سری مصاحبه با رهبران موفق
مصاحبه با جیمی دایمن
مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره جی.پی.مورگان چیس
قسمت یکم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
اگر بتوانم شرکت جی.پی. مورگان چیس را به خوبی مدیریت کنم، گام مهمی برای بهبود وضع جهان برداشتهام. به مردم میگویم: «اگر وظیفهام را در جی.پی. مورگان خوب انجام ندهم، فرصتهایی را که برای ملت ما وجود دارد از دست دادهام. به دو هزار شهر و آبادی که در آنجا مشغول فعالیت هستیم، آسیب زدهایم. ما میتوانیم افرادی خیر و بشردوست باشیم. ما میتوانیم به رشد و تعالی انسانها کمک کنیم. اگر من کار خودم را خوب انجام دهم، میتوانم به همه این اهداف دست يابم. من نه هنرمند هستم، نه بلدم تنیس بازی کنم، نه موسیقیدان هستم و نه سیاستمدار. خدمتی که از دستم برمیآید، همین است که گفتم.
جیمی دایمن از سال ۲۰۰۵ که به سمت مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره جی.پی. مورگان انتخاب شد، به عنوان مشهورترین و موفقترین بانکدار تجاری شناخته شده که از احترام بسیار زیادی نیز برخوردار میباشد. از زمان تصدی این مسئولیت، ارزش بازاری بانک مزبور از ۱۳۲ میلیارد دلار به ۴۲۹ میلیارد دلار و داراییهای تحت مدیریت از ۸۲۸ میلیارد دلار به ۲/۲ تریلیون دلار و ارزش سهام آن از ۳۸/۵۷ به ۱۱۱/۳۳ دلار در اوایل ژوئن ۲۰۲۰ رسیده است.
زمانی که جیمی از دانشکده بازرگانی هاروارد فارغالتحصیل شد و از شرکت گلدمن ساکس و مورگان استانلی استعفا داد تا برای یکی از دوستانش به نام سندی ویل و سپس آمریکن اسپرس کار کند، این میزان موفقیت در صنعت بانکداری قابل پیشبینی نبود.
در آن زمان من تلاش کردم تا جیمی را در شرکت کارلایل به استخدام درآوردم. اما او سخت مصمم بود منتظر بماند تا فرصت مناسب برای استفاده از مهارتهایش -مدیریت یک بانک بزرگ- فراهم شود. وقتی فرصت مناسب -برای رهبری بنک وان فراهم شد، جیمی از آن استفاده کرد، امکان پیشرفت بانک را فراهم آورد و سپس آن را به چی.پی. مورگان فروخت.
جیمی توانست بانک مزبور را به یکی از قویترین بانکهای جهان تبدیل کند. اینکه جیمی چگونه توانست بر مشکل بزرگ دوران حرفهای خود غلبه کند و اینکه طی چندین سال چگونه توانست همزمان نماد بانکداری، کسبوکار و رهبری باشد، ماجرایی خواندنی است.
کسانی که او را میشناسند، از قابلیتهای او کاملاً خبر دارند: هوش فوقالعاده، اشتیاق برای شناختن دقیق تمام افرادی که پیرامون او هستند، میل به ریسکپذیری و صراحت لهجه، مسئولیت برای ساعتهای کاری طولانی و علاقه شدید برای ساختن و هدایت بانکی موفق در سطح جهان. ترکیب این عناصر کمتر در یک نفر دیده میشود.
هر یک از این خصوصیات کافی است تا هر شخصی را به رهبری موفق در کسبوکار تبدیل کند. اما وجود همه این عناصر در یک نفر مانند جیمی، باعث به وجود آمدن پدیدهای میشود که به ندرت در یک نسل دیده شده. ممکن است این پرسش مطرح شود که: چرا چنین فردی با چنین سوابقی در رأس یک کشور نباشد یا در جایگاه و مقام دولتی در آمریکا خدمت نکند؟
علت اینکه جیمی در جی.پی. مورگان ماندگار شده، علاقه او به کاری است که انجام میدهد و رغبتی است که برای ساختن بانک قویتر دارد. اگرچه میگویند او مایل است رئیس جمهور ایالات متحده شود، اما او به عنوان یک دموکرات احساس میکند حزب او بعید است مدیرعامل یک بانک تجاری را که در کشور پیشروست، کاندیدای ریاست جمهوری کند. همه این عوامل دست به دست هم دادهاند تا بخت و اقبال نصیب سهامداران، مشتریان و کارکنان جی.پی. مورگان شود.
با جیمی از نخستین روزهایی که وارد دنیای مالی شد، آشنا هستم و بارها با او مصاحبه داشتهام. او همیشه در مصاحبههای خود پرشور، سرزنده و رک و بیپرده میباشد. این مصاحبه در باشگاه اکانامیک کلاب در واشینگتن دی.سی. و در ماه سپتامبر ۲۰۱۶ انجام شد؛ مصاحبهای که وارن بافت به دوستانش توصیه کرد آن را تماشا کنند. او گفتههای جیمی، به ویژه سخنان او را در مورد نقاط قوت ایالات متحده، تحسین کرده است.
پس از مصاحبه، جیمی در ماه مارس ۲۰۲۰ تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت. در اوایل آوریل او مجاز بود کار خود را از راه دور پی بگیرد که موجب خوشحالی بسیاری از دوستان، همکاران و علاقهمندان او شد. مشکل است که بتوان تصور کرد کسی غیر از جیمی رهبری بانکی را برعهده بگیرد. بیشک، خود آقای جی.پی. مورگان هم قبول دارد که هرگز جایگزینی به خوبی او پیدا نخواهد کرد.
نویسنده: پدر شما کارگزار بورس بود و شما با اطلاعاتی که در این حوزه داشتید، کار خود را آغاز کردید. آیا هرگز تصور میکردید وارد حوزه بانکداری شوید؟
جیمی: خیر. من فقط میدانستم چه کارهایی نمیخواهم بکنم. من نمیخواستم حقوقدان یا پزشک باشم و مایل نبودم در کار ساختمان سازی وارد شوم.
من در کنار سهامداران و در خیابان والاستریت بزرگ شدم و همیشه در دنیای مالی بودم. اما از نظر من، کار مالی یعنی ایجاد و توسعه چیزی. به همین دلیل به دانشکده بازرگانی رفتم. من مجبور نبودم به دنیای مالی وارد شوم، اما این کار من را جذب خودش کرد. مطالب روزنامهها جالب میباشند، زیرا از سراسر جهان مطلب مینویسند و انسان با خطمشیها و موضوعات مختلف روبهرو میشود. راستش را بخواهید من مایل بودم چیز جدیدی خلق کنم.
نویسنده: معمولاً وقتی کسی با نمرات ممتاز از هاروارد فارغالتحصیل میشود، بهطوری که جزء ۵ درصد نخست محسوب بشود، میتواند هر شغلی را که بخواهد پیدا کند. شما میتوانستید به شرکت گلدمن ساکس که مؤسسه بزرگ و مهمی میباشد، بروید. اما تصمیم گرفتید برای سندی ویل کار کنید. چرا این کار را کردید
جیمی: سندی یک مؤسسه کوچک دلالی داشت که آن را به آمریکن اکسپرس فروخت. احساس کردم او آدم واقعبینی است. او به من پیشنهاد کرد تا به مؤسسه شیرسان که بانک سرمایهگذاری آنها بود بروم، اما من قبول نکردم. زیرا از مؤسسه گلدمن ساکس، مورگان استانلی و شرکت لهمن پیشنهاد همکاری داشتم. گمان میکردم در این مؤسسات مطالب بیشتری یاد خواهم گرفت تا در شیرسان.
از آنجا که از فارغالتحصیلان ممتاز بودم و این نکته از نظر سندی اهمیت داشت، سرانجام با من تماس گرفت و گفت: «چرا اینجا نمیآیی تا معاون خودم باشی؟ در اینجا نکات زیادی یاد خواهی گرفت. من نمیدانم چه اتفاقی قرار است بیفتد.»
او سه سال دیگر در شرکت آمریکن اکسپرس به کار خود ادامه داد. اما من مطلب چندانی یاد نگرفتم.
نویسنده: او وقتی از آنجا رفت، در واقع مجبور شد استعفا بدهد؟
جیمی: او رفت، من هم با او رفتم. شغلهای زیادی به من پیشنهاد کردند تا همانجا بمانم. اما او گفت: «ما میرویم تا کار بزرگی انجام دهیم.» او شرکت کوچکی به نام کردیت کامرشال در شهر بالتیمور داشت. ما به بالتیمور رفتیم و این شرکت کوچک را راهاندازی کردیم و طی دوازده سال، چند شرکت دیگر را خریدیم و در مدیریت آنها موفق بودیم. سپس این شرکت را با شرکت سیتی ادغام کردیم و پیشرفت خوبی داشتیم. پس از مدتی، سندی به طور ناگهانی اخراجم کرد!
یک سال بعد با او تماس گرفتم و گفتم: «سندی بیا پیش من تا با هم ناهار بخوریم.» او گفت: «نه، بیا برویم به رستوران چهار فصل. » روز بعد، روزنامه فايننشال تایمز در صفحه اول خود نوشت: «دایمن و ویل با یکدیگر ناهار خوردند.»
سندی کمی ناراحت به نظر میرسید، بنابراین گفتم: «ببین! قرار نیست وقت خودمان را با فکر کردن به مسائل گذشته تلف کنیم. نکتهای که باید بگویم این است که تو در مورد شرکت اشتباه کردی. من هم مرتکب اشتباهات زیادی شدهام.» پس از آنکه اشتباهات خودم را یادآوری کردم، سندی گفت: «ممنون که این نکات را به من گفتی.» و بدین ترتیب گذشته را فراموش کردیم و زندگی به روال عادی خود برگشت.
Interview series with successful leaders
Interview with Jamie Dimon
CEO OF JPMorgan Chase
Part 1
Published in Harvard Business Journal