ایجاد روحیه ورزشی در کسب‌وکار قسمت ششم

 

 


ایجاد روحیه ورزشی در کسب‌وکار

قسمت ششم

تاریخ انتشار : ژانویه 2001

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

ظرفیت روحی

 

بیشتر مدیران اجرایی مراقب رسیدگی به سطح روحی هرم عملکرد در محیط کار هستند و این طبیعی است. کلمه «روحی» احساسات مختلفی ایجاد می‌کند و به نظر نمی‌رسد ارتباط مستقیمی با عملکرد افراد داشته باشد. پس بگذارید شفاف بگوییم: منظور ما از ظرفیت روحی، انرژی آزادشده عمیق‌ترین ارزش‌ها و تعریف احساسِ هدفمندی برای خودمان است. طبق یافته‌های ما، ظرفیت روحی در مواجهه با ناملایمات، حکمِ چراغی هدایتگر را دارد و نیز منبعی قدرتمند از انگیزه، تمرکز، اراده و بهبودپذیری است. ماجرای آنه را در نظر بگیرید که مدیر اجرایی رده‌بالای یک شرکت لوازم‌آرایشی بزرگ است. او در بیشتر سال‌های زندگی‌اش در بزرگسالی، بارها سعی کرده بود سیگار را ترک کند و به باورش مقصرِ هر بار شکستش، نداشتن انضباط شخصی بوده است. سیگار عوارض آشکاری برای سلامتی‌اش و همچنین بازدهی‌اش در محل کار داشت؛ به خاطر تنگی نفس، استقامتش کاهش یافت و مرخصی درمانی‌اش طولانی‌تر از دیگر همکاران بود و میل شدید به نیکوتین باعث می‌شد در جلسات طولانی، تمرکزِ لازم را نداشته باشد.

 

او چهار سال پیش که باردار شد، بلافاصله سیگار را ترک کرد و تا زمان به دنیا آمدن فرزندش، دیگر لب به سیگار نزد. بعد از آن سیگارکشیدن را دوباره شروع کرد. یک سال بعد، او برای دومین بار باردار شد و بازهم سیگار را ترک کرد و تقریباً نشانه‌ای از بازگشت به سیگار کشیدن در او دیده نمی‌شد. مطابق الگوی قبلی‌اش، این بار هم بعد از تولد فرزندش سیگار کشیدن را از سر گرفت. او با عصبانیت به ما گفت:« واقعاً این شرایط را نمی‌فهمم.»

 

ما توضیح ساده‌ای به او دادیم. تا زمانی که او تأثیر سیگار را به هدف عمیق‌تری ربط می‌داد، مثل سلامت جنین، ترک کردن آن آسان بود. او کاری را انجام داد که به آن «سازگاریِ مبتنی بر ارزش‌ها» می‌گوییم. اما وقتی انگیزه‌ای قوی در کار نبود، دوباره سیگار می‌کشید که سازگاری مصلحت‌آمیز در جهت منافع کوتاه‌مدت او بود. سیگار کشیدن لذت ملموسی به او می‌بخشید و همچنین شیوه‌ای برای کم کردن اضطراب و مدیریت فشار اجتماعی بود. درک اینکه سیگار کشیدن عادتی ناسالم است، احساس گناه نسبت به سیگار کشیدن در سطح احساسیِ هرم عملکرد و حتی تجربه اثرات منفی‌اش بر بدن، هیچ‌کدام انگیزه کافی را برای تغییر این عادت به او نمی‌داد. او برای موفقیت در این مسیر، نیاز به انگیزه‌ای بادوام‌تر داشت. به باور ما، ایجاد چنین انگیزه‌ای نیازمند آن است که به طور منظم از یکنواختی پایان‌ناپذیر کارهای خسته‌کننده و تعهدات روزمره خود دوری کنیم و برای تأمل در این باره، زمان بگذاریم. مدیران پرمشغله، تمایل دارند با اولویت‌بندی دائمی زندگی کنند، آن‌ها هر کاری را که ضرورت فوری دارد، انجام می‌دهند و در نتیجه به ابعاد وسیع‌تر توجه نمی‌کنند. عاداتی که فرصت تأمل و درون‌نگری به ما می‌دهند، عبارت‌اند از مدیتیشن، نوشتن روزانه، دعا کردن و کمک به دیگران. هرکدام از این اقدامات می‌تواند منبع بازیابی انرژی ما و شیوه‌ای برای شکستن فعالیت‌های یکنواخت و بی‌وقفه‌ای که هدف خاصی را دنبال می‌کنند، باشد.

 

زمان گذاشتن برای توجه به عمیق‌ترین ارزش‌ها می‌تواند بسیار مفید باشد. البته این کار می‌تواند دردناک هم باشد، نکته‌ای که یکی از مراجعاتمان به نام ریچارد به آن پی برد. ریچارد کارگزار بورس است و در منطقه‌ای دور از حومه نیویورک زندگی می‌کند، همسرش برای مراقبت از فرزندانشان در خانه می‌ماند. ریچارد بین رفت‌وآمد طولانی و ساعت‌های کاری طولانی خود، زمان کمی را با خانواده‌اش سپری می‌کند. او هم مانند بسیاری از دیگر مراجعاتمان، صبح زود قبل از بیدار شدن فرزندانش، خانه را ترک می‌کرد و حوالی ساعت 7:30 شب با خستگی برمی‌گشت و حوصله صحبت کردن با هیچ‌کس را نداشت. او از این وضعیت راضی نبود، اما راه‌حل ساده‌ای به ذهنش نمی‌رسید. بعد از مدتی، احساسِ نارضایتی ریچارد بر کارش اثر گذاشت و باعث شد هنگام بازگشت به خانه، رفتار منفی‌تری از خود نشان دهد. ریچارد در یک چرخه قدرتمند، گرفتار شده بود.

 

غروب یک روز، وقتی ریچارد از محل کار به سوی خانه رانندگی می‌کرد، دلهره شدیدی را نسبت به زندگی‌اش احساس کرد؛ و ناگهان احساس کرد این فکر بیش‌ازاندازه او را آزار می‌دهد. در پارکی در نزدیکی خانه توقف کرد تا خودش را جمع‌وجور کند. برخلاف انتظارش، اشک‌هایش سرازیر شد. او احساس می‌کرد از شدت اندوه نسبت به زندگی‌اش دارد از پا در می‌آید و تمایل شدیدی برای دیدن خانواده خود در خود یافت؛ و پس از 10 دقیقه، فقط می‌خواست خودش را به خانه برساند و همسر و فرزندانش را در آغوش بگیرد. فرزندانش که عادت داشتند وقتی پدرشان به خانه می‌آید به او نزدیک نشوند، در آن شب از مشاهده اشک‌های پدرشان در زمان ورود به خانه و در آغوش کشیدنشان تعجب کردند. وقتی همسرش آن صحنه را دید، اولین چیزی که به ذهنش رسید این بود که ریچارد از کارش اخراج شده است.

 

روز بعد، بازهم به طرز عجیبی احساس کرد باید در پارک نزدیک خانه‌اش توقف کند. دوباره اشک از صورتش سرازیر شد و شوقِ دیدن خانواده او را فراگرفت. بازهم با عجله به خانه رفت تا خانواده‌اش را ببیند. طی دو سال بعد، تعداد دفعاتی که در همان مکان، اتومبیلش را نگه نداشته بود، به تعداد انگشت‌های یکدست هم نمی‌رسید. سیل احساسات او با گذشت زمان فروکش کرد؛ ولی احساس او درباره اینکه بیش از همه چه چیزی در زندگی برایش اهمیت دارد، به اندازه قبل قوی بود. ریچارد وارد عادتی شده بود که به او اجازه می‌داد هم از کارش فاصله بگیرد و هم به منبع عمیقی از انگیزه و معنا در زندگی یعنی خانواده‌اش، دست یابد. حال در پایان روزهای طولانی، رفتن به خانه دیگر بار سنگینی برایش نبود؛ و برعکس، تبدیل به منبع بازیابی و احیای انرژی برای او شد. در نتیجه، حواس‌پرتی ریچارد در محیط کارش کاهش یافت و او متمرکزتر، مثبت‌تر و مفیدتر شد؛ به‌طوری که می‌توانست ساعات کاری‌اش را کم کند. او در عمل، تعادل بهتری بین استرس و بازیابیِ انرژی برقرار کرد. درنهایت، ریچارد با رسیدن به انگیزه‌ای عمیق‌تر، منبع قدرتمندِ جدیدی از انرژی برای کار و خانواده‌اش پیدا کرد.

 

 

در شرکتی که با سرعت بالایی در حال تغییر است، رسیدن به عملکرد پایدار در رده‌های عالی دشوارتر و ضروری‌تر از همیشه است. مداخله و درمانِ محدود، دیگر تأثیری ندارد. شرکت‌ها نمی‌توانند سلامتِ جسمی، احساسی و روحی کارکنانشان را نادیده بگیرند، ولی به ظرفیت شناختی آن‌ها بپردازند. در میدان بازی یا اتاق جلسه، عملکرد برتر همان‌قدر که به نحوه تجدید قوا و بازیابی انرژی افراد بستگی دارد، به نحوه استفاده آن‌ها از انرژی‌شان، نحوه مدیریت زندگی‌شان و به همان اندازه، نحوه مدیریت شغلشان است. زمانی  که افراد از لحاظ جسمی، ذهنی، احساسی و روحی احساس قدرت و سرسختی می‌کنند، با برخورداری از احساسی قوی‌تر، در بلندمدت عملکرد بهتری دارند. آن‌ها برنده‌اند، خانواده‌هایشان برنده‌اند و شرکت‌هایشان هم برنده‌اند.            

 

 


Creating sport spirit in bussiness

part 6

 

ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدی‌پور

انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.

۵
از ۵
۲ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها