کسب راحتی آسان نیست!
منتشر شده در مجله کسبوکار هاروارد
افراد طبقه متوسط ترسو هستند؛ اما ثروتمندان شجاع و جسور هستند.
به افراد معمولی از کودکی گفته میشود که ساکت باشند، از مشکل و دردسر دوری کنند و اعتراض نکنند. دانشجویان کالج و دانشگاه تشویق میشوند انتظارات واقعبینانهای از زندگی خود داشته باشند. البته واقعگرایی آنها مبتنی بر درک ذهنی استاد یا مشاور راهنما است و سطح آگاهی آنها در مورد پول است. جهانبینی اکثر مردم درنهایت این است که زندگی خطرناک و ترسناک است و برای زنده ماندن با کمترین درد بهتر است آن را ایمن بازی کرده و از خطرات غیرضروری جلوگیری کنید. پذیرش این جهانبینی، افراد را به مشاغلی محدود میکند که ریسک آنها کم است و استخدام بودن طولانیمدت در بالاترین اولویت است. متفکران سطح جهانی نیز همان توصیههای محدودکننده را دریافت میکنند، اما از طریق آزمایش، متوجه میشوند که تنها با فرض جهانبینی مخالف آن، شانس ثروتمند شدن را دارند. آنها یاد میگیرند که در جستجوی ثروت جسور، تهاجمی و نترس باشند. آنها در یک سال اشتباهات بیشتری نسبت به اشتباهات بیشتر افراد که در طول زندگیشان تجربه میکنند، مرتکب میشوند. آنها پول از دست میدهند، تصمیمهای بدی میگیرند و برای پرداخت صورتحسابهایشان تلاش میکنند، در حالی که همتایان محافظهکارشان در حال تلاش هستند و هر هفته به قرضهایشان اضافه میشود. آنها تماشا میکنند که دوستانشان خانههای کوچک زیبا، و ماشینهای جدید میخرند و زندگی راحت و شادی دارند. در همین حال، آنها کارتهای اعتباری بیشتری تهیه میکنند و نمیدانند که چگونه بدهی آن را پس خواهند داد. خانوادههای آنها فکر میکنند آنها دیوانه هستند و از آنها میخواهند که شغل پیدا کنند. اما هنگامیکه متفکر سطح جهانی، راز جمعآوری ثروت را کشف کرد، هرگز نمیتواند دوباره به جریان اصلی جامعه بپیوندد. متفکران در سطح جهانی به خود اجازه نمیدهند که به حد متوسط مالی بسنده کنند، وقتی میدانند که دنیا سرشار از فراوانی است تا هر شخص شجاع بتواند ثروت مورد نیاز خود را دریافت کند. پایان داستان آنها به همان اندازه که غیرخطی است، قابل پیشبینی نیز است: در برابر افراد عجیبوغریب میجنگند با اینکه تقریباً چیزی برای نشان دادن ندارند؛ سپس بالاخره روزی تلاشهای آنها کمی نتیجه میدهد. بعد به نتایج درخشان میرسند آنقدر که همه افراد اطرافشان را شوکه میکنند. ناگهان فرد رؤیاپرداز جسور و بهظاهر دیوانه، ثروتمندتر از آن چیزی میشود که بیشتر مردم تصور میکنند. روزی، رؤیا به واقعیت تبدیل میشود. البته حقیقت این است که ساختن آن سالها طول کشیده است و بیشتر تلاش فرد صرف آماده شدن برای ورود به سطحی از متفکران شده است که توانایی آشکار ساختن ثروت را دارند.
" هم ثروت و هم عشق با افراد جسور دوست میشوند."
_ اوید
- منبع ثروت: خردش کن! نوشتهشده توسط گری واینر چوک
- سؤال تفکر برانگیز انتقادی: آیا از نظر ذهنی آنقدر محکم هستید که بتوانید انتقاداتی که در راه ثروتمند شدن میشنوید را تحمل کنید؟
- تمرین: از نظر ذهنی خود را برای موج انتقادی که قرار است در مسیر رسیدن به ثروت با آن مواجه شوید آماده کنید. وقتی افراد طبقه متوسط به شما حمله میکنند هرگز تعجب نکنید.
افراد طبقه متوسط آرزوی روزهای خوب گذشته را دارند؛ اما ثروتمندان به فکر رویای آینده هستند.
بیشتر ما با گوش دادن به داستانهای روزهای خوب قدیم، بزرگشدهایم، زمانی که دنیا مکانی مهربانتر و ملایمتر بود، موسیقی بهتر بود، ورزشکاران ورزیدهتر بودند و تاجران صادق بودند. این سنت طبقه متوسط از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود در حالی که آنها نمیدانند که این فکر چقدر موذیانه و مخرب است. افرادی که معتقدند بهترین روزهایشان پشت سرشان است و آنها را سپری کرده اند، به ندرت ثروتمند میشوند و اغلب با ناراحتی و افسردگی دستوپنجه نرم میکنند. متفکران سطح جهانی آیندهنگر هستند و نسبت به آنچه در پیش است خوشبین هستند. زندگی شگفتانگیز آنها دو بار ایجاد میشود: اول در ذهن آنها و سپس در واقعیت. این عادت آنها را به تصور آیندهای حرکت میدهد که در آن عشق و فراوانی حکمفرما است؛ آنها درحالیکه در زمان حال زندگی میکنند، از گذشته در میآموزند و رویای آینده را در سر میپرورانند. افراد طبقه متوسط اساسا خود را از دستیابی به موفقیتهای بزرگ، با تکیهبر این باور که گذشته جایی است که بزرگترین فرصت هایشان بوده است، و در آینده چنین فرصتهایی نخواهد بود، تبرئه میکنند. این باور، آنها را راحت میکند، در حالی که هم زمان آنها را به یک زندگی با موفقیتهای محدود میکشاند. بهترینها میدانند زندگی کردن در گذشته و بدبین بودن به آینده هنر نیست و جرعت نمیخواهد. میلیونرهای خودساخته به این دلیل ثروتمند میشوند که حاضرند روی خود شرطبندی کنند و رؤیاها، اهداف و ایدههای خود را در آیندهای نامعلوم پیشبینی کنند. بیشتر زمان برنامهریزی آنها صرف روشن کردن اهدافی میشود که سال ها تحقق نخواهند یافت، با این حال آنها با صبر و حوصله برنامهریزی میکنند و رؤیاهایشان را میبینند که آینده آنها چگونه خواهد بود. وقتی نوبت به ساختن ثروت میرسد، آنها بر مقدار ثروتی که میخواهند به دست آورند تمرکز میکنند و سپس یک جزء احساسی را به هدف خود متصل میکنند. بزرگان میدانند که این پول نیست که آنها را هدایت میکند، بلکه افزایش حس مثبت است که پول می تواند انجام دهد و نشان دهنده آن است. هر کاری که آنها میخواهند با ثروت به دست آمده انجام بدهند مرتبط با احساسی است که آرزو داشتند آن را تجربه کنند. هنگامی که از نظر عاطفی به اهدافشان متصل میشوند، به سطح بالاتری از تعهد میرسند.
" امپراطوری های ذهن، امپراطوری های آینده هستند."
_ وینستون چرچیل
- منبع ثروت: اول عشق میآید، سپس پول: راهنمای زوجین برای ارتباطات مالی؛ نوشتهشده توسط بتانی پالمر و اسکات پالمر
- سؤال تفکر برانگیز انتقادی: بیشتر برای فکر کردن به گذشته وقت صرف میکنید یا برای رویا پردازی آینده؟
- تمرین: از امروز تصمیم بگیرید که با تمرکز بر زمان حال و در عین حال رویای آینده، به یک فرد آیندهگرا تبدیل شوید.
Brave and bold rich people
Harvard Business Review
ترجمه و تدوین از وبسایت شخصی دکتر سعید سعیدیپور
انتشار مطالب فقط با ذکر منبع این وبسایت مجاز است.