سری مصاحبه با رهبران موفق
مصاحبه با جف بزوس
بنیانگذار و مدیرعامل آمازون مالک و صاحب روزنامه واشنگتنپست
قسمت دوم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
مدینا، شهری کوچک میباشد که در مجاورت شهر سیاتل واقع شده. خیال نمیکنم آب آنجا چیز خاصی داشته باشد. من آمازون را به خاطر وجود مایکروسافت در آنجا تأسیس کردم. فکر من این بود که مرکز بزرگترین استعدادهای فنی (شرکت مایکروسافت)، جای مناسبی است که میتوان افراد با استعداد را از آنجا جذب کرد. این فکر واقعیت پیدا کرد. بنابراین، وجود دو شرکت در مجاورت یکدیگر خیلی هم اتفاقی نبوده.
نویسنده: در مورد دیدگاهت در رابطه با ساختن و تصمیمگیری صحبت کن.
جف بزوس: هر کاری که شروع کردهام، نخست کوچک بوده. آمازون را با ده نفر شروع کردم؛ اما امروزه نیم میلیون کارمند دارد. گویی همین دیروز بود! خودم بستهها را به اداره پست میبردم و آرزوی من در آن زمان این بود که روزی بتوانم یک لیفتراک برای جابهجا کردن بارها بخرم. من شاهد بزرگ شدن چیزهای کوچک بودهام. دوست دارم همهچیز را کوچک ببینم. با اینکه آمازون شرکت بزرگی است، دلم میخواهد قلب و روحش کوچک بماند. در مورد بنیاد خیریه نیز چنین دیدگاهی دارم. ( بنیاد خیریه بزوس که در سال ۲۰۱۸ تاسیس شده و به نهادهای غیرانتفاعیای کمک میکند که به افراد بیخانمان و نیز برای آموزش کودکان، خدمات ارائه میکنند.) ما در این مورد نیز با احتیاط قدم برمیداریم. در مورد کارهایی که باید انجام دهیم ایدههای خیلی خاص داریم، اما من معتقدم که با دقت و قدم به قدم حرکت کنیم. تمام تصمیمات خوبی که در کسبوکار و زندگی گرفتهام بر اساس علاقه، حس ششم و مهارتهای خودم بوده است، نه با تجزیهوتحلیل منطقی.
وقتی میتوانی با تجزیهوتحلیل تصمیم بگیری، باید همین کار را بکنی. اما اغلب پیش میآید که در زندگی، مهمترین تصمیمهایت همیشه بر اساس غریزه، شم، سلیقه و قلبت رقم بخورد.
من با مدیران عامل، بنیانگذاران شرکتها و افراد کارآفرین خیلی صحبت میکنم و میتوانم بگویم اگرچه که آنها در مورد مشتری صحبت میکنند، اما تمرکز آنها بر رقبا میباشد. مزیت بزرگ هر شرکتی این است که به جای تمرکز بر رقبا، بر مشتری تمرکز کنند. در این صورت باید مشخص کنید که مشتری شما کیست. برای نمونه، در روزنامه واشنگتنپست، مشتریان کسانی نیستند که به ما سفارش آگهی میدهند، بلکه مشتری ما، خوانندگان روزنامه هستند؛ همین و بس. سفارشدهندگان آگهی، آگهی خود را کجا درج میکنند؟ بدیهی است، جایی که خواننده وجود داشته باشد. موضوع خیلی سادهای است! در یک مدرسه مشتریها چه کسانی هستند؟ آیا والدیناند، یا معلمان؟ نه، مشتری شاگرد مدرسه است. این کاری است که میخواهیم از اول انجام بدهیم، تمرکز روی بچهها. وقتی بتوانیم علمی جلو میرویم، و وقتی لازم باشد از شم و قلبمان استفاده میکنیم.
نویسنده: چرا واشنگتنپست را خریدی؟ چه چیزی باعث شد این کار را بکنی؟ تو هیچ تجربهای در این زمینه نداشتی.
جف بزوس: من قصد خرید روزنامهای را نداشتم و دربارهاش هم فکر نکرده بودم. این کار، رؤیایی نبود که از دوران کودکی به دنبال آن بوده باشم.
دوستم دان گراهام که ۲۰ سالی است میشناسمش، از طریق شخص سومی با من تماس گرفت و میخواست بداند علاقهای به خرید پست دارم؟ پیغام دادم که نه، چون واقعاً هیچی از روزنامهها نمیدانم. دون پس از چند جلسه گفتوگو، متقاعدم کرد که این امر مهم است. زیرا افراد زیادی با استعدادهای گوناگون در این روزنامه وجود دارند که با کار روزنامه کاملاً آشنا هستند و آنچه آنها نیاز داشتند این بود که فردی آشنا با اینترنت در کنار آنها حضور داشته باشد. مدتی حسابی افکارم را زیرورو کردم. مسلماً تصمیمگیری در چنین موردی بر اساس شم و کشف و شهود خواهد بود نه تجزیهوتحلیل.
وضعیت مالی واشنگتنپست در آن زمان [۲۰۱۳] کاملاً به هم ریخته بود. کار روزنامه کسبوکاری با هزینه ثابت میباشد و آنها در مدت ۵ یا ۶ سال پیش از آن، مقدار زیادی از درآمدشان را از دست داده بودند. به خودم گفتم «میخواهم درگیر این کار بشوم؟ اگر بخواهم این کار را بکنم، هم باید از قلبم مایه بگذارم و هم برایش زحمت بکشم.» تصمیم گرفتم فقط وقتی این کار را بکنم که واقعاً باور داشته باشم نهاد مهمی است.
به محض اینکه این افکار به ذهنم رسید، گویی به من الهام شد که: «فرصت مهمی است، این روزنامه در پایتخت مهمترین کشور جهان منتشر میشود. روزنامه واشنگتنپست نقش بسیار مهمی در دموکراسی ایفا میکند.»
امروزه، به راحتی میتوانید با اینترنت روزنامه را مجانی توزیع کنید. ما باید از این وضعیت استفاده میکردیم؛ راهبرد اصلیمان این بود. باید الگوی کسبوکاری که در آن به ازای هر خواننده پول زیادی در میآوردیم، اما همان خوانندههای نسبتاً کمی را هم که داشتیم، با تعداد بسیار زیاد خواننده و درآمد کم به ازای هر خواننده جایگزین میکردیم. این تغییری بود که به وجود آوردیم.
خوشبختانه باید به آگاهی شما برسانم که روزنامه واشنگتنپست در حال حاضر سودآور است و تعداد دکههای فروش روزنامه در حال افزایش میباشد.
نویسنده: وقتی قبول کردی پست را بخری، ۲۵۰ میلیون دلار از تو خواستند. آیا سر قیمت مذاکره هم کردید؟
جف بزوس: نه، از دان پرسیدم چقدر میخواهد. گفت «۲۵۰میلیون.» گفتم «باشد.» با او چانه نزدم. ارزیابی و تحقیق هم نکردم. با دان این کار لزومی نداشت.
نویسنده: آیا از همان سالهای کودکی دانشآموز خیلی زرنگی بودی؟
جف بزوس: من همیشه در درس خواندن بااستعداد بودهام. هرچه بزرگتر شدم، بیشتر متوجه شدم که چندین نوع هوش و استعداد داریم. حماقت و کودنی هم انواع مختلف دارد. همیشه آدمهایی را میبینم که هیچوقت در امتحانات ریاضی نمره الف نگرفتهاند، اما بینهایت بااستعدادند. اما بله، من دانشآموز خیلی خوبی بودم.
نویسنده: شما با رتبه نخست فارغالتحصیل شدید. چطور شد که تصمیم گرفتید به دانشگاه پرینستون بروید؟
جف بزوس: میخواستم فیزیک نظری بخوانم، بنابراین به پرینستون رفتم. در دوره یکساله آمادگی رشته فیزیک بودم که با صدها دانشجو شروع میشود، اما وقتی به مکانیک کوانتومی میرسی، حدود ۳۰ نفر باقی میمانند. در فیزیک نظری شما باید جزء ۵۰ نفر نخست جهان باشید. در غیر این صورت بهتر است که وارد این حوزه نشوید. به همین دلیل رشتهام را خیلی سریع تغییر دادم و مهندسی برق و کامپیوتر را انتخاب کردم.
ادامه دارد ...
Interview series with successful leaders
Interview with Jeff Bezos
Founder and CEO of Amazon, owner and owner of the Washington Post newspaper
Part 2
Published in Harvard Business Journal