سری مصاحبه با رهبران موفق مصاحبه با ملیندا گیتس قسمت چهارم

 

 


سری مصاحبه با رهبران موفق

مصاحبه با ملیندا گیتس

شریک بنیاد بیل و ملیندا گیتس

قسمت چهارم

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

نویسنده: مسئول استخدام شرکت آی‌بی‌ام به شما گفت: اگر از طرف مایکروسافت به شما پیشنهادی ارایه شد، آن را قبول کنید؟

 

ملیندا: بله، همین‌طور است. قرار بود تحت نظر او کار کنم. به او گفتم: «من در یک شرکت دیگر قرار است مصاحبه داشته باشم، پس از آن احتمالاً این شغل را قبول می‌کنم.» او از من پرسید در کدام شرکت مصاحبه دارم و هنگامی که به او گفتم در شرکت کوچکی به نام مایکروسافت، او نگاهی به چشمان من کرد و گفت: «توصیه می‌کنم اگر در آنجا پیشنهادی به شما شد، حتماً آن را بپذیرید.» با تعجب گفتم: «چی؟!» او گفت: «تصور می‌کنم شما در آی‌بی‌ام خیلی موفق خواهید بود. البته باید تمام مراحل سلسله مراتب مدیریت را پشت سر بگذارید. اما با این توانمندی‌هایی که من در شما می‌بینم، با کار کردن در شرکت نوپایی مانند مایکروسافت، پیشرفت شما خیلی سریع خواهد بود.» که اتفاقاً حق با او بود.

 

نویسنده: آیا تاکنون فکر کرده‌اید که اگر پیشنهاد کار در آی‌بی‌ام را می‌پذیرفتید، چقدر زندگی شما متفاوت می‌شد؟

 

ملیندا: تصور آن هم برای من مشکل است؛ زیرا در آن صورت این سه فرزند خیلی خوب را با بیل نداشتم. به احتمال زیاد مجبور بودم در شهر دالاس و در ایالت تگزاس زندگی کنم. به طور قطع می‌دانم که نمی‌توانستم برای اهداف بنیاد به اقصی نقاط جهان سفر کنم.

 

نویسنده: آیا کار کردن در شرکتی که همکارانتان می‌دانستند شما با مدیرعامل و بنیان‌گذار شرکت بیرون می‌روید مشکل بود؟

 

مليندا: نخستین بار که با بیل بیرون رفتیم، تصور می‌کردم همان یک‌بار یا حداکثر دو بار خواهد بود. با خودم فکر می‌کردم: «او مرد فوق‌العاده‌ای است و شرکتی را مدیریت می‌کند که این همه کارهای بزرگ برای دنیا انجام می‌دهد. وقتی متوجه شدم که قرار است پس از آن دو بار نخست، باز هم با‌هم بیرون برویم، با خودم فکر کردم: «موضوع پیچیده شد، شک دارم این بار جواب مثبت بدهم.» زيرا من واقعاً سخت کار می‌کردم. هم کامپیوتر و هم برای گرفتن ام‌بی‌ای، اقتصاد می‌خواندم. این است که با خودم فکر کردم ادامه این کار به صلاحم نیست.

 

به این نتیجه رسیدم که بیرون رفتن با او را ادامه دهم، اما چیزی را از همکاران پنهان نکنم. از این رو، برای آن‌ها توضیح دادم که اگر با بیل بیرون می‌روم، به خانه نمی‌رویم، بلکه با او درباره مسائل کاری صحبت می‌کنیم و در حال آماده کردن تیم‌های کاری برای دیدار با مدیران ارشد شرکت، از جمله دیدار با بیل هستم. بنابراین، هم باید آن‌ها را آماده کنم، هم خودم را.

 

نویسنده: آیا این کار نتیجه داشت؟

 

ملیندا: بله خیلی مؤثر بود.

 

نویسنده: در کتابتان به نکته‌ای اشاره کردید -اگرچه نوشتن در این مورد کار دشواری است- مبنی بر اینکه پیش از ازدواجتان، ازدواج دیگری داشتید که با خشونت نسبت به شما همراه بود. بنیاد شما برای کاهش ازدواج‌هایی که با بدرفتاری همراه است چه کاری می‌تواند انجام دهد؟

 

مليندا: علت اینکه در کتابم در مورد ازدواجی نوشته‌ام که با خشونت و بدرفتاری همراه بوده، این است که مردم بدانند این امر برای هر کسی ممکن است اتفاق بیفتد، اما صدای شما به جایی نرسد. در این صورت و با این کار می‌توان صدای زن را در محیط زندگی یا در محیط کار یا در جامعه خفه کرد و مانع اظهار‌نظر او شد.

 

در رابطه با خود من، این کار باعث شد تا اعتماد به نفسم را از دست بدهم. وقتی به نقاط مختلف جهان، حتی به شهرهای مختلف در ایالات‌متحده، سفر می‌کنم تا برای زدن واکسن یا برای سرمایه‌گذاری‌هایی که با ریسک همراه است با زنان صحبت کنم، مطالبی در مورد اذیت و آزار به شکل‌های مختلف می‌شنوم که روز‌به‌روز بیشتر می‌شود.

 

میلیون‌ها زن در سراسر جهان به شکل‌های مختلف مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند، اما نمی‌توانند صدای خود را به گوش کسی برسانند. در ایالات‌متحده، ۸۰ درصد زنانی که در محیط کار مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند در عرض دو سال کار خود را رها می‌کنند.

 

ما باید درباره این مشکل صحبت کنیم و آن را از میان برداریم. کاری که می‌توانیم انجام دهیم این می‌باشد که در این خصوص اطلاعات جمع‌آوری کنیم. واقعیت این است که اطلاعات مربوط به اذیت و آزار در هیچ جای جهان آن طور که باید ثبت نمی‌شود. به همین دلیل ما باید حرکت کرده، موارد را شناسایی و با همه وجود برای برطرف کردن آن‌ها در هر نقطه‌ای از جهان تلاش کنیم.

 

نویسنده: چند سال پیش، شما، بیل و وارن تصمیم گرفتید تا بنیاد میثاق بخشش را راه‌اندازی کنید. هدف بنیاد میثاق چه بود و تاکنون چند نفر آن را امضا کرده‌اند؟

 

مليندا: هدف این بنیاد -که ایده بزرگ وارن بود- این است که: «اگر شما ثروت کلانی دارید، اگر شما در کشور ما یا در هر جای جهان میلیاردر هستید، می‌توانید نیمی از ثروت خود را ببخشید و این بهترین راه برای خدمت به جامعه می‌باشد.»

 

بیل و وارن کاملاً یقین دارند که اگر در کشور مالاوی یا موزامبیک بودند، نمی‌توانستند کسب‌وکارهای خود را راه‌اندازی کنند. بنابراین ما از زیرساخت‌هایی که جامعه در اختیار ما قرار می‌دهد -مانند منابع آب و انرژی، نظام‌های اداری و غیره- بهره می‌بریم. از این رو، دست‌کم نیمی از ثروت ما باید به جامعه برگردد. شما آقای دیوید در این مورد کمک بزرگی به ما کردید. در حال حاضر ۱۹۰ خانواده در ۲۹ کشور جهان به بنیاد میثاق بخشش پیوسته‌اند. (این رقم در ماه مارس ۲۰۲۰ به ۲۰۷ خانواده رسید.)

 

نویسنده: نسبت به ثروتمندان واکنشی وجود دارد که می‌گویند: «از پول باید برای رفع مشکلات جامعه استفاده شود.» پاسخ شما نسبت به این مطلب چیست؟

 

مليندا: به نظر من، واقعیت این است که من و بیل و وارن معتقدیم این بی عدالتی که در آمریکا می‌بینیم نباید وجود داشته باشد. مردم زیادی را در سراسر جهان می‌بینم که دوست دارند در کشور ما زندگی کنند و از نظام دموکراسی و سرمایه‌داری‌ای بهره‌مند شوند که ما داریم.

 

اما در کشور ما نقاط ضعف بسیاری وجود دارد که باید برطرف شوند. من و بیل تلاش می‌کنیم مردم نسبت به امور خیر و بشردوستانه آگاهی بیشتری پیدا کنند. البته موضوع امور خیریه و بشردوستانه فقط می‌تواند مانند یک کاتالیزور عمل کند. در واقع ما می‌توانیم با پول خود فعالیت‌هایی را انجام دهیم که دولت مایل نیست با پولی که از مالیات‌دهندگان دریافت می‌کند، آن فعالیت‌ها را انجام دهد. ما می‌توانیم این روش را نشان دهیم و اگر دولت مایل بود، آن‌ها را توسعه دهد. ما معتقدیم اگر دولت‌ها با کمک بخش خصوصی، سازمان‌های غیر‌دولتی و همکاری مردم، امور بشردوستانه را پی بگیرند، وضع جهان خیلی بهتر از این خواهد شد.

 

 


Interview series with successful leaders

Interview with Melinda French Gates

Former executive vice president of lockhead Martin

Part 4

Published in Harvard Business Journal

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها