سری مصاحبه با رهبران موفق
مصاحبه با مایک شیشفسکی
قاضی دستیار در دیوان عالی ایالاتمتحده
قسمت دوم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
نویسنده: شما سرانجام موافقت دانشگاه دوک را کسب کردید، اما در سالهای نخست، کارتان موفق نبود.
مایک: همینطور است.
نویسنده: و پس از سه سال، سابقه بدی را کسب کردید.
مایک: بله و به همین دلیل، خیلی از مردم خواهان اخراج من بودند. اما تام باترز، رئیس واحد ورزشی و تری سانفورد، رئیس وقت دانشگاه، هنگامی که من استخدام شدم گفتند: «تو خیلی کارها باید انجام بدهی. خیلی چیزها در اینجا باید بازسازی شود. این نکته را فراموش نکن.» به همین دلیل خیلی نگران نبودم.
سال بعد، اوضاع عوض شد و همه چیز به خیرگذشت. یکی از دلايل ماندن من در دانشگاه همین میباشد. آنها به من لطف کردند و من هم عاشق دانشگاه دوک هستم. اگر شما با من صادق باشید، اگر به من اعتماد کنید، من را باور کنید، من هم نسبت به شما احساس تعهد میکنم. این احساسی بود که نسبت به این دانشگاه داشتم.
نویسنده: به این ترتیب، شما پیشرفت کردید و از حدود سال ۱۹۸۶ توانستید تیم خیلی خوبی تشکیل دهید. شما نتوانستید در مسابقات کشوری برنده شوید، اما به مقام قهرمانی خیلی نزدیک شدید. در سال ۱۹۹۱ هم برای نخستین بار قهرمان کشور شدید. برای این کار باید تیمی را میبردید که سال پیش از آن، شما را برده بود. چطور توانستید به این موفقیت برسید؟
مایک: آنها چهلوپنج بار متوالی قهرمان شده بودند و بسیاری از مردم تصور میکردند آنها یکی از بزرگترین تیمهای تاریخ ورزش هستند. البته که آنها تیم بزرگی بودند، ولی ما هم تیم بزرگی بودیم. ما چون بازیکنان خیلی خوبی نداشتیم، سال قبل نتوانسته بودیم قهرمان شویم ما توانستیم دو سه بازیکن خیلی خوب جذب کنیم، اما آماده کردن بازیکنان برای بازی در مقابل تیم دانشگاه نوادا (واقع در لاسوگاس) از نظر روانشناختی، کار دشواری بود. چرا که این تیم بارها ما را برده بود. بعید میدانم هیجان و نگرانی آنها به اندازه ما بوده باشد. ولی ما در یکی از بهترین بازیهای تاریخ بسکتبال دانشگاهها، برنده شدیم؛ اگرچه این بازی از مسابقات قهرمانی نبود. پس از آن باید در عرض بیستوچهار ساعت خودمان را برای مسابقه با دانشگاه کانزاس آماده میکردیم و همین کار را هم انجام دادیم و برای نخستین بار، در مسابقات قهرمانی کشوری، برنده شدیم.
نویسنده: شما برای نخستینبار قهرمان شدید و سیل حمایتها و تشویق به سوی شما سرازیر شد. سال بعد دقیقاً با همان تیم در نیمهنهایی در مقابل تیم کنتاکی قرار گرفتید و یکی از بهترین بازیها شکل گرفت. ممکن است خودتان توضیح دهید چه اتفاقی افتاد؟
مایک: ریک پیتینو یکی از بهترین مربیان، روی تیم کنتاکی کار کرده بود. بازی افتوخیز زیادی داشت و ما در راند نخست با یک امتیاز بازی را واگذار کردیم.
وقتی برای استراحت به روی نیمکت میرفتیم، دائم به اعضای تیم میگفتم ما برنده میشویم. مطمئن نیستم که آیا خودم هم به آنچه میگفتم باور داشتم یا خیر، اما دائم این عبارت را تکرار میکردم که: «ما برنده میشویم!» در بسیاری از مواقع بهتر است به جای اینکه به کسی بگویید چه کار کند، از او بخواهید که همان کار را انجام دهد. با این نگاه، راهکارهایی به بازیکنان ارائه کردم، اما از آنها خواستم به طور جدی توصیههای من را عملیاتی کنند.
نویسنده: به این ترتیب، بازی را بردید و در ادامه نیز در مسابقات ملی برنده شدید. در سال ۲۰۰۱ نیز با تغییراتی که در بازیکنان دادید، یک بار دیگر برنده مسابقات کشوری شدید.
مایک: بله. تیم فوقالعاده خوبی تشکیل داده بودم، به طوری که تیمهای بزرگی را پشت سر گذاشتیم.
نویسنده: این مطالب را با آرامش بیان میکنید و به هیچوجه هیجان زده نمیشوید.
مایک: بازیکنان ما واقعاً عالی بودند و میدانستند چه کاری باید انجام دهند.
نویسنده: شما آن سال در مسابقات قهرمانی کشور برنده شدید، اما چند سال از قهرمانی بازماندید، تا اینکه در سال ۲۰۱۰ در حالی که انتظار نداشتید در مسابقات قهرمانی کشوری برنده شوید، پیروز میدان شدید. درست گفتم؟
مایک: ما تیم خوبی داشتیم، اما تیمهای مقابل هم بازیکنان خیلی خوبی در اختیار داشتند.
نویسنده: آیا برد شما، ناشی از کار شما به عنوان یک مربی خوب نبود؟
مایک: نمیدانم. شاید این طور باشد. اما سهم بازیکنان خوب را نباید نادیده گرفت.
نویسنده: در پنجمین و آخرین قهرمانی شما در سال ۲۰۱۵، از چهار دانشجوی سال اول و تازهکار استفاده کردید. چطور شد که برنده شدید؟
مایک: سال عجیبی بود! بسکتبال دانشگاهها تغییر کرده بود، اگرچه تیمهای قدیمی هم داشتیم، اما تعداد آنها اندک بود. در این وضعیت اگر بتوانید بازیکنان قدیمی را با چند بازیکن جوان و تازهکار هماهنگ کنید، برنده خواهید شد.
نویسنده: اگر موافق باشید، در مورد جذب بازیکنان صحبت کنیم. در گذشته، یعنی زمانی که تازه آغاز به کار کرده بودید، رقابت زیاد بود. امروز هم رقابت زیاد میباشد و از بازیکنان درجه یک استفاده میشود. در حال حاضر شما شصتونه سال دارید و سعی میکنید یک نوجوان هفدهساله را متقاعد کنید به دانشکده شما بیاید. اوضاع را چگونه توصیف میکنید؟
مایک: الآن بیش از گذشته برای جذب بازیکنان تلاش میکنم. علتش این است که بازیکنان خیلی خوب، ممکن است پس از یک سال تیم ما را ترک کنند. بنابراین باید دائم در حال جذب بازیکن باشیم.
نویسنده: شما الآن در موقعیتی قرار دارید که دانشگاه دوک در بازیهای بسکتبال صاحب نام است. به همین دلیل و به خاطر اینکه شما موفق هستید، عدهای علیه شما شعار میدهند. آیا این موضوع شما را ناراحت میکند؟
مایک: به هیچوجه این رفتارها را جدی نمیگیرم. هر مربی موفقی که درآمد خوبی دارد و از نفوذ زیادی برخوردار میباشد، مخالفان زیادی هم دارد. من نمیتوانم زندگی خودم را به خاطر مخالفت عدهای تغییر دهم. فراموش نکنید که عده زیادی هم هستند که از برنامههای من راضیاند و به من احترام میگذارند.
نویسنده: طی سالیان طولانی که مربیگری کردهاید، تصور میکنید مهمترین درسهای رهبری که آموختهاید کدماند؟ درسهایی که واقعاً قصد دارید به بازیکنانتان منتقل کنید چه مواردی میباشند؟
مایک: نخستین مطلبی که به بازیکنان میگویم این است که برای پیشرفت، باید تغییر کنید.
یادتان باشد که شکست، سرنوشت حتمی ما نیست. باید شکست را بپذیریم و پس از آن، بررسی کنیم و ببینیم نقاط ضعف ما چیست و آنها را برطرف کنیم.
نکته دیگر این است که به تنهایی به جایی نمیرسید. سعی کنید کارها را تیمی انجام دهید. تیمی از افراد شایسته تشکیل دهید، اما یاد بگیرید چگونه به سخن آنها گوش کنید. اگر تکرو باشید، به هیچ جایی نمیرسید.
گفتوگو کنید؛ یعنی هم بگویید و هم بشنوید. به جای اینکه به دنبال بهانهجویی و توجیه کارهای خودتان باشید، به دنبال راهحل بگردید. ما پس از چهلودو سال کار مربیگری، به این نتیجه رسیدهایم که باید با برنامه و کار گروهی حرکت کنیم.
نویسنده: دوست دارید چه میراثی از خودتان به یادگار بگذارید و مردم چگونه از شما یاد کنند؟
مایک: این را به عهده خود مردم میگذارم. من دوست دارم همچنان به تلاش خودم ادامه دهم. من کارم را دوست دارم و الآن هم طوری کار میکنم که گویی هر روز، روز نخست کار من میباشد، البته با چهلودو سال تجربه!
هر روز با اشتیاق و عطش کار میکنم و به دیگران نیز شور و شوق میدهم. همیشه سعی کردهام خود را عضوی از یک تیم بدانم و در عین حال آن تیم را هدایت کنم. و چقدر زندگی زیباست، آنگاه که قرار است رهبری تیمی یا گروهی را بر عهده بگیرید!
Interview series with successful leaders
Interview with Mark Krzyzewski
American Basketball coach
Part 2
Published in Harvard Business Journal