آمادگی شناختی
قسمت ششم
تاریخ انتشار : نوامبر 2007
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
گام چهارم: دنبال چیزهای جدید و نوآوری باشید.
نقش نیمکره چپ را در رسیدن به بالاترین سطح آمادگی شناختی بررسی کردیم. اکنون تأثیر نیمکره راستِ مغز را بررسی میکنیم. اهمیت تواناییِ مغز در مواجهه با چیزهای جدید و تازه، ظرفیتی که معمولاً با فعالیت نیمکره راست ارتباط دارد و وقتی به چشم میآید که بدانیم با بالا رفتن سن، نیمکره راست در مقایسه با نیمکره چپ، سریعتر سلامت خود را از دست میدهد.
زمانی برخی دانشمندان علم اعصاب، نیمکره راست مغز را از لحاظ کارکردهای شناختی، نیمکره «ضعیفتر» میدانستند. زیرا این نیمکره چپ است که بر تواناییهای ما در زمان و منطق پایه و خطی حاکم است. تا سالها نمیدانستیم نیمکره راست چه نقش تعین کنندهای در کسبِ دانش و خردی دارد که توسط نیمکره چپ ذخیره میشود. بر اساس نتایج تحقیقات، نیمکره راست در واقع بخش اکتشافی مغز است و مخصوص اکتشاف و یادگیری است. وقتی کودکی زبان جدیدی را میآموزد یا بزرگسالی نقاشی را شروع میکند، یا هر زمان دیگری که افراد از منظری جدید به دنیا مینگرند، نیمکره راست فعال میشود. سپس این دانش جدید(بهعنوان نمونه زبان)، به نیمکره چپ مغز منتقل میشود که در آن سازماندهی و کدگذاری میشود و برای بازیابی و استفاده روزمره در دسترس قرار میگیرد. بهعبارتدیگر، بیانِ کلامی توسط نیمکره چپ صورت میگیرد، فراگیری و کسب زبان در نیمکره راست انجام میشود. شبکههای عصبی سمت راست مغز نیز مانند نیمکره چپ از تمرین سود میبرند. هرچه قدر مطالب جدید بیشتری یاد بگیریم، کیفیت یادگیریمان افزایش مییابد. انجام دادن فعالیتهای جدید و چالشبرانگیز توانایی انعطافپذیری عصبی را افزایش میدهد که همان توانایی مغز شما برای سازماندهی دوبارهاش به شکلی انعطافپذیر و تقویت عملکرد خود است. مطالعات روی بزرگسالانِ مسنتر نشان میدهد معمولاً افرادی که اینگونه زندگی میکنند، در مقایسه با افراد دیگر، از شبکههای عصبی پیچیدهتری برخوردارند. افرادی که ذهنشان فعال و درگیر باقی میماند، روحیه پذیراتری نسبت به تجربههای جدید و غیرمنتظره دارند. آبراهام گلدستاین، برای رسیدن به آمادگی شناختی، این رویه را در پیش گرفت. گولدستاین وکیلی بود ساکن منتهن و استاد بازنشست کالج باروک بود و در آنجا به دانشجویان حقوق درس میداد؛ او تا زمان درگذشتش در سن 103 سالگی، زندگی فعالی از لحاظ جسمی و سنی داشت.
یادگیری مداوم میتواند مزیت مهم دیگری هم داشته باشد. بر اساس نتایج تحقیقات، افرادی مثل آبراهام گلدستاین در این جهان نسبت به بیماری آلزایمر و دیگر اشکال زوال عقل مقاومترند. برای مثال، ریچارد و دریل را در نظر بگیرید که استاد بازنشست دانشگاه و شطرنجبازی بااستعداد بود. او میتوانست تا 8 حرکت بعدی حریف را پیشبینی کند. در اوایل سال 2001، و دریل متوجه شد توانایی او در شطرنج ضعیف شده است و فقط میتوانست 5 حرکت بعدی را پیشبینی کند. او که مطمئن بود این نشانهای از نوعی مشکل است، با یک عصبشناس مشورت کرد. او تستهای تشخیص بیماری را انجام داد و همه آنها را با موفقیت پشت سر گذاشت. تصاویر اسکن مغز او کاملاً طبیعی بود. او دو سال بعد درگذشت و مورد کالبدشکافی قرار گرفت. بررسی مغز او بعد از مرگش نشان میداد و دریل دچار آلزایمر وخیم شده بود که موجب میشود بیشتر افراد کارایی شناختی خود را از دست بدهند. داستان زندگی و دریل نشان میدهد چگونه افرادی که به لطف تحرک ذهنی بالا از آمادگی شناختی برخوردارند، میتوانند از خودشان در برابر زوال ذهنی ناشی از پیری محافظت کنند.
افرادی که از چیزهای جدید و نوآوری استقبال میکنند، معمولاً در بحر آنها هم خوب عمل میکنند. زیرا حتی در وخیمترین اوضاع، فرصت مییابند. واکنش جین کرنتز به سختترین لحظات سانحه آپولو 13 نمونه مناسبی در این باره است:« به نظر من، این بهترین لحظه سفر ماست.» کرنتز سابقهای طولانی در مخالفت با عرف و سیاست و شیوههای ناسا داشت. او تیمهای ویژهای را سازماندهی میکرد که افراد بااستعداد را از واحدهای مختلف جذب میکرد. او همچنین با هدف ایجاد تخصص و روابط حرفهای، فضایی اداری را در مجتمع خود به افرادی اختصاص داد که در سازمان آنها فعالیت نمیکردند. در کتاب مایکل اوسیم به نام "لحظه رهبری"، جین نمونه بارز رهبری خلاق و مؤثر معرفیشده است. تأیید این موضوع بدون تصویربرداریِ عصبی ممکن نیست؛ ولی احتمال میدهیم در نیمکره راست مغز کرنتز، شبکه بسیار درهم تنیدهای از مسیرهای عصبی وجود داشته باشد. طرز تفکر و تجربههای او نوعی از رشدِ نیمکره راست را به همراه داشت که نقش بسیار مهمی در آمادگی شناختی دارد.
به طور کلیتر، ما درباره رویکردی باز صحبت میکنیم که راهبان بودایی به آن «ذهن آغازگر» میگویند که همان تمایل به فاصله گرفتن از دانش قبلی و رسوم موجود با هدف شروع دوباره و پرورش گزینههای جدید است؛ چالشی که معمولاً تواناییهای شناختیِ نیمکره راست را فعال میکند. اگر درباره طراحی گزینههای نوآورانه جدی هستید، بهترین کار، روی آوردن به تفکرات بودایی است. شونریو سوزوکی در کتاب "ذهن زِن، ذهن آغازگر"، ذهن زِن را نامحدود و باز توصیف میکند که هم شک و هم امکان را به خود راه میدهد و قابلیت دیدن چیزهای جدید را دارد. به گفته او:« در ذهن یک آغازگر، احتمالات بسیاری وجود دارد، اما در ذهن یک کارشناس، احتمالات بسیار کم است.»
ما همچنین کارآموز گرفتن را پیشنهاد میکنیم. درحالی که خیلیها معتقدند کارآموز بودن به نفع مدیران اجرایی روبه رشد است، تحقیقات جدید و پیوسته نشان میدهد فردی که بیشترین سود را از رابطه شاگرد و استادی میبرد، استاد است. او در معرض اطلاعات و پرسشها و ایدههایی قرار میگیرد که ممکن است در حالت عادی بهآسانی به ذهنش خطور نکند. بهعنوانمثال، در حیطه پزشکی، پزشکان استادِ ارشد، مطالب بسیاری از سؤالات آموزنده دانشجویان یاد میگیرند.
آمادگی شناختی میتواند بر هر بخشی از زندگی ما اثر بگذارد. در سطح سازمانی، این توانایی میتواند مزیت رقابتپذیریمان را به طور دائمی حفظ کند. وظیفه خطیر ما بهعنوان یک رهبر آن است که با ایجاد محیطی که در آن، دیگران بتوانند از مغزشان نهایت استفاده را ببرند، موجب ارتقای سطح سازمان خود شویم. بررسی این چهار گام و تعین نحوه به کارگیری آنها برای مهار موانع پیش روی شرکتتان، نقطه شروع مناسبی است. چنین نیست که تمام شرکتها به رویکردها و سیاستهای کاملاً مشابهی برسند؛ قابلیت شناختی مورد نیاز یک شرکت بزرگ صنعت خودروسازی ممکن است با آنچه برای اداره یک کسبوکار نوپا در حیطه فناوری زیستی لازم است، تفاوت داشته باشد. در شرکت خودروسازی ممکن است بر فعالیت نیمکره چپ تأکید شود(بهعنوان نمونه، یافتن الگوهای مورد نیاز)،درحالی که در شرکت فناوری زیستی ممکن است به فعالیت نیمکره راست متکی باشد؛ (مثلاً، حلوفصل پروژههای شکستخورده تحقیق و توسعه). بهترین رویکرد برای سازمانتان هرچه باشد، فرهنگِ بهرهگیری مثبت از ذهن است که افراد را تشویق میکند از مغزشان نهایت استفاده را در کار ببرند و فقط با وجود رهبریِ درست و متعهدانه امکان تحقق دارد. آینده متعلق به شرکتهایی است که رهبرانشان آمادگی شناختی خود و سازمان خود را افزایش میدهند. مدیرعاملها باید مربی شناختیِ آن نیروهایی باشند که کار و تصمیمشان در نهایت، استراتژی شرکت را تعیین میکند و آن را پیش میبرد.
Cofnitive readiness
part 6
ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدیپور
انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.