13 کاری که افراد با ذهن قوی انجام نمی‌دهند __ نه

 

 

 


 13 کاری که افراد با ذهن قوی انجام نمی‌دهند

کار نهم

نویسنده : ایمی مورین 


 

 

نلسون ماندلا:

افراد دارای ذهن قوی، از موفقیت دیگران نمی‌رنجند.

رنجش مانند این است که شما زهر بنوشید و انتظار داشته باشید که دشمنانتان بمیرند.     

 

دن و خانواده‌اش معمولا به دورهمی‌های خانوادگی محله‌شان می‌رفتند. اغلب آن‌ها در حیاط پشتی باربیکیو روشن می‌کردند و به جشن تولد فرزندان یکدیگر می‌رفتند. حتی دن و همسرش در زمان مناسب، میزبان این میهمانی‌ها می‌شدند. دن از همه لحاظ، انسانی خوش‌خو و خونگرم بود و خانه‌ای زیبا و شغلی خوب در یک شرکت معتبر داشت‌ هم‌چنین همسری دوست‌داشتنی و دو فرزند تندرست داشت‌ با این وجود، دن یک راز داشت‌.

 

او از شرکت کردن در دور همی‌هایی که در آنجا مجبور بود درمورد ترفیع مایکل یا خودروی جدید بیل بشنود، متنفر بود. همسایه‌هایش قادر بودند به مسافرت‌های گران‌قیمت بروند و بهترین اسباب‌بازی‌های بازار را برای کودکان‌شان بخرند؛ ولی شرایط مالی دن متفاوت بود. از چند سال گذشته که همسرش از شغلش استعفا داد و تبدیل به یک مادر خانه‌دار شد، در تأمین مخارج زندگی با مشکل مواجه شده بود. تلاش‌های دن در تأمین مالی خانواده منجر شد که او غرق بدهی شود؛ ولی مشکلات مالی‌شان را از همسرش پنهان می‌کرد. دن احساس می‌کرد که باید به این شرایط ادامه بدهد تا آن‌ها قادر باشند به هر بهایی از نظر مالی با همسایه‌ها در رقابت باشند.

 

وقتی همسر دن به او هشدار داد که بر اعصاب خود چیره باشد و سریعاً از کوره در نرود، دن تصمیم گرفت از یک روان‌شناس کمک بگیرد. او می‌دانست که زودرنجی‌اش به علت خستگی است. دلیل خستگی‌اش هم این بود که باید ساعات طولانی کار می‌کرد تا صورت‌حساب‌هایشان را پرداخت کند.

 

ما درمورد شرایط مالی او و ساعات طولانی کاری‌اش صحبت کردیم. در آغاز، همسایه‌هایش را به دلیل شرایط خوب و مرفه زندگی‌شان نکوهش کرد. به همین علت، وادار بود با آن‌ها چشم و هم‌چشمی کمپ‌ وقتی به‌آرامی او را به چالش کشیدن که آیا مجبور به چشم و هم‌چشمی با آن‌هاست یا خیر، او پذیرفت که مجبور نیست بلکه خودش دوست دارد زیاد کار کند.

 

دم قبول کرد به چند جلسه مشاورهٔ دیگر بیاید و در چند هفتهٔ آینده، رنجش خود نسبت به همسایه‌هایش را در رفتارهایش نشان داد. هنگامی که به بررسی بعضی از دلایل عصبانیتش پرداخت، به این نکته اشاره کرد که خودش در فقر بزرگ شده و هیچ‌وقت نمی‌خواسته فرزندانش هم مشکلات دوران کودکی او را تجربه کنند. از آنجا که والدین او قادر نبودند برایش پوشاک و اسباب‌بازی‌های گران‌قیمتی را تهیه کنند که بچه‌های دیگر داشتند، هم‌سن‌وسالانش او را مسخره می‌کردند و برایش قلذربازی درمی‌آوردند. به همین علت، با چشم و هم‌چشمی کردن با دیگران به آن‌ها فخر می‌فروخت تا بتواند زندگی مشابه اطرافیانش را برای خانواده‌اش تهیه کند.

 

اگر چه، دن در اعماق وجودش به زمانی که با خانواده‌اش می‌گذراند بیش‌تر از دارایی‌هایش اهمیت می‌داد، هرچه بیش‌تر درمورد شیوهٔ زندگی‌اش صحبت کردیم او بیش‌تر از خودش بیزار می‌شد. او می‌دانست که به‌جای اضافه‌کاری برای خریدن وسایل بیش‌تر باید برای خانواده‌اش وقت بیش‌تری بگذراند. با وجود این، دن متوجه اشتباهاتش شد، به آهستگی به تغییر تفکرش پرداخت و بیش‌تر بر اهداف و ارزش‌های خودش متمرکز شد تا چشم و هم‌چشمی با همسایه‌ها.

 

همسر دن هم یک جلسه برای مشاوره آمد و دن به او گفت که گاهی برای پرداخت صورت‌حساب‌ها پول قرض می‌گرفته است. همسرش از شنیدن اعترافات دن، غافلگیر شد. دن گفت که می‌خواهد بعد از این، مطابق ارزش‌هایش زندگی کند و نه با هدف رقابت با همسایه‌ها. همسرش نیز از او حمایت کرد و قبول کرد که در این تصنیم، همراهی‌اش کند.

 

تلاش زیادی نیاز بود تا دن، شیوهٔ تفکرش درمورد خود، همسالانش ‌ شرایط کلی‌اش در زندگی را دچار تغییر کند؛ ولی وقتی دست از رقابت با همسایگانش برداشت و بر چیزهایی متمرکز شد که واقعا برایش دارای اهمیت بود، احساس رنجش خیلی کم‌تری نسبت به آن‌ها داشت. هم‌چنین زودرنجی او خیلی کم‌تر شد.

 

 

حسادت

 

هرچند که حسادت به معنای "چیزی را که داری می‌خواهم" است، رنجش از موفقیت دیگران به‌این معناست: چیزی که تو داری باید برای من باشد و دوست ندارم تو آن را داشته باشی. حسادت گذرا یک امر طبیعی است؛ اما حسادت همیشگی و چشم‌وهم‌چشمی، یک نوع رفتار بیمارگونه و ناسالم است. اینک باید از شما بپرسیم کدام‌یک از جملات زیر برای شما آشناست:

 

✓ معمولاً ثروت، جایگاه و ظاهر خود را با اطرافیانتان مقایسه می‌کنید.

 

✓ به افرادی که قادر هستند وسایلی زیباتر از شما تهیه کنند، حسادت می‌کنید.

 

✓ شنیدن داستان موفقیت دیگران، برای شما دشوار است.

 

✓ خیال می‌کنید بیش‌تر از آنچه که واقعا هست به خاطر دستاوردهایتان لایق تقدیر هستید.

 

✓ نگرانید دیگران به شما به چشم یک بازنده نگاه کنند.

 

✓ گاهی انگار هرقدر به‌دشواری سعی می‌کنید، دیگران موفق‌تر از شما به نظر می‌رسند.

 

✓ به‌جای لذت بردن از مشاهدهٔ افرادی که می‌توانند به اهدافشان برسند، نسب به آن‌ها احساس انزجار دارید.

 

✓ به خاطر موفق نشدن، احساس شرمندگی می‌کنید.

 

✓ گاهی به دیگران نشان می‌دهید عملکردتان بهتر از چیزی است که در واقعیت به نظر می‌رسد.

 

✓ وقتی فرد موفقی دچار بدشانسی می‌شود، شما به‌طور پنهانی لذت می‌برید.

 

اگر از موفقیت‌های شخص دیگری احساس رنجش می‌کنید، احتمالا این عکس‌العمل براساس تفکر غیرعاقلانهٔ شماست و منجر می‌شود که رفتار غیرمنطقی از شما سر بزند. بنابراین بهتر است قدم‌هایی بردارید تا بر مسیر موفقیت خودتان متمرکز شوید؛ بدون این‌که از موفقیت دیگران دچار رنجش شوید.

 

 

 

چرا از موفقیت دیگران می‌رنجیم

 

هرچند احساس رنجش شبیه خشم است، زمانی که کسی احساس خشم می‌کند به‌احتمال زیاد خود واقعی‌اش را نشان می‌دهد. اگرچه احساس رنجش اغلب مخفی می‌ماند، افرادی مثل دن، احساسات واقعی‌شان را با مهربانی ساختگی مخفی می‌کنند؛ ولی پست این لبخند ظاهری موجی پرخروش از خشم و حسادت در حال تلاطم است.

 

رنجش پن از احساس بی‌عدالتی و ظلم نشأت می‌گرفت که می‌پنداشت در حقش روا شده است. گاهی احساس بی‌عدالتی، واقعی و گاهی تخیلی استو دن احساس می‌کرد ناعادلانه است که همسایه‌هایش درآمد بالایی دارند. او بر این مسئله تمرکز داشت که آن‌ها پول بالاتر و دارایی‌های زیباتر از داشته‌های او را در اختیار داشتند. در حقیقت، دن همسایه‌هایش را به علت این‌که به او احساس فقر می‌دادند نکوهش می‌کرد؛ ولی اگر در محله‌ای کم‌تر ثروتمند زندگی می‌کرد شاید احساس ثروتمندی می‌کرد.

 

رنجیدن از موفقیت دیگران، نتیجهٔ ناامنی‌های عمیق درونی استو وقتی حس بدی نسبت به خودتان دارید، شادی از موفقیت یک دوست دشوار است. وقتی احساس ناامنی می‌کنید، موفقیت شخص دیگر به‌ظاهر کمبودهای شما را بزرگ می‌کند. هم‌چنین وقتی به‌اشتباه فرض می‌کنید با این‌که شما لایق‌تر هستید، شانس موفقیت دیگران بالاتر است، امکان دارد اوقاتتان تلخ بشود.

 

وقتی نمی‌دانید چه می‌خواهید، رنجش از داشته‌های دیگران ساده است. کسی که هیچ‌وقت شغل‌هایی را که دائم در سفر می‌گذرد نمی‌خواسته است، شاید به دوستی که به سفرهای بین‌المللی می‌رود نگریسته و فکر کند او خیلی خوش‌شانس است. کاش شغل او برای من بود. در عین حال، امکان دارد که او تمایل داشته باشد به روش زندگی دوستی دیگر که دورکاری می‌کند و اصلا هم به سفرهای کاری نمی‌رود، نگاهی بیندازد و فکر کند ای کاش قادر بودم آن کار را انجام بدهم؛ هرچند این دو شیوهٔ زندگی در تناقض هستند. پس به‌گونه‌ای که مشاهده می‌کنید، شما قادر نیستید تمام خواسته‌های‌تان را یک‌جا در اختیار داشته باشید.

 

وقتی از این واقعیت چشم‌پوشی می‌کنید که اکثر افراد تنها با سرمایه‌گذاری بر زمان، پول و تلاش‌هایشان به اهدافشان دست می‌یابند، احتمال زیادی وجود دارد که از موفقیت‌های آن‌ها برنجید. ساده است که به یک ورزشکار حرفه‌ای نگریسته و بگویید ای کاش جای او بودم. آیا واقعاً می‌خواهید جای تو باشید؟ آرزو دارید از خواب برخیزید و روزی دوازده ساعت ورزش کنید؟ واقعاً آرزو دارید تمام درآمدتان فقط از راه قابلیت‌های ورزشی‌تان حاصل شود که با بالا رفتن سن‌تان، از میزان این درآمد هم کاسته می‌شود؟ واقعا آرزو دارید از خوردن غذاهای دلخواهتان دست بکشید تا خوش‌اندام بمانید؟ آیا حقیقتا آرزو می‌کنید با دوستان و خانواده زمانی نگذرانید تا در عوض، یکسره تمرین کنید؟

 

 

مشکل رنجش از کامیابی دیگران

 

رنجش دن از همسایگانش تقریباً بر همهٔ جنبه‌های زندگی‌اش تأثیر گذاشت؛ از جمله شغل، عادات خرج کردن و حتی رابطه‌اش با همسرش. این شرایط، بر اخلاقش هم اثر گذاشت و جلوی لذت بردن او از دورهمی‌های محلی را گرفت. در نهایت، هرقدر برای رقابت با موفقیت همسایگانش بیش‌تر می‌کوشید، از آن‌ها آزرده‌خاطرتر می‌شد.

 

 

نگرش شما نسبت به دیگران دقیق نیست

 

شما هیچ‌وقت نمی‌دانید که واقعا پشت درهای بسته چه می‌گذرد. دن نمی‌دانست همسایگانش چه مشکلاتی را در زندگی خود تجربه می‌کنند؛ ولی براساس آنچه می‌دید، از آن‌ها می‌رنجید.

 

احساس رنج می‌تواند براساس یک کلیشه سربرآورد. شاید باور داشته باشید که ثروتمندان بد و بدجنس‌اند یا فکر کنید که مالکان کسب‌وکار حریص‌اند. این نوع کلیشه‌ها منجر به رنجش شما از دیگران می‌شود؛ بدون این‌که آن‌ها را شناسایی کنید.

 

یکی از تحقیقات در سال ۲۰۱۳ با عنوان درد آن‌ها، رضایت ما؛ کلیشه‌ی رضایت و شادی ما از بدحالی دیگری، نشان داد که شرکت‌کنندگان این تخقیق، نه‌تنها از موفقیت یک فرد ثروتمند رنجیده‌اند بلکه حتی از بدشانسی او نیز شاد شده‌اند. محققان تصاویری از چهار فرد متفاوت را به شرکت‌کنندگان نشان دادند؛ یک فرد مسن، یک دانش‌آموز، یک معتاد پ یک متمول. در گام بعدی، آن‌ها فعالیت‌های ذهنی شرکت‌کنندگان را حین جفت کردن تصاویر با اتفاقات مختلف بررسی و کشف کردند که وقتی آن فرد متمول با مشکلی مواجه می‌شد، شرکت‌کنندگان بیش‌تری حس شادی را داشتند؛ مثل خیس شدن توسط یک تاکسی. در حقیقت، آن‌ها از آن ماجرا بیش‌تر از قضایای دیگر شاد می‌شدند که افراد پول خوبی دریافت می‌کردند و تمام این احساسات، بر اساس این کلیشه بود: ثروتمندان، آدم‌های بدی هستند.

 

اگر مراقب افکارتان نباشید، همین رنجش به‌راحتی قادر است کل زندگی‌تان را نابود کند. در این بین، بعضی از مشکلاتی که می‌تواند چنین پیامدهایی به دنبال داشته باشد، عبارت‌اند از:

 

✓ از تمرکز بر مسیر موفقیتتان دست برمی‌دارید. هرچه بر موفقیت دیگران بیش‌تر متمرکز شوید، زمان کم‌تری برای تمرکز روی اهداف خودتان خواهید داشت. دشمنی با موفقیت دیگران، تنها منکر به حواس‌پرتی شده و فرایند پیشرفتتان را کند می‌کند.

 

✓ هیچ‌وقت از داشته‌هایتان رضایت نخواهید داشت. اگر همیشه قصد داشته باشید با دیگران چشم‌و‌هم‌چشمی کنید هیچ‌وقت از داشته‌هایتان احساس آرامش نخواهید کرد و تمام زندگی‌تان پیوسته در کوشش برای پیشی‌گرفتن از دیگران خواهد گذشت. در ضمن، هیچ‌وقت در زندگی احساس رضایت خاطر نخواهید داشت زیرا همیشه کسی هست که ثروتمندتر و جذاب‌تر باشد و ظاهراً تمام چیزهای خوب را باهم داشته باشد.

 

✓ مهارت‌ها و استعدادهایتان را دست‌کم خواهید گرفت. هرقدر بیش‌تر به خود بگویید که ای کاش قادر بودید کاری را انجام دهید که شخص دیگری انجامش می‌دهد، زمان کم‌تری برای تمرکز بر بهبود مهارت‌های‌تان خواهید داشت. آرزوی بی‌استعدادی و شکست برای دران، منجر به توسعه و ارتقای سطح استعداد شما نمی‌شود.

 

✓ امکان دارد از ارزش‌های خود دست بکشید. رنجش سبب می‌شود افراد از زندگی مأیوس شوند. وقتی نسبت به کسی بالاتر از خودتان احساس خشم می‌کنید، رفتار کردن مطابق ارزش‌های اخلاقی خودتان سخت می‌شود. متأسفانه، رنجش باعث می‌شود افراد به شیوه‌ای غیرمعمولی رفتار کنند؛ میل تخریب تلاش‌های دیگری با رفتن زیر بدهی برای چشم‌و‌هم‌چشمی.

 

✓ امکان دارد به روابطتان لطمه وارد کنید. وقتی از کسی می‌رنجید، نمی‌توانید رابطه‌ای سالم با او داشته باشید. رنجش باعث ارتباط غیرمستقیم، طعنه و زودرنجی می‌شود که معمولاً پشت یک لبخند ساختگی پنهان شده است. نمی‌توانید با کسب که از او کینه به دل گرفته‌اید، رابطه‌ای صادقانه و صمیمانه داشته باشید.

 

✓ امکان دارد احساس شکست مطلق کنید. در آغاز، شاید درصدد چشم‌وهم‌چشمی با دیگران باشید؛ اما اگر نتوانید به فرد مقابل برسید، امکان دارد درمورد موفقیت‌هایتان گزاف بگویید یا حتی دروغ ببافید. تلاش برای شکست‌دادن یا سبقت از دوران اغلب از احساس ناکامی نیست بلکه گاهی افراد رنجیده و شکست‌خورده، می‌خواهند ارزش خود را به خودشان ثابت کنند.

 

 

 

حسادت خودتان را مهار کنید

 

دن، قبل از آن‌که بتواند از دیگران به خاطر موفقیت‌هایشان برنجد، باید کمی مکث می‌کرد و به سنجش زندگی خود می‌پرداخت. وقتی تصمیم گرفت تعریف منحصربه‌فرد خود را از موفقیت داشته باشد که شامل وقت‌گذراندن با خانواده و تربیت فرزندانش براساس ارزش‌هایش بود، قادر شد که به خودش یادآوری کند که ثروت و دارایی‌های همسایگانش چیزی از ارزش‌های او نمی‌کاهد.

 

دن، علاوه بر درمان عقده‌های کودکی، باید تفکرش را هم دچار چالش می‌کرد. او خودش را متقاعد کرده بود که اگر مثل بچه‌های دیگر محله بهترین پوشاک و آخرین ابزارهای فناوری را در اختیار فرزندانش قرار ندهد، آن‌ها را به سخره می‌گیرند؛ ولی وقتی فهمید که تقریباً تمام کودکان گاهی مورد تمسخر قرار می‌گیرند و برخورداری از دارایی‌های مادی جلوی این شرایط را نمی‌گیرد، فهمید که فرزندانش به همهٔ این وسایل نیاز ندارند و او هم نباید خودش را برای خرید آن‌ها به‌زحمت بیندازد زیرا امکان دارد به‌طور غیرعمدی منجر شود آن‌ها افرادی مادی‌گرا شوند، درصورتی‌که به‌هیچ‌عنوان دوست نداشت این ویژگی را دارا باشند. به همین علت، به‌مرور بر وقت‌گذراندن با خانواده‌اش متمرکز شد.

 

 

شرایطتان را دچار تغییر کنید

 

چند ماه بعد به مردی مشاوره می‌دادم که مشکلات زیادی داشت. او دائم بر سر فرزندانش داد می‌زد و همسرش را مورد نفرین قرار می‌داد، روزی چندین بار مواردمخدر مصرف می‌کرد و آن‌قدر مست می‌کرد که هفته‌ای چند بار از هوش می‌رفت. حدود شش ماه کار نداشت و کلی بدهی داشت. مدام هم از این شاکی بود که زندگی چقدر ناعادلانه است و با هرکسی که می‌خواست به او کمک کند، درگیر می‌شد. یک روز، وارد دفترم شد و گفت: ایمی، احساس خوبی نسبت به خودم ندارم.

 

به او گفتم: خوب است

 

حیرت‌زده نگاهم کرد و گفت: چرا این‌گونه حرف می‌زنی؟ تو باید به افزایش عزت‌نفس من کمک کنی.

 

به او توضیح دادم که با توجه به رفتار کنونی‌اش، این‌که احساس خوبی نسبت به خودش نداشته باشد بسیار طبیعی است. تنها کاری که می‌خواستم انجام دهم این بود که کمکش کنم در این اوضاع، احساس خوبی نسبت به خودش پیدا کند. البته چنین چیزی را این اندازه واضح به کسی نخواهم گفت؛ اما مدتی بود که او می‌شناختند و ارتباط کافی با او به وجود آورده بودم و می‌دانستم که می‌تواند تغییر کند.

 

در طول چند ماه بعد، با مشاهدهٔ تغییرات چشم‌گیر در او، بسیار لذت بردم. در پایان مشاوره، او حس بهتری به خودش داشت؛ ولی نه به خاطر اینکه بارها از خودش تعریف دروغین کرده بود. او به‌مرور درآمد کسب کرد، مواد مخدر و الکل را ترک و به‌دشواری کوشید با مردم صمیمی باشد؛ سپس زندگی زناشویی‌اش بهتر شد و رابطه‌اش با دخترانش نیز خوب شد. وقتی او براساس ارزش‌هایش رفتار کرد، شرایطش بسیار بهبود یافت چراکه احساس بد او نشان می‌داد که نیازمند تغییر است.

 

اگر احساس خوبی نسبت به خودتان ندارید، باید دلیلش را بررسی کنید. شاید رفتارتان به‌شکلی نیست که عزت نفس سالمی در شخصیتتان ایجاد کند. در این صورت، ببینید چه کاری را می‌توانید به‌شکلی متفاوت انجام دهید تا رفتارتان مطابق باارزش‌ها و اهدافتان شود.

 

 

دیدگاهتان را دچار تغییر کنید

 

اگر مطابق ارزش‌ها و اهدافتان عمل می‌کنید ولی هنوز از کامیابی دیگران می‌رنجید، قطعا وجود افکار غیرمنطقی همیشه در شخصیت و مواجههٔ شما با دیگران، مشکل ایجاد می‌کند. اگر مدام چنین افکاری دارید: من احمقم، یا من به خوبی دیگران نیستم، احتمالا وقتی موفقیت دیگران را می‌بینید، احساس رنجش می‌کنید و امکان دارد دوباره با سیلی از افکار غیرمنطقی درمورد خود و دیگران روبه‌رو شوید.

 

نتایج تحقیقی در سال ۲۰۱۳ با عنوان حسادت در فیس‌بوک؛ خطری پنهان برای کاهش سطح رضایت از زندگی کاربران، توضیح می‌دهد که چرا بعضی از افراد در حین گردش در فیس‌بوک، به احساسات منفی دچار می‌شوند. محققان کشف کردند وقتی دوستان‌شان تصویر سفرهای‌شان را به اشتراک می‌گذاشتند، آن‌ها  بیش‌ترین خشم و رنجش را تجربه می‌کردند. هم‌چنین وقتی دوستان‌شان در روز تولدشان تعداد زیادی تولد مبارک دریافت می‌کردند، بیش‌تر آزرده می‌شدند. نتیجهٔ هولناک این بررسی، نشان داد افرادی که حین جست‌وجو در فیس‌بوک به احساسات منفی بسیاری دچار می‌شوند، افت زیادی را در زندگی‌شان تجربه می‌کنند. آیا حقیقتا اگر بزرگسال دیگری در زادروزش، تعداد بالایی پیام تبریک در فیس‌بوک دریافت کند ما باید از زندگی خودمان ناراضی شویم؟ یا چون دوست‌مان به تعطیلات رفته باید برنجیم؟

 

اگر مدام از دیگران می‌رنجید، از این راه‌ها برای تغییر افکارتان بهره ببرید:

 

✓ از مقایسهٔ خود با دیگران، دوری کنید. مقایسهٔ خودتان با دیگران مثل مقایسهٔ سیب و پرتقال است. شما قابلیت‌ها، مهارت‌ها و تجربیات منحصر به خودتان را دارید. بنابراین مقایسه‌شدن با دیگران، شیوه‌ای دقیق برای ارزیابی عزت‌نفستان نیست. در عوض، خود را با کسی که قبلاً بوده‌اید مقایسه کنید تا ببینید که چه اندازه در حال پیشرفت و رشد هستید.

 

✓ از کلیشه‌های ذهنی‌تان باخبر شوید. به‌جای اینکه افراد را همیشه براساس کلیشه‌های ذهنی‌تان مورد قضاوت قرار دهید، به شناختن آن‌ها بپردازید. هیچ‌وقت نیندیشید کسی که با رسیدن به ثروت، شهرت و یا هر چیز دیگری حسادت شما را به وجود می‌آورد به نوعی شرور است.

 

✓ یکسره بر نقطه‌ضعف‌هایتان متمرکز نشوید. اگر بر تمام چیزهایی که ندارید یا قادر نیستید انجام دهید متمرکز شوید، امکان دارد از افرادی که آن چیزها را دارند به‌شدت برنجید. در عوض، باید بر نقاط قوت، قابلیت‌ها‌ و مهارت‌های‌تان تمرکز کنید.

 

✓ از بزرگ‌نمایی نقاط قوت دیگران دست بکشید. اغراق درمورد تمرکز عالی دیگران و تمرکز بر داشته‌های آن‌ها، معمولاً رنجیده‌خاطری بزرگی به دنبال دارد. بنابراین یادتان باشد که هرکسی نقطه‌ضعف، ناامنی و مشکلاتی در زندگی دارد حتی افراد موفق.

 

✓ به موفقیت‌های دیگران توهین نکنید. کم‌اهمیت نمایاندن موفقیت دیگران فقط موجب آزردگی بیش‌تر می‌شود. در نتیجه، پیشنهاد می‌شود از بیان چنین جملاتی دوری کنید: ترفیع او واقعا مسئلهٔ بزرگی نبود. تنها چون دوست رئیس است ترفیق گرفت.

 

✓ برای زندگی‌تان ملاک‌های قطعی تعیین نکنید. متأسفانه، گاهی افراد برای پیشی‌گرفتن از دوستان‌شان تقلب می‌کنند. بعضی از افراد هم امکان دارد از نظر شما به‌طور شانسی موفق شوند؛ ولی هرچه زمان بیش‌تری صرف این کنید که کسی لایق موفقیت هست یا نه رمان کم‌تری برای انجام کارهای سازنده خواهید داشت.

 

 

روی همکاری متمرکز باشید؛ نه رقابت

 

من در شغل خود، زوج‌های زیادی را دیده‌ام که دائم حساب‌وکتاب می‌کنند و می‌خواهند اوضاع زندگی‌شان عادلانه باشد. هم‌چنین رئیس‌هایی را هم دیده‌ام که از موفقیت کارمندان خویش می‌رنجند؛ حتی زمانی که به سود شرکت‌شان است.

 

تا زمانی که افراد زندگی‌تان را به چشم یک رقیب می‌بینید، همیشه روی برنده‌شدن متمرکز خواهید بود. وقتی به‌جای سعی برای موفقیت‌های گروهی تنها به این می‌اندیشید که چگونه باعث شکست آن‌ها بشوید، نمی‌توانید رابطه‌ای سالم داشته باشید. اینک به بررسی‌ افرادی بپردازید که به آن‌ها به چشم رقیب نگاه می‌کنید. شاید بخواهید جذاب‌تر از بهترین دوست‌تان باشید یا بیش‌تر از بردارتان دارای پول باشید. اگر این افراد را به چشم رقیب نگاه کنید این کار نشان می‌دهد که رابطهٔ شما یک رابطهٔ سالم نیست. چه می‌شود اگر به آن‌ها به‌عنوان عضوی از گروه خود ببینید؟ چه می‌شود اگر آن‌ها را دوست خود بدانید؟ ورود افراد متبحر و مستعد به زندگی‌تان، در حقیقت به سود خودتان است. اگر برادر ثروتمندی دارید، به‌جای چشم‌وهم‌چشمی و سعی برای خرید وسایل گران‌قیمتی که او دارد، چرا از موفقیت‌های مالی‌اش درس نمی‌گیرید؟ اگر همسایه‌ای دارید که بسیار سالم و سرحال است چرا از دستورهای غذایی‌اش استفاده نمی‌کنید؟ رفتار فروتنانه می‌تواند روی حسی که نسبت به خود و دیگران دارید، تأثیر بگذارد و شگفتی‌ساز باشد.

 

همان‌گونه که در فصل گذشته آموختیم، میلتون هرشی به دلیل درس گرفتن از اشتباهات خود به موفقیت رسید. با وجود این، توانایی او در قبول کردن موفقیت دیگران هم در این مسیر کمک‌کننده‌اش بود. حتی وقتی یکی از کارمندانش -اچ بی ریس- شرکت آب‌نبات‌سازی دیگری در همان شهر تأسیس کرد، باز هم هرشی آزرده نشد. ریس همچنان که در کارخانهٔ شکلات‌سازی هرشی سرگرم کار بود از دانش او نیز استفاده کرد و بعد از چند سال، فنجان کرهٔ بادام‌زمینی با روکش شکلات ساخت و از کارخانهٔ شکلات‌سازی هرشی به‌عنوان تأمین‌کنندهٔ شکلات شیری استفاده کرد.

 

هرچند که هرشی می‌توانست ریس را رقیب خود ببیند که مشتریان شکلاتش را می‌دزدد، از فعالیت‌های تجاری ریس حمایت کرد. هرچند هردو در همان شهر آب‌نبات می‌فروختند در نهایت در کنار هم شرایط خوبی کسب کردند. کمی پس از مرگ هردو، شرکت شکلات‌سازی هر شب و شرکت آب‌نبات ریس ادغام شدند؛ تا جایی که فنجان‌های کرهٔ بادام‌زمینی ریس، امروزه یکی از پرطرفدارترین محصولات آن‌ها به شمار می‌آید. واضح است که این داستان می‌توانست کاملا متفاوت باشد. اگر آن‌ها باهم همکاری نمی‌کردند، شاید کسب‌وکار هردوشان نابود می‌شد؛ اما این دو نفر دوست هم ماندند و به همکاری خود ادامه دادند.

 

وقتی قادر هستید که از موفقیت دیگران شاد باشید، افراد موفق را به‌جای دفع کردن جذب می‌کنید. استفاده از افراد پرتلاش و هدفمند، کاری مثبت استو به این ترتیب، می‌توانید به انگیزه، الهام و اطلاعاتی برسید که در طول سفرتان به شما کمک می‌کند.

 

 

 

تعریف منحصربه‌فردتان از موفقیت را بیان کنید

 

هرچند بسیاری از افراد، موفقیت را با ثروتمند بودن یکسان می‌دانند، اما مشخصاً همه نمی‌خواهند ثروتمند شوند. شاید تعریف شما از موفقیت این باشد که از نظر اجتماعی به جایگاه بالا برسید. شاید زمانی بهترین احساس را نسبت به خودتان داشته باشید که ساعات کم‌تری مشغول به کار هستید و وقتتان را صرف کسانی کنید که به کمکتان نیاز دارند. اگر این تعریف شما از موفقیت است، نیازی نیست از کسی که قصد دارد ثروتمند شود برنکبد زیرا این با تعریف او از موفقیت همسان است.

 

وقتی افراد می‌گویند: من هرچه را می‌خواستم اکنون دارم اما هنوز شاد نیستم. معمولاً دلیل این است که حقیقتا هر چیزی را که همیشه می‌خواستند، ندارند. آن‌ها به‌جای اینکه براساس ارزش‌های خودشان زندگی کنند، منطبق با تعریف کسی دیگر از موفقیت زندگی می‌کنند. اکنون مثال دن به یاد بیاورید. او کار می‌کرد تا با دارایی‌های مادی همسایگانش در رقابت باشد اما باز هم شاد نبود. در عوض وقتی همسرش مادر خانه‌دار شد، به آرامش بیش‌تری دست یافت زیرا این ملاک برای آن‌ها مهم‌تر از درآمد بالا بود. با وجود این، دن ارزش‌های خود را از یاد برد و به چشم‌وهم‌چشمی با همسایگانش گرایش پیدا کرد.

 

برای این‌که تعریف خودتان از موفقیت را بیان کنید، گاهی بهتر است به اهداف و رؤیاهای بزرگ زندگی‌تان بنگرید؛ نه‌تنها خواسته‌های فعلی‌تان. متصور شوید که روزهای آخر زندگی‌تان را می‌گذرانید و به سال‌های گذشته نگاه می‌کنید. آیا پاسخ به پرسش‌های زیر بیش‌ترین احساس آرامش را به شما تزریق می‌کند؟

 

✓ بزرگ‌ترین موفقیت‌هایم در زندگی چیست؟ آیا کسب پول و درآمد هم بخشی از آن‌هاست؟ کمک‌هایی که به دیگران کردید؟ خانواده‌ای که ایجاد کردید؟ کسب‌وکاری که راه انداختید؟ تفاوت‌هایی که در جهان ایجاد کردید؟

 

✓ از کجا بدانم به این چیزها رسیده‌ام؟ چه شواهدی دارید که نشان می‌دهد به اهدافتان دست‌یافته‌اید؟ آیا دیگران به شما گفتند که سپاسگزار کمک‌هایتان هستند؟ آیا حساب بانکی‌ای دارید که ثابت کند مقدار بالایی پول درآورده‌اید؟

 

✓ بهترین راه برای صرف پول، وقت و استعدادهایم چه بود؟ کدام خاطرات‌تان برای‌تان اهمیت بالاتری خواهد داشت؟ چه نوع فعالیت‌هایی بیشتری حس افتخار و موفقیت را به شما می‌دهد؟

 

تعریف خودتان از موفقیت را بنویسید. وقتی وسوسه می‌شوید به کسانی حسادت کنید که به‌دشواری برای رسیدن به تعاریفشان از موفقیت کار می‌کنند، بهتر است اول تعریفتان از موفقیت را به یاد آورید. مسیر موفقیت هرکسی متفاوت و مهم است که به خود یادآور شوید سفر موفقیتتان منحصربه‌فرد است.

 

 

پذیرش دستاوردهای دیگران را تمرین کنید

 

اگر تعریف خود را از موفقیت بیان و به ناامنی‌های روحی‌تان رسیدگی کنید، قادر می‌شوید بدون هرگونه احساس رنجش، موفقیت دیگران را جشن بگیرید. وقتی بپذیرید که با کسی به‌طور مستقیم در رقابت نیستید، دیگر به علت موفقیت‌های دیگران نگران نخواهید بود. در عوض، وقتی کسی به مرحلهٔ جدیدی از زندگی می‌رسد، پول بیش‌تری کسب می‌کند یا کاری را به انجام می‌رساند که شما تاکنون انجام نداده‌اید، صادقانه خوشحال خواهید بود.

 

پیتر بوکمن، نمونه‌ای درخشان از کسی است که به‌جای رنجش و حسادت ورزیدن به دیگران موفقیت‌های آنان را جشن می‌گیرد. او که خودش را یک کارآفرین سریالی می‌نامد، تاکنون شرکت‌های نوپای موفق زیادی تأسیس کرده‌است. علاوه بر این، او پایه‌گذار شرکتی بود که سرانجام فیوژن‌یو شد. این شرکت در حوزهٔ طراحی و ساخت دستگاه‌های رایانه‌ای سخت‌افزاری و نرم‌افزاری تخصص دارد و حتی فیس‌بوک و اپل نیز جزو مشتریانش محسوب می‌شود. پیتر بعد از گذشت سه سال و نیم کمک برای راه‌اندازی این کسب‌وکار، به سرمایه‌گذاران و هیئت‌مدیرهٔ شرکت‌هایش که گفت نگرش متفاوتی برای آینده دارد؛ سپس از فعالیت در آن شرکت کناره کشید.

 

مدتی بعد، فیوژن‌یو به کسب‌وکاری میلیارد دلاری تبدیل شد و پس از رفتن پیتر ۲۵۰ میلیون دلار درآمدزایی کرد. پیتر به‌جای آن‌که از کامیابی شرکت پیشینش برنجد برای آن‌ها شاد استو البته افراد زیادی می‌خواستند خشم و حسادت او را نسبت به این شرایط زنده کنند چراکه شرکتی که تأسیس کرد، اکنون بدون حضور او این اندازه موفق است. زمانی که از او پرسیدم چرا هیچ حسد و کینه‌ای از این شرایط در دلش ندارد با گشاده‌رویی جواب داد: خب موفقیت آن‌ها که چیزی از من نمی‌کاهد. خوشحالم که در آن هنگام نقشم را به‌خوبی ایفا کردن و در پی این هستم تا به کمک دیگران بشتابم که به رؤیاهایشان برسند؛ فارغ از اینکه نتیجه برای من سودی داشته باشد یا نه. پیتر یک دقیقه از زندگی‌اش را هم با خردورزی، کینه و رنجش از موفقیت دیگران هدر نمی‌دهد. در عوض، هروقت کسی به رؤیاهایش می‌رسد این موفقیت را در کنار او جشن می‌گیرد.

 

 

چگونه پذیرش موفقیت دیگران از ما آدم قوی‌تری می‌سازد

 

هرب بروکس بازیکن هاکی موفقی در دبیرستان بود و در سال ۱۹۶۰ عضو تیم المپیک هاکی آمریکا شد. اگرچه، یک هفته قبل از شروع بازی‌ها، آخرین کسی بود که از تیم کنار گذاشته شد. در نهایت، هم‌تیمی‌های پیشینش بدون او به مسابقات المپیک رفتند و اولین مدال طلای هاکی مردان را در تاریخ آمریکا کسب کردند؛ ولی بروکس به‌جای اینکه از کنار گذاشته‌شدن از تیم برنده عصبانی شود، پیش مربی رفت و گفت: خب حتما تو بهترین تصمیم را گرفته‌ای، تو برنده شدی.

 

هرچند افراد زیادی تصمیم گرفتند که دیگر هاکی بازی نکنند، بروکس قصد نداشت که تسلیم شود. به همین خاطر، همچنان به بازی در المپیک سال ۱۹۶۴ و ۱۹۶۸ ادامه داد. تیم او هیچ‌وقت به همان سطح از موفقیت سال‌هایی که بروکس از تیم کنار گذاشته شده بود، نرسید؛ ولی فعالیت‌های ورزشی لروکس هم در آن نقطه به پایان نرسید. وقتی او به‌عنوان یک بازیکن بازنشسته شد در مقام مربی به کار خود ادامه داد.

 

بعد از چند سال مربی‌گری در سطح دانشگاهی، بروکس به‌عنوان مربی تیم المپیک انتخاب شد. هنگام انتخاب اعضای تیم، در پی بازیکنانی بود که بتوانند به‌خوبی باهم کار کنند زیرا نمی‌خواست که تنها یک بازیکن در نقطه‌ی توجه قرار بگیرد. تیم بروکس به المپیک ۱۹۸۰ راه یافت و با این‌که تیم ملی اتحاد جماهیر شوروی شش مدال از هفت مدال طلای المپیک را برده بود، آمریکا با مربی‌گری بروکس اتحاد جماهیر شوروی را با نتیجهٔ چهار به سه شکست داد. هیچ‌کس در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید که آمریکا در برابر قدرتی مثل شوروی دوام بیاورد. شکست غافلگیرکنندهٔ آن‌ها به معجزهٔ روی یخ معروف شد.

 

در مرحلهٔ بعد، آن‌ها فنلاند را هم شکست دادند و مدال طلا کسب کردند.

 

به‌محض این‌که تیم برنده شد، هرب از زمین بازی بیرون رفت و از مقابل دوربین‌‌ها مخفی شد. او عادت داشت بعد از بازی به‌جای اینکه بماند تا پیروزی‌های تیم را جشن بگیرد محوطه را ترک کن . بعدها به گزارشگران گفت زمین را ترک کرده تا جا را برای بازیکنانی باز بگذارد که لایق آن خوشحالی بعد از پیروزی بودند. او قصد نداشت موفقیت آن‌ها را بدزدد.

 

هرب بروکس نه‌تنها از افراد موفق آزرده نشد بلکه در تلاش‌هایشان از آن‌ها حمایت کرد. او نمی‌خواست کسی را وادار کند موفقیت‌هایش را با او در میان بگذارد؛ ولی فروتنانه می‌خواست همهٔ افتخارها را به دیگران بدهد.

 

در این بین، یکی از جملاتی که او به بازیکنانش گفت بسیار مشهور است: به‌جای خواندن کتاب موفقیت دیگران، کتاب خودتان را بنویسید.

 

وقتی دیگر از موفقیت دیگران نمی‌رنجید، آزادی چپ در مسیر اهداف خودتان کار کنید، مشتاقید مطابق باارزش‌های خودتان زندگی کنید و افرادی که براساس ارزش‌های خودشان زندگی می‌کنند به شما احساس توهین یا تقلب را نخواهند داد.

 

دن به‌محض اینکه روی تعریف خودش از موفقیت متمرکز شد، به احساس آرامش و رهایی دست یافت و به‌جای رقابت با همسایگانش یا خودش رقابت کرد چراکه می‌خواست خودش را به چالش بکشدتا هرروز اندکی بهتر شود. درست مثل دن، هرکس که قصد دارد در زندگی موفق شود باید شیوهٔ زندگی صادقانه‌ای را انتخاب کند.

 

 

گره‌گشایی و تله‌های متداول

 

وقتی واقعاً عملکرد خوبی در زندگی دارید، نرنجیدن از دیگران راحت است؛ ولی وقتی در مراحل مختلف زندگی با مشکل مواجه می‌شوید، در این حالت نرنجیدن از دیگران خیلی دشوار می‌شود. وقتی اطرافیانتان به اهدافشان رسیده‌اند ولی شما همچنان در جدال برای رسیدن به اهدافتان هستید چیرگی بر احساسات منفی به پرتلاشی زیادی نیازمند است.

 

آنچه که کمک می‌کند:

 

بیان تعریف خودتان از موفقیت.

 

جایگزینی افکار عاقلانه با افکار منفی‌ای که موجب رنجش دیگران می‌شود.

 

جشن گرفتن موفقیت‌های دیگران.

 

تمرکز بر نقاط قوتتان.

 

همکاری به‌جای احساس رقابت‌جویی.

 

 

آنچه که کمک نمی‌کند:

 

تقلید و الگوبرداری از رؤیاهای دیگران.

 

تصور این‌که زندگی دیگران چقدر بهتر است.

 

مقایسهٔ پیوستهٔ خودتان با اطرافیان.

 

کم‌اهمیت جلوه دادن موفقیت دیگران.

 

با همه به‌گونه‌ای رفتار کنید که انگار رقیب شما هستند.

 

 


 

 Thirteen things that strong minded people don't do

NO.9

Written by : Amy morin

 

 

 

 

۵
از ۵
۸ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها