سری مصاحبه با رهبران موفق
مصاحبه با کاندولیزا رایس
وزیر امورخارجه و مشاور امنیت ملی سابق آمریکا، استاد دانشگاه و فارغالتحصیل دانشکده بازرگانی استنفورد ، عضو ارشد انستیتو هوور
قسمت سوم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
نویسنده: رئیسجمهور بوش دوباره انتخاب شد و شما نخستین زنی بودید که وزیر امورخارجه شدید. وقتی به عنوان نماینده کشورتان در مجامع بینالمللی شرکت میکردید، چه حسی داشتید؟
رايس: من عاشق این عنوان بودم. دوست داشتم به عنوان نماینده کشورم در خارج باشم. وقتی مراسم تحلیف را به جا آوردم، به همان قانون اساسیای سوگند خوردم که روزگاری اجداد ما، من را سه پنجم یک انسان به حساب میآورد. من این سوگند را در مقابل تصویر بنیامین فرانکلین ادا میکردم.
با خودم فکر میکردم: «فرانکلین در این مورد چه فکر میکند؟» زیرا اینطور به نظر میرسید که کشور ما از مسیر خود خیلی فاصله گرفته است. وقتی در آن مقام بودم، همیشه با خودم فکر میکردم میتوانم در مورد مسیر دشوار دموکراسی و اهمیت سنتهایی صحبت کنم که به مرور زمان شامل افرادی چون خود من میشود؛ یعنی افرادی که همواره دچار چالش بودهاند.
نویسنده: از زمانی که دولت را ترک کردهاید، چهار کتاب نوشتهاید. کتاب جدیدتان در مورد ریسک سیاسی است که بازرگانان و اهالی کسبوکار باید هنگام تصمیم گیریهای تجاری خود مورد توجه قرار دهند. چرا توجه به این موضوع اهمیت دارد؟
رايس: وقتی مردم در مورد مخاطرات سیاسی فکر میکنند، بیشتر درگیر دیکتاتور سوسیالیستی میشوند که ممکن است دارایی آنها را مصادره، یا صنایع آنها را ملی اعلام کند. در حال حاضر، مخاطرات سیاسی متعدد و گاهی هم جالب توجه هستند.
شخصی که سوار هواپیما میشود و میبیند خدمه پرواز با کسی برخورد بدی دارند و با گوشی همراه خود از آن صحنه فیلم تهیه میکند، این کار یک مخاطره یا ریسک سیاسی تلقی میشود. یک زنجیره عرضه کالا هم که مرکز آن در کشور چین قرار دارد و اکنون جنگ تجاری با چین مطرح میشود، مخاطره سیاسی است.
چیزی که ما میخواستیم بگوییم این است که: «عوامل ریسک سیاسی زیادند. نگاهی به اطراف بیندازید. نگاهی به صنعت خود بیندازید و بگویید: عوامل ریسک سیاسی برای من کدامها هستند؟ و تمایل من به ریسک چیست؟ ما نمیخواستیم بگوییم چون این کارها مخاطرهآمیز هستند، انجام ندهید.» من به روسها یادآوری کردم. خود رایانه مقوله کاملی از ریسک میباشد.
نویسنده: آیا منظور شما این است که وقتی کسبوکارها تصمیمات مهم اتخاذ میکنند، باید مخاطرات سیاسی را هم مدنظر قرار دهند؟
رایس: بله. و باید به طور دائم آینده را بررسی کنند تا ببینند آیا این مخاطرات تغییر میکنند، آیا کم و زیاد میشوند و یا خیر.
نویسنده: وقتی به مسیر شغلی استثنایی و فوقالعاده خودتان نگاه میکنید، دوست دارید مردم چه چیزی را مهمترین دستاورد زندگی شما تلقی کنند؟
رایس: در مورد مشاغل دولتی من، امیدوارم مردم فکر کنند من نماینده خوبی برای ایالاتمتحده بودهام. امیدوارم مردم فکر کنند من ارزشهای خودمان را خوب بیان کردم، به خصوص که ما حامی مردمی هستیم که نمیتوانند نظرهای خود را بیان کنند.
کسانی که در زندان به سر میبرند و زندگی خود را برای گرفتن حقوقی به خطر انداختهاند که باید کمکم آن حقوق را بپذیریم، یعنی شما بتوانید آنچه به نظرتان میرسد بگویید و هرگونه که میخواهید عبادت کنید و نگران این موضوع نباشید که پلیس مخفی نیمهشب به منزلتان هجوم میآورد. و ما بر این باوریم که در هیچ نقطهای از جهان نباید ستمی وجود داشته باشد.
در خصوص دوران زندگی علمی من، امیدوارم مردم فکر کنند که من به نسل جدیدی از بچهها کمک کردم تا نسلهای زیادی از بچهها خودشان را پیدا کنند و متوجه این نکته باشند که شغل من به هیچوجه این نبوده که به آنها بگویم چگونه فکر کنند. شغل من این بوده که اطمینان یابم آنها خیلی دقیق و منظم فکر میکنند و شاید تعداد معدودی رهبرانی را تربیت کرده باشم که بتوانند جایگاه رهبری خود را بیابند.
نویسنده: بدیهی است شما رهبران بزرگی را در سرتاسر جهان دیدهاید. به نظر شما رهبران بزرگ چه ویژگیهایی باید داشته باشند و کسانی که رهبر بزرگی نیستند، چه ویژگیهایی را ندارند؟
رايس: داشتن صداقت ویژگی اصلی رهبران بزرگ است. اگر اعتماد مردم را از دست بدهید، هیچ چیز ندارید. رهبران بزرگ، افراد با بصیرت و دوراندیشی میباشند. منظورم این است که جهان را آنگونه که باید باشد میبینند، نه آنگونه که هست. من به نلسون ماندلا فکر میکنم که سالهای سال وقتی گوشه زندان مینشست، با خود نمیگفت: «اگر سرانجام به قدرت برسیم، سیاهپوستان بر سفیدپوستان غلبه خواهند کرد.»، بلکه به آفریقای جنوبی فکر میکرد که متعلق به همه کسانی است که با هر نژادی و هر قومی در آنجا زندگی میکنند.
از همه مهمتر اینکه من تصور میکنم رهبران بزرگ در هر جایگاهی که هستند و از هر موفقیتی که برخوردارند، فروتنی دارند.
نویسنده: فروتنی.
رايس: برعکس آن، تکبر و نخوت است. تکبر و نخوت موجب بدبختی و ناکامی است. والدین من انسانهای بزرگی بودند. آنها همیشه به من میگفتند تو باید سه کار را انجام دهی: اگر میخواهی دیگران را راهنمایی یا هدایت کنی و اگر میخواهی موفق باشی، نخستین کار این است که سعی کنی خوبیهای تو دو برابر شوند، یعنی آنقدر تلاش کنی که مطمئن شوی دو برابر خوبتر شدهای. دوم، به خودت یادآوری کن که من در شهر بیرمنگام و در ایالت آلاباما زندگی میکنم که دچار تبعیض نژادی است، در نتیجه مردم میخواهند از من حمایت کنند.
هرگز خودت را قربانی حساب نکن، زیرا وقتی خودت را قربانی تلقی میکنی، اختیار خودت را به دست دیگری دادهای. تو نمیتوانی اوضاع و محیط خودت را کنترل کنی، اما میتوانی واکنش خودت را به موقعیتها کنترل کنی.
سوم، نکتهای که من به کودکان و زنانی که در اقلیت قرار دارند و گروههایی که به هر نحوی به حاشیه رانده شدهاند میگویم، این است که روزی پدرم به من گفت: «اگر به این علت که تو سیاهپوست هستی کسی مایل نبود کنار تو بنشیند، هیچ نگران نباش! به عبارت دیگر، تعصبات و پیشداوری دیگران را خیلی جدی نگیر. مشکل، مشکل آنهاست، نه تو. مراقب باش تعصبات دیگران باعث ضعف و انفعال تو نشود.»
Interview series with successful leaders
Interview with Condoleezza Rice
Former United State Secretary of State
Part 3
Published in Harvard Business Journal