بوتههای آزمایش رهبری
قسمت دوم
تاریخ انتشار : سپتامبر 2002
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
زمانی که ما با سیبرت مصاحبه کردیم، او به ما توضیح داد که چگونه با رفتارهای یهودستیزانه برخورد میکند، راهی برای متوقف کردن نظرات همکارانش بدون از بین بردن روابطی که او برای انجام کارش بهطور مؤثر نیاز دارد تعداد کمی یک نوشیدنی در حالی که ناهار بخشی از برنامه روزانه بود، او درباره افکار خود در آن زمان گفت: "به کسی یک گیلاس بنوشید و او شروع به صحبت در مورد یهودیان میکند." کارتی درست کرد که برای این مناسبتها از آن استفاده کرد و روی آن نوشت: گل رز قرمز، بنفشه آبی است و اگر نمیدانید من هم یهودی هستم. سیبرت این کارت را به شخصی داد که اظهارات ضدیهودی کرد و روی کارت نوشت: «از ناهار خود لذت ببرید». میگفت کارت میگرفتند، من هرگز ندیدم که هیچکدام از آنها این مزخرفات را تکرار کنند. و من هیچکس را ناامید نمیکنم و چون او به دلیل کسبوکارش در یکی از بزرگترین شرکتهای والاستریت شناخته شده نیست، جایی در بازار سهام نیویورک خرید و در سالهای بعد برای خودش شروع به کار کرد. موریل سیبرت و شرکت (شرکت مالی سیبرت کنونی) را تأسیس کرد و خود را وقف کمک به مردم کرد تا از برخی مشکلاتی که او به عنوان یک جوان حرفهای با آن مواجه بود اجتناب کنند. او یکی از مدافعان برجسته زنان در تجارت و یک رهبر در توسعه محصولات مالی برای زنان است تا به کودکان در مورد فرصتها و مسئولیتهای مالی آموزش دهد.
برای این داستان، ما با ورنون جردن، وکیل و مشاور رئیسجمهور مصاحبه نکردیم، اما او قدرتی را به ما یادآوری میکند که تعصب میتواند آن را تغییر دهد، نه از بین ببرد. در کتاب حافظه: ورنون میتواند بخواند! جردن در روابط عمومی سال 2001 آزاری را که در جوانی متحمل شده بود توصیف کرد. مدوکس است. جردن یک تاپ سفید پوشیده بود، حولهای در دست داشت و شام را برای نژادپرستانهترین شهردار آتلانتا سرو کرد. او همچنین راننده مدوکس است، هر زمان که بتواند، به طعنه اعلام میکند که ورنون میتواند بخواند، گویی یک سیاهپوست آمریکایی باهوش است. اگر ورنون ضعیف بود، مدوکس با این نوع سوءاستفاده او را نابود میکرد. اما جردن در خاطراتش روایت خودش را از تحریک مدوکس به اشتراک میگذارد، داستانی که به جای اینکه او را عذاب دهد، او را قدرتمند کرد. وقتی او در آینه به مادوکس نگاه کرد، او را به عنوان یک شخصیت قدرتمند در دولت جورجیا ندید، او یک اشتباه تاریخی ناامیدکننده را دید، کسی به او حمله کرد زیرا میدانست زمان او به پایان رسیده است نگاههای نیمه شوخی و نیمه جدی به آموزش، ناقوس مرگ فرهنگ اوست. وقتی دید من زندگی را آفریدم و از من مرد ساختم، بسیار عصبانی شد. بیرحمی پرونده مدوکس بوته، که اردن است، ندانسته یا ناآگاهانه منجر به ظهور رستگاری شد. اردن به جای فلج کردن جنون یا نفرت در این حرکات سقوط جنوب کهن را مشاهده کرد و در تخیلاتش آینده خود در آزادی از قیدوبندهای نژادپرستی مشاهده کرد توانایی او به ایجاد معنا بر کرد بحرانی بالقوه آن را به بوتهای تبدیل کرد که توانایی رهبری او در درون آن شکل گرفت.
ما برای این مقاله و کتاب جدیدمان، مردان و زنان، که برای نشان دادن تأثیر زمان بر انگیزه و احساسات یک رهبر طراحی شده است، انتظار نداشتیم از گیاهان اثبات شده درس بگیریم. ما با 43 نفر از برجستهترین رهبران تجارت و جامعه مدنی امروز مصاحبه کردیم و موضوعات خود را به کسانی که در سالهای 1925 یا قبل از آن متولد شدهاند و دهه 1970 به بعد محدود کردیم. همه ما در مورد تأثیر سن بر شخصیت چیزهای زیادی یاد گرفتیم. رهبران ما و والدین ما داستانهای عاشقانه کوتاهی هستند که ما برای توصیف این دو گروه از زمانی که آنها زندگی میکردند با ایدههای بسیار متفاوت در مورد احترام، تعادل کار و زندگی، کار قهرمانان و غیره استفاده میکردیم. اما آنها همان شگفتی را دارند، از جمله عشق به یادگیری و قدرت خرد. اما جالبترین چیز این است که والدین و پدربزرگها و مادربزرگهای ما به ما میگویند که برخی از تجربیات الهامبخش آنها بوده، آنها را شکل داده و در واقع به آنها آموزش داده است که چگونه رهبری کنند و بهترین تحقیقات را انجام دهند. جالبتر از آن است که فکر میکردیم که آنها هنوز در حال بررسی تأثیرات سن و زمان هستند. این چیزی است که ما با شما در میان میگذاریم: غلبه بر تاریکی برخی از تجربیات در جنگل آزمایش، مکانهای پنهان و فراموش شده روح را روشن میکند. این رویدادها، که اغلب شامل گیاهانی که آزمایش ضعیفی دارند، شامل بیماریهای خشن میشود. در مورد سیدنی ریتنبرگ، که اکنون 79 سال سن دارد، این محاکمه 16 سال حبس ناعادلانه در چین کمونیست را در بر گرفت. ریتنبرگ در ابتدا بدون توضیح توسط دوستان سابقش در دولت رئیسجمهور مانو تسه دونگ زندانی شد و سال اول را بدون بازجویی در تاریکی گذراند. ریتنبرگ بعداً متوجه شد که مقامات حزب کمونیست در مسکو دستور دستگیری او را صادر کردند که او را به عنوان یک مأمور سیا مظنون بودند. ریتنبرگ که در یک اتاق کوچک خاکستری محبوس شده بود، شکایت نکرد و ترسی نداشت. در عوض، در عرض چند دقیقه چهار بیت از شعری را که در کودکی برایش خوانده بودند به یاد آورد برای من دایرهای کشیدند و مرا مرتد، یاغی و مسخره کردند. اما من عشق را پیدا کردم و آنها را فتح کردم. بنابراین وارد دایره میشویم! این قطعه، که از شعر ادوین مارکهام «باهوشتر» گرفته شده بود، کلید ریتنبرگ برای بقا بود، «اوه خدای من»، «این راز من است. او نگهبانان را به سمت خود جذب کرد. روابطی ایجاد کنید که به او کمک کند. او در زندان به خوبی صحبت میکرد و به سرمایهداری بسیار پایبند بود و معتقد بود که اگر آگاهی را افزایش دهد اسیر کننده بهتر میفهمد و وقتی سالهای زندگی در تاریکی کمکم به ذهنش آسیب زد و متوجه شد که ذهنش رو به زوال است، دوباره مثل موتور کوچولو و با کمک پیامهای ساده که آرام هستند از افسانهها و داستانهای کودکی کمک گرفت. . . در عوض، بسیاری از زندانیان ریتنبرگ یا با عصبانیت تظاهرات کردند یا به درون خود فرو رفتند. از عصبانیت دیوانه شدند. آنها نتوانستند آن وضعیت را مدیریت کنند. و من فکر میکنم به این دلیل بود که آنها متوجه نشدند که خوشبختی تابع شرایط شما نیست. این تابعی از نگرش شما نسبت به زندگی است. پایبندی ریتنبرگ به آرمانهایش تا زمان آزادی ادامه داشت. در سال 1955، پس از گذراندن شش سال اول زندان، ناگهان در سلول او باز شد. او میگوید: نمایندهای از دولت مرکزی آمد تا به من بگوید اشتباهی با من شده و دولت رسماً از من عذرخواهی کرده و برای جبران اشتباهات هر کاری میکنند. وقتی اسیر کنندگانش به او پیشنهاد پول دادند تا زندگی جدیدی را در ایالاتمتحده شروع کند یا به اروپا سفر کند، ریتنبرگ نپذیرفت و اصرار کرد که در چین بماند و به همکاری با حزب کمونیست ادامه دهد
4داستانی برای بچهها مربوط به دهه ۱۹۳۰ که مفهوم خوشبینی و سختکوشی را یاد میدادم
استفاده حداکثری از قدرت نوزاد توسط همه مصاحبهشوندگان ما به عنوان فرصتی برای اختراع مجدد گیاهان آزمایشی، تأمل در زندگی آنها و یافتن معنی در موقعیتهایی بود که در غیر این صورت ممکن است برای دیگران ترسناک و ناتوانکننده باشد. این ظرفیت برای اختراع مجدد در نهایت برابر است با قدرت جوانی ابدی، نوعی قدرت باز بودن و ظرفیت پایدار برای تحسین که کلیشههای پیری را به چالش میکشد
ما واژه نئوتنی را از زیستشناسی در میراث فرهنگی آمریکا به عاریت گرفتهایم تا این کیفیت و لذت یادگیری مادامالعمر را بدون در نظر گرفتن سن توصیف کنیم. از منظر انسانی، این ویژگی به این معنی است که آنها سرشار از انرژی، کنجکاوی و اعتمادبهنفس هستند و جهان را به عنوان سرزمین عجایب میبینند که مانند یک جشن بیپایان در برابر آنها گسترده شده است. رابرت گالوین، رئیس سابق موتورولا که اکنون در سن هفتاد سالگی است، آخر هفتههای خود را به موجسواری میگذراند. آرتور لویت جونیور، رئیس سابق اس اس، که امسال هفتادویک ساله میشود، دوست دارد پیادهروی طولانی داشته باشد. معمار فرانک گری که اکنون هفتادودو ساله است، هاکی بازی میکند. اما این فقط تمرینات بدنی نیست که ویژگیهای نئوتنی را تشکیل میدهد: آنها مظاهر میل به یادگیری، رشد شخصی، کنجکاوی و اشتیاق به زندگی هستند. برای درک اینکه چرا این کیفیت در یک رهبر بسیار قدرتمند است، ارزش دارد نگاهی گذرا به اصل علمی پشت آن، یعنی اینرسی به عنوان یک محرک تکاملی بیندازید. این ماهیت جذاب و جوان برخی از گرگهای باستانی باعث شد که آنها به سگ تبدیل شوند. برای هزاران سال، انسانها گرگ دوستانه، مفید و کنجکاو را دوست داشتند. انسانها بهطور طبیعی به سمت گرگهایی میکشیدند که کمتر بدون هشدار حمله میکردند و به راحتی در چشمها فرو میرفتند
در واکنش مشتاقانه خود به انسان، آنها تقریباً انسان به نظر میرسند. بهطور خلاصه، مانند تولههای گرگ، آنها ویژگیهای فیزیکی خاصی داشتند که باعث ایجاد یک واکنش پرورشی در انسانهای مسنتر میشد. هنگامی که نوزادان یک بزرگسال را میبینند، اغلب با یک لبخند کوچک واکنش نشان میدهند که به آرامی به لبخندی روشن تبدیل میشود که به بزرگسالان این احساس را میدهد که در مرکز جهان هستند مادر و نوزاد سیستم مادر پر از اکسی توسین است، هورمون آرامش. و لذتی که استرس را در بدن کاهش میدهد پادزهر قوی برای هورمون کورتیزول به نظر میرسد اکسی توسین چسبی باشد که این پیوند را ایجاد میکند. و ظاهر و رفتار مشخص کودک باعث ترشح اکسی توسین در افراد خوش شانس میشود. این تأثیر - همان چیزی که با دیدن یک نوزاد یک "آهه" غیرارادی به ما میدهد - و این رفتار تولید شده توسط اکسی توسین به بزرگسالان اجازه میدهد تا آنها را مجبور به تغذیه کنند، به خصوص زمانی که این موجودات آسیبپذیر باید کاملاً رشد نیافته زندگی کنند. قدرت نیوتن در جذب حامیان و پرورشدهندگان به وضوح در اتحاد جماهیر شوروی سابق نشان داده شد. پنجاه سال پیش، یکی از دانشمندان شوروی تصمیم گرفت تا روباههای نقرهای را برای نئوتنیا در مزرعه خز سیبری پرورش دهد. هدف این بود که روباهی رام ساخته شود که در هنگام کشته شدن سروصدای کمتری نسبت به روباه نقرهای معمولی ایجاد کند.
Leadership test plant
part 2
Publishion date: September 2002
Published in Harvard Bussiness Journal
ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدیپور
انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.