سری مصاحبه با رهبران موفق
مصاحبه با بوش و کلینتون
رئیسجمهور جرج دبلیو بوش و رئیسجمهور بیل کلینتون
قسمت یکم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
بیل کلینتون: «مهمترین افتخار من این میباشد که وقتی کاخ سفید را ترک کردم، طولانیترین دوره رونق را طی پنجاه سال تجربه کردیم. یعنی، درآمد ۲۰ درصد قشر پایین جامعه از نظر درصد، بیش از ۲۰ درصد قشر بالای جامعه رشد داشته و این امر، در میان نژادها، مذاهب و مناطق مختلف برابر بوده است.»
جرج دبلیو بوش: «افتخار من این بود که دخترانم من را دوست داشتند. به قول بیل، وقتی رئیسجمهور هستید، داشتن دختران نوجوان مشکل بزرگی است. البته داشتن دختر نوجوان در هر زمانی کار دشواری میباشد. به خاطر رهنمودها و محبتهای لورا، خانواده کوچک ما روزبهروز استحکام بیشتری یافت. تصور میکنم این امر، دستاورد بزرگی بود!»
بالاترین جایگاه رهبری جهان در حال حاضر، از آن ریاست جمهوری ایالاتمتحده میباشد. هماکنون کتابها و مقالات بسیاری در مورد شیوه رهبری ریاست جمهوری، بهویژه اینکه چه عاملی باعث میشود فردی رئیسجمهور موفقی باشد، نوشته شده است. اما پاسخ سادهای برای این پرسش وجود ندارد. هر رئیسجمهوری با بقیه متفاوت میباشد و هر یک، از قابلیتها و تجارب خاصی در این جایگاه برخوردار بوده است. به ندرت اتفاق میافتد که دو رئیسجمهور شبیه یکدیگر باشند. آنها معمولاً در مرحلهای رقیب یکدیگر بودهاند. به همین دلیل، پس از مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۱۹۹۲ که کلینتون بر رئیسجمهور جرج بوش (پدر) پیروز شد، امکان به وجود آمدن رابطه نزدیک بین خانواده کلینتون و خانواده بوش قابل پیشبینی نبود. اما رئیسجمهور کلینتون و رئیسجمهور بوش، دوستان صمیمی شدند و در تلاشهای فوقالعادهای که بر اثر طوفان و سونامی تحقق یافت، با یکدیگر همکاری کردند و سرانجام، رئیسجمهور کلینتون و جرج بوش دوم نیز دوستان صمیمی شدند و در برنامه پژوهشگران رهبری ریاست جمهوری با یکدیگر همکاری کردند.
بر اساس این برنامه، افراد متخصص دارای استعداد در ایالاتمتحده انتخاب میشوند تا دوره آموزشی رهبری را طی کرده و با مقامات ارشد دولتی و نیز رهبران ممتاز کسبوکار ارتباط متقابل داشته باشند. آموزش، شامل همکاری بین کتابخانههای چند نفر از رؤسای جمهور از جمله کلینتون و جرج دبلیو بوش میشود. در نتیجه، تمرکز بر درسهایی است که از تجارب ریاست جمهوری این رهبران به دست آمده. من حامی برنامه بودهام و سالها رئیسجمهور کلینتون و رئیسجمهور بوش را میشناختهام.
ضمن اینکه با هر دو قبلاً به طور جداگانه مصاحبه کردهام، فرصت این مصاحبه مشترک در آخرین نشست برنامه پژوهشگران رهبری ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۷ در مؤسسه جرج دبلیو بوش در شهر دالاس فراهم شد. رابطه دوستانه بین دو رئیسجمهور سابق در مصاحبه مشهود و با شوخی فراوان بین آن دو همراه بود. اما هر دو آنها در مورد مسئولیتهایی که به عنوان رئیسجمهور عهدهدار بودند و نیز خصوصیات و تجارب فردیشان که در دوران ریاست جمهوری داشتند، بسیار جدی بودند.
اگرچه رئیسجمهور سابق بودن یکی از عنوانهای بزرگی است که هر کسی میتواند داشته باشد، اما بوش و کلینتون قبول داشتند که هیچچیز به اندازه توانمندی و قابلیت رئیسجمهور بودن نمیتواند بر زندگی مردم در ایالاتمتحده و مردم سراسر جهان تأثیر بگذارد.
همانطور که این دو اظهار داشتهاند، مسیر رسیدن آنها به ریاست جمهوری کاملاً متفاوت بوده: یکی از آن دو در وضعی ساده و در کنار مادر خود بزرگ شده -پدر او قبل از تولدش در گذشته بود- در دوران دانشجویی ممتاز بوده و برای شش دوره، مسئولیت فرمانداری ایالت آرکانزاس را بر عهده داشته است. دیگری در وضع خوبی بزرگ شده -پسر رئیسجمهور ایالاتمتحده بوده- اما به هیچوجه دانشجوی ممتازی نبوده و تا دوران میانسالی، هرگز تصور نمیکرده فردی سیاستمدار شود. اما در آن سن و سال، والدین وی به او گفتند که شانس اندکی دارد تا به عنوان فرماندار تگزاس انتخاب شود.
