سری مصاحبه با رهبران موفق مصاحبه با ایندرا نویی قسمت سوم

 

 


سری مصاحبه با رهبران موفق

مصاحبه با ایندرا نویی

مدیرعامل و رئیس هیئت‌مدیره سابق شرکت پپسی

قسمت سوم

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

نویسنده: فرض کنیم عملکرد شما خیلی خوب است، اما حتماً شنیده‌اید که بسیاری از مردم می‌گویند پپسی، کولا و کوکاکولا ناسالم هستند. شرکت پپسی تحت رهبری شما چه تلاشی انجام می‌دهد تا محصولات پیسی سالم‌تر باشند؟

 

ایندرا: محصولاتی مانند پپسی، سال‌های بسیار دور و زمانی ابداع شده‌اند که جامعه بسیار متفاوت با امروز بوده. در آن زمان، سوء‌تغذیه زیاد بود و مردم احساس می‌کردند نوشابه‌ها با آن مقدار قندی که داشتند خوب بودند. اما جامعه تغییر کرده و ایجاب می‌کند که ما هم متناسب با وضعیت جامعه تغییر کنیم.

 

در حال حاضر، محصولاتی تولید می‌کنیم که یا هیچ قند ندارند یا حداقل قند را دارند. حتی در حال تغییر ترکیب خود پپسی هم هستیم تا میزان قند آن به حداقل ممکن برسد. هدف ما این است که مصرف‌کننده را آموزش دهیم تا نوشابه‌های گازدار غیرالکلی را با میزان قند کمتری بپذیرند. حال، چالش پیش روی ما این است که این آموزش را نمی‌توان یک‌شبه انجام داد. این کار باید گام‌به‌گام انجام شود تا به سطح پنجاه یا شصت کالری در هر ۲۲۵ گرم یا هفتاد کالری در ۳۴۰ گرم برسیم تا مردم با آن راحت باشند. ما در حال حاضر در این مسیر حرکت می‌کنیم.

 

نویسنده: در مورد اسنک‌ها چه برنامه‌ای دارید؟ انتقادی که از این مواد غذایی می‌شود، زیاد بودن نمک آن‌هاست. این مواد غذایی را چگونه می‌خواهید سالم‌سازی کنید؟

 

ایندرا: یک خبر خوش به شما بدهم؛ یک بسته از این خوراکی‌ها، کمتر از یک تکه نان نمک دارد.

 

نویسنده: واقعاً؟!

 

ایندرا: بله، برای اینکه نمک آن سطحی می‌باشد، اما برای نان از نمک به عنوان طمع دهنده و در سوپ از نمک به عنوان ماده نگهدارنده استفاده می‌شود. نمک چیپس سیب‌زمینی سطحی است، بنابراین در یک بسته غذای مخلوط سه عنصر وجود دارد: کمی نمک، سیب‌زمینی و روغنی که برای قلب زیان ندارد. بنابراین می‌توانید یک بسته غذای مخلوط ما را با خیال راحت میل کنید. پیشنهاد من این است که حتماً این ماده غذایی را امتحان کنید.

 

نویسنده: مطمئن باشید که من از این نظر خیالم راحت است، اما نگرانم که نکند باز هم چاق شوم.

 

ایندرا: نگران نباشید.

 

نویسنده: یعنی چاق نمی‌شوم؟

 

ایندرا: شما ورزش می‌کنید؟

 

نویسنده: به اندازه کافی خیر.

 

ایندرا: تصور می‌کنم کار شما درست است، نگران نباشید.

 

نویسنده: فرض کنید کسی می‌گوید: «ببینید! برای من سلامتی خیلی مهم نیست، من فقط می‌خواهم یک میان وعده خیلی خوب داشته باشم.» به نظر شما بهترین میان وعده برای من چیست؟

 

ایندرا: چیپس سیب‌زمینی. حتماً لذت خواهید برد!

 

نویسنده: شما بیش از دو هزار کارمند دارید. آیا با آن‌ها از طریق پست الکترونیکی ارتباط برقرار می‌کنید؟ این همه کارمند را چطور در جریان همه امور قرار می‌دهید؟

 

ایندرا: هم از فیلم استفاده می‌کنیم، هم از پست الکترونیکی هم هر سه ماه یک بار از سالن‌ها و مراکز اجتماعی شهر استفاده می‌کنیم. به طور کلی، هر بار که به سفر می‌روم با کارکنان نیز دیدار دارم. برای نمونه، وقتی بچه‌های من به دانشگاه می‌رفتند، نامه‌ای برای تمام کارکنان می‌نوشتم و می‌گفتم: «دارم مرتکب گناه جدایی از شما می‌شوم.» یا اگر احساس می‌کردم کارکنان ما به اندازه کافی با والدین خود تماس نمی‌گیرند، نامه‌ای می‌نوشتم و در مورد اهمیت ارتباط با والدين مطالبی را به آن‌ها یادآوری می‌کردم. من می‌خواهم کارکنان به‌جای اینکه من را مدیر بدانند، من را یک شخص بدانند. من با همه افراد شرکت، از کارکنان سطح پایین، تا مدیران ارشد، گفت‌وگو می‌کنم.

 

نویسنده: چند سال پیش، شما در باشگاه اقتصادی واشینگتن صحبت می‌کردید و بحثی را ارائه کردید که به نظر من توجه افراد زیادی را جلب کرد. یکی از نکاتی که گفتید، این بود که برای مادران مدیران خود نامه می‌نویسید و به خاطر خدماتی که کارکنان شما ارائه می‌کنند، از آن‌ها سپاس‌گزاری می‌کنید. آیا همچنان به این کار ادامه می‌دهید و اگر پاسخ مثبت است، فلسفه این کارتان چیست؟

 

ایندرا: بد نیست شما را به چند سال پیش و به زمانی که تازه مدیرعامل شده بودم برگردانم. ماجرا از این قرار بود که برای دیدن مادرم به هندوستان برگشته بودم -مادرم در آن زمان در هندوستان بود و پدرم هم فوت شده بود- و چون وضع خانه طوری نبود که من راحت باشم، در هتل اقامت داشتم.

 

یک روز مادرم گفت که باید بهترین لباس خودم را بپوشم و ساعت هفت صبح در خانه باشم. وقتی به آنجا رفتم و در اتاق نشیمن نشستم، دیدم گروه‌گروه سرو‌کله مردم پیدا شد. آن‌ها به من سلام می‌کردند و سپس به طرف مادرم می‌رفتند و می‌گفتند: «آفرین به شما که چنین دختری تربیت کردی. آفرین بر شما، او یک مدیرعامل می‌باشد.» اما با خود من یک کلمه هم صحبت نمی‌کردند. وقتی این برخوردها را دیدم، متوجه شدم که من محصول تربیت والدینم هستم و اگر پدرم هم در قید حیات بود، باید هر دو آن‌ها تحسین و تمجید قرار می‌گرفتند. زیرا تلاش آن‌ها بود که من را به موقعیتی رسانده بود که در آن قرار داشتم. در آنجا بود که متوجه شدم هرگز از والدین مدیرانم به خاطر خدمات ارزشمند فرزندان آن‌ها به شرکت پپسی، تشکر نکرده‌ام.

 

به همین دلیل، وقتی برگشتم شروع کردم به نوشتن گزارش‌های مستقیم به والدین مدیران‌اجرایی شرکت و در این گزارش‌ها از زندگی و گذشته خودم نوشتم و گفتم وقتی به هندوستان رفتم چه ماجرایی برای من پیش آمد. سپس چند سطر در مورد کاری که فرزندان آن‌ها در شرکت پپسی انجام می‌دهند نوشتم و در ادامه گفتم: «به خاطر خدمتی که فرزند شما به شرکت پپسی ارائه می‌کند از شما قدردانم.» با این حرکت، سیلی از احساسات و عواطف به راه افتاد. خودِ والدین شروع کردند به ارسال نامه‌هایی برای من. این حرکت، تجربه شخصی خیلی جالبی برای خود من بوده، زیرا در حال حاضر برای چهارصد نفر از والدین مدیران اجرایی شرکت نامه می‌نویسم.

 

 

ادامه دارد...


Interview series with successful leaders

Interview with Ginni Rometty

Former CEO of PepsiCo

Part 3

Published in Harvard Business Journal

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها