خودتان را بشناسید قسمت یکم

 

 


خودتان را بشناسید

قسمت یکم

تاریخ انتشار : مارس 2007

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

کسانی که واقعه‌ای تکان‌دهنده و تغییردهنده سرنوشتشان در زندگی جان سالم به دربرده‌اند، غالباً این احساس عجیب را پیدا می‌کنند: حتی اگر بتوانم چیزی را تغییر نمی‌دهم. برخی افرادی که از ناملایمات، چه بحران شغلی باشد و چه جدایی نابودکننده و چه ابتلا به بیماری صعب‌العلاج، بیرون می‌آیند، نه تنها تغییر می‌کنند، بلکه قدرتمندتر و قانع‌تر نیز می‌شوند. گویی به آرامش تازه و حتی نوعی خوش‌بینی رسیده‌اند که پیش‌تر آن را نداشتند. شاید بخواهیم این نوع واکنش را بهترین استفاده از موقعیتی ناخوشایند برشماریم. من هم تا همین اواخر چنین تصوری داشتم.

 

در 26 می 2001، ناگهان دیسک کمرم پاره شد و به نخاعم فشار آورد و باعث شد برای همیشه از کمر به پایین فلج شوم. دو عمل جراحی طولانی را پشت سر گذاشتم و دو ماه از زندگی‌ام را در یکی از بیمارستان‌های توان‌بخشی بوستون و 4 سال را با فیزیوتراپی سپری کردم. اتفاقی بود که هیچ‌کس آن را پیش‌بینی نمی‌کرد. قبل از آن سالم بودم و در جایگاهی مطمئن در حرفه‌ام به‌عنوان مشاور مدیریت، امنیت شغلی داشتم. ولی در یک لحظه، زندگی‌ام به کلی دگرگون و پر از بلاتکلیفی شد. ابتدا، خیلی ترسیده بودم و درد زیادی داشتم. سپس، به دلیل از دست دادن توانایی حرکت پاهایم عصبانی و ناراحت بودم. دانستنِ اینکه فقط سرنوشت زندگی خودم به کلی عوض نمی‌شود، خشم و ناراحتی‌ام را تشدید می‌کرد. همسر و دو فرزندم نیز زندگیشان عوض می‌شد و آن‌ها هم مجبور بودند از برخی رویاهایشان بگذرند.

 

بیش شک فلج شدن بدترین اتفاقی بود که تاکنون برایم رخ داده بود. روزهای بسیار تیره‌وتاری داشتم و به زحمت زندگی می‌کردم. با این همه، این تجربه، کاری کرد درباره تمام داشته‌هایم تأمل‌کنم، برخی بخش‌های فراموش‌شده زندگی‌ام را دوباره کشف کنم و مهم تراز همه بر آنچه درواقع اهمیت دارد متمرکز شوم. در مدت بستری‌ام در بیمارستان، جرئت کردم بپذیرم زندگی قبلی‌ام دیگر ازدست‌رفته است و تصمیم گرفتم زندگی جدید و به همان اندازه معناداری به وجود آورم و از تمام تجربه‌هایم و اجتماع دلسوز اعضای خانواده و دوستانم بهره بگیرم. امروزه، نه تنها به شغل مشاوره بازگشته‌ام، بلکه در فعالیت‌هایی شرکت کرده‌ام که پیش‌تر به ذهنم نمی‌رسید؛ مانند حمایت از تحقیقات مربوط به سلول‌های بنیادی.

 

یکی از کلیشه‌های معروف می‌گوید آنچه شما را نکشد، قوی‌ترتان می‌کند و بیشتر افراد در مجموع با این حرف موافق‌اند. اما آیا چنین اتفاقی باعث افزایش رضایت شما هم می‌شود؟ توضیح آن دشوارتر است. در مورد خودم، با وجود سخت بودن حرکت با ویلچر، صادقانه می‌گویم زندگی‌ام خوب است و بیش از گذشته احساس آرامش می‌کنم. چگونه امکان دارد؟ می‌دانم که شانس آوردم از آن حادثه جان سالم به در بردم و امکاناتی داشتم که می‌توانستم از آن‌ها استفاده کنم؛ اما درعین‌حال معتقدم ما با ظرفیتی تجدید پذیر برای بهبود یافتن به دنیا می‌آییم؛ با قدرتی ذاتی برای التیام یافتن، احیای دوباره و رشدی فراتر از محدودیت‌های شناخته‌شده‌مان.

 

امروزه بهبودپذیری از خصوصیات اساسی رهبران حیطه کسب‌وکار تلقی می‌شود، اما بسیاری از افراد این خصلت را با سرسختی اشتباه می‌گیرند. البته سرسختی یکی از ابعاد بهبودپذیری است، زیرا شما را قادر می‌سازد احساسات خود را از پیامدهای منفیِ انتخاب‌های دشوارتان جدا کنید. این ویژگی مزیتی در حیطه کسب‌وکار به حساب می‌آید، البته به شکلی محدود؛ چون می‌تواند زره و حفاظی برایمان به وجود آورد که احساسات را از ما دور می‌کند و در همان حال می‌تواند ما را از منابعی محروم کند که برای صعود دوباره به آن‌ها نیاز داریم. به خصوص، افرادی که دوروبرمان قرار دارند. در نقطه مقابل، بهبودپذیری به معنای دور کردن چالش‌ها نیست؛ بهبودپذیری در گروی جذب و در خود فروبردن چالش‌ها و بازگشتی قدرتمندانه‌تر است.

 

تجربه‌هایی که مسیر زندگی را تغییر می‌دهد، چیزی نیست که بتوانید برای آن‌ها برنامه‌ریزی کنید و این نکته‌ای است که فعالان کسب‌وکار به سختی آن را می‌پذیرند؛ مدیران اجرایی عاشق پیش‌بینی سناریوهای مختلف و آماده کردن واکنش‌های خودشان از قبل هستند. اما این دست اتفاقات ناغافل رخ می‌دهند، وقتی برای آماده شدن دیگر خیلی دیر شده است. با این حال، می‌توانید به‌گونه‌ای زندگی کنید که ضربه‌ها و شکست‌ها را همچنان که روی می‌دهند، پیش می‌روند و احتمالات جدیدی به وجود می‌آورند، بپذیرید.

 

از زمان آسیب دیدنم، این فرصت را یافتم که خصلت بهبودپذیری را از دیدگاه خودم و همچنین از طریق گفت‌وگو با رهبران و دیگرانی که وقایع دگرگون‌کننده‌ای پشت سر گذاشته‌اند، کشف کنم. امیدوارم با در میان گذاشتن داستان زندگی‌ام بتوانم به افراد نشان دهم آن‌ها هم می‌توانند آینده جدیدی را بعد از وقوع بحران برای خود رقم بزنند. آن‌هایی که چالش‌های روزمره زندگی را می‌پذیرند، می‌توانند برخی درس‌هایی را که من گرفته‌ام بررسی کنند و این‌گونه، شناخت لازم را برای مقابله با بدترین احتمالات به دست آورند.

 

 


Know yourself

part 1

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.

۵
از ۵
۲ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها