سری مصاحبه با رهبران موفق مصاحبه با فیل نایت قسمت دوم

 

 


سری مصاحبه با رهبران موفق

مصاحبه با فیل نایت

بنیان‌گذار و از مدیران برجسته و بازنشسته شرکت نایکی

قسمت دوم

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

نویسنده: شما پذیرفته شدید، ضمن اینکه در آنجا کلاسی با عنوان کارآفرینی هم وجود داشت.

 

نایت: استاد مربوط، واقعاً استادی پویا و الگوی خوبی برای الهام بخشیدن به دانشجویان بود. او از دانشجویان می‌خواست برای پایان‌ترم گزارشی تهیه کنند. این گزارش بیشتر نمره کلاس را تشکیل می‌داد. از دانشجویان خواسته بود به سراغ یکی از کسب‌وکارهای کوچک موجود بروند یا خودشان کسب‌وکار کوچکی را راه‌اندازی کنند. او می‌گفت: «سعی کنید چیزی بنویسید که خوب با آن آشنا هستید.»

 

بیشتر همکلاسی‌هایم در مورد پروژه‌های الکترونیکی مطلب می‌نوشتند که من در مورد آن شناختی نداشتم. اما یاد یکی از مربیانم افتادم که هنگام ورزش کفش‌های جالبی می‌پوشید، به‌طوری‌که این کفش‌ها توجه من را به خود جلب کرده بود.

 

از نظر من، منطقی نبود که کفش‌های مخصوص دویدن را فقط آلمانی‌ها بسازند و بازار جهانی را از آن خود کنند. با خودم گفتم: «آن‌ها باید در ژاپن تولید شده باشند. شاید ژاپنی‌ها بتوانند همان کاری را با کفش‌های آلمانی انجام دهند که با دوربین‌های آلمانی انجام دادند.» این مطلب یک فرضیه بود. کاملاً روی نظریه خودم کار کردم تا سرانجام استاد، آن را تأیید کرد.

 

نویسنده: آیا برای این مقاله  نمره الف را کسب کرید؟

 

نایت: بله، همین‌طور است.

 

نویسنده: بعد از فارغ‌التحصیل شدن، به‌رغم وجود این مقاله عالی در رزومه‌تان، هیچ شرکت کفشی شما را استخدام نکرد. آن موقع هنوز بازار سرمایه‌گذاری پرخطر دره سیلیکون وجود نداشت. در نتیجه، آنجا هم کاری پیدا نکردید. به شهرتان برگشتید و حسابدار شدید. آیا به این کار علاقه داشتید؟

 

نایت: اصلاً برنامه‌ای نداشتم که ۵۰ سال از عمرم را حسابدار باشم. با خیلی‌ها در مورد اینکه چه باید بکنم صحبت کردم. گرایش تخصصی‌ام در استنفورد امور مالی بود. آن‌ها گفتند: «چنین چیزی واقعاً وجود ندارد. تو باید مدرک حسابداری رسمی‌ات را بگیری که خودش آموزش خوبی می‌باشد، چون از سقوط درآمدت پیش‌گیری می‌کند.» بنابراین همین کار را کردم.

 

نویسنده: اما پیش از این کار به سفر دور دنیا رفتید.

 

نایت: سفر را با شخص دیگری آغاز کرده بودم، اما او در هاوایی با دختری آشنا شد و همان‌جا ماندگار شد. من ناچار شدم سفر را به تنهایی ادامه دهم.

 

نویسنده: وقتی در ژاپن بودید، آیا برای بازدید از یکی از تولیدکنندگان کفش توقف نداشتید؟

 

نایت: این نکته، بخشی از ایده‌ای بود که در آن مقاله به نظرم رسیده بود؛ اینکه با تولیدکنندگان ژاپنی تماس بگیرم و برای واردات کفش به ایالات‌متحده نظر آن‌ها را جویا شوم. البته من فقط با یکی از تولیدکننده‌ها تماس گرفتم و چون آن‌ها از پیشنهاد من استقبال کردند، کار را شروع کردیم.

 

نویسنده: شما به آمریکا برگشتید و آن‌ها شروع به ارسال کفش برای شرکتی کردند که شما نام آن را ربان آبی گذاشته بودید. این نام را چگونه انتخاب کردید؟

 

نایت: آن‌ها از من پرسیدند: «اسم شرکتتان چیست؟» و من هم باید چیزی می‌گفتم.

 

نویسنده: به همین دلیل نام ربان آبی  را انتخاب کردید. آن‌ها شروع کردند به ارسال کفش و شغل شما از آن زمان، فروش این کفش‌ها بوده. این‌طور که من شنیده‌ام، شما یک والیانت سبزرنگ داشتید، کفش‌ها را بار خودرو می‌کردید و به نقاط مختلف می‌رفتید تا آن‌ها را بفروشید.

 

نایت: بله، همین‌طور می‌باشد.

 

نویسنده: آن موقع اصلاً به تأسیس یک شرکت بزرگ بین‌المللی فکر نمی‌کردید؟

 

نایت: من گمان می‌کردم در آغاز کار هستم و می‌توانم کار را گسترش دهم. هیچ‌کس تصور نمی‌کرد شرکت ما به اندازه امروز گسترش یابد.

 

نویسنده: در جایی، آن‌ها (شرکت ژاپنی) شروع کردند به رقابت با شما، بنابراین شما هم شرکت خودتان را به اسم نایک را تأسیس کردید. شما به یک نماد نیاز داشتید و یک نفر این شکل حرکت برق‌آسا را پیشنهاد کرد. آیا فقط ۳۵ دلار برای آن هزینه کردید؟

 

نایت: یک دانشجوی هنر در دانشگاه ایالتی اورگان بود که پول لازم داشت. ما به او گفتیم: «ساعتی ۲ دلار به تو می‌دهیم تا روی این ایده کار کنی و طرح بدهی.» او ۱۷ ساعت و نیم روی طرح کار کرد.

 

نویسنده: عجب! ۳۵ دلار مبلغ خیلی خوبی می‌باشد.

 

نایت: بله، در نهایت هم پایان خوشی داشت.

 

نویسنده: شما مقداری از سهام شرکت را هم به او واگذار کردید.

 

نایت: وقتی شرکت ما سهامی عام شد، پانصد سهم به او دادیم. او هنوز حتی یک سهم از آن را نفروخته و در حال حاضر سهام او بیش از یک میلیون دلار ارزش دارد.

 

نویسنده: عجب! خیلی عالی است. بعد از جدا شدن از شرکت ژاپنی تایگر، شما خودتان یک شرکت تأسیس کردید. آیا واقعاً خودتان کفش‌ها را طراحی می‌کردید، یا فقط تصمیم می‌گرفتید کفش‌ها چه شکلی باشند؟

 

نایت: یاد وقتی می‌افتم که از جان کندی پرسیدند چطور به یک قهرمان تبدیل شده و او گفت: «خیلی ساده، آن‌ها قایقم را سوراخ کردند.» در اصل تایگر با ما اتمام حجت کرد که «یا ۵۱ درصد از سهام شرکت را به قیمت ارزش دفتری آن‌ها به ما بفروشید، یا ما با توزیع‌کننده‌های دیگر قرارداد می‌بندیم. مهم هم نیست که در کاغذ قرارداد ما چه چیزی نوشته شده.» و این باعث شد به این فکر بیفتیم که بهتر است تولید‌کننده را عوض کنیم. ما عجله داشتیم و بله، من در یک آخر هفته، اولین کفش‌ها را در دفتری در توکیو طراحی کردم.

 

نویسنده: آیا اگر کفش‌های بهتری داشته باشید، می‌توانید سریع‌تر بدوید؟ یا عملاً هیچ تفاوتی ندارد؟

 

نایت: تصور می‌کنم کفش عنصر مهمی می‌باشد. ما همچنان بر این باور هستیم که در مسابقه دوی یک مایل، کفش سبک‌تر مناسب‌تر است و می‌تواند خیلی تأثیرگذار باشد.

 

در گذشته که در دانشگاه اورگان تمرینات دو داشتم، کفش‌های آموزشی از جنس کرباس بودند. اگر شش مایل با آن‌ها می‌دویدیم، پاهایمان خون‌آلود می‌شد. بنابراین، جنس کفش مهم می‌باشد.

 

نویسنده: وقتی شرکت خودتان را راه‌اندازی کردید، شرکت‌های پیشتاز آلمانی مانند آدیداس و پوما از حضور شما در این عرصه خشنود بودند؟ یا تلاش کردند شما را از عرصه کسب‌وکار خارج کنند؟

 

نایت: زمانی خیلی نگران شدند که دیگر دیر بود. ما یک‌جورهایی آن‌ها را غافل‌گیر کردیم.

 

نویسنده: در دانشگاه اورگان دونده‌ای حضور داشت به نام استیو پرفونتن که بسیار مشهور بود. شما به او نزدیک شدید، اما چگونه او را مجاب کردید کفش‌های شما را به پا کند؟

 

نایت: ما خیلی روی این موضوع کار کردیم. او تمام عمر از کفش‌های آدیداس استفاده کرده بود. در شهر اوژن، دفتر کوچکی داشتیم و آقایی که دفتر را اداره می‌کرد برادر او بود و با تلاش بسیار، او را قانع کرد تا از نایک استفاده کند. او نخستین ورزشکار مشهوری بود که در رقابت‌های ورزشی از کفش‌های ما استفاده کرد.

 

نویسنده: شما به فکر دیگران هم بودید. آیا کار دشواری بود؟ آیا برای اینکه آن‌ها از کفش‌های شما استفاده کنند به آن‌ها پول پرداخت می‌کنید؟ یا آن‌قدر به این کفش‌ها علاقه‌مند شده‌اند که آن‌ها را بپوشند؟

 

نایت: آن‌ها صرفاً به خاطر علاقه شخصی این کفش‌ها را می‌پوشند.

 

نویسنده: واقعاً؟

 

نایت: خیر، بدیهی است که اگر آن‌ها آدم‌های منطقی‌ای باشند، برای پوشیدن کفش‌های ما یا هر برند دیگری، مبلغی برای تبلیغات درخواست می‌کنند. پس از استیو پرفونتن، شخص دیگری که بلافاصله تمایل خود را نشان داد، مایکل جانسون در المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا بود. او کفش‌های طلایی‌ای را پوشید که میزان تقاضا برای کفش‌های ما را خیلی افزایش داد.

 

 

ادامه دارد...


Interview series with successful leaders

Interview with Phil Knight

Founder and one of the prominet and retired managers of Nike company

Part 2

Published in Harvard Business Journal

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها