درک مدیران، کلید اصلی عملکرد کارکنان _ قسمت یکم

 

 


درک مدیران ، کلید اصلی عملکرد کارکنان 

قسمت یکم

تاریخ انتشار: نوامبر 2013

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

الی زا دولی تل، درباره نظریه پیگمالیون جرج برنارد شاو توضیح می‌­دهد که:

 

شما می‌دانید که، جدا از کلیاتی مثل لباس پوشیدن و روش‌­های مناسب صحبت کردن و غیره، تفاوت بین یک خانم و یک دختر کوچک ساقدوش در مراسم عروسی، حرکت کردن آن‌ها نیست بلکه در رفتار آن‌هاست. من همیشه برای پروفسور هیگنز یک ساقدوش کوچک خواهم بود به این دلیل که او همیشه با من همانند یک ساقدوش رفتار می­‌کند؛ ولی می­‌دانم که برای شما یک خانم خواهم بود به این دلیل که همیشه با من به عنوان یک خانم رفتار می­‌کنید و خواهید کرد.

 

تعدادی از مدیران همیشه با زیردستانشان به گونه‌­ای رفتار می­‌کنند که باعث بهبود عملکردشان می­‌شود. اما بیشتر مدیران، همانند پروفسور هیگنز، سهواً با زیردستانش به گونه‌­ای رفتار می‌­کند که منجر به عملکردی پایین‌­تر از سطحی که آن‌ها واقعاً قادر به انجام دادن آن هستند می­‌شود. روشی که مدیران به آن‌گونه با زیردستان خود رفتار می‌­کنند به صورتی نامشخص متأثر از چیزی است که آنان از زیردستانشان انتظار دارند. اگر انتظارات مدیران بالا باشد، بهره­‌وری به احتمال زیاد افزایش خواهد یافت.

 

اگر انتظارات آنان پایین باشد، بهره‌­وری احتمالاً کاهش خواهد یافت. بنابراین قانونی وجود دارد که آشنایی با انتظارات مدیران باعث افزایش و یا کاهش عملکرد زیردستان خواهد شد.

 

تأثیر شدید انتظارات یک شخص بر رفتار دیگران توسط پزشکان، دانشمندان رفتار و اخیراً معلمان مورد شناسایی قرار گرفته است. اما پیش از این، اهمیت انتظارات مدیریت،­ بر روی عملکرد افراد و گروه­‌ها به صورت گسترده قابل درک نبود. من این پدیده را در تعدادی از مطالعات نمونه‌­ای، در طول دهه گذشته برای بزرگ­‌ترین شرکت­‌های صنعتی مستندسازی کردم. نتایج این تحقیقات علمی به شرح زیر است:

 

  • اینکه مدیران چه چیزی را از زیردستانشان انتظار دارند و چگونه با آنان تعامل می­‌کنند، به طور گسترده‌­ای عملکرد و پیشرفت شغلی آنان را مشخص می‌­کند.
  • یک ویژگی خاص مدیران برتر، توانایی ایجاد انتظارات عملکردی بالا است که باعث انجام کار در زیردستان می­‌شود.
  • تعداد کمی از مدیران اثربخش زمانی شکست می­‌خورند که انتظارات یکسانی را گسترش دهند و از عواقب آن، کاهش بهره‌­وری زیردستانشان می‌­باشد.
  • زیردستان، نه همیشه ولی اغلب موارد، آن چیزی را که باور دارند شما از آن‌ها انتظار دارید، نشان می­‌دهند.

 

 

تأثیر انتظارات مدیریتی بر بهره‌­وری

 

یکی از جامع­‌ترین مثال‌­ها از تأثیر انتظارات مدیریتی بر بهره­‌وری، در مطالعه‌­ای از تجربیات سازمانی که در سال ۱۹۶۱ توسط آلفرد ابرلندر، مدیر بخش شرکت بیمه عمر شهر انجام شده است. او مشاهده کرد که آژانس‌­های بیمه معروف نسبت به آژانس­‌های بیمه متوسط و ضعیف بدون در نظر گرفتن استعداد فروششان سریع‌تر رشد می‌­کنند و آن آژانس­‌های بیمه­‌ای جدید عملکرد بهتری را در آژانس‌­های برجسته نسبت به آژانس­‌های ضعیف و متوسط دارند.

 

بنابراین، او تصمیم گرفت، گروهی از عاملان برتر خود را در یک واحد قرار بدهد، تا عملکرد آنان را شبیه‌سازی کند و یک محیط چالش‌برانگیز را فراهم کند، که فروشندگان جدیدی را معرفی کند.

 

بر این اساس، ابرلندر طوری انتصاب­‌ها را انجام داد که آن شش عامل برتر با شش دستیار مدیر برتر کار کنند، تولیدکنندگان متوسط با دستیاران مدیر متوسط کار کنند، و تولیدکنندگان ضعیف باقی‌مانده با مدیرانی با حداقل توانایی کار کنند. سپس او از برترین گروه خواست که 3/2 حجم حق بیمه به دست آمده توسط تمامی آژانس‌­ها در طول سال گذشته را به دست آورند. او نتایج را این‌گونه توصیف می­‌کند:

 

مدت کوتاهی بعد از این انتخاب، مردم در آژانس­‌ها شروع به مراجعه به این گروه منتخب به عنوان کارکنان برتر کردند. تأثیر روحیه‌­ی بالا، جو دوستانه در عملکرد عالی این واحد باعث شد تا تولیدات آنان در ۱۲ هفته اول حتی از بالاترین حد انتظار نیز بیش‌تر بود ... این موضوع اثبات می­‌کند که گروهی از افراد که توانایی بالایی داشته باشند اگر فراتر از ظرفیت تولید نرمال مورد انگیزش قرار گیرند و زمانی که مشکلات به وجود آمده توسط تولیدکننده ضعیف از فرآیند انجام کار آنان حذف شود می­‌توانند بالاتر از حد انتظار بازدهی داشته باشند.

 

«با تشکر از این نتایج خوب، عملکرد کلی آژانس­‌های ما ۴۰ درصد بهبود یافته است و در این سطح باقی‌مانده است.»

 

«در اوایل سال ۱۹۶۲ زمانی که، در حال توسعه بودیم، دستیار مدیر دیگری را منصوب کردیم و کارهایی را به او واگذار کردیم و دوباره از این دیدگاه مشابه استفاده کردیم، آژانس‌­ها را یک بار دیگر بر طبق ظرفیت تولیدشان طبقه‌­بندی کردیم.»

 

«دستیاران مدیر اختصاص داده شدند ... بر اساس توانایی­‌هایشان، تواناترین دستیار مدیر بهترین گروه را دریافت کرد و لذا بازی قوت، قوت را انجام دادند. تولید کلی آژانس‌­های ما دوباره حدود ۲۰ درصد تا ۳۰ درصد افزایش پیدا کرد و این چیدمان کارکنان تا پایان سال به همین شکل باقی ماند.»

 

«اکنون در سال ۱۹۶۳، با تجزیه‌وتحلیل‌های بسیاری متوجه شدیم که تعداد زیادی عامل وجود داشته است، فقط یکی از کارکنان باقی‌مانده از آن افراد در آژانسی که کسی فکر نمی­‌کردند هیچ‌گونه شانسی برای به دست آوردن نیم میلیون دلار سهم بازار را داشته باشد موفق به کسب این مبلغ شد.»

 

اگرچه بهره‌­وری کارکنان برتر به تدریج افزایش پیدا کرد، باید در نظر گرفته شود که بهره­‌وری ضعیف­‌ترین واحد، واحدی که در نظر گرفته شده بود که هیچ‌گونه شانسی برای رسیدن به نیم میلیون دلار سهم را داشته باشد، در واقع کاهش پیدا کرد و سایش میان آنان افزایش یافت عملکرد آژانس‌­های برتر با آگاهی از انتظار مدیران از آنان افزایش پیدا کرد، در حالی که عملکرد ضعیف­‌ترها همان گونه که پیش­‌بینی شده بود کاهش یافت.

 

با این وجود، واحدهای متوسط خلاف قاعده را ثابت کردند، در حالی که، مدیران منطقه از این گروه فقط انتظار عملکرد متوسط را داشتند، بهره‌­وری به طور چشم­گیری افزایش یافت. علت این موضوع این بود که دستیار مدیری که مسئول این گروه بود نپذیرفته بود که او توانایی کمتری نسبت به مدیر کارکنان برتر دارد یا عاملان در گروه‌­های برتر توانایی بیشتری نسبت به عاملان در گروه خودش داشته‌­اند. او در بحث‌­هایش با کارکنانش تأکید می‌­کرد که هر شخصی در گروه متوسط، پتانسیل بالاتری نسبت به گروه کارکنان برتر دارد، تنها فقدان آن‌ها نداشتن تجربه‌­ی سال‌­ها فروش بیمه است. او کارکنان خرد را به پذیرفتن چالش داشتن عملکردی بالاتر از کارکنان برتر تحریک می­‌کرد. به عنوان نتیجه، گروه متوسط در هر سال بهره‌­وری خود را با درصد بالاتری نسبت به آن چیزی که کارکنان برتر انجام می­‌دادند افزایش می‌­داد (اگر چه هرگز به حجم دلار گروه برتر دست نیافتند.)

 

این سود ویژه حاصل خودبینی مدیر واحد متوسط بود که به خودش اجازه نداد که تهدید خودش به عنوان یک مدیر متوسط بودن را بپذیرد، درست همانند تصور الیزا دولیتل از خود به عنوان یک خانم که به دیگران اجازه نداد به او به عنوان دختر کوچکی که در عروسی گل به دست دارد بنگرند. دستیار مدیر احساسات شدیدی از اثربخشی را به عاملان خود انتقال داده بود و انتظار عملکرد بالای متقابلی را ایجاد کرده بود و بهره­‌وری را به میزان زیادی افزایش داده بود. نتایج قابل مقایسه زمانی رخ داد که یک تجربه مشابه در یک واحد دیگر در شرکت مشاهده شد. تأیید بیشتر این مطلب از یک مطالعه جدید درباره‌­ی موفقیت مدیریتی ۴۹ فارغ‌­التحصیل کالج به دست آمد، کسانی که کارکنان سطوح مدیریتی شرکت بودند.

 

دیویدای برلو و داگلاس تی هال از موسسه تکنولوژی ماساچوست، فرآیند کاری این مدیران را در طول پنج سال مورد بررسی قرار دادند و فهمیدند که موفقیت نسبی آنان که به وسیله افزایش حقوق آنان مورد اندازه‌­گیری قرار می‌­گیرد و برآورد شرکت از پتانسیل و عملکرد هر فرد، به مقدار بسیار زیادی به انتظارات سازمان از آنان بستگی دارد.

 

تأثیر انتظارات یک فرد بر رفتار دیگری به هیچ عنوان حاصل کشف کسب‌وکار نیست. بیش از نیم‌قرن پیش آلبرت مل از تجارب بالینی خود نتیجه گرفت که افراد طوری رفتار می­‌کنند که باور دارند از آن‌ها انتظار می‌­رود. پدیده­ای که او مشاهده کرد «پیش­بینی باعث انجام کار می‌­شود» اخیراً به عنوان یک موضوع موردعلاقه علمی موردتوجه قرار گرفته است.

 

به عنوان مثال:

  • در سیر تجربه­‌های علمی، رابرت روزنتال از دانشگاه هاروارد نشان داده است که «انتظارات معلم برای رقابت ذهنی شاگردان» می­‌تواند به عنوان پیش­بینی خود کامیابی تحصیلی به کار برود.
  • یک تجربه در برنامه تابستانی هداستار برای ۶۰ مهدکودک عملکرد شاگردان (الف) معلمانی که انتظار یادگیری نسبتاً کمی را از بچه­‌های خود داشتند و (ب) معلمانی که اعتقاد داشتند شاگردان آنان توانایی ذهنی فوق­‌العاده و ظرفیت یادگیری بالایی دارند، مورد مقایسه قرار گرفتند. شاگردان معلمان گروه دوم بسیار سریع­تر یاد گرفتند.

 

علاوه بر این، فرایند درمان نیز مورد شناسایی قرار گرفته است که انتظار یک پزشک یا روان‌پزشک می‌­تواند تأثیر بسزایی بر سلامت روحی و جسمی بیمار داشته باشد. چه چیزی در ذهن بیمار و درمانگر می‌­نشیند، مخصوصاً زمانی که آن‌ها انتظارات یکسانی دارند و ممکن است به عنوان نتیجه تعیین شود. به عنوان مثال، تأثیر مخرب پیش­‌بینی یک دکتر بدبین اغلب دیده می­‌شود. بسیار دیده شده است که اثر یک داروی جدید یا روش درمان جدید بسیار تحت تأثیر انتظارات پزشکی قرار می‌­گیرد و نتیجه­‌ی آن عبارت پزشکی است به نام «اثر دارونما».

 

الگوی شکست. هنگامی که فروشندگان برتر به وسیله مدیرانشان مورد تهدید قرار گرفتند، به عنوان کارکنان برتر در دفتر منطقه‌­ای شرکت متروپولیتن راک­وی سعی کردند آن تصویر را بهتر کنند، آن‌ها سعی کردند طوری عمل کنند که از فروشندگان برتر انتظار می­‌رود. اما زمانی که عاملان با کمترین بهره‌­وری ثبت شده، به وسیله مدیرانشان به عنوان کسانی که هیچ‌گونه شانسی برای موفقیت ندارند و ضعیف‌­ترین تولیدکنندگان در راک­وی هستند، تلقی گردند و زمانی که این انتظارات منفی به صورت یک پیش‌­بینی خود کامیابی در آید، آن‌ها مورد تهدید قرار می‌­گیرند.

 

فروشندگان ناموفق مشکلات زیادی در حفظ اعتمادبه‌نفس و عقیده و نظر درباره خودشان دارند. در پاسخ به انتظارات پایین مدیریتی، معمولاً تلاش می­کنند تا از خسارات اضافی به نفس (خود) به وسیله­‌ی اجتناب کردن از موقعیت­‌هایی که باعث شکست بیش‌تر آنان می‌­شود، جلوگیری کنند. آن‌ها همچنین تعداد تماس­‌هایی که برای فروش گرفته می‌­شد را کاهش دادند. انتظارات پایین و در خود شکستگی منجر می­‌شود که آنان به روشی رفتار کنند که احتمال شکست را افزایش می‌­دهد، بنابراین آنان انتظارات مدیران را پیش­‌بینی می­‌کنند.

 

اندکی پیش، اثربخشی شاخه‌­ی مدیران بانک را در بانک وست کوست با بیشتر از ۵۰۰ شاخه مورد بررسی قرار دادم. مدیران آن به این دلیل که نرخ بالایی از ضرر به تدریج کارایی را کاهش داده بود اختیارات خود را کاهش داده بودند. برای جلوگیری کردن از کاهش اختیار بیش‌تر، آن‌ها مجبور به ایجاد وام­‌های امن شدند. نتیجه­‌ی این عمل از دست دادن کسب‌وکارها در رقابت بانک­‌ها و کاهش نسبی پیش‌پرداخت و سود در شاخه­‌هایشان می­‌بود. سپس برای معکوس کردن کاهش در پیش‌پرداخت‌­ها و آورده‌­ها، اغلب به وام‌­ها می­‌رسند و تقریباً در پذیرش ریسک‌­های قابل تردید، غیرمنطقی عمل می‌­کنند. اعمال آنان موضوع بسیار مهمی برای قضاوت ضعیف به عنوان یک عبارت از تمایل آن‌ها برای پذیرش ریسک­‌های بسیار سخت به امید اجتناب کردن از خسارت بیشتر است.

 

بنابراین در پاسخ به انتظارات پایین سرپرستانشان، کسانی که باعث کاهش اختیارات آن‌ها شده‌­اند، به گونه‌­ای رفتار می­‌کنند که منجر به ضررهای سنگین بیشتری می­‌شود. آنان به گونه­‌ای کارهای خود را نشان می­‌دهند که اعتقاد دارند از آن‌ها انتظار می­‌رود و انتظارات سرپرستانشان به یک پیش­‌بینی تبدیل می‌­شود.

 


Understanding managers is the key to employee performance

Part 1

Publish date : November 2013

Published in Harvard Bussiness Journal

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است

 

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها