ایجاد روحیه ورزشی در کسبوکار
قسمت دوم
تاریخ انتشار : نوامبر 2007
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
ظرفیت جسمی
به بیان ساده، میتوان انرژی را ظرفیتِ انجام دادن کار تعریف کرد. فرایند تمرین ما با آمادگی جسمی شروع میشود، زیرا بدن منبع اصلی انرژی است. و قاعده هرم عملکرد است. شاید بهترین نمونه ظرفیتسازی، وزنه زدن باشد. چندین دهه تحقیق در حوزه علمِ ورزش نشان میدهد عامل کلیدی در افزایش قدرت جسمی، پدیدهای به نام موازنه برتر است که اساساً همان ایجاد ضریب متوازن بین کار و استراحت است. در وزنه زدن، رسیدن به این موازنه نیازمند فشار آوردن بر عضله است، تا جایی که تارهای عضلانی به از هم گسیختن و پاره شدن برسند. عضله در مدتزمان مشخصی( معمولاً حداقل 48 ساعت) نه تنها بهبود مییابد، بلکه قویتر میشود. ولی ادامه فشار بر عضله، بدون استراحت، منجر به آسیبدیدگی حاد و مزمن خواهد شد. برعکس، فشار نیاوردن به عضله به ضعف و تحلیل رفتن آن میانجامد؛ مثل دستی که چند هفته در گچ باشد. در هر دو حالت ،فشار، دشمن نیست؛ یکنواختی، دشمن است؛ بهعبارتدیگر، ناتوانی در نوسان بین صرف انرژی و بازیابی آن.
ما ابتدا با مشاهده تنیسبازان رده اول جهان، در بحبوحه مسابقات، متوجه شدیم که عادات تا چه حد در بازیابی قوا مؤثر است. بهترین تنیسبازان در بازه زمانی 15 تا 20 ثانیهای بین امتیازات، از عادات بازیابی انرژی استفاده میکردند و اغلب خودشان هم متوجه آن نبودند. عادتِ بین امتیازیِ آنها اقداماتی معمولی بود شامل توجه به سیمهای راکت برای آنکه حواسشان پرت نشود، گرفتن حالتی مطمئن به خود و تجسم آنکه امتیاز بعدی را چگونه به دست بیاورند. این عادات تأثیرات فیزیولوژیک خیرهکنندهای دارد. وقتی بازیکنان را در طول مسابقات به دستگاههای اندازهگیری ضربان قلب وصل کردیم، تنیسبازان دارای ثابتترین عادات،نوسان فوقالعادهای(بین صرف انرژی و بازیابی آن) نشان دادند و ضربان قلب آنها به سرعت در حین مسابقه بالا میرفت و سپس، در حدفاصل امتیازات، بین 15 تا 20 درصد کاهش مییافت.
تأثیرهای ذهنی و احساسی عادات دقیقِ بین امتیازی، به همین اندازه اهمیت دارد. این عادات به بازیکنان کمک میکرد از احساسات منفی بپرهیزند و ذهنشان را متمرکز کنند و برای امتیاز بعدی آماده شوند. در مقابل، بازیکنانی که در این بازههای زمانی، اعمال عادت گونهای ندارند یا چنین اعمالی را به شکل غیرمنظمی انجام میدهند، عملکردی خطی یا یکنواخت دارند و انرژیِ بسیاری را بدون بازیابی آن مصرف میکنند. آنها فارغ از استعدادها یا میزان آمادگیشان، بیشتر در معرض ناامیدی و اضطراب و بی تمرکزی قرار دارند و احتمال بیشتری دارد زیر فشار، تسلیم شوند.
همین اصل برای ورزشکاران شرکتی زیر نظر ما نیز اعمال میشود. به نظر ما، مشکل آنها فقط زندگیِ پراضطراب یا عملکرد خطی یا یکنواخت نیست. آنها معمولاً خودشان را از لحاظ ذهنی و احساسی بیشازحد و از لحاظ جسمی کمتر از حد، تحتفشار قرار میدهند و این عملکردشان را تضعیف میکند.
وقتی همکاریمان را با مریلین کلارک، مدیر ارشد شرکت سالمون اسمیت بارنی شروع کردیم، او تقریباً هیچ نوسانی در زندگیاش نداشت. کلارک که در اواخر دهه چهارم عمرش به سر میبرد، دفترِ شرکت را در کلیولند اداره میکند. او همچنین مادر سه کودکِ خردسال است و همسرش نیز یک مدیر اجرایی قدرتمند است. از هر لحاظ، کلارک زندگی غبطهانگیزی داشت و تمایلی نداشت از آن گله کند؛ ولی بعد از مدتی، مشخص شد سبک زندگی فشرده او اثرش را گذاشته است. صبحها، تحت تأثیر موقت قهوه و مافین هوشیار و پرانرژی بود؛ ولی عصر که میشد، رمقی نداشت و بقیه روز را فقط با نیروی اراده میگذراند. کلارک هنگام ناهار که فرصتی برای بازیابی انرژیاش مییافت، نمیتوانست به کارکنانی که برای مشورت و جلب حمایتش پشت در اتاق منتظر بودند نه بگوید. در میان انتظارات شغلی، توقع همکارانش و انتظارات خانواده، تقریباً هیچ وقتی برای خودش باقی نمیماند. احساس سرخوردگی به آرامی در او شکل گرفت.
کارمان را با کلارک با بررسی دقیق ظرفیتِ جسمیاش آغاز کردیم. با اینکه او در نوجوانی ورزشکاری پرشور و عضو تیم منتخب لاکراس دانشگاه بود، برنامه آمادگی جسمانی او در چند سال گذشته به دراز نشست گهگاه قبل از خواب محدود شده بود. کلارک وقتی مطالب بیشتری درباره ارتباط میان انرژی و عملکرد برتر آموخت، پذیرفت که اولویت اصلی او روی فرم آمدن از لحاظ جسمی است. او میخواست از لحاظ جسمی احساس بهتری داشته باشد و تجربهاش نیز نشان میداد اگر در برنامهاش ورزش منظم را بگنجاند، حالش بهتر میشود.
از آنجا که عادات قدیمی به سختی از بین میروند، به کلارک کمک کردیم عادات مثبتی را برای خود به وجود آورد و جایگزینِ عادات قدیمیاش کند. بخشی از کار، ایجاد محیطی حمایتگرانه بود. همکارانی که کلارک با آنها تمرین میکرد، منبع دلگرمی و گاهی اضطراب شدند؛ چون او عادتی را پرورش داد که پیشتر غیرقابل تصور به نظر میرسید. او خود را مکلف کرد سه روز در هفته و رأس ساعت یک بعدازظهر، در سالنی ورزشی تمرین کند. او همچنین از همسرش خواست مراقب بچهها باشد تا آخر هفته هم بتواند ورزش کند. ورزش منظم به کلارک کمک کرده است بین زندگی و کارش مرز مشخصی بکشد و احساسش را از خود به عنوان یک ورزشکار دوباره زنده کند. اکنون کلارک به جای اینکه بعدازظهرها انرژیاش تحلیل برود و دست به دامان تکه شکلاتی شود، با انرژی تازه و تمرکز بهتر به محل کارش بازمیگردد. فشار جسمی نه تنها تبدیل به منبع استقامت بیشتر، بلکه بازیابی احساسی و ذهنی شده است. کلارک متوجه شده است حالا میتواند طی زمان کمتری به نتایج بهتری برسد. و در نهایت، او دیگر احساس بی حالی مزمن ندارد و باور دارد به رئیس بهتری تبدیل شده است. او میگوید:« احساس میکنم بدنم دوباره بیدار شده است. حالا آرامش خیلی بیشتری دارم و ناراحتیام بابت همه توقعاتی که از من وجود داشت از بین رفته است.»
کلارک به کارمندان شرکتش نیز برای عضویت در باشگاه انگیزه داده است. او و بسیاری از همکارانش به کارمندانی که نمیتوانند به راحتی از پس هزینه باشگاه بربیایند، کمک مالی میکنند. او میگوید:« دیگر فقط درباره افتخارات تجاری و اینکه هرکسی مسئول کدام مشتری است،صحبت نمیکنیم. ما همچنین درباره تأثیر تمرینات ورزشی و کیفیت بازیابیمان صحبت میکنیم. ما سلامت را با هم به اشتراک میگذاریم و این چیزی است که ما را به هم نزدیک کرده است.»
البته ورزشکاران شرکتی، قدرت جسمی خود را فقط با ورزش قوی نمیکنند؛ عادات خوب در خواب و خوراک نیز بخشی جداییناپذیر از مدیریتِ مؤثر انرژی است. وقتی برای اولین بار رودی بورنئو، جانشین ریاست هیئتمدیره میسیز وست را دیدیم، از میزان انرژی پر نوسان، تغییرات گسترده و ناگهانی خلقوخو و مشکل تمرکز ناراحت بود.
او همچنین اضافهوزن داشت. عادات غذایی او نیز مانند بسیاری از مدیران اجرایی و البته بیشتر آمریکاییها ناسالم بود. او معمولاً روزهای طولانی و پرکار خود را بدونِ خوردن صبحانه آغاز میکرد، مثل اینکه با باکی خالی از سوخت در خط شروع مسابقات اتومبیلرانی ایندیانا پلیس 500 قرار بگیرید. ناهار هرچه در دسترس بود میخورد و معمولاً برای اجتناب از گرسنگی شدید و اجتنابناپذیر بعدازظهر، اسنکهایی شیرین میخورد. این غذاها سطح گلوکز خون او را بسیار افزایش میداد و موجی قوی از انرژی ایجاد میکرد، اما موجی که به سرعت فرو میخوابید. شام نیز اغلب وعدهای پرپیمان بود که دیروقت صرف میشد. هضم آن حجم غذا، خوابِ بورنئو را مختل میکرد و باعث میشد صبحها احساس سنگینی و کسالت کند. چنین وضعیتی برایتان آشنا است، نه؟
مانند کلارک به بورنئو کمک کردیم عادات مثبت را جایگزین عادات بد کند و این کار را با شیوه غذا خوردن او آغاز کردیم. به او توضیح دادیم با کم خوردن ولی مکرر خوردن میتواند میزان انرژیاش را در حد پایداری نگه دارد(برای مشاهده توصیف کاملتر عادات ورزش و خواب اصولی به مطلب«مبنای محکم» مراجعه کنید). اکنون بورنئو هر روز صبحانه میخورد؛ معمولاً نوشیدنی پرپروتئین به جای قهوه و نان. همچنین به او تخفیفات کرونوبیولوژیست ها، یعنی بررسی فعالیتهای زیستی در بازه زمانی را نشان دادیم. طبق این تحقیقات، بدن و ذهن بین هر 90 تا 120 دقیقه نیاز به بازیابی دارند. او به کمک این چرخه به عنوان مبنای برنامه غذاییاش، یخچالی را کنار میزش گذاشته و خوردن 5 یا 6 وعده غذایی کوچک، ولی مقوی در روز و نوشیدن مکرر آب را آغاز کرده است. او همچنین ورزش خود را به شکل تحرکاتی بیوقفه انجام میدهد که باعث بالا رفتن استقامت و بازیابی سریع او میشود.عادات ورزشی و غذایی بورنئو، علاوه بر آنکه باعث کاهش وزن و احساس بهتر او شده، تأثیر چشمگیری بر دیگر ابعاد زندگیاش گذاشته است. او میگوید:« حالا ذهنم را نیز به همان اندازه جسمم تمرین میدهم. در سن 59 سالگی، بیشتر از هر زمان دیگری انرژی دارم و میتوانم آن را طولانیتر از همیشه حفظ کنم. برای من این عادات به همان اندازه جام مقدس حرمت دارد. استفاده از این عادات برای برقراری تعادل در تمام جنبههای زندگیام تأثیر گذاشته است: مفیدتر هستم، مسائل دشوار منابع انسانی را حلوفصل میکنم، با تغییر کنار میآیم و برخورد بهتری با دیگران دارم. درواقع باور دارم وقتی یاد میگیرید به خودتان اهمیت بدهید، برای دیگران نیز با انرژی و اشتیاق بیشتری اهمیت قائل میشوید.»
Creating sport spirit in bussiness
part 2
ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدیپور
انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.