سرپا شدن پس از شکستهای شغلی
قسمت دوم
تاریخ انتشار : اکتبر 2014
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
مسیرهای جدید را شناسایی کنید
گام بعدی آن است که ظرفیت خود را برای تبدیل شکست به پیروزی به شکل واقعبینانهای بسنجید که میتواند سِمت متفاوتی در سازمانتان، انتقال به شرکتی جدید یا انتقال به صنعت یا حرفهای جدید باشد. اینکه شکست را فرصت ببینید، نیازمند فکر کردن به این موضوع است که شما چه کسی هستید و چه میخواهید. تحقیقات نشان میدهد فرار از واقعیت، واکنشی رایج در برابر شکست شغلی است. ممکن است افراد برای دور شدن از مشکلاتشان به سفر بروند، خودشان را در کار زیاد غرق کنند، خورد و خوراکشان بیش از اندازه شود یا از در میان گذاشتن افکار و برنامههایشان با خانواده و دوستان خود خودداری کنند. با اینکه این رفتارها میتوانند فضایی ذهنی در اختیارتان بگذارد تا شرایط دوروبر خود را سروسامان دهید، اما بهندرت زمینه گذاری سازنده را فراهم میآورد. راه مؤثرتر آن است که با تمرکز بیشتری به بررسی تمام گزینهها بپردازید.
فرصتهای جدید بلافاصله خود را نشان نمیدهند و تشخیص آنها در فضای آلوده به خشم و ناامیدی در اولین روزهای بعد از شکست کارِ دشواری است. پژوهشهای یکی از متخصصان مدیریت تغییر، به نام ویلیام بریجز، بر تنش احساس شده افراد تأکید میکند که بین دوراهی، اصرار به هویتها و انتظارات فعلی خود و دل کندن از آنها قرار دارند. رهبرانی که به آنها مشاوره دادیم، از وارد شدن به «محدوده گرگومیش» سخن گفتند: یعنی وقتی نظم شرایط کنونی به شکل خطرناکی برهم خورده است، ولی هنوز معلوم نیست موفقیت در آینده چگونه خواهد بود و به این خاطر، وقت گذاشتن و آزمودن ایدهها کار مفیدی است. یکی از راهکارها صحبت با مشاور شغلی یا تحت درمان قرار گرفتن است تا هم اهداف مشخص شود و هم روی رشد فردی کار شود. یکی دیگر از راهکارها گرفتن مرخصی موقت برای بازگشت به دانشگاه یا شرکت در امتحان علاقه شغلیِ جدید در کسبوکاری نوپا یا غیرانتفاعی است. اندکی توقف این امکان را به ما میدهد تا در ضربهای که متحمل شدهایم، معنای جدیدی بیابیم.
واکنش برایان را در زمان اخراجش به یاد بیاورید: او موقعیتهای شغلی پایینتری را پذیرفت که امکان امتحان سبکهای رهبری را برایش فراهم میکرد. همچنین پائولا را در نظر بگیرید که هنگام مطالعه بهبودپذیری مدیران اجرایی بخش تبلیغات آنلاین شرکت محل کارش با او آشنا شدیم. وقتی مدیرعامل جدید شرکتی که پائولا در آن کار میکرد، دست به نوسازی شرکت زد، پائولا تا حدودی احساس امنیت شغلی میکرد؛ زیرا واحد تجاری اروپایی زیر نظر او در 11 فصل متوالی در حد انتظار یا فراتر از آن عمل کرده و در عرض 5 سال، 3 بار ارتقا گرفته بود. ولی بعدها متوجه شد سِمت او حذف خواهد شد. پائولا ابتدا بار تقصیر را به گردن همهچیز انداخت؛ از سیاستهای شرکت گرفته تا ناتوانی رئیسش در حمایت از او و تیمش. سپس بعد از گذشت 3 ماه، آخرین روز حضورش در شرکت فرا رسید. پائولا هیچ برنامهای نداشت و قصد هم نداشت به این زودیها برنامهای داشته باشد. بهجای آن، وقت خودش را به بررسی زندگی و شغلش گذراند. او با دوستان و شرکای تجاریاش، به قول خودش « نه برای وصل شدن» به آنها، بلکه برای کسب چشمانداز و مشاوره گرفتن در فکر کردن به اهدافش کمک خواست. در هریک از گفتوگوها تأمل میکرد، یادداشت برمیداشت و در نهایت طرحی با عنوان «چهار مضمون برای شغل بعدیام» فراهم کرد: او قصد داشت بهجای معرفی تولیدات آمریکایی در سایر مناطق به شیوهای متفاوت، محصولات جدیدی به بازار عرضه کند، با مشتریان تعامل مستقیمتری داشته باشد، با شرکت دیگری روی یک روند ارزشگذاری منحصربهفرد کار کند و همکارانی را که میخواست و به آنها اعتماد داشت به کار بگیرد. پائولا سپس با در نظر داشتن این اهداف، به جستوجوی شغل جدیدش برخاست.
فرصت مناسب را غنیمت بشمارید
پس از پی بردن به اقدامات احتمالی بعدی، زمان انتخاب اقدام درست است. درواقع، این کار میتواند ترسناک باشد، به خصوص اگر در حیطه کاری ناشناختهای گام گذاشته باشید. بازنگری در هویت شغلیتان یکچیز است و اجرای آن چیز دیگر. با این حال، یادتان باشد مهارت و تجربههای شغل قبلیتان را از دست ندادهاید و علاوه بر آن، درسهایی که از شکست آموختهاید پیش رویتان قرار دارد. همچنین ممکن است تعریفتان را از موفقیت به شکل سازنده ای اصلاح کرده باشید. تحقیق مشترک ما با داگلاس (تیم) هال، متخصص امور شغلی، نشان میدهد نیازها و اولویتهایمان در طول زمان تغییرات زیادی میکند؛ مانند زمانی که به دنیا میآییم یا بزرگ میشویم و خانه را ترک میکنیم، پس از طلاق یا مرگ والدین، هنگامیکه رویاهای اولیه ما با رسیدن به میانسالی بهتدریج کمرنگ میشود و رویاهای جدیدی شکل میگیرد و وقتی چشماندازها و مهارتهایمان دیگر کاربردی ندارد و چالشهای جدیدی در مسیر رشد ما ظاهر میشود. برای همین، انتخاب فرصت مناسب ارتباط مستقیمی دارد با لحظهای که به دنبالش میگردیم.
داستان زندگی پائولا یکی از این نمونههاست. فهرست «بایدهایش» او را وادار کرد برای موقعیت شغلی بالاتری مصاحبه کند و درنهایت به استخدام او در شرکتی کوچکتر در همان صنعت در سِمت معاون فروش بینالمللی انجامید. این شغل در همان شهر اروپایی بود که در آن زندگی میکرد و میخواست همانجا بماند.
در مقابل، برایان گام بزرگی به عقب برداشت، اما با بهرهگیری از فرصتها یاد گرفت چگونه تبدیل به مدیر بهتری شود. او به وجود عواملی پی برد که در گذشته موجب رفتار بینتیجهاش شده بودند و راهبردهایی را برای غلبه بر آنها پیدا کرد. برای نمونه، او بهجای آتوگرفتن از «خطا» ی نیروهای زیردستش، یاد گرفت با مدیران آن بخش در وقتهای آزاد بحث کند. پس از مدتی، این رویکردِ سنجیده برای او طبیعیتر شد.
بروس، مدیر ارشد فناوری اطلاعات در یکی از بانکهای نیویورک که با بانک دیگری ادغامشده بود، یکی دیگر از نمونهها در این زمینه است. او در پی توافقی شغل خود را حفظ کرد، ولی از اینکه دیگر مدیر ارشد فناوری شرکتِ ادغامشده نبود، احساس سرخوردگی میکرد. پس از ادغام، در شرکت باقی ماند؛ ولی بعد از یک سال بازنگری در اهداف شخصی و شغلیاش و بررسی شغلهای مختلف، به همراه خانوادهاش به شهر آستین ایالت تگزاس نقل مکان کرد و در شرکت فناوری کوچکی مشغول به کار شد و در ادامه، موفقیتهای چشمگیری به دست آورد. نکته مهم دیگر این است که او فرصت یافت تیمهای فوتبال دو فرزندش را هدایت کند و با گیتار زدن در یک باند محلی، پیگیر علاقهاش به موسیقی باشد.
بروس هم مانند پاولا و برایان، بعد از ضربه شغلیاش، به شکلی جدی به کشف خود روی آورد و سپس با قاطعیت عمل کرد. او راهیِ شهری جدید، صنعتی جدید و شغلی جدید شد که امکان بازیابی و شکوفایی را برای او فراهم میکرد. برای مدیرانی که تصمیم میگیرند همچنان زیر نظر کارفرمایان خود کار کنند، بزرگترین تغییر میتواند در ذهنیت یا تعهد روانی آنها رخ دهد. این همان اتفاقی بود که برای استن در شرکت خدمات حرفهای افتاد. او که درک شفافتری از دید همکارانش به خودش پیدا کرده بود، از سِمت جدید خود و از درامد آن و جایگاه و مزایای همراه آن استقبال کرد. همچنین او منبع رضایت و موفقیت جدیدی پیدا کرد: آموزش به نسل با استعداد بعدی برای موفقیت در کسبوکار جدید.
تغییر چشمانداز به این شیوه، به همان اندازه تغییر شرکت یا شغل، انرژی میبرد. اگر نتوانید مثل استن ابعاد جدید کار فعلیِ خود را باانرژی تازهای کشف کنید، شاید بهتر باشد بسته به شرایط و نظر خود، وقت بیشتری را به خانواده خود، کارهای داوطلبانه یا سرگرمی اختصاص دهید و به این باور برسید که زندگیِ شخصیِ خوب، میتواند اول نبودن را در تیم یا سازمان جبران کند.
همه ما اهمیت بهبودپذیری و انطباقپذیری را در موفقیت شغلی میدانیم؛ اما این خصوصیات بهسادگی یا به شکلی طبیعی در افراد ایجاد نمیشود و به این دلیل است که پس از تحمل ضربه یا شکست، برداشتن گامهایی مشخص میتواند مؤثر باشد. رویکردی که در اینجا مطرح شد میتواند کمک کند پس از شکست، خشم و تردید نسبت به خودمان را به هیجان احتمالات جدید تبدیل کنیم.
Getting back on your feet after career failures
part 2
ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدیپور
انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.