سری مصاحبه با رهبران موفق
مصاحبه با ژنرال کالین پاول
رئیس سابق ستاد مشترک ارتش و وزیر امورخارجه سابق آمریکا
قسمت دوم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
نویسنده: آیا هرگز تصور میکردید روزی رئیس ستاد ارتش و وزیر امورخارجه ایالاتمتحده خواهید شد؟
پاول: خیر. مردم همیشه همین پرسش را از من میپرسند. معمولاً پرسش آنها اینطور شروع میشود: «چه سالی از دانشکده نظامی وست پوینت فارغالتحصيل شدید؟» من در وست پوینت درس نخواندم و فکر رفتن به آنجا را هم نداشتم. بعد نام دانشکدههای نظامی معتبر دیگر را میبرند و میپرسند آیا در این مراکز نظامی دوره دیدهام. میگویم: «خیر. در آن زمان به سیاهپوستان اجازه ورود به این دانشکدههای نظامی را نمیدادند.»
اصلاً تصور آن را هم نمیکردم و بعید میدانستم روزی رئیس ستاد ارتش شوم. اما چرا این اتفاق رخ داد؟ برای اینکه در مدرسه دولتی خوبی درس خوانده بودم و البته سیتی کالج نیویورک هم تأثیر زیادی در موفقیتهای من داشت.
نویسنده: شما رشته زمینشناسی خوانده بودید، آیا خیال میکردید وارد دنیای زمینشناسی خواهید شد؟
پاول: خیر. من به این علت رشته زمینشناسی خواندم که نتوانستم در رشته مهندسی راه و ساختمان ادامه تحصیل بدهم.
نویسنده: وقتى فارغالتحصیل شدید باید برای طی کردن دورهای به عنوان افسر وظیفه به ارتش میرفتید.
پاول: در سال ۱۹۵۸ که فارغالتحصیل شدم، به پادگان بنینگ در شهر کلمبوس در ایالت جورجیا رفتم که هنوز در آنجا تبعیض نژادی وجود داشت. به طوری که اگر لباس ارتشی را در میآوردم، نمیتوانستم وارد مغازهها شوم، نمیتوانستم حتی یک ساندویچ بخرم.
نویسنده: آیا فقط میگفتند: «به شما چیزی نمیفروشیم؟»
پاول: خیلی بدتر از این حرفها! یک شب دیروقت جلوی یک مغازه ساندویچفروشی ایستادم. میدانستم که نمیتوانم وارد شوم، به همین دلیل جلوی پنجره رفتم و درخواست همبرگر کردم. خانم محترمی که اهل نیوجرسی بود گفت: «ببخشید! علت را نمیدانم اما نمیتوانم به شما چیزی بفروشم. میتوانید از در پشت بیایید.» گفتم: «خیر، متشکرم.» و به پادگان برگشتم. این ماجرا اوایل سال ۱۹۶۴ اتفاق افتاد.
قانون حقوق مدنی (شهروندی) سال ۱۹۶۴ و قانون رفع تبعیض چند روز مانده به ماه جولای تصویب شد. روز ۵ جولای به همان مغازه ساندویچفروشی رفتم و آنها خدماتشان را ارائه کردند. آمریکا به این نتیجه رسید که تبعیض نژادی، فقط ظلم به سیاهپوستان نیست، بلکه به سفیدپوستانی هم که در یک سیستم غیرمنطقی زندگی میکنند ظلم میشود.
نویسنده: شما به جنگ ویتنام رفتید و در آنجا مجروح شدید. آیا وقتی به کشور برگشتید، دوباره به ویتنام رفتید؟
پاول: بله، حدود پنج سال بعد برگشتم و دوباره مجروح شدم.
نویسنده: وقتی دوباره برگشتید، تغییر مسیر شغلی شما شروع شد و از کارکنان کاخ سفید شدید.
پاول: بله، همینطور است. یکی از پانزده نفری شدم که در یکی از دفاتر هیئت دولت برای مدت یک سال کار میکنند. من در دفتر مدیریت و بودجه کار میکردم و آن سال نکات زیادی در مورد دولت یاد گرفتم.
نویسنده: وقتی عضو انجمن کارکنان کاخ سفید شدید، چه کردید؟
پاول: به کره رفتم تا یک گردان پیادهنظام را فرماندهی کنم. به نظر خودم آن سال یکی از پرثمرترین دوران خدمت من در ارتش بوده است. ما در حال تشکیل ارتشی از افراد داوطلب بودیم و این رویداد برای من فرصتی فراهم کرد تا نه تنها به این افراد جوان آموزش بدهم، بلکه فرصتی بود تا شرایط تحصیل معادل کسب دیپلم دبیرستان را برای آنها فراهم کنم.
نویسنده: زبان انگلیسی را هم به عنوان زبان دوم به آنها آموزش دادید و سرانجام ، به اروپا رفتید.
پاول: به عنوان ستوانی جوان، مدت دو سال در اروپا بودم. یک بار دیگر برای کار با کاسپار وینبرگر به پنتاگون برگردانده شدم.
نویسنده: او در آن زمان وزیر دفاع بود.
پاول: او وزیر دفاع بود و من هم دستیار ارشد نظامی او بودم. ارتباط ما فوقالعاده صمیمانه بود. پس از دو سال، فرصتی فراهم شد تا به ارتش برگردم و به من مأموریتی دادند تا به آلمان بروم و واحدی را فرماندهی کنم.
نویسنده: در آن زمان شغل مهمی بود؟
پاول: بله، شغل مهمی بود و مأموریت من چهار ماه طول کشید.
نویسنده: آیا علت این موضوع، مطرح شدن رسوایی ایران-کُنترا بود؟
پاول: بله.
نویسنده: سپس مشاور امنیت ملی جدید، فرانک کارلوچی آمد و از شما خواست که معاون او باشید.
پاول: بله. به او گفتم: «فرانک، موضوع آنقدر مهم نیست.» او گفت: «چرا مهم است.» بعد با خودم گفتم: «ببینم میتوانی با گفتن جمله بعدی تمام زندگی شغلی خودت را با چالش روبهرو کنی.» از این رو گفتم: «بسیار خوب فرانک، اگر موضوع آنقدر مهم است، چرا رئیسجمهور با خود من صحبت نمیکند؟» نیم ساعت بعد تلفن من به صدا در آمد.
ادامه دارد...
Interview series with successful leaders
Interview with General Colin Powel
Former United State Secretary of state
Part 2
Published in Harvard Business Journal