سری مصاحبه با رهبران موفق
مصاحبه با روث بادر گینزبرگ
قاضی دستیار در دیوان عالی ایالاتمتحده
قسمت دوم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
نویسنده: چقدر احتمال دارد وقتی خانمی در دانشگاه کرنل با کسی آشنا میشود، با او ازدواج کند و همسر او هم مایل باشد کارهای خانه، مانند بچهداری و آشپزی را قبول کند؟ آیا این کار به نظر شما امر رایجی است؟
جينسبرگ: این امر همیشه استثنا بوده، بهویژه در دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه کرنل، در مقابل هر یک دختر، چهار پسر وجود داشت و اگر دختری نمیتوانست مرد دلخواه خود را در دانشگاه کرنل پیدا کند، امکان ازدواج وجود نداشت.
نویسنده: آیا مادر همسرتان هرگز در مورد اینکه زندگی مشترک چگونه باید باشد تا احساس خوشبختی کنید، به شما توصیهای داشته؟
جینسبرگ: او نصیحت خیلی خوبی به من کرد. زمانی که ما در خانه او ازدواج کردیم، او پیش از برگزاری جشن گفت: «عزیزم! میخواهم رمز ازدواج موفق را به تو بگویم.» گفتم: «آماده شنیدنش هستم.» او گفت: «گهگاه بهتر است در زندگی کر باشیم.» من این نصیحت عاقلانه را تا همین امروز با همکاران خودم خیلی جدی در پی گرفتهام. اگر کلمه ناخوشایند یا نسنجیدهای بشنوم، آن را نادیده میگیرم.
نویسنده: شما مدرک حقوق خود را با نمرات عالی از دانشگاه کلمبیا گرفتید، به همین دلیل، از مؤسسات حقوقی مختلف دعوت به همکاری داشتید.
جینسبرگ: پیشتر گفتم که سه نقطهضعف متوجه من بود: نخست اینکه، من یهودی بودم و مؤسسات والاستریت همکاری با یهودیان را تازه آغاز کرده بودند. دوم اینکه، من زن بودم، و بدتر از همه اینکه من دارای فرزند بودم. وقتی دانشکده حقوق را تمام کردم، دخترم چهار سال داشت. مؤسساتی که زنها را استخدام میکردند، به هیچوجه زنی را نمیپذیرفتند که دارای فرزند بباشد
نویسنده: یکی از استادان شما به نام پرفسور گونتر شما را به قاضی پالمییری معرفی کرد تا شما را در دفتر خود بپذیرد. آیا استخدام شما به همین راحتی بود؟
جینسبرگ: پرفسور گونتر در مورد نحوه کار زنان هیچ تردیدی نداشت. به همین دلیل من را به قاضی پالمییری معرفی کرد و آنطور که بعدها شنیدم، به او گفته بود: «او را امتحان کن، اگر راضی نبودی، آقایی را که همکلاسی اوست معرفی خواهم کرد.»
اما پرفسور گونتر من را طوری معرفی کرد که قاضی پالمییری فهمید اگر من را نپذیرد، دیگر هیچ دانشجویی از دانشگاه کلمبیا معرفی نخواهد شد.
نویسنده: پس از مدتی کار نزد قاضی پالمییری، پست تدریس حقوق در دانشگاه راتگرز به شما پیشنهاد شد.
جینسبرگ: بله. وقتی در دانشکده حقوق دانشگاه کلمبیا روی پروژهای کار میکردم، با دانشگاه راتگرز هم مصاحبهای داشتم.
نویسنده: در خصوص تلاشهای نوآورانه خودتان در مورد قانون تبعیض نژادی و جنسیتی، چگونه با اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا ارتباط برقرار کردید؟
جینسبرگ: آغاز این کار توسط دانشجویان من در دانشگاه راتگرز بود که متقاضی درسی در مورد زنان و قانون بودند. از این رو، به کتابخانه رفتم و در مدت یک ماه تمام، آرایی را که در حکومت فدرال در مورد تبعیض نژادی نوشته شده بود، مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم که مطالب خیلی زیادی وجود ندارد.
در همان زمان، شکایات جدیدی به اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا در ایالت نیوجرسی میرسید که بیسابقه بودند. یکسری شکایات از زنان معلم در مدارس دولتی بود که وقتی بارداری آنها آشکار میشد، آنها را از کار معلق میکردند و هیچ تضمینی هم برای بازگشت به کار آنها وجود نداشت.
پس از آن، شکایاتی از سوی کارمندانی دریافت شده بود که خواستار تأمین بیمه برای خانواده خود بودند. به آنها گفته بودند: «بیمه شامل کارکنان مرد میشود، نه کارکنان زن.» یعنی زنان میتوانستند فقط خود را بیمه کنند، نه خانواده خود را. این دو موضوع با هم تلفیق شد، در نتیجه دانشجویان میخواستند وضعیت زنان در قبال قانون روشن شود.
از نظر من فرصت خوبی پیش آمده بود. تا آغاز دهه هفتاد، این امکان وجود نداشت که اگر دادگاه تشکیل میشود جایگاه مساوی برای زنان قائل شوند.
نویسنده: شما در خصوص تبعیضهای جنسیتی، مواردی را به نفع اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا به ارمغان آوردید و شهرت زیادی کسب کردید. بعد هم در دانشگاه کلمبیا به تدریس پرداختید. سپس رئیسجمهور کارتر از شما خواست تا به دادگاه استیناف واشینگتن دی.سی. بروید. آیا از این انتصاب هیجانزده شدید؟ آیا مایل بودید قاضی باشید یا ترجیح میدادید استاد دانشگاه باقی بمانید؟
جینسبرگ: رئیسجمهور کارتر به خاطر کارهایی که برای قوه قضاییه فدرال ایالاتمتحده آمریکا انجام داده، شایسته احترام زیادی میباشد. او وقتی رئیسجمهور شد، متوجه شد اعضای تمام دادگاهها را مردان تشکیل دادهاند. او فهمید که اگر قرار است ایالاتمتحده به رشد و تعالی خود ادامه دهد، این وضع باید تغییر کند. به همین دلیل تصمیم گرفت تا کمکم تعدادی زن و افراد اقلیت در دادگاهها بگمارد، البته به نحوی که موجب نارضایتی مخالفان نشود.
نویسنده: شما مدت سیزده سال در دادگاه استیناف واشینگتن دی.سی. خدمت کردید. آیا پس از سیزده سال به این نتیجه رسیدید که صلاحیت عضویت در دیوان عالی را هم دارید؟
جینسبرگ: هیچکس با خود نمیگوید: «میخواهم قاضی دیوان عالی شوم.» این کار منطقی نمیباشد. کودک که بودم اصلاً تصور نمیکردم که میخواهم قاضی شوم. همانطور که گفتم، زنان به ندرت در مسند قضاوت مینشستند.
وقتی کارتر رئیسجمهور شد، فقط یک زن در دادگاه استیناف فدرال وجود داشت. کارتر این وضعیت را تغییر داد و هیچ رئیسجمهوری اوضاع را به وضعیت گذشته برنگرداند. ریگان نمیخواست از کارتر عقب بماند، به همین دلیل تصمیم گرفت تا نخستین زن را در دیوان عالی ایالاتمتحده منصوب کند. او در کل کشور بررسی کرد تا به قاضی ساندرا اکنر رسید.
نویسنده: رئیسجمهور کارتر هیچ انتصابی در دیوان عالی کشور انجام نداد. وقتی کلینتون رئیسجمهور شد، بدیهی است شما مورد توجه قرار گرفتید. البته کلینتون با دانیل موینیهان که به دنبال انتصاب شما بود، گفتوگو کرد و اظهار داشت: «زنان با انتصاب او موافق نیستند.» وقتی شما وکیل پیشتاز در برخورد با تبعیض نسبت به زنان بودید، کلینتون چگونه به چنین نتیجهای رسیده بود؟ چرا تعدادی از زنان مایل نبودند شما در دیوان عالی حضور داشته باشید؟
جینسبرگ: فقط برخی از زنان مخالف بودند. بیشتر زنان حامی جدی نامزدی من بودند.
نویسنده: کلینتون دیداری با شما داشت. بدیهی است دیدار موفقی داشتید که کلینتون پیشنهاد انتصاب شما را ارائه کرد. آیا به نظر شما، تأیید صلاحیت با آمار خوبی انجام شد؟
جینسبرگ: بله، با نود و شش رأی موافق در مقابل سه رأی مخالف.
نویسنده: شما اکنون بیست و شش سال است که در دادگاه استیناف و سی و نه سال در دستگاه قضایی فدرال حضور دارید. آیا قضات دیگر از حضور شما در دادگاههای فدرال ابراز خوشحالی میکردند؟ آیا شما را در بین خودشان میپذیرفتند یا رفتارشان سرد و غیردوستانه بود؟
جینسبرگ: با دستگاه قضا بیگانه نبودم. در دادگاه استیناف که چند ساختمان آن طرفتر بود، تجربه کاری داشتم، ضمن اینکه با بسیاری از قضات دیوان عالی آشنا بودم.
نویسنده: به نظر شما آیا بهترین راه برای موفقیت در یک پرونده در دیوان عالی، نوشتن خلاصه پروندهی خوب میباشد، یا ارائه دفاعیه شفاهی خیلی خوب، یا آنکه بحث و جدل شفاهی خوب و خلاصه پرونده تأثیرگذار است؟
جینسبرگ: مهم این است که در پرونده استدلال قوی وجود داشته باشد. البته استدلال شفاهی زودگذر است. بهخصوص در دیوان عالی که هر طرف نیم ساعت وقت دارد، نباید وقت را با استدلال شفاهی تلف کرد.
نویسنده: پس از یک ساعت استدلال طرفین، قضات پس از دو هفته تشکیل جلسه میدهند تا برای رأیگیری تصمیمگیری کنند یا حداقل در مورد پرونده گفتوگویی داشته باشند. چه کسی تصمیم میگیرد که رأی کتبی چگونه نوشته شود؟
جینسبرگ: اگر رئیس در طرف اکثریت باشد، او رأی را تعیین میکند. اگر او در طرف اکثریت نباشد، قاضی که بیشترین سابقه را داراست، رأی اکثریت را تعیین میکند.
نویسنده: امروز بزرگترین آرزوی شما برای دستگاه قضا و نحوه کار آن چیست؟
جینسبرگ: همه ما برای نهادی که در آن کار میکنیم احترام قائلیم و مایلیم آنجا را با همان منزلتی ترک کنیم که در آغاز احساس میکردیم.
نویسنده: اگر شما بخواهید یک چیز را در قانون اساسی تغییر دهید، آن چیست و چرا؟ اگر شما یکی از بنیانگذاران ایالاتمتحده بودید، چه نکتهای در قانون اساسی قرار میدادید که خوب به آن پرداخته نشده؟
جينسبرگ: من یک متمم درباره گ برابری حقوق برای آن مینوشتم. در حال حاضر میتوانم در قانون اساسی به اصلی اشاره کنم که آزادی بیان و آزادی مطبوعات را تضمین میکند، اما نمیتوانم اصلی را ببینم که بگوید: «زنان و مردان از نظر حقوق شهروندی از قدر و منزلت برابری برخوردار هستند.»
نویسنده: چه چیزی شما را بیشتر به آینده امیدوار میکند؟
جینسبرگ: نوه بزرگ من حقوق خوانده و خیلی به کشور خودش و اصول ارزشمند آن علاقهمند است. او و جوانان همسن و سال او به ما کمک خواهند کرد تا اهداف بلند خود را پی بگیریم.
نویسنده: تصور میکنید بزرگترین تهدید برای دموکراسی کشور ما چیست؟
جینسبرگ: دولتی که دغدغه حفظ حقوق ملت را نداشته باشد. قاضي مشهور لرند هند، طی سخنرانی مهمی در مورد آزادی گفت: «اگر شور و شوق در دل ملتی بمیرد، هیچ قانون اساسی و هیچ قاضیای نمیتواند آن را زنده کند.» من به روح آزادی ایمان دارم.
Interview series with successful leaders
Interview with Ruth Bader Ginsburg
Former Associate Justice of the Supreme Court of the United States
Part 2
Published in Harvard Business Journal