سوابق رؤسای جمهور متفاوت میباشد و هر یک مهارتها و قابلیتهای متفاوتی دارند. رئیسجمهور کلینتون با دشواریهای مجلس نمایندگان، کمیته تحقيق خاص و چالش اتهام روبهرو شد. رئیسجمهور بوش باید حمله ۱۱ سپتامبر، جنگ افغانستان و عراق و رکود بزرگ را مدیریت میکرد. کار هر دو آنها، خانواده آنها و حامیان آنها دشوار بود. اما هر دو در برخورد با چالشهای مختلف، نکاتی را در مورد رهبری آموختند.
معمولاً مینویسند بزرگترین رؤسای جمهور ما کسانی بودند که در دشوارترین موقعیتها با چالشهای جدی روبهرو بودند، مانند آبراهام لینکن در دوران جنگ داخلی یا روزولت در دوران جنگ جهانی دوم.
كلينتون و بوش باید با چالشهایی روبهرو میشدند و شهامت و استقامت آنها عملاً در این دوران مشخص میشد. شاید اینگونه تصور شود که اکنون آنها از اینکه با آن فشارها روبهرو بودند، خوشحالاند، اما ظاهراً هر دو به این نتیجه رسیدهاند که به رغم فشارها، دوران ریاست جمهوری فرصتی در اختیار آنها قرار داد تا به عده زیادی خدمت کنند.
نویسنده: اکنون هر دوی شما در گذشته از رؤسای جمهور سابق بودهاید. تفاوت بین رئیسجمهور و رئیسجمهور سابق چیست؟ روزی شما رمز بمب هستهای را در اختیار داشتید و میتوانستید بمب هستهای را رها کنید. عده زیادی تحت اختیار شما بودند، اما روزی که دفتر ریاست جمهوری را ترک میکردید، دیگر هیچ قدرتی نداشتید. این انتقال قدرت به چه چیزی شبیه است؟
كلينتون: در سه هفته اول که دفتر ریاست جمهوری را ترک کردم، در واقع کارم تمام شده بود. طی این هفده سال به ندرت با خودم گفتهام: «ایکاش آنجا بودم! ایکاش میتوانستم فلان کار را انجام دهم و امثال آن.»
انسان باید قدر لحظاتی را که در اختیار دارد بداند و سپس بر لحظه حال و آینده تمرکز کند. این کار باعث میشود هم از افکار منفی رها شویم، هم حافظه خود را بر امر مورد نظر خود متمرکز کنیم.
کسی که رئیسجمهور است نمیداند چند سال بعد باید پست خود را تحویل دهد، اما میداند که مردم فرصت ارزشمندی را در اختیار او قرار دادهاند. هر یک از ما در مسیر خود تلاش کردهایم که متوجه این نکته باشیم. من آن فرصت را بخش مهمی از زندگی خود میدانستم و به آن عشق میورزیدم.
بوش: فردای روزی که دفتر ریاست جمهوری را ترک کردم، وقتی از خواب برخاستم منتظر بودم کسی برایم صبحانه بیاورد، اما حتی همسرم هم برایم صبحانه نیاورد. چیزی که من را خیلی نگران کرد این بود که احساس کردم دیگر هیچ مسئولیتی ندارم. به عبارت دیگر، انسان در دوران ریاست جمهوری به مسئولیتی که دارد عادت میکند. نخست قدری دشوار میباشد، اما کمکم بخشی از زندگی ما میشود. بعد هم روزی فرا میرسد که وقتی از خواب بیدار میشوید، هیچ مسئولیتی بر عهده ندارید. به نظر من شاید این رویداد خیلی هم عالی بود.
نویسنده: انجام دادن کار در واشینگتن دشوار است، شاید دشوارتر از هر زمانی. آیا به نظر شما به عنوان رئیسجمهور سابق، احساس میکنید انجام دادن کار در حال حاضر ساده میباشد؟
بوش: بله، اما بستگی دارد به اینکه چه کاری میخواهید انجام دهید.
کلینتون: نخست باید به امکانات خودتان توجه کنید. من واقعاً به کارم و تمام مسئولیتهای خودم علاقه داشتم. شگفتآور است که هر روز چقدر باید کار انجام دهید و چقدر کار پیش روی شماست. اگر به کارهایی که در پیش دارید توجه نکنید، توان شما برای انجام دادن کارهای دیگر تحلیل میرود و دچار دردسر خواهید شد.
وقتی دفتر رئیسجمهوری را ترک میکنید، توانمندیها و تجاربی را که برای انجام دادن امور دارید، تغییر داده و به مراوداتی تبدیل میکنید که در پیش رو دارید. هر فردی تصمیمات خاصی میگیرد. رئیسجمهور کارتر، سازمان اسکان فقرا را در کانادا تأسیس کرد. تصمیم او همین بود. او با تصمیم خود محلی را به عنوان زیستبوم ایجاد کرد که بزرگترین عملیات خانهسازی در جهان بود. همه ما باید چنین تصمیماتی میگرفتیم.
ادامه دارد...
Interview series with successful leaders
Interview with Bush and Clinton
President George W. Bush and President Bill Clinton
Part 1
Published in Harvard Business Journal