سری مصاحبه با رهبران موفق
مصاحبه با بیل گیتس
بنیانگذار شرکت مایکروسافت ، عضو هیئتمدیره بنیاد بیل و ملیندا
قسمت چهارم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
نویسنده: وقتی بار اول مادرتان گفت: «دوست دارم بیایی و شام را کنار ما باشی. وارن بافت هم میآید. باید او را ببینی.» خیلی از این بابت خوشحال نشدید. چرا؟
بیل: از دید من، وارن کسی بود که اوراق بهادار خریدوفروش میکرد. یعنی یک وضعیت برد و باخت، یکی میبرد و یکی میبازد. این کار درمان بیماریها نبود، یک نرمافزار بهدردبخور نبود. نگاه کردن به منحنی حجم معادلات چیزی به وجود نمیآورد. فکر میکردم با توجه به طرز فکرم نسبت به دنیا و چیزی که میخواستم بفهمم و انجام بدهم در مقایسه با دیدگاه او، فصل مشترکی بین ما وجود نداشت.
به همین دلیل بود که وقتی با او ملاقات کردم متحیر شدم. در واقع، او نخستین کسی بود که پرسید: چرا شرکت آیبیام با تمام قدرت و توانایی که داشت نتوانست بر مایکروسافت غلبه کند؟ و با توجه به تأثیری که نرمافزار بر جهان خواهد گذاشت، چه اتفاقاتی رقم خواهد خورد؟
او اجازه داد تا از او بپرسم چرا در صنایع خاصی سرمایهگذاری میکند؟ و چرا برخی بانکها نسبت به بقیه، از سودآوری بیشتری برخوردارند؟ کاملاً مشخص بود که او فردی جامعنگر میباشد. گفتوگوی من با او بسیار جالب و ارزشمند بود و موجب دوستی عمیقی شد که بههیچوجه انتظار آن را نداشتم.
نویسنده: زمانی که مشغول توسعه مایکروسافت بودید، کاری کردید که پیشتر در مورد آن پرسیدم. امروز وقتی کسی کامپیوتر خود را راهاندازی مجدد میکند، معمولاً باید از سه انگشت استفاده کند. یعنی باید انگشتان خود را همزمان روی سه کلید آلت کنترل و دیلیت قرار دهد این کار کمی مشکل میباشد. چرا این کار را کردید و چرا کاربران باید از این روش برای خاموش و روشن کردن کامپیوتر استفاده کنند؟
بیل: خوشبختانه، امروزه خیلی از سیستمها از این روش استفاده نمیکنند. ما میدانستیم که در صفحهکلید منطقی وجود دارد که میتواند علامتی کاملاً منحصربهفرد ارائه کند که نرمافزار در حال اجرا، متوجه آن نشود. ضمن اینکه شما میدانستید نرمافزار در حال اجرا دوباره اجرا خواهد شد و چون کلمه رمز شما را میپرسید، میفهمیدید که نرمافزار جعلی نیست. البته استفاده از این روش دشوار بود و خوشبختانه در حال حاضر کاربردی ندارد.
نویسنده: در آغاز کار مایکروسافت، شما خودتان کدها را مینوشتید و بدیهی است مهارت شما در این زمینه بیش از بقیه بوده. حال که این همه مسئولیت دارید، وقتی مایکروسافت یک قطعه نرمافزار جدید ارائه میکند، آیا میتوانید با مهندسان نرمافزار با همان مهارت بیست سال پیش خود صحبت کنید؟ آیا تخصص فنی آنها آنقدر افزایشیافته که از سطح تخصص شما هم فراتر رفته باشد؟
بیل: مسلم است که دیگر به هیچ عنوان آمادگی زمانی را که خودم کد مینوشتم یا آن را کنترل میکردم و برنامهنویس استخدام میکردم را ندارم. در زندگی شغلیام این تغییر تدریجی بود؛ اول بازیگر تک بودن، بعد مدیر شدن، بعد مدیر مدیران شدن و بعد، تعیین راهکار کلان. باید این واقعیت را بپذیری که دیگر کنترل چندانی بر روی همه کارها نداری.
بعضی چیزها خیلی پیچیدهاند و آدم نمیتواند خیلی وارد عمقشان بشود، مثل بهینهساز کوئریها یا تولیدکننده کد. اما سعی میکنم آنقدر در مورد نرمافزارها بدانم تا بتوانم از اطلاعات مربوط به ویژگیهایی که میخواهیم در نرمافزار بگنجانیم و چگونگی طرح اصلی سر دربیاورم. هنوز هم از این بحثها لذت میبرم. ما هنوز هم در مایکروسافت در این مورد بحث و گفتوگو میکنیم که نسخه بعدی آفیس چگونه باید باشد؟ برای عملکرد بهتر ویندوز چه کارهایی میتوان انجام داد؟ وقتی سخنرانی یا دستنوشته و امثال آن را داریم، در رابط کاربر چه تغییری باید داده شود؟ من میتوانم در گفتوگوها شرکت کنم، اما حوزه کاری مربوط بسیار پیچیده میباشد و من دیگر نمیتوانم برنامه آن را بنویسم.
نویسنده: شما حدود ۲۰ سال است که ثروتمندترین مرد جهانید. این مسئله زحمتش بیشتر است یا لذتش؟ وقتی مردم به سراغتان میآیند، آیا تقاضای پول میکنند یا توقع دارند چیزی برایشان بخرید؟ به طور کلی، ثروتمندترین مرد جهان بودن چه احساسی دارد؟ خستهکننده است یا نه؟
بیل: خوشبختانه مردم میدانند که ثروت من وقف بنیاد شده. بنابراین، آنها ایدههایی دارند که در بنیاد مطرح میشوند -مانند مبارزه با بیماریهای واگیر و بهبود نظام آموزشی- در این صورت بهتر است که با این افراد صحبت شود. گفتوگو برای موارد خاص چیزی جز اتلاف وقت نمیباشد. اما وقتی مردم برای گفتوگو به سراغ ما بیایند، برای ما بار و مسئولیت به حساب نمیآید.
مشهور بودن نیز امتیاز من است. میتوانم همه جا بروم و با آدمهای جالب برخورد داشته باشم و عقایدم را مطرح کنم و بسیار مورد توجه قرار بگیرم. از نظر من، این یک امتیاز تماموکمال میباشد. البته وقتی که با بچهها بیرون میروم، شاید کمی اذیت کننده باشد؛ چون آنقدر که دلت میخواهد دوروبرت خلوت نیست. اما به طور کلی، موفقیتم باعث شده تا بتوانم کارهای بیشتری انجام بدهم، با خیلیها مشارکت کنم و با اشخاص مفیدی ارتباط برقرار کنم.
نویسنده: وقتی برای خرید میروید، با خودتان کارت اعتباری میبرید و یا اینکه نقدی خرید میکنید؟
بیل: من هم مثل بقیه خرید میکنم و به سینما میروم!
نویسنده: آیا مردم دائم به سراغ شما نمیآیند که عکس یادگاری بگیرند؟
بیل: بله، میتوانند. اما زود، تند و سریع عکس میگیریم. مردم معمولاً در این مورد خیلی لطف دارند.
نویسنده: بنیاد شما مادامالعمر نیست. ۲۰ سال بعد از آنکه شما یا همسرتان -آخرین نفر زنده- فوت کند، کار بنیاد تمام میشود؟
بیل: صحیح. ما مؤسسه را اداره میکنیم و به بهترین شکل نگه میداریم و برای حل مشکلاتی که کاملاً حلشدنیاند، برنامهریزی میکنیم. ما روی مالاریا کار میکنیم. این بنیاد باید بتواند در از بین بردن آن و همه بیماریهای عفونیای که به شکل کاملاً نابرابری به فقرا صدمه میزنند، مشارکت داشته باشد و در حقیقت این تفاوتها وجود دارند، چراکه احتمال مردن یک کودک فقیر، ۵۰ برابر احتمال مردن یک کودک در کشوری ثروتمند میباشد.
این مشکلات باید طی ۳۰ یا ۴۰ سال به پایان برسند؛ مشکلات جدیدی پیشروی انساندوستان قرار خواهد گرفت. مردمانی که آن زمان زندهاند میتوانند با انتخاب مدیران خوب و ایجاد مؤسسههایی به دنبال حل آنها بروند. آنچه از دست آنها برمیآید بسیار بهتر از راهنماییهای محدودی است که ما برایشان بهجا میگذاریم. به همین دلیل، بنیاد ما محدودیت زمانی دارد.
نویسنده: در هر دوره خاصی، کسی وجود دارد که ثروتمندترین فرد جهان باشد. تاریخ نشان میدهد که این افراد همواره پول خود را به رخ دیگران کشیدهاند و کارهای پرزرق و برقی انجام دادهاند. بدیهی است شما از این کارها نکردهاید. اما هر وقت چیزی میخرید، آیا این حس را دارید که مردم به دنبال آن هستند؟ با توجه به ثروتی که دارید، احساس شما در مورد ارزش و اهمیت پول چیست؟
بیل: باید سعی کنید در استفاده از پول زرنگ باشید. من چیز زیادی نمیخرم. بزرگترین تجمل زندگی من این است که میتوانم بیشتر مواقع با یک هواپیمای جت مسافرت کنم که البته، میتوان گفت خیلی تجملی میباشد، اما جابهجایی را برایم آسان میکند. بنابراین، نمیخواهم خیلی پول هدر بدهم، اما اداره کردن درست بنیاد بهشدت وابسته به پول میباشد. با خرج شدن پول در بنیاد، رتبه من هم در فهرست ثروتمندان به شدت تنزل پیدا میکند؛ چون خیلی بیشتر از درآمدمان هزینه میکنیم.
نویسنده: تصمیم شما بر این بوده که بنیادتان روی موضوع سلامتی در آفریقا و آموزش دوازدهساله در ایالاتمتحده تمرکز خاصی داشته باشد. چگونه به این نتیجه رسیدید که باید روی این دو موضوع کار کنید؟ آیا مطمئن هستید که تصمیم بهجایی گرفتهاید؟
بیل: درباره این موضوع خیلی صحبت کردیم؛ این تصمیمی است که من و ملیندا با هم گرفتیم. میخواستیم بزرگترین بیعدالتی در جهان را در نظر بگیریم، چیزی که بتوانیم تغییر مهمی در آن ایجاد کنیم، و آن سلامتی بود. در ادامه، دامنه کار را با اضافه کردن کشاورزی و بهداشت و برخی چیزهای دیگر کمی گستردهتر کردیم.
پس از آن تصمیم گرفتیم کاری کنیم تا ایالاتمتحده حتیالمقدور قوی باشد. بدین منظور، سعی کردیم وضع آموزشی را در کشور خود بهبود ببخشیم. به نظر من تمرکز بر این دو موضوع کافی میباشد. خیلی از بیماریها در بحث توجه به سلامت مدنظر قرار میگیرند و در رابطه با موضوع آموزش، مسائل زیادی حل خواهند شد.
ما تصور میکنیم که توجه اساسی به این موارد و پیگیری مستمر از اهمیت زیادی برخوردار میباشد. به همین دلیل، از انتخاب این دو موضوع خیلی راضی هستیم. آرمانها و هدفهای ارزشمند زیادی وجود دارند، مانند برخی بیماریها یا برخی نهادها و مؤسسات، که برخی افراد خیر دیگر بر آنها تمرکز خواهند کرد. ما ادعایی نداریم که فقط همین اهدافی که ما انتخاب کردهایم وجود دارند، ولی ما به کارمان عشق میورزیم.
نویسنده: شما با وارن و ملیندا بنیاد میثاق بخشش را راه انداختید. این بنیاد چیست و چطور عمل میکند؟
بیل: وارن در مورد اینکه افراد خیر و بشردوست چه کارهایی میتوانند انجام دهند و چگونه باید فعالیتهای خود را گسترش دهند، با ما به تبادلنظر پرداخت. او از ما خواست تا با افرادی که فعالیتهای ارزشمندی در زمینه امور خیریه و بشردوستانه انجام دادند -افرادی مانند دیوید راکفلر- نشستهایی داشته باشیم و فقط به سخنان آنها گوش کنیم.
در جریان آن شامها، عده زیادی میگفتند که ما باید راهی پیدا کنیم تا انساندوستان بتوانند از همدیگر یاد بگیرند و در مورد اینکه چطور نیرو جمع کردهاند و هدفشان را انتخاب کردهاند صحبت کنند، نه اینکه برای موضوعات یکسانی کمک مالی بدهند. اگر آدمها دور هم جمع شوند و یک تعهد عمومی برای بخشیدن عمده ثروتشان بدهند، در کیفیت کمکهای و حتی اینکه چقدر زود میتوان نیرو جمع کرد خیلی تأثیرگذار خواهد بود. اینگونه بود که گروه تعهد بخشش شکل گرفت.
نویسنده: الآن حدود ۱۶۰ عضو دارید؟ (این عده در مارس ۲۰۲۰، ۲۰۷ نفر بود.)
بیل: بله، و شما هم از اعضای خوبمان هستید. ما هر سال دور هم جمع میشویم و عده زیادی هم حضور پیدا میکنند. به نظرم این کار باعث تشویق مردم شده که از سنین جوانی به انساندوستی فکر کنند. حتی به مردم کمک میکند این کار را بهتر انجام دهند. اگر دیگران ایده خوبی به تو بدهند، انساندوستی میتواند بینهایت مؤثر باشد.
نویسنده: آیا تصور میکنید موارد خاصی وجود دارد که فرصت پرداختن به آنها را ندارید؟ برای نمونه، تغییرات اقلیمی موضوع پراهمیتی برای شما بوده. آیا تمام فکر و ذکرتان را به بنیاد معطوف کردهاید؟
بیل: بنیاد ما در زمینه کاهش اثرات تغییرات اقلیمی کار میکند؛ به مردم کمک میکند پسانداز بهتر و بذرهای مرغوبتری داشته باشند تا کشاورزی و فعالیت در زمینه سلامتی بتواند این اثرات را خنثی کند. اما در مورد تغییر سیستم انرژی و حملونقل، اگر از فناوریهای بدون دود مثل انرژی اتمی تجدیدپذیر استفاده کنیم، کسبوکار خیلی بزرگ و سوددهی میباشد. من اینگونه سرمایهگذاریهای پرخطر شرکتهای نوپا و حمایت از مخترعان در این فضا را بیرون از بنیاد انجام میدهم، چون برای این نوع فعالیت برنامه و چارچوب سوددهی مناسب میباشد.
نویسنده: اکثر مردم عاشق زندگی شما هستند. شما ثروتمندترین مرد جهان، یکی از موفقترین افراد در زمینه کسبوکار و یک انساندوست میباشید. آیا در مورد زندگیای که دارید جای افسوسی هم وجود دارد؟
بیل: احساس میکنم که بسیار خوشبختم، بنابراین بههیچوجه مایل نیستم که برگردم و چیزی را عوض کنم. در رابطه با شرکت مایکروسافت، ایکاش گوشیهای تلفن بهتری ساخته بودم یا تحقیقات بهتری انجام میدادم! موارد بسیار دیگری وجود دارد که شرکتهای دیگر از فرصت استفاده کردند و کارهای عالیای ارائه کردند. مایکروسافت تمام تلاش خود را انجام داد و به همین دلیل، به شرکت فوقالعادهای تبدیل شد، اما نه! نسبت به گذشته احساس پشیمانی نمیکنم، زیرا تصور میکنم اشتباهات به ما کمک میکنند تا چیزی بیاموزیم.
نویسنده: و شما سعی میکنید اشتباهات گذشته را تکرار نکنید. ۲۰ یا ۳۰ سال دیگر، وقتی مردم به گذشته نگاه کنند، دوست دارید بگویند بیل گیتس چه دستاوردی داشته؟
بیل: فکر نمیکنم برایم مهم باشد که حتماً من را به یاد بیاورند. امیدوارم مشکل بیماریهای عفونی تا حد زیادی از بین رفته باشد تا دیگر کسی مجبور نباشد درباریشان صحبت کند و مردم بتوانند به مسائل دیگری توجه کنند. چنین چیزی خیلی بزرگ و فوقالعاده خواهد بود.
اگر کار ما توانسته باشد آموزش در ایالاتمتحده را بهتر کند، این هم دستاورد بزرگ و قابلتوجهی میباشد. مهمترین مسئله این است که بچههای من احساس کنند پدر خوبی بودهام و به آنها این فرصت را دادهام که بروند و زندگیهایشان را بسازند.
Interview series with successful leaders
Interview with Bill Gates
Founder of Microsoft, member of the board of the Bill and Melinda Foundation
Part 4
Published in Harvard Business Journal