سری مصاحبه با رهبران موفق مصاحبه با ریچارد برانسون قسمت دوم

 

 


سری مصاحبه با رهبران موفق

مصاحبه با ریچارد برانسون

بنیان‌گذار گروه ویرجین

قسمت دوم

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

نویسنده: پس از آن با خودتان گفتید: «حال باید یک خط هوایی درست کنم.»، این ایده چگونه شکل گرفت؟

 

برانسون: بیست‌و‌هشت سال داشتم که تصمیم گرفتم برای دیدن خانمی زیبا و مهربان از پورتوریکو به جزایر ویرجین بروم.

 

نویسنده: چون این اسم را دوست داشتید به این جزایر رفتید؟

 

برانسون: حق با شماست. مسئولان هواپیمایی آمریکن‌ایرلاینز گفتند که هواپیما دچار مشکل شده. سه هفته بود که این خانم را ندیده بودم. از این‌رو، به فرودگاه رفتم و هواپیمایی را اجاره کردم با خودم گفتم امیدوارم کارت اعتباری من دچار مشکل نشود. تخته‌سیاهی پیدا کردم و روی آن نوشتم: «ویرجین ایرلاینز: بلیت یکسره به جزایر ویرجین فقط ۳۹ دلار » سراغ همه کسانی رفتم که برای پرواز مزبور بلیط داشتند و این‌گونه مسافران نخستین هواپیمای خود را تأمین کردم. وقتی در جزایر ویرجین فرود آمدیم، مسافر کنار من گفت: «اگر خدمات خودتان را کمی بهتر کنید، می‌توانید خدمات هوایی ارائه کنید.» من هم تصمیم گرفتم همین کار را کنم. روز بعد با هواپیمایی بوئینگ تماس گرفتم و گفتم: «آیا هواپیما ۷۴۷ دست‌دوم برای فروش دارید؟»

 

کارمان را با یک هواپیمای ۷۴۷ دست‌دوم در مقابل ۳۰۰ هواپیمای خطوط هوایی بریتانیا و ۳۰۰ هواپیمای پان آمریکن و تی‌دبلیو‌ای شروع کردیم. خطوط هوایی بریتانیا به شکل کثیفی شروع به مقابله با ما کرد. آن‌ها هر کاری می‌توانستند کردند تا کسب‌وکار ما را به هم بزنند. ما هم آن‌ها را به دادگاه کشاندیم و برنده بزرگ‌ترین پرونده ضرر و زیان حقوقی در تاریخ بریتانیا شدیم. ایام کریسمس بود و پول خساراتی را که گرفته بودیم، به صورت مساوی بین همه کارمندانمان تقسیم کردیم. برای همین فکر می‌کنم آن‌ها امیدوارند شرکت خطوط هواپیمایی بریتانیا هر سال دست به مقابله ناجوانمردانه علیه ما بزند!

 

نویسنده: آیا مردم از اینکه شما در مقابل شرکت هواپیمایی قدرتمندی قرار گرفته بودید، خوشحال بودند؟

 

برانسون: در واقع، ما شرکت کوچکی بودیم و تمام مطبوعات به دنبال آن بودند تا ببینند این تقابل به کجا می‌انجامد.

 

نویسنده: پس در نتیجه، همه‌چیز به نفع شما تمام شد. بعد به تأسیس شرکت‌های دیگر پرداختید. آیا همیشه این فکر را داشتید که اسم ویرجین و خلاقیتتان می‌تواند باعث موفقیت آن‌ها شود؟

 

برانسون: ما فقط در صورتی وارد یک رشته می‌شدیم که احساس می‌کردیم دیگران آن را به نحو احسن مدیریت نمی‌کنند. دلیل اینکه وارد کار خطوط ریلی شدیم، این بود که دولت آن را اداره می‌کرد. راه‌آهن بریتانیا قطارهای زواردررفته و سرویس اسفناکی داشت. احساس کردیم می‌توانیم با فعالیت در این رشته، ظرفیت ریلی جدید و فوق‌العاده‌ای داشته باشیم، به کارمندان انگیزه بدهیم و تفاوت فاحشی به‌وجود بیاوریم. گمان می‌کنم مردم از این حرکت ما حس خوبی داشتند. دلیل ورود ما به بخش‌های جدید، این بوده که احساس کردیم کمبود بزرگی در بازار وجود دارد و علتش، عملکرد بد شرکت‌های بزرگ بوده است.

 

نویسنده: تا به حال، چند شرکت با نام ویرجین تأسیس کرده‌اید؟

 

برانسون: بیش از ۳۰۰ شرکت.

 

نویسنده: از قرار معلوم، همه‌ی این شرکت‌ها موفق نبوده‌اند. اگر شرکت‌هایی که تأسیس می‌کنید موفق نباشند، آیا پس از یکی دو سال آن‌ها را تعطیل می‌کنید؟ تا به الآن گزارشی از ورشکستگی این شرکت‌ها دیده نشده.

 

برانسون: خوشبختانه ما تا به حال شرکتی نداشته‌ایم که ورشکست شده باشد. اگر شرکتی موفق نباشد، سعی می‌کنیم تمام بدهی‌های آن را پرداخت کنیم و سپس، به سراغ شرکت جدید می‌رویم.

 

نویسنده: آیا در زندگی‌تان چیزی هست که هنوز به آن نرسیده باشید و بخواهید به آن دست پیدا کنید؟

 

برانسون: ما روی برنامه فضایی خود چهارده سال کار کرده‌ایم که کار دشواری بوده. کار روی پروژه‌های فضایی ساده نیست. در واقع، بستگی به دانش موشکی دارد. تصور می‌کنم به گام‌های نهایی نزدیک می‌شویم. امیدوارم پیش از پایان سال (۲۰۱۸)، با فضاپیمای کهکشان بکر به سفر فضایی برویم.

 

نویسنده: تا‌به‌حال حدود ۲۰۰ هزار نفر، شاید هم بیشتر، برای این سفر ثبت‌نام کرده‌اند. آیا این اشخاص هنوز هم آماده رفتن هستند؟

 

برانسون: درواقع، حدود ۸۰۰ نفر ثبت‌نام و هزینه‌اش را هم پرداخت کرده‌اند.

 

نویسنده: هزینه این سفر چقدر می‌باشد؟

 

برانسون: ۲۵۰ هزار دلار. حدود ۵۰ درصد کسانی که این مصاحبه را می‌خوانند، عاشق رفتن به فضا هستند. حدود ۵۰ درصد هم فکر می‌کنند این آدم‌ها دیوانه‌اند و می‌گویند: «اصلاً معلوم است برای چه می‌خواهند به فضا بروند؟» اما بازار اشخاصی که می‌خواهند به فضا بروند، بی‌نهایت بزرگ می‌باشد.

 

نویسنده: آیا تصور می‌کنید سرانجام این کار باصرفه است؟ یا فقط عاشق آن هستید که این کار را انجام دهید؟

 

برانسون: من هرگز با هدف کسب سود وارد کاری نمی‌شوم. اگر بتوانید کاری کنید که در حوزه مربوطه بهتر باشید، به احتمال زیاد از آن کار سود خواهید برد.

 

نویسنده: آیا شما در نخستین پرواز فضایی حضور خواهید داشت؟

 

برانسون: به شخصه در اولین پرواز رسمی حضور خواهم داشت. ما فضانوردان خیلی شجاعی داریم. در واقع، خلبان‌های آزمایشی مرتب سفینه را آزمایش می‌کنند و اگر احتمال پیش آمدن خطری باشد، پیش از پرواز من و مردم عادی آن را حل می‌کنند. امسال ۵ نفر از این خلبان‌های آزمایشی، فضانوردان سفینه یونیتی شدند.

 

نویسنده: من اطمینان دارم که سفر ایمنی خواهد بود. اما یک‌بار که سوار بالون‌هایی شده بودید که با هوای گرم حرکت می‌کنند، مطمئن نبودید که جان سالم به در خواهید برد. (منظور تلاش برانسون در سال ۱۹۸۷ بود که قصد داشت برای نخستین‌بار با بالون از اقیانوس اطلس عبور کند که به شدت دچار سانحه شد.)

 

برانسون: در رابطه با ماجراجویی‌های با بالون، قصد انجام دادن کاری را داشتم که پیش از آن کسی انجام نداده بود؛ قصد من عبور از اقیانوس اطلس یا اقیانوس آرام یا سفر به دور دنیا با بالون بود.

 

آن موقع، همراه با شخص دیگری در ارتفاع ۴۰ هزار پایی با بالون حرکت می‌کردیم، آن هم در حالی که فن‌آوری مربوطه به هیچ‌وجه تأیید نشده بود. در واقع ما خلبان‌های آزمایشی بودیم. احتمال خطا وجود داشت و همین‌طور هم شد.

 

نویسنده: اما شما با این پرواز چند رکورد جهانی گینس نیز به‌جا گذاشتید. حال که به گذشته نگاه می‌کنید، آیا از خطری که با پرواز با بالن هوای گرم کردید احساس پشیمانی می‌کنید؟

 

برانسون: فکر می‌کنم ما در خانواده‌مان، حداکثر استفاده را از زندگی می‌کنیم. خیلی وقت‌ها، موقعی که واقعاً فکر و ذکرت ماجراجویی است، به نحوی احتمال مردنت کمتر است؛ چون آماده و هوشیار هستی و می‌دانی که چه کاری باید انجام دهی.

 

نویسنده: شما را به خاطر کارهایی می‌شناسند که در سرتاسر جهان انجام داده‌اید، اما موها و ریش‌بزی شما نیز کاملاً معروف می‌باشد. آیا در بیشتر سال‌های دوران بزرگیتان از ریش‌بزی استفاده کرده‌اید؟ موهای شما همیشه همین‌طور بلند بوده‌اند؟

 

برانسون: بله، من از پانزده‌سالگی موهایم را شبیه هیپی‌ها درست کرده‌ام.

 

نویسنده: در حال حاضر شما دارای لقب «سر» هستید. آیا هیچ‌وقت گمان می‌کردید صاحب چنین عنوانی شوید؟

 

برانسون: ما یک‌بار در جشن بیست‌و‌پنجمین سال سلطنت ملکه، صفحه‌ای به اسم «خدا ملکه را حفظ کند» با اجرای یک گروه موسیقی عرضه کردیم. ۲۵ سال بعد از آن لقب شوالیه را گرفتم. کمی عصبی بودم که اگر ملکه شعر ترانه یادش بیاید، ممکن است به جای لمس کردن شانه‌هایم با شمشیر، آن را به فرق سرم بکوبد. اما او به هر حال ما را بخشید.

 

 

ادامه دارد...


Interview series with successful leaders

Interview with Richard Branson

Founder of Virgin Group

Part 2

Published in Harvard Business Journal

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها