تحقیقات زیر را در نظر بگیرید:

 

  • در مطالعه‌­ای از ۱۰۰ نماینده فروش بیمه کسانی که با هم شروع به کار کردند. با مدیران آژانس بسیار با کفایت و شایسته و نیز با مدیران با شایستگی کمتر، آژانس انجمن مدیریت بیمه عمر فهمید افراد با نمرات آزمون استعداد فروش میانگین، تقریباً حدود پنج مرتبه احتمال موفقیت کمتری داشته­­‌اند چون با مدیران با شایستگی کمتر کار کرده‌­اند.
  • شرکت بیمه عمر متروپولیتن در سال ۱۹۶۰ مشخص کرد، آژانس‌­های بیمه­‌ای جدید که استعداد فروش برابری داشتند، می‌­توانستند تمایز در بهره­‌وری را تنها به وسیله‌­ی تفاوت در توانایی مدیرانشان در شرکت‌­های خود جایی که آن‌ها منصوب‌شده بودند، به خود اختصاص دهند. آژانس‌­هایی که بهره­‌وری بالایی داشتند در رابطه با نمرات آزمون استعداد فروش همواره در شرکت‌­هایی استخدام‌شده بودند که سوابق تولیدی در میان سه شرکت موفق برتر داشتند. برعکس، معمولاً آن‌هایی که بهره­‌وری پایینی داشتند در رابطه با نمرات آزمونشان در بین شرکت­‌های موفق جایگاه پایین‌­تری داشتند. بعد از تجزیه و تحليل تمام عوامل که ممکن است برای این تغییرات اختصاص داده شود، شرکت نتیجه‌­گیری کرد که تفاوت در عملکرد آژانس­‌های جدید، در درجه اول نتیجه تفاوت در «مهارت در آموزش و هدایت فروش» مدیران محلی بوده است.
  • یک مطالعه که درباره­‌ی عملکرد فروشندگان اتومبیل در نمایندگی فورد انگلستان انجام دادم نشان داد که فروشندگان برتر در تعداد کمی نمایندگی برجسته متمرکز شدند. برای مثال، ۱۰ نفر از ۱۵ فروشندگان برتر در انگلستان در بین سه نمایندگی در این ناحیه (حدود 200) و ۵ نفر از ۱۵ نفر برتر در یکی از موفق‌­ترین نمایندگی­‌ها. قبلاً چهار نفر از این افراد برای نمایندگی­‌های دیگر بدون دستیابی به سوابق فروش برجسته کار کرده بودند. کمی ابهام درباره‌­ی اینکه آموزش و مهارت­‌های انگیزشی مدیران در نمایندگی‌­های برجسته حیاتی باشد، وجود داشت.

 

انتخاب موشکافانه: شانس اینکه موفقیت در یک کسب‌وکار ظاهر شود بسیار بیشتر از شانسی است که یک فرد جوان به وسیله مدیر عالی انتخاب شود. مدیران موفق زیردستان خود را به صورت تصادفی یا با شیر خط سکه انتخاب نمی‌­کنند. آن‌ها به دقت تنها کسانی را انتخاب می­‌کنند که «می­‌دانند» موفق خواهند شد. به عنوان مدیر منطقه Metropolitan’s Rockaway، آلفرد اوبرلندر، تأکید می­‌کند که هر زن یا مردی که با ما شروع می­‌کند بهترین آژانس بیمه زندگی خواهد شد یا تقاضا نخواهد داد که به تیم ما بپیوندد.

 

هنگامی که به صورت فشرده توضیح داد چگونه آن‌ها «می‌­دانند» چه کسی یک شخص موفق خواهد شد، مدیران عالی حرف خود را با چیزی مثل «کیفیت غیرقابل لمس است، اما من زمانی که ببینمشان می‌­شناسمشان» به پایان می­‌رساند. مدیران به‌ندرت صریح بوده‌­اند. به این دلیل که فرایند انتخاب آنان حسی است و بر پایه‌­ی هوش شخصی است که توضیح آن دشوار است. به نظر می‌­رسد نکته این باشد که آن‌ها توانایی شناخت زیردستانشان را با توجه به این موضوع که احتمالاً آن‌ها با چه کسی به صورتی کارا می­‌توانند کار کنند، را دارند. افراد با چه کسی سازگاری دارند و شیمی بدن چه کسی با خودش هماهنگ است. البته که آن‌ها اشتباه می­‌کنند، اما مدیران کم‌کم نسبت به زیردستانشان، در قضاوت آن‌ها و توانایشان در انتخاب آموزش و برانگیختن افراد «ناامید» می­‌شوند. مدیران با اثربخشی پایین، زیردستان را به سرعت انتخاب می­‌کنند و از آنان به آسانی ناامید می‌­شوند و معتقدند که نارسایی از زیردستان است نه از آنان.

 


Understanding managers is the key to employee performance

Part 2

Publish date : November 2013

Published in Harvard Bussiness Journal

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است

 

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها