بوتههای آزمایش رهبری
قسمت دوم
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
خلاصه کلام
چه چیزی به یک رهبر امکان میدهد به مردم احساس اطمینان، وفاداری و سختکوشی را منتقل کند، اما دیگران با همان بینش و قدرت درک نمیتوانند؟ نحوه پذیرفتن سختیها کلید حل این معماست. رهبران فوقالعاده در رویدادهای منفی، خودشان را نشان میدهند و از آنها میآموزند. آنها مانند ققنوس که از خاکستر خود برمیخیزد، از سختیهایی که پیش رو دارند با اطمینانِ بیشتر به خود و هدفشان، پایبندتر به کارشان و قویتر بیرون میآیند. این وقایع دگرگونکننده را بوته آزمایش مینامند که به معنی آزمون یا آزمایش طاقت فرساست. این آزمون عمیق، اغلب آسیبزا است و همیشه بدون برنامه قبلی رخ میدهد.
ایده در عمل
_تجربه بوته آزمایش
تجربه بوته آزمایش، رهبران را وادار به تأمل درباره خود میکند؛ آنها ارزشهای خود را ارزیابی میکنند، پیشفرضهای خود را به چالش میکشند و دقیقتر قضاوت میکنند.
مثال: سیدنی هارمن یکی از مؤسسان شرکت قطعات صوتی هارمن کاردن بود. همچنین ریاست دانشکدهای را به عهده داشت که بهطور آزمایشی فعالیت میکرد که معتقد بود آموزش دانش آموزان باید تحت هدایت خودشان انجام شود. هارمن با اتفاقی که در یکی از کارخانههایش رخ داد، با بوته آزمایش خود روبهرو شد. پسازآنکه زنگ اعلامکننده وقت استراحت از کار افتاد و مدیران کارخانه، وقت استراحت همیشگی را به تعویق انداختند، کارگران شورش کردند. یکی از آنها گفت:« من برای زنگ کار نمیکنم.»
این سرپیچی از پذیرفتن قانون بیمعنی مدیران، موجب شد این فکر به ذهن هارمن برسد که بین آموزش دانش آموزان تحت هدایت خودشان و حیطه کسبوکار رابطهای وجود دارد. هارمن به عنوان پیشگام مدیریت مشارکتی، کارخانهاش را بهنوعی به محوطه دانشکده مانندی تغییر داد، کلاسهایی آموزشی برگزار کرد و داشتن عقاید مختلف را تشویق کرد. او شورش کارگران را رویداد سازنده زندگی حرفهای خود میداند؛ لحظهای که به رهبری واقعی تبدیل شد.
_شکلهای متفاوت بوتههای آزمایش
برخی بوتهها خشونتآمیز است و برخی زندگی انسان را تهدید میکند( رویارویی با تبعیض یا بیماری). دیگر موارد، مثبتتر و درعینحال، مشکلساز به حساب میآیند( مانند کار با مدیران و مربیان سختگیر). بوته آزمایش هر شکلی داشته باشد، رهبران روایت خود را دارند از نحوه مواجههشان با چالش و اینکه چگونه آن چالش از آنها انسانهای بهتری ساخت.
مثال: ورنون جردن، که برای رابرت مدوکس، شهردار سابق آتلانتا کار میکرد، تمسخرهای نژادی مکرر مدوکس را تحمل میکرد. جردن بهجای آنکه بگذارد آزارهای مدوکس او را نابود کند، رفتار او را برخورد تهاجمی و ناامیدانه کسی تعبیر میکرد که میدانست دوران بردهداری به سر آمده، ولی نمیخواست آن را بپذیرد. پاسخ جردن به این رفتار موجب شد قدرتمندتر شود و به وکیلی محترم و مشاور ریاست جمهوری آمریکا تبدیل شود.
_مهارتهای لازم رهبری
رهبران با داشتن 4 مهارت از سختیها درس میگیرند؛
1.مشارکت دیگران در نیتی مشترک: برای مثال، سیدنی هارمن درست در وسط بحران کارخانهاش، کارگران را برای رویکرد مدیریتی کاملاً جدیدی بسیج کرد.
2.گفتار متمایز و متقاعدکننده: جک کولمن، رئیس دانشکده فقط با استفاده از کلمات، مانع برخورد خشونتآمیز بازیکنان تیم فوتبال با تظاهرکنندگان مخالف جنگ ویتنام شد که تهدید کرده بودند پرچم آمریکا را به آتش میکشند. پیشنهاد کلمن به معترضان چه بود؟ اینکه پرچم را پایین بکشند، آن را بشویند و دوباره بالا ببرند.
3.وجدان کاری: کلمن در جریان درگیری احساسیِ شدید بین معترضان مخالف با جنگ و بازیکنان خشمگین تیم فوتبال نیز ارزشها را زیر پا نگذاشت.
4.ظرفیت انطباقپذیری: این مهارت که مهمتر از مهارتهای پیشین است، توانایی درک موقعیت و سرسختی است. درک موقعیت، نیازمند سبک و سنگین کردن عوامل بسیاری است ( برای مثال، نحوه تعبیر افراد مختلف از اقدامی خاص). رهبران بدون ای ویژگی، نمیتوانند با افراد تحت رهبری خود ارتباط برقرار کنند.
سرسختی در هنگام فاجعه، باعث ثبات قدم و پایداری میشود که لازمه امیدوار ماندن هنگام فجایع و بحرانهاست. به عنوان نمونه، مایکل کلاین در نوجوانی میلیونها دلار از معاملات املاک به دست آورد و در سن 20 سالگی همه پولش را از دست داد؛ سپس کسبوکارهای متعدد بسیاری به راه انداخت، از جمله تبدیل یک شرکت کوچک نرمافزار به مجموعه بزرگ هیولت پاکارد.
Leadership test plants
part 2
ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدیپور
انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.