سری مصاحبه با رهبران موفق
مصاحبه با ملیندا گیتس
شریک بنیاد بیل و ملیندا گیتس
قسمت سوم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
مليندا: من سه خواهر و برادر داشتم و هدف پدر و مادر ما این بود که همه ما تحصیلات دانشگاهی داشته باشیم. به ما گفتند به هر نقطه کشور که مایل باشیم میرویم و در صدد بودند تا به هر نحوی که شده هزینه دانشگاه ما را پرداخت کنند. به همین دلیل، پدر و مادرم مغازه کوچکی در حوزه معاملات املاک راهاندازی کردند و مادرم طی روز به طور تماموقت در آنجا بود.
شبها و در روزهای تعطیل نیز ما و والدینمان آنجا کار میکردیم.
نویسنده: شما به دبیرستان دخترانه کاتولیکها و سپس به دانشگاه دوک رفتید.
ملیندا: نخستین جایی که به آن فکر میکردم، دانشگاه نوتردام بود. چون پدر خیلی از دوستان دوره دبیرستانم آنجا درس خوانده بودند. اما وقتی من و پدرم به دانشگاه مزبور مراجعه کردیم، آنها در حال تعطیل کردن رشته علوم کامپیوتر بودند، زیرا تصور میکردند که این رشته بدون هیچ دلیلی شکل گرفته. من مایل بودم رشته کامپیوتر را انتخاب کنم زیرا دبیر ریاضیات ما در دبیرستان رئیس صومعه شده بود و زمانی که تقریباً هیچکس کامپیوتر نداشت، اصرار داشت کامپیوتر را وارد دبیرستان کند.
به همین دلیل، به جد قصد داشتم که در دانشگاه رشته کامپیوتر بخوانم، زیرا رؤیای من برای رفتن به دانشگاه نوتردام ناکام مانده بود. پس از آن به سراغ دانشگاه دوک رفتم. این دانشگاه به تازگی کمک هنگفتی از شرکت آیبیام گرفته بود و در واقع، شرکت مزبور دو آزمایشگاه بزرگ کامپیوتر برای آنها راهاندازی کرده بود. به همین دلیل با خودم گفتم: «من باید به اینجا بروم.»
نویسنده: جالب است که زنان در گذشته، بیشتر از امروز به علوم کامپیوتر توجه داشتند. علت چه بود؟
مليندا: وقتی که دانشجو بودم، یعنی اواخر دهه ۱۹۸۰، حدود ۳۷ درصد دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد در رشته کامپیوتر، خانمها بودند. ما تصور میکردیم که در مسیر پیشرفت قرار داریم، اما این عدد در حال حاضر به حدود ۱۹ درصد کاهش یافته.
نکتهای که در مورد اطلاعات موجود فهمیدهام این است که ما تصور میکنیم در جمعآوری اطلاعات، نسبت به زنان یا مردان، بیطرفی حفظ شده است. در حالی که در اطلاعات موجود عملاً نسبت به زنان تبعیض وجود دارد. ما نمیدانیم چرا در دانش کامپیوتر نسبت به زنان بیتوجهی شده. از زمانی که بازیهای ویدیویی ابداع شد، تا زمانی که کامپیوتر و بازیهای کامپیوتری ساخته شد، همیشه نام بازیها به اسم پسرها بود یا قهرمانبازیها، مردان بودند و این چرخه ادامه داشته.
نویسنده: شما در کتابتان به این نکته نیز اشاره کردهاید که تصور بر این بود که کامپیوتر معمولاً برای خانمها ساخته میشود، زیرا حسابداری و امور پشتیبانی که شغلهایی زنانه بودند،توسط کامپیوتر صورت میگیرد. وقتی گرایش زنان در این رشته بیشتر شد، توانستند شرکتهای جدیدی در حوزه فناوری تأسیس کنند و مردان را به سوی خود بکشانند.
ملیندا: به طور حتم، این عاملی برای خودباوری و اعتمادبهنفس زنان بود. باید برای زنان فرصتهای بیشتری فراهم کرد. بهترین دانشکدههای کشور که مورد استقبال اقلیتها و زنان قرار گرفتهاند، بیشتر کلاسهای کامپیوتر ارائه میکنند.
نویسنده: شما به یک مدرسه دخترانه مخصوص کاتولیکها و سپس به دانشگاه دوک رفتید که آنجا، هم دخترها حضور دارند، هم پسرها. نظرتان در مورد کلاسهای مختلط چطور بود؟
ملیندا: در دوره دبیرستان اگر میخواستیم درس ریاضی و فیزیک را انتخاب کنیم، که من در سال آخر انتخاب کردم، باید به مدرسه بسیار شلوغ و پرجمعیت پسرانه میرفتیم که چند صد متر پایینتر از مدرسه ما بود.
در دانشگاه دوک وقتی استاد درس علوم سیاسی یا اقتصاد، سوالی را مطرح میکرد، من تصورم بر این بود که باید مانند یک دختر خوب کاتولیک دستم را بلند کنم. اما پسرها بلافاصله جواب را میگفتند و من خیلی تعجب میکردم. در نتیجه ناچار شدم برای اینکه حرفم را سر کلاس بزنم از روش آنها پیروی کنم.
نویسنده: شما یک برنامه پنجساله را در دانشگاه دوک گذراندید و ضمن دریافت درجه کارشناسی، مدرک امبیای را نیز دریافت کردید. پس از پنج سال، ضمن اینکه دوره کارشناسی را به پایان میبردید، در حال مصاحبه با شرکتهای کامپیوتری بودید و تمایل داشتید به شرکت آیبیام بروید.
مليندا: علت این بود که تابستانها چند دوره کارورزی در آنجا گذرانده بودم. در روزهای پایانی دانشگاه، از شرکت آیبیام پیشنهاد استخدام دائمی دریافت کرده بودم که پیشنهاد بسیار خوبی بود.
نویسنده: شما در دانشگاه دوک که بودید مصاحبهای هم با شرکت کوچکی به نام مایکروسافت داشتید. وقتی از آیبیام که شرکتی پیشرو در دنیای کامپیوتر بود پیشنهاد داشتید، چرا به مایکروسافت رفتید؟
مليندا: محصولات مایکروسافت کمکم داشت شهرت پیدا میکرد و محبوبیت آن بیشتر میشد. وقتی برای مصاحبه به مایکروسافت رفتم، با کمال تعجب متوجه شدم که آنها در حال ایجاد تحول در جهان هستند. با خودم گفتم: «دوست دارم در این فضای پُرشور، تجربه کسب کنم.»
در طی مصاحبههایی که در آنجا داشتم، جز یک نفر، همه آقا بودند. اما من مایل بودم در محیطی مردانه کار کنم، زیرا در سالهای دوم و سوم رشته کامپیوتر که درس میخواندم، تعداد خانمها خیلی کم بود. در مایکروسافت من از نخستین کسانی بودم که درجه امبیای داشت -در واقع نه آقا و من!-
نویسنده: آیا وقتی به مایکروسافت رفتید، محیط آنجا همانگونه کهتصور میکردید، مطلوب بود؟
ملیندا: برای من این نکته مهم بود که ما در حال ایجاد تحول در جهان بودیم. من نوآوری و تولید محصولات جدید را دوست دارم. فردی در آیبیام به من گفته بود: «اگر در آنجا شغلی به شما پیشنهاد شد، شانس شما بهعنوان یک زن برای پیشرفت سریع، آنجا زیاد خواهد بود.» اتفاقاً من این فرصت را در مایکروسافت پیدا کردم و عاشق محیط آن شدم.
البته پس از دو سال به این فکر افتادم تا مایکروسافت را ترک کنم. راستش را بخواهید، اوضاع دشوار و فرساینده شده بود. من میتوانستم برای ایدههای خودم و گروههای خودم بایستم، اما وضعیت موجود را دوست نداشتم و از نحوه برخورد خودم با دیگران راضی نبودم. در نتیجه در صدد ترک شرکت برآمدم. اما با خودم گفتم: «سعی میکنم خودم را در این محیط آزمایش کنم تا ببینم آیا میتوانم به کار ادامه دهم یا خیر. اگر نتوانستم دنبال کار دیگری خواهم رفت.»
سعی کردم خودم را حفظ کنم و در عین حال تیمها را طوری بسازم که اهل همکاری و مشارکت باشند، به طوری که حس همکاری بیشتری با یکدیگر و کمتر با یکدیگر اصطکاک داشته باشند. با کمال تعجب متوجه شدم میتوانم افرادی را از واحدهای دیگر شرکت جذب تیمهای خودم کنم.
ادامه دارد...
Interview series with successful leaders
Interview with Melinda French Gates
Former executive vice president of lockhead Martin
Part 3
Published in Harvard Business Journal