سری مصاحبه با رهبران موفق مصاحبه با وارن بافت قسمت یکم

 

 


سری مصاحبه با رهبران موفق

مصاحبه با وارن بافت

بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکت برکشایر هاتاوی

قسمت یکم

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

به دنبال شغلی باشید که اگر نیازی هم به آن نداشتید، آن را رها نکنید. به دنبال شغلی باشید که به آن عشق بورزید.

 

وارن بافت به عنوان بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار جهان شناخته شده، اگرچه ممکن است بسیاری از مردم جهان او را نشناسند. وارن که قریب به هفتاد سال از زندگی حرفه‌ای او می‌گذرد، بیش از هر مدیر مالی‌ای در طول تاریخ به سرمایه‌گذاران مختلف کمک فکری ارائه کرده. او که اکنون نود سال دارد، همچنان در کنار سیستم سرمایه‌گذاری خودش، یعنی برکشایر هاتاوی، که ارزش بازار آن بیش از نیم تریلیون دلار است، با تمام توان مشغول به کار می‌باشد.

 

وارن از زمان جوانی تمایل وسواس‌گونه‌ای به کسب‌وکار و سرمایه‌گذاری داشته. او پس از اتمام تحصیلات در مدرسه کسب‌وکار دانشگاه کلمبیا -مدرسه کسب‌وکار دانشگاه هاروارد او را نپذیرفت- چند سالی برای بنجامین گراهام، الگویش در زمینه امور مالی (و همکارش در نوشتن کتاب راهنمای معروف تحلیل اوراق بهادار)، در نیویورک کار کرد.

 

وارن پس از آن به شهر خودش اماها برگشت و نه تنها بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری جهان را ثبت کرد، بلکه این کار را با شیوه‌ای خاص و منحصربه‌فرد انجام داد؛ یعنی با گروهی کوچک، بدون اینکه در مجموعه اداری او سیستم کامپیوتری وجود داشته باشد و بدون اینکه از مشاوران سرمایه‌گذاری استفاده کند، با تصمیم‌گیری‌های سریع در معاملات خود بدون اینکه در پیشنهاد قیمت، رقیبی داشته باشد یا بر سر قیمت به چانه‌زنی بپردازد و بدون اینکه در معاملات خود برخورد تند و خصمانه داشته باشد، اهداف خود را عملی می‌کرد. او کار خود را فقط با تمرکز بر صنایع مهمی انجام می‌داد که حداقل قیمت را داشتند.

 

وارن توجه زیادی به اندرزهای ساده نشان می‌دهد و به موضوعاتی که نشانه تمایل به ثروت باشد علاقه‌ای ندارد. او هنوز در خانه‌ای زندگی می‌کند که در سال ۱۹۵۸ خریده است؛ بسیار متواضع است، غذاهای ساده می‌خورد و به رغم نود سال عمر، از هوشیاری خاصی برخوردار می‌باشد. اخیراً او به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین افراد خیر جهان شناخته شد و پذیرفت تا ۷۵ میلیارد دلار ثروت خود را در اختیار بنیاد خیریه بیل و ملیندا گیتس قرار دهد.

 

در بین سرمایه‌گذارانی که ستایندگانشان مشتاق‌اند رازهای موفقیتشان را بدانند، هیچ‌کس به اندازه وارن بافت طرفدار نداشته. هر سال ده‌ها هزار نفر در گردهمایی سالانه برکشایر هاتاوی جمع می‌شوند تا به مدت ۶ ساعت یا بیشتر به آخرین نظرات او گوش کنند (این گردهمایی در سال ۲۰۲۰ به صورت مجازی انجام شد). کتاب‌ها و مقاله‌های تحلیلی زیادی در مورد فعالیت‌های سرمایه‌گذاری او نوشته شده که طرفداران بی‌شمارش در سراسر جهان آن‌ها را با اشتیاق می‌خوانند.

 

نخستین بار که با وارن بافت آشنا شدم چندین سال پیش و قبل از آن بود که او از شهرت فعلی برخوردار شود. در واقع او را در جلسات میثاق بخشش و گردهمایی‌های مختلف برای سرمایه‌گذاری و فعالیت‌های بشردوستانه دیده‌ام. بارها با او مصاحبه کرده‌ام و همواره این مصاحبه‌ها برای من لذت‌بخش و آموزنده بوده‌اند.

 

در این مصاحبه، که در سال ۲۰۱۶ در گورات، رستوران موردعلاقه‌اش در اوماها انجام شد، وارن از ترقی‌اش در زندگی از یک وضعیت اقتصادی متوسط تا تبدیل شدن به رهبر جهانی سرمایه‌گذاری صحبت می‌کند. او موفقیت و رهبری‌اش را به شوق و علاقه‌اش به کاری نسبت می‌دهد که در سراسر عمر انجام داده؛ یافتن فرصت سرمایه‌گذاری در شرکت‌ها با قیمت‌هایی که احتمال می‌رود پیشرفت کنند که در نتیجه آن، بازده خوب و قابل‌توجهی خواهند داشت.

 

وارن از بازی بریج، بخشیدن مال خود و حمایت از اهداف بشردوستانه خانواده خود لذت می‌برد. اما ظاهراً برای او هیچ‌چیز لذت‌بخش‌تر از خواندن گزارش‌ها، یافتن جایی برای سرمایه‌گذاری کم‌هزینه و اضافه کردن آن به مجموعه شرکت برکشایر نیست. لازم به ذکر است که برکشایر بزرگ‌ترین مجموعه دارایی‌های مختلف در جهان می‌باشد که همگی با آگاهی کامل و قابلیت‌های خاص و تلاش فراوان وارن مدیریت و رهبری می‌شوند. برخلاف سن بالای وارن، همچنان سرمایه‌گذاران او از اینکه خود وی رهبری برکشایر را برعهده دارد رضایت دارند. یکی از سرمایه‌گذاران که در سال ۱۹۶۵ مقداری از سهام شرکت را خرید، به نظر می‌رسد در سال ۲۰۱۹ ارزش سهام او ۲۰ هزار برابر شود.

 

وارن بافت فردی بی‌نظیر است و بعید به نظر می‌رسد به این زودی فردی پیدا شود که بتواند تمام کارهایی را انجام دهد که او تا به حال انجام داده و همچنان انجام می‌دهد.

 

نویسنده: شما در شهر اماها بزرگ شدید و هنگامی که پدر شما عضو کنگره شد، به واشینگتن دی.سی. نقل مکان کردید. آیا واقعاً مایل بودید به واشینگتن بروید یا پدرتان به نوعی شما را مجبور کرد؟ البته شما کوچک‌تر از آن بودید که مخالفت کنید.

 

وارن: من مایل به رفتن نبودم. در اماها به من خیلی خوش می‌گذشت. کلاس هشتم بودم و دوستان زیادی داشتم. برای من همه‌چیز عالی بود، اما باید به یک محیط ناآشنا می‌رفتم.

 

ما نخست به فریدریکسبرگ در ویرجینیا رفتیم، چون پدرم فکر می‌کرد واشنگتن یک لانه فساد می‌باشد و اگر بتواند ما را از نظر جغرافیایی از آن دور نگه دارد، شاید بهتر باشد. شش هفته در آنجا زندگی کردم که خیلی به من بد گذشت. به بیماری عجیبی مبتلا شدم و به پدر و مادرم گفتم: «شب‌ها نمی‌توانم نفس بکشم، اما نگران نباشید. تمام شب ایستاده می‌خوابم؛ شما راحت بخوابید و نگران من نشوید.» این داستان به گوش پدربزرگم رسید و او پیغام داد: «برگرد.» من هم برگشتم و مدتی با او زندگی کردم. بعد، وقتی ما به خود واشنگتن نقل مکان کردیم، خانواده‌ام دیگر گوششان به این حرف‌های من بدهکار نبود.

 

نویسنده: تصور می‌کنم در دوران دبیرستان علاقه زیادی به درس و مشق نداشتید؟

 

وارن: بله، علاقه چندانی نداشتم.

 

نویسنده: در کارنامه دوره دبیرستان شما نوشته شده: «به احتمال زیاد او کارگزار بورس (دلال سهام) خواهد شد.» سپس به دانشکده وارتون رفتید. چرا به آنجا رفتید و چرا فقط دو سال در آنجا بودید؟

 

وارن: من نمی‌خواستم به دانشگاه بروم، اما پدرم اصرار داشت. آن موقع آزمون ورودی نداشتیم، اما اگر هم داشتیم پدرم حاضر بود برود جای من امتحان بدهد. همیشه دوست داشتم پدرم از من راضی باشد. او قهرمان من بود و هنوز هم می‌باشد.

 

او که یک‌جورهایی می‌خواست من را راضی به این کار کند. او گفت: «چرا همین‌طوری یک درخواست پذیرش پر نکنیم؟» او کالج وارتون را پیشنهاد کرد و من به آنجا درخواست پذیرش دادم و آن‌ها هم من را قبول کردند.

 

پس از اتمام سال نخست می‌خواستم دانشکده را رها کنم و به کسب‌وکار بپردازم. اما پدرم گفت: «به خاطر من یک سال دیگر تحمل کن.» من هم سال دوم را ادامه دادم و پس از آن گفتم: «من همچنان می‌خواهم ترک‌تحصیل کنم.» و پدرم گفت: «بسیار خوب. به اندازه کافی واحد گذرانده‌ای. اگر به دانشگاه نبراسکا بروی، می‌توانی سه‌ساله دوره را به پایان برسانی.» من هم همین کار را انجام دادم.

 

نویسنده: پس از آن چه کردید؟ قصد داشتید به کسب‌وکار بپردازید؟

 

وارن: در نبراسکا به من بورس تحصیلی دادند تا برای ادامه تحصیل به هر دانشکده‌ای که می‌خواهم بروم و همچنین، ۵۰۰ دلار هم پول دادند. پدرم هم دانشگاه هاروارد را پیشنهاد کرد.

 

نویسنده: اما شما نتوانستید به آنجا بروید.

 

وارن: پذیرفته نشدم. مصاحبه‌کننده فقط ده دقیقه با من صحبت کرد، در‌حالی که من ده ساعت با قطار رفته بودم تا به او برسم. او نگاهی به من کرد و گفت: «تحصیل در این دانشگاه را فراموش کن».

 

 

ادامه دارد...


Interview series with successful leaders

Interview with Warren Buffett

Founder and CEO of Berkshire Hathaway

Part 1

Published in Harvard Business Journal

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها