سری مصاحبه با رهبران موفق
مصاحبه با بوش و کلینتون
رئیسجمهور جرج دبلیو بوش و رئیسجمهور بیل کلینتون
قسمت دوم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
بوش: تصور نمیکنم الزاماً انجام دادن همه کارها به همین راحتی باشد. برای نمونه، یکی از بزرگترین دستاوردهای دوران ریاست جمهوری من، ساختن مرکز ریاست جمهوری بوش و ارایه برنامههایی بود که به نظر ما تحول بزرگی ایجاد میکردند. اما تحقق این امر مستلزم تلاش بسیار بود و متأسفانه، بودجه لازم اختصاص داده نشد.
نویسنده (خطاب به کلینتون): شما علیه رئیسجمهور بوش وارد مبارزه شدید، او هم برای انتخاب مجدد تلاش کرد. بعدها چگونه توانستید با او دوست شوید؟ با توجه به اینکه شما علیه یکدیگر مبارزه میکردید، انجام دادن این کار خیلی دشوار نبود؟ شما به یکدیگر کلی ناسزا گفته بودید. چطور شد با یکدیگر دوست شدید؟
کلینتون: ما پیشتر با یکدیگر ارتباط داشتیم. وقتی او برنامه آموزش ملی را مطرح کرد، من از طرف دموکراتها فرماندار بودم. او از فرمانداران کمک خواست و من هم با او همکاری کردم و تلاش کردم در انجمن فرمانداران حرف بیهوده نزنم. اگر در انجمن در مورد موضوعی نظر مخالف داشتیم، آن را مطرح میکردیم و به کار خود ادامه میدادیم. در نهایت ما به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم در کنار یکدیگر کار کنیم.
بوش: من در این مورد نظر دیگری دارم و تصور میکنم در تاریخ سیاسی ایالاتمتحده، رابطه ما خیلی خاص میباشد. رابطه از طرف کلینتون آغاز شد که پس از پیروزی بر پدرم، هرگز او را تحقیر نکرد. به عبارت دیگر، پس از پیروزی از خود تواضع نشان داد که در برخورد با دیگران نکته بسیار مهمی است. و پدر مشتاق شد تا رقابت سیاسی را ترک کند. به نظر من هر دو شخصیت قویای از خود نشان دادند و همین امر مقدمهای بود برای شکل گرفتن دوستی و صمیمیت. اما علت اینکه من با او دوست میباشم، این است که او را مانند برادر خود میدانم.
نویسنده (خطاب به بوش): در سال ۲۰۰۰ که شما رئیسجمهور بودید، با یک سری کارها که دولت کلینتون انجام داده بود، مخالفت میکردید. علت چه بود؟
بوش: هر دو ما از متولدین پس از جنگ جهانی دوم و هر دو از فرمانداران ایالات جنوبی بودیم و وجه مشترک زیادی داریم. رفتار او با مردم خوب بود، رفتار من هم با مردم خوب بود. ما دوستان مشترکی داریم. بنابراین دلایل زیادی وجود داشت تا با یکدیگر دوست باشیم و به یکدیگر احترام بگذاریم. اگر با عقیده کسی مخالف هستیم، دلیلی وجود ندارد تا او را دوست نداشته باشیم.
كلينتون: من متوجه شدم او چهلوچهار روز از من بزرگتر است، به همین دلیل روز تولدش، با او تماسگرفتم و گفتم: «من در حالی که زانو زدهام با شما تماس گرفتهام و به خاطر این چهلوچهار روز باید به شما که بزرگتر هستید احترام بگذارم.»
بوش: من وقتی رئیسجمهور بودم با بیل تماس میگرفتم و او به من خیلی کمک میکرد و در مورد مسائل مختلف، بهویژه امور بینالملل که مورد علاقه من بود، اطلاعات زیادی داشت. میدانستم که میتوانم روی توصیههای خوب او حساب کنم. او هم بزرگوارانه به تماسهای من پاسخ میداد.
نویسنده: رئیسجمهور کلینتون، شما کاری انجام دادید که منحصربهفرد بود. چه عاملی باعث شد شما چنین رهبر موفقی شوید؟
کلینتون: البته من در دو انتخابات شکست خوردم که تا حدودی انسان را متواضع میکند. من تصور میکنم علت انتخاب شدن من این است که ما آخرین نسلی هستیم که وقتی متولد شدیم، تلویزیون نداشتیم. من ده ساله بودم که تلویزیون خریدیم. من در فرهنگی بزرگ شدم که بین مردم و افراد خانواده گفتوگو وجود داشت و مردم عادت داشتند به سخنان یکدیگر توجه کنند.
من نمیدانم این مردم چگونه روزگار خود را سپری میکنند. متوسط فیلم کوتاه تلویزیونی از یک رئیسجمهور در برنامه اخبار هشت ثانیه، یک چت روی گوشی همراه ده ثانیه، و پیامهای توییتری ۱۴۰ کاراکتر است.
مادرم دائم در حال آشپزی بود. پدرم پیش از تولد من در یک حادثه رانندگی فوت کرد. به همین دلیل، بیشتر اوقات من در کنار پدربزرگ و مادربزرگ و همسن و سالهای آنها سپری میشد. عموی بزرگتر من که باهوشترین مرد خانواده بود، گفتوگوها را مدیریت میکرد و به بچهها نیز فرصت اظهارنظر میداد.
عمویم به من آموخت که تمام انسانها ماجراهایی دارند، اما بیشتر مردم نمیتوانند ماجرای خود را بیان کنند که جای تأسف دارد. او به من آموخت که انسانها ذاتاً به این فکر میکنند که چگونه میتوانند راه خود را تغییر دهند. من در این راستا آموختم که به سخن دیگران توجه کنم.
من همیشه با خودم فکر میکردم اگر به دیگران کمک کنم تا زندگی بهتری داشته باشند، خود من هم زندگی بهتری خواهم داشت. من اینگونه فکر میکنم و با نظر دیگران هم کاری ندارم.
نویسنده: نخستین روزی که وارد دفتر ریاست جمهوری شدید، چه چیزی بیش از همه توجه شما را به خود جلب کرد؟ با اسرار کشور و رمز بمبهای اتمی و بحرانهایی آشنا شدید که احتمال روبهرو شدن با آنها وجود دارد. چه زمانی با این مسئله جدی روبهرو شدید که رئیسجمهور ایالاتمتحده و قویترین مرد جهان هستید؟ نخستین لحظه کی بود؟ در روز نخست، هفته نخست یا ماه نخست؟
کلینتون: هری ترومن میگفت جالبترین موضوع درمورد ریاست جمهوری این است که بیشتر وقت خودتان را صرف گفتوگو با مردم میکنید تا کارهایی را انجام دهند که باید خودشان و بدون درخواست شما انجام دهند. چیزی که باعث حیرت من شد این بود که من فرماندار ایالت کوچکی در جنوب بودم که این همه تلاش شده بود تا مردم آمریکا نسبت به آنها بیاعتنا باشند؛ به طوری که آنها به سختی باور میکنند که میتوانند فردی مفید و شایسته باشند.
برای صحبت کردن با مردم باید خودتان را طوری مدیریت کنید که بدانید در مورد هر چیزی چگونه صحبت کنید. باید به یاد داشته باشید که بین شما و مردم فاصله زیادی وجود دارد که در واقع نباید وجود داشته باشد. از این بابت، متعجب شده بودم. من تصور میکردم میتوانم خیلی خوب ارتباط برقرار کنم، اما چندینبار با ناکامی روبهرو شدم تا در نهایت متوجه شدم چگونه باید این کار را انجام دهم.
نویسنده: شما در سن خیلی پایین، یعنی زمانی که چهلوشش سال داشتید رئیسجمهور شدید. آیا تصور میکنید اگر در پنجاهوشش یا در شصتوشش سالگی رئیسجمهور میشدید، وضع طور دیگری بود؟ آیا تصورمیکنید از توان کمتر یا تجربه بیشتری برخوردار بودید؟
کلینتون: گمان میکنم اگر سن بیشتری میداشتم، از برخی جهات وضعم بهتر میبود. اما از برخی جهات هم تفاوتی نمیکرد، زیرا گاهی اوقات برای انجام دادن یک سری کارها باید تصمیم بگیرید و تلاش کنید تا کارها انجام شوند.
نویسنده: رئیسجمهور بوش! وقتی پدر شما رئیسجمهور بود، بدیهی است که شما در کاخ سفید بودید و متوجه بودید کدام کار او درست است و کدام کار او اشتباه. آیا از این بابت درس میگرفتید؟ آیا سعی میکردید در برخی موارد خودتان را از پدرتان جدا کنید؟
بوش: بله، من از تماشای کارهای او خیلی چیزها آموختم. اما مایل نبودم خودم را از او جدا بدانم و او هم مایل به این کار نبود. رابطه پدر و پسری ما عالی بود. لحظه حیرت من درست پس از مراسم معارفه آغاز شد. اصرار داشتم به دفتر مخصوص ریاست جمهوری بروم تا ببینم کارها چگونه انجام میشوند. دور از چشم آندی کارد (رئیس کارکنان بوش)، پیش از پدر وارد دفتر مخصوص شده بودم. سپس از پدر خواستم وارد دفتر شود. وقتی پدر وارد شد گفتم: «خوش آمدید آقای رئیسجمهور! او هم گفت: «خیلی ممنون آقای رئیسجمهور!».
ادامه دارد...
Interview series with successful leaders
Interview with Bush and Clinton
President George W. Bush and President Bill Clinton
Part 2
Published in Harvard Business Journal