سری مصاحبه با رهبران موفق مصاحبه با وارن بافت قسمت سوم

 

 


سری مصاحبه با رهبران موفق

مصاحبه با وارن بافت

بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکت برکشایر هاتاوی

قسمت سوم

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

نویسنده: این ماجرا مربوط به پنجاه سال قبل می‌باشد. اگر زمانی که شرکت برکشایر هاتاوی را خریدید، در این پنجاه یا پنجاه‌ویک سال کسی به‌عنوان سرمایه‌گذار در کنار شما بود، هر سال ۱۹ تا ۲۰ درصد بهره می‌برد.

 

وارن: بله، تقریبا.

 

نویسنده: در تاریخ سرمایه‌گذاری، هیچ‌وقت کسی چنین کاری را در چنین مدت طولانی‌ای انجام نداده.

 

وارن: خیلی‌ها هم بهتر عمل کرده‌اند.

 

نویسنده: اما نه در مدتی به این طولانی.

 

وارن: بله، مدت زمان طولانی‌ای بوده است.

 

نویسنده: تصور می‌کنید دلیل توانایی شما در این مدت چه بوده است؟ آیا علت این بوده که شما بیش از هر فرد دیگری شرکت‌های مختلف را مطالعه و بررسی کرده‌اید؟ آیا شما شما به اصول خودتان خیلی پایبند هستید؟ یا باهوش‌تر از بقیه‌اید؟ شما از روی هوی و هوس کاری را انجام نمی‌دهید. پس تصور می‌کنید دلیل موفقیت شما چیست؟

 

وارن: ما کسب‌وکارهایی را خریدیم که فکر می‌کردیم موجه هستند و قیمتشان مناسب می‌باشد و اشخاص خوبی هم برای مدیریت آن‌ها داشتیم. علاوه‌برآن، ما در برکشایر اوراق بهادار قابل‌فروش هم خریدیم. به مرور زمان، تأکید روی اوراق بهادار قابل‌فروش جایش را به خرید کسب‌وکارها داد. اول مقداری سهام خریدیم، بعد در سال ۱۹۶۷، یک شرکت بیمه محلی را به قیمت ۸/۷ میلیون دلار خریداری کردیم.

 

نویسنده: منظورتان شرکت سرمایه ملی می‌باشد؟

 

وارن: بله، همین‌طور است. دو شرکت، به یکدیگر وابسته بودند و این شرکت، شرکت اصلی بود. این معامله خیلی عالی بود، اما به خاطر حماقتمان آن را با شرکت نساجی ادغام کردیم؛ باید آن را به‌صورت شرکتی مجزا نگهداری می‌کردیم.

 

نویسنده: شما از ضمیر جمع «ما» استفاده می‌کنید، در‌حالی که تصمیم‌گیرنده خود شما بودید. آیا به شریکتان چارلی مونگر اشاره می‌کنید؟

 

وارن: خوب، من یک شریک داشتم. عده زیاد دیگری هم حضور داشتند که درواقع شرکای محدود بودند و بعضی از آن‌ها هنوز هم هستند.

 

نویسنده: چطور با چارلی مانگر وارد کسب‌وکار شدید؟ او هم اهل اوماها می‌باشد، درست است؟

 

وارن: چارلی اهل اوماهاست و من او را خیلی دوست دارم. او مانند خود من در فروشگاه پدربزرگم کار می‌کرد. او در همسایگی ما زندگی می‌کرد و در دوران کودکی به یک مدرسه می‌رفتیم.

 

نویسنده: طی سال‌ها، چندین شرکت خریده‌اید و در شرکت‌هایی هم سهم دارید. یکی از آن‌ها که من خیلی خوب می‌شناسم، واشنگتن پست می‌باشد. شما خیلی سال پیش سهمی در پست خریدید. نتیجه آن سرمایه‌گذاری چه شد؟

 

وارن: شرکت واشنگتن پست در سال ۱۹۷۱، تقریباً هم‌زمان با انتشار گزارش پنتاگون، سهامی عام شده بود. اما در سال ۱۹۷۳، دولت نیکسون خواهان باطل‌شدن مجوز کار دو ایستگاه تلویزیونی متعلق به این شرکت در فلوریدا شد.

 

قیمت هر سهم از ۳۷ دلار به ۱۶ دلار رسید. با قیمت ۱۶ دلار، حدود ۵ میلیون سهم صادر‌شده وجود داشت. کل شرکت واشنگتن پست ۸۰ میلیون قیمت پیدا کرد که شامل روزنامه، چهار ایستگاه بزرگ تلویزیونی، مجله نیوزویک و دارایی‌های دیگری بود؛ همچنین، بدهی قابل‌توجهی هم نداشت.

 

بنابراین، شرکت واشینگتن پست که اساساً ارزش آن ۴۰۰ یا ۵۰۰ میلیون دلار بود، در بازار ۸۰ میلیون دلار فروخته شد. ما برخی از سهام آن را به قیمت ۱۰۰ میلیون دلار در بازار خریدیم. خیلی مسخره بود! در واقع، کسب‌وکاری داشتید که بی‌شک ارزش آن چهار یا پنج برابر قیمتی بود که به فروش می‌رفت و نیکسون نمی‌خواست آن‌ها را از کسب‌وکار خارج کند.

 

نویسنده: و شما سهمی از آن را خریدید. آیا خانم کتی گراهام از این موضوع ناراحت بود؟

 

وارن: او خیلی ناراحت و نگران بود، زیرا به این نشریه دلبستگی داشت. گفتم: « من مالک برکشایر هاتاوی هستم که کمتر از ده درصد سهام شما را در اختیار دارد. ما معتقدیم که نشریه متعلق به گراهام می‌باشد و مدیریت آن را نیز گراهام برعهده دارد و ما از مدیریت او استقبال می‌کنیم. من واشینگتن پست را همیشه تحسین کرده‌ام و هنوز هم تحسین می‌کنم».

 

نویسنده: پیداست که اسم گراهام برایتان محترم می‌باشد.

 

وارن: کاملاً.

 

نویسنده: وقتی این تحلیل‌ها را انجام می‌دهید، چه در گذشته و چه در زمان حال، آیا از رایانه کمک می‌گیرید، یا فقط اطلاعات مکتوب داشتید؟ آن روزها چطور اطلاعات لازم در مورد واشنگتن پست را برای خواندن پیدا می‌کردید و حالا چطور این کار را انجام می‌دهید؟

 

وارن: تقریباً به همان شکل؛ به‌جز اینکه الآن فرصت‌های کمتری وجود دارد. آن‌موقع باب وودوارد را ملاقات کردم که تازه کتاب همه مردان رئیس جمهور را منتشر کرده بود. وقتی کتاب درآمد، او -که ۳۰ سالش هم نشده بود- به‌طور ناگهانی خیلی پول‌دار شد.

 

ما در هتلی در واشینگتن دی.سی. مشغول صرف صبحانه بودیم. او گفت: «با این پول چه کنم؟» گفتم: «بهترین کار سرمایه‌گذاری است.» و در ادامه گفتم: «تصور کن بن برادلی (که در آن زمان سردبیر واشینگتن پست بود) امروز صبح از تو بپرسد «ارزش واشینگتن پست چقدر است؟» چه پاسخی می‌دهی؟ شما باید طی یک ماه پاسخ را بنویسی. باید بروی با واسطه‌های تلویزیونی و واسطه‌های روزنامه‌ها و مالکان آن‌ها مصاحبه کنی تا بتوانی ارزش هر یک از دارایی‌ها را برآورد کنی.»

 

گفتم: «من همین کار را می‌کنم و خودم را ملزم می‌دانم تا گزارشی صحیح تهیه کنم. واقعیت هم همین است.» الآن گزارش‌هایی وجود دارند که می‌توانم بنویسم. اگر از من بخواهی تا گزارشی از ارزش برخی مؤسسات غیرانتفاعی پرجاذبه تهیه کنم، نمی‌دانم چگونه این کار را انجام دهم. اما اگر از من بخواهی گزارشی از ارزش شرکت برق پوتوماک و امثال آن تهیه کنم، می‌توانم این گزارش را تهیه کنم و این کار هر روز من می‌باشد. من خودم را ملزم به تهیه گزارش می‌کنم، سپس با تلاش بسیار آن را آماده می‌کنم.

 

نویسنده: پس گزارش‌های سالانه را می‌گیرید و بعد، آن‌ها را مطالعه می‌کنید. درست مانند انسان‌های دیگر که کتاب می‌خوانند، شما گزارش سالانه می‌خوانید.

 

وارن: درست است.

 

نویسنده: سپس ارزش هر چیزی را در ذهنتان محاسبه می‌کنید؟

 

وارن: دقيقاً.

 

نویسنده: آیا از رایانه کمک می‌گیرید؟

 

وارن: خیر، اگر لازم باشد محاسبه‌ای را تا چهار رقم اعشار انجام دهم، نیازی به کامپیوتر نیست.

 

نویسنده: چطور؟

 

وارن: برای بازی بریج و جست‌وجو کردن از آن استفاده می‌کنم. در دفترم رایانه ندارم، اما یکی در خانه دارم.

 

نویسنده: اگر کسی بخواهد به شما دسترسی پیدا کند، آیا می‌تواند با تلفن هوشمند یا گوشی موبایل با شما تماس بگیرد؟

 

وارن: خیر، گوشی هوشمند برای من زیادی هوشمند است! (وارن بافت در سال ۲۰۲۰ اعلام کرد که دیگر وضعیت به این شکل نیست؛ او حالا یک گوشی آیفون دارد.)

 

نویسنده: و به‌ندرت از کامپیوتر استفاده می‌کنید؟

 

وارن: یکی از سوال‌های گمراه‌کننده‌ای که من و بیل گیتس موقع صحبت با تماشاگرها مطرح می‌کنیم این است که «چه کسی بیشتر با رایانه کار می‌کند، البته به استثنای ایمیل؟» جواب این است که احتمالا من، چون هفته‌ای ۱۲ ساعت با آن بریج بازی می‌کنم و به‌علاوه اینکه خیلی از آن برای جست‌وجو استفاده می‌کنم.

 

نویسنده: شما به نام بیل گیتس اشاره کردید. چه برداشتی از او دارید؟ معلوم نیست شما شریک او هستید یا دوست او؛ چون او فردی کامپیوتری است، درحالی که شما با دنیای کامپیوتر ارتباطی ندارید. او به فن‌آوری علاقه دارد و حدود بیست‌وپنج سال جوان‌تر از شماست.

 

وارن: خانم مگ گرینفیلد، ویراستار صفحه سردبیری واشینگتن پست، در دهه ۱۹۸۰ از من، کتی گراهام و چند نفر دیگر نظیر بیل گیتس و همسرش دعوت کرد تا خانه او را ببینیم. ما یازده ساعت در خانه خانم مگ با یکدیگر گفت‌وگو کردیم و آشنایی من و بیل گیتس از آنجا شروع شد.

 

 

ادامه دارد...


Interview series with successful leaders

Interview with Warren Buffett

Founder and CEO of Berkshire Hathaway

Part 3

Published in Harvard Business Journal

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها