سری مصاحبه با رهبران موفق مصاحبه با کاندولیزا رایس قسمت دوم

 

 


سری مصاحبه با رهبران موفق

مصاحبه با کاندولیزا رایس

وزیر امورخارجه و مشاور امنیت ملی سابق آمریکا، استاد دانشگاه و فارغ‌التحصیل دانشکده بازرگانی استنفورد ، عضو ارشد انستیتو هوور

قسمت دوم

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

نویسنده: معلوم است خانواده شما توجه زیادی به شما داشتند. شما کلاس‌های مختلفی می‌رفتید، مثل کلاس باله.

 

رایس: من در کلاس‌های زیادی شرکت می‌کردم و در برخی از آن‌ها هم موفق بودم. اما اگر در کلاسی هم موفق نبودم، پدر و مادرم تأکید می‌کردند که ادامه دهم. من کلاس زبان فرانسه هم می‌رفتم. مادرم معتقد بود هر دختر خوبی باید با زبان فرانسه آشنا باشد. به همین دلیل، وقتی نه سال داشتم من را به کلاس فرانسه می‌بردند.

 

نویسنده: مادر شما معلم مدرسه بود.

 

رایس: مادرم، هم معلم بود و هم موسیقی می‌دانست.

 

نویسنده: شما به دانشگاه دنور رفتید. پدر مادلین آلبرایت از اندیشمندان مشهور علم سیاست، استاد شما بود.

 

رایس: او بود که من را به سیاست بین‌الملل علاقه‌مند کرد. من برای رشته هنر و ادامه تحصیل در رشته پیانو به دانشگاه دنور رفتم، اما رشته علوم سیاسی را پی گرفتم. اگر به کارنامه من نگاه کنید، می‌بینید که یک‌صد واحد موسیقی گذرانده‌ام و چهل واحد علوم سیاسی.

 

نویسنده: پس از آن برای دوره کارشناسی ارشد به دانشگاه نوتردام و پس از آن، به دانشگاه استنفورد رفتید.

 

رایس: برای یک دوره یک‌ساله تحقیقاتی به استنفورد رفتم. دوره آموزشی‌ای که طی کردم، فیزیک سلاح‌های هسته‌ای بود و اینکه چه تعداد کلاهک انفجاری می‌تواند بر روی موشک‌های اس‌اس18 نصب شود.

 

در آن دوره متوجه موضوع مهمی شدم. دانشگاه استنفورد در صدد بود تا اعضای هیئت علمی خود را متنوع کند و برای این کار دست به اقدام مثبت و هوشمندانه‌ای زده بود. تا به امروز بر این باورم که اقدام دانشگاه امری ضروری بوده. در این روش برای یافتن افراد مورد نظر، از روش‌های غیررسمی و غیر‌متداول استفاده می‌شد. آن‌ها با من به عنوان زنی جوان و سیاه‌پوست برخورد کردند که در مورد کشور شوروی سابق تخصص داشت. به همین دلیل، شغلی به من پیشنهاد کردند. آن‌ها خیلی جدی به من گفتند: «پس از سه سال که زمان ابقای پست شما فرا برسد، ممکن است انتصاب قطعی نشود.»

 

یادم می‌آید گفتم: «من هم در این مدت فرصت دارم تا ببینم آیا من شما را و شما هم من را می‌پسندید یا خیر.» تصور نمی‌کنم هیچ یک از رؤسای گروه دانشگاه استنفورد قبلاً چنین سخنی را از کمک استادان احتمالی شنیده باشند.

 

نویسنده: شما به عنوان استاد رسمی پذیرفته شدید. در عین حال، جرج بوش پدر از شما دعوت به عمل آورد تا به کارکنان کاخ سفید بپیوندید.

 

رايس: من به عنوان کارشناس شوروی سابق به کاخ سفید رفتم و خوشبختانه در پایان جنگ سرد بود که این وظیفه برعهده من قرار گرفت.

 

نویسنده: شما زمانی آنجا بودید که دیوار برلین فرو ریخت. آیا رئیس‌جمهور به شما گفت باید از این بابت خوشحال باشیم؟

 

رايس: وقتی این حادثه اتفاق افتاد، عده‌ای از ما به دفتر رئیس‌جمهور رفتیم و به او گفتیم: «آقای رئیس‌جمهور! شما باید به برلین بروید. شما باید این کار را از طرف کندی، ترومن و ریگان انجام دهید. رئیس‌جمهور نگاهی به ما انداخت و گفت: «چه خبرتان شده؟ خوشحالی به خاطر دیوار؟ این لحظه برای آلمان مهم است، نه برای آمریکا.»

 

هیچ‌وقت آن لحظه را فراموش نمی‌کنم، زیرا رئیس‌جمهور بوش بسیار فروتن به نظر می‌رسید. ولی کاملاً حق با او بود.

 

نویسنده: اوباما از راه رسید و بر رئیس شما پیروز شد. آیا از این نتیجه متعجب شدید؟

 

رايس: بله همین‌طور است. من در آن زمان به دانشگاه استنفورد برگشته و رئیس دانشکده شده بودم. خیلی تعجب کردم! اما رئیس‌جمهور بـوش آنچه لازم بود، انجام داده بود. تصور نمی‌کنم او در پایان دوران جنگ سرد، در مقابل گورباچف از نظر دیپلماتیک کوتاهی کرده باشد.

 

آخرین کاری که گورباچف پیش از امضای سند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و انتقال قدرت به یلتسین به‌عنوان رئیس‌جمهور فدراسیون روسیه انجام داد، این بود که با جرج بوش (پدر) تماس گرفت و گفت: «ما کارهای بزرگی انجام دادیم، این طور نیست؟ تاریخ در مورد ما خوب قضاوت خواهد کرد.» من به رئیس‌جمهور بوش گفتم: «آیا متوجه هستید که چه لحظه فوق‌العاده‌ای است!»

 

جرج بوش گفت: «هرگز در مورد آن فکر نکرده بودم.» گفتم: «هرگز تصور نمی‌کردید رئیس‌جمهور اتحاد جماهیر شوروی، در آخرین اقدام خود پیش از فروپاشی شوروی به رئیس‌جمهور آمریکا تلفن کند تا تأیید او را بخواهد؟» رویداد خیلی بزرگی بود، اما او همچنان آرامش و تواضع خود را داشت.

 

نویسنده: یکی دیگر از اعضای خانواده بوش، جرج بوش پسر، تصمیم می‌گیرد برای ریاست جمهوری اقدام کند. شما مشاور امنیت ملی می‌شوید، نخستین زن مشاور امنیت ملی. سپس، حادثه ۱۱ سپتامبر اتفاق می‌افتد. شما در ۱۱ سپتامبر کجا بودید؟

 

رایس: روز ۱۱ سپتامبر در اتاق کارم بودم. اگر یادتان باشد، رئیس‌جمهور بوش آن روز مهم در فلوریدا بود. معاون من آمد و گفت هواپیمایی به ساختمان مرکز تجارت جهانی اصابت کرده. ما ابتدا تصور کردیم این حادثه اتفاقی بوده است. با رئیس‌جمهور بوش تماس گرفتم. چند دقیقه بعد فهمیدیم که هواپیمای دوم هم به ساختمان مرکز تجارت جهانی برخورد کرده. اینجا بود که فهمیدیم با یک حمله تروریستی روبه‌رو هستیم. ایالات‌متحده از سال ۱۸۱۲ در سرزمین خود تا آن تاریخ، مورد حمله تروریستی قرار نگرفته بود. ما هیچ ساختار و نهادی برای امنیت داخلی کشور نداشتیم.

 

نویسنده: رئیس‌جمهور بوش تصمیم می‌گیرد به عراق حمله و صدام حسین را سرنگون کند. آیا وقتی به گذشته نگاه می‌کنید، به این نتیجه می‌رسید که این کار اشتباه بوده است؟ آیا اگر می‌دانستید که سلاح کشتار جمعی وجود ندارد باز هم ادامه می‌دادید؟

 

رایس: اطلاعات امروز شما می‌تواند بر فردا تأثیر بگذارد، نه بر آنچه دیروز انجام داده‌اید. ما مانند تمام نهادهای امنیتی جهان بر این باور بودیم که صدام سلاح کشتار جمعی دارد و به سرعت در حال ساماندهی آن‌هاست. بر این اساس بود که سرانجام به این نتیجه رسیدیم که باید همان کاری را انجام دهیم که جامعه جهانی قصد انجام دادن آن را دارد. در بازنگری گذشته، نمی‌دانم اگر می‌دانستیم که او سلاح کشتار جمعی ندارد، چه می‌کردیم. من فقط می‌توانم بگویم که دنیای بدون صدام، بهتر است. او برای منطقه، سرطان بود! اگرچه عراق دچار مشکلات فوق‌العاده‌ای شد، اما اگر ما عراق را بازسازی می‌کردیم، شرایط متفاوت می‌شد.

 

ما پس از جنگ اشتباهات بسیاری مرتکب شدیم. اما به نظر من، امروز وضع عراق بهتر از سوریه است. در حال حاضر عراق این فرصت را دارد تا عنصر ثبات در منطقه خاورمیانه جدید باشد. زیرا اکنون دولت عراق، دولت پاسخگو و مسئول می‌باشد. کردهای عراق و دولت بغداد نیز سرانجام به این نتیجه رسیده‌اند که با یکدیگر تعامل داشته باشند. این وضع با گذشته بسیار متفاوت است.

 

بهار عربی در شرف وقوع بود و گمان می‌کنم عراق در سوریه دخالت می‌کرد و ما نمی‌فهمیدیم چه باید بکنیم. هرگز نمی‌توانستیم افراد کشته شده را زنده کنیم. اما تصور می‌کنم عراق در بلندمدت بهتر خواهد شد. ای‌کاش! عراق را در سال ۲۰۱۱ ترک نمی‌کردیم. عاملی که باعث شده نظرم عوض شود این است که ما باید با تعدادی نیرو در عراق می‌ماندیم و در مسیر تحول به آن‌ها کمک می‌کردیم.

 

 

ادامه دارد...


Interview series with successful leaders

Interview with Condoleezza Rice

Former United State Secretary of State

Part 2

Published in Harvard Business Journal

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده

دسته بندی ها

نوشته های اخیر

دیدگاه‌ها