13 کاری که افراد با ذهن قوی انجام نمی‌دهند __ سه

 

 

 


13 کاری که افراد با ذهن قوی انجام نمی‌دهند

کار سوم

نویسنده : ایمی مورین 


 

جیمز گوردون

افراد دارای ذهن قوی، از تغییر شرم ندارند.

موضوع این نیست که بگوییم برخی دارای اراده هستند و برخی از داشتن آن محروم‌اند، بلکه موضوع این است که بعضی آمادهٔ تغییرند و بعضی دیگر نیستند.    

 

ریچارد به مطب من آمد زیرا پیشرفتی در مهار شرایط جسمانی‌اش نداشت. او در چهل سالگی سی و چهار کیلو افزایش وزن داشت و اخیراً به دیابت هم مبتلا شده بود.

 

مدتی پس از تشخیص دیابت، با یک متخصص تغذیه آشنا شد تا اطلاعاتی در مورد تغییرات رژیم غذایی که برای کاهش وزن و مهار قند خون نیاز است به دست آورد. در ابتدا سعی کرد تمام غذاهای ناسالمی که در طول روز می‌خورد از برنامهٔ غذایی‌اش حذف کند. به همین ترتیب، تمام بستنی‌ها، کلوچه‌ها و نوشابه‌های شیرینی که در خانه داشت را دور انداخت. اما با گذشت دو روز فهمید شیرینی‌های بیش‌تری می‌خورد و به عادت قدیمی‌اش بازگشته است.

 

او هم‌چنین می‌دانست اگر می‌خواهد سالم‌تر باشد باید سطح فعالیتش را افزایش دهد. از همهٔ این‌ها گذشته او با ورزش بیگانه نبود. در دوران دبیرستان یک ستاره در فوتبال و بسکتبال بود. ولی این روزها بیش‌تر اوقاتش را پشت رایانه می‌نشست. ساعاتی طولانی مشغول کار بود و برای ورزش کردن زمان نداشت. او در باشگاه ثبت‌نام کرد اما تنها دو بار به باشگاه رفت! اغلب خسته از سرکار برمی‌گشت و احساس می‌کرد که زمان کافی برای همسر و فرزندانش صرف نکرده است.

 

ریچارد به من گفت که واقعاً دلش می‌خواهد سالم‌تر بشود ولی احساس ناامیدی می‌کرد. برخلاف درک خطرات افزایش وزن و عدم مهار دیابت باز هم نمی‌توانست خود را برای تغییر عادات ناسالمش، ترغیب کند.

 

ریچارد به من گفت که واقعاً دلش می‌خواهد سالم‌تر شود ولی حس ناامیدی می‌کرد. برخلاف درک خطرات، افزایش وزن و عدم مهار دیابت باز هم نمی‌توانست خود را برای تغییر عادات ناسالمش ترغیب کند.

 

سعی می‌کرد که خیلی سریع تغییر کند اما نتیجه‌اش شکست بود. در نهایت، پیشنهادی که به او دادم این بود که یک چیز را برای تغییر انتخاب کند. در هفتهٔ نخست، کلوچه‌ای را که پشت میز کارش می‌خورد دیگر نخورد. بنابراین او باید یک جایگزین برای این عادت پیدا می‌کرد‌. پس تصمیمش این بود که به‌جای آن کلوچه، هویج بخورد.

 

هم‌چنین این پیشنهاد را به او دادم که به گروه حمایت از افراد مبتلا به دیابت بپیوندد و او نیز قبول کرد. در طول هفته‌های آتی، پیشنهاد و راهکارهایی دادم تا خانواده‌اش هم مشارکت کنند. پس همسرش چند جلسه آمد و متوجه راه‌هایی شد که می‌توانست برای بهبود سلامت ریچارد، کمک‌کننده باشد. او موافقت کرد تا هنگام خرید از فروشگاه دیگر خوراکی‌های ناسالم بر ندارد و با ریچارد، مشارکت کرد تا وعده‌های غذایی سالم‌تری بخورد.

 

ما هم‌چنین در مورد یک برنامهٔ ورزشی قابل اجرا گفت‌وگو کردیم. ریچارد، گفت که همیشه خانه را به‌قصد رفتن به باشگاه ترک می‌کردن اما همیشه صرف نظر می‌کرد و به خانه باز می‌گشت. تصمیم بر این شد که تمارینش را با هفته‌ای سه‌ روز به باشگاه رفتن، آغاز کند.

 

او هم‌چنین، فهرستی از تمام دلایلی که چرا رفتن به باشگاه خوب است آماده کرد و در خودرویش نگه داشت پس روزهایی که بی‌حوصله بود یا خیال می‌کرد به‌جای رفتن به باشگاه باید به خانه برگردد، مجدد همان فهرست را جهت یادآوری مطالعه می‌کرد تا بفهمد که چرا رفتن به باشگاه، بهترین انتخاب است.

 

ریچارد در دو ماه، شروع به کاهش وزن کرد. ولی هنوز دیابت سر جایش بود و هنوز عصرها وقتی‌که تلویزیون تماشا می‌کرد، هله‌هوله می‌خورد. او را ترغیب مردم تا راه‌هایی پیدا کند که دسترسی‌اش به تنقلات شیرین را برای او دشوارتر کند. بنابراین تصمیم گرفت که تنقلات شیرین را در زیرزمین خانه نگه دارد. پس وقتی‌که عصرها وارد آشپزخانه می‌شد، دیگر احتمال بیش‌تری داشت که یک میان وعدهٔ سالم بخورد. اگر هم هنوز کلوچه می‌خواست باید به این می‌اندیشید که آیا تمایل دارد برای برداشتن آن‌ها به زیرزمین برود؟ و در بیش‌تر مواقع انگیزه‌اش برای اینکه میان وعدهٔ سالم‌تری بخورد، بیش‌تر بود. به‌محض اینکه پیشرفتش آغاز شد فهمید که ایجاد تغییرات خیلی راحت است. در نهایت، توانست تمایل بیش‌تری برای کاهش وزن و مهار قند خونش داشته باشد.

 

 

تغییر کردن یا عدم تغییر

 

هرچند بیان اینکه قصد تغییر دارید، آسان است اما تغییر موفقیت‌آمیز سخت است. افکار و احساسات ما معمولاً مانع از ایجاد تغییر احساسی می‌شوند حتی اگر این کار، زندگی ما را بهبود بخشد.

اکثر افراد از تغییراتی می‌گریزند که می‌تواند زندگی‌شان را به‌شدت بهبود ببخشند. اکنون توجه کنید که کدام‌یک از موارد زیر در خصوص شما صدق می‌کند:

 

✓ تمایل دارید برای توجیه عادت بدتان خودتان را متقاعد کنید که کاری که انجام می‌دهید آنقدرها هم بد نیست.

 

✓ بابت ایجاد تغییر در شیوهٔ زندگی‌تان، اضطراب شدیدی را تجربه می‌کنید.

 

✓ حتی زمانی که در شرایط سختی هستید، نگرانید که تشکیل این تغییر ممکن است شرایط را بدتر کند.

 

✓ هرزمان می‌کوشید که تغییری ایجاد کنید، می‌هراسید که آن را ادامه دهید.

 

✓ وقتی رئیس، خانواده یا دوستانتان تغییراتی به وجود می‌آورند که بر شما اثر می‌گذارد، سازگاری با آن برایتان دشوار است.

 

✓ در مورد تغییر، زیاد می‌اندیشید اما انجام هر کار متفاوتی را به بعد موکول می‌کنید.

 

✓ شما نگران این هستید که هر تغییری که ایجاد می‌کنید، ماندگار نشود.

 

✓ از اندیشیدن به اینکه از محدودهٔ امن زندگی‌تان خارج شوید، ترسناک به نظر می‌رسد.

 

✓ تمایل و انگیزه‌ای برای ایجاد یک تغییر مثبت ندارید زیرا این عمل برایتان به‌شدت دشوار است.

 

✓ برای اینکه نمی‌توانید تغییر کنید، بهانه‌هایی مثل دوست دارم بیش‌تر ورزش کنم اما همسرم با من همراه نمی‌شود، می‌آورید.

 

✓ آخرین باری که برای بهتربودن تلاش کردید را به خاطر ندارید.

 

✓ برای انجام کار جدید، مردد هستید زیرا هر کار جدید به نظرتان تعهدی بزرگ می‌آید.

 

آیا مثال‌های بالا برایتان آشنا نیست؟ هرچند شرایط سریع می‌تواند تغییر کند اما انسان‌ها با قدم‌های آرام‌تری تغییر می‌کنند. انتخاب عمل به چیزی متفاوت نیاز به هماهنگی بین فکر و رفتارتان دارد که احتمالاً این امر، احساسات ناخوشایندی در شما ایجاد می‌کند اما این به معنای پرهیز از تغییر نیست.

 

 

 

چرا از تغییر، می‌پرهیزیم؟

 

ریچارد در آغاز، سعی می‌کرد که خیلی سریع تغییر کند اما با همان سرعت هم شکست خورد. همیشه به این می‌اندیشید که تغییر خیلی دشوار است. به همین سبب، به خودش اجازهٔ تسلیم‌شدن می‌داد. با این حال، وقتی‌که نتایج مثبت را مشاهده می‌کرد، افکارش مثبت‌تر شد و حفظ انگیزه دیگر کار راحتی شده بود. اکثر مردم از تغییر، هراس دارند زیرا خیال می‌کنند که عمل به یک چیز متفاوت، کار راحتی نیست.

 

 

انواع تغییر

 

اکنون به انواع مختلفی از تغییر اشاره می‌کنیم که امکان دارد بعضی از آن‌ها برای شما ساده‌تر باشد:

 

✓ تغییر کردن همه‌چیز یا هیچ‌چیز: برخی تغییرات، تدریجی و آرام اتفاق می‌افتند. درحالی‌که بعضی دیگر ناگهانی رخ می‌دهند. به‌عنوان مثال، تصمیم برای داشتن فرزند، عملی نیست که بتواند در چند مرحله انجام شود بلکه وقتی فرزندی بیاورید دیگر زندگی شما یک تغییر برگشت‌ناپذیر می‌کند.

 

✓ تغییر عادت: می‌توانید کنار گذاشتن عادات بد مثل دیر خوابیدن را برگزینید یا عادات خوبی همچون پنج دقیقه ورزش کردن در طول هفته را درون خود، بپرورانید. اکثر تغییر عادات به شما این امکان را می‌دهند که برای مدت کوتاهی چیز جدیدی را تجربه کنید. با این وجود، می‌توانید به عادات قدیمی خود بازگردید.

 

✓ سعی برای یک تغییر جدید: تغییر، اتفاقی مثل تجربه کردن یک یا چند چیز جدید یا ترکیب کردن همهٔ آن کارها باهم است؛ مثل عملی داوطلبانه در بیمارستان، زود بیدار شدن و یا شرکت کردن در کلاس ویولن یا انجام هر سهٔ این‌ها.

 

✓تغییر رفتاری: گاهی برخی تغییرات رفتاری به یک عادت، تبدیل می‌شوند. به‌عنوان مثال شاید دلتان بخواهد که ورزش‌های دوران کودکی را مجدد انجام دهید یا با مردم رفتار صمیمانه‌تری داشته باشید.

 

✓ تغییر احساسی: تمام تغییرات، ملموس نیستند. گاهی برخی تغییرات، احساسی است. به‌عنوان مثال برای اینکه بخواهید احساس زودرنجی کم‌تری داشته باشید باید افکار و رفتارهایی را که سبب زودرنجی شما می‌شود، بررسی کنید.

 

✓ تغییر شناختی: شاید با بعضی شیوه‌ها بخواهید طرز فکرتان را هم دچار تغییر کنید، شاید بخواهید دیگر کم‌تر به گذشته بیندیشید یا افکار نگران‌کننده را کم کنید.

 

آمادگی برای تغییر: تصمیماتی که در سال جدید می‌گیریم، اغلب با شکست روبه‌رو می‌شوند، حقیقتاً چرا؟ جواب، واضح است. زیرا ما تلاش می‌کنیم که بر اساس یک تاریخ، تغییرات را انجام دهیم نه به دلیل اینکه خودمان آمادگی داریم. بنابراین اگر آمادهٔ ایجاد این تغییرات نیستید، احتمالا برای حفظشان نیز موفق نخواهید بود. حتی ایجاد یک تغییر کوچک مثل تصمیم برای کشیدن هرروزهٔ نخ دندان یا ترک خوردن میان وعده پیش از خواب، نیاز به تعهد مشخصی دارد.

 

 

 

پنج مرحله از تغییر

 

1- پیش‌بینی: هنگامی که افراد از قبل به انجام یک عمل یا ایجاد عادتی می‌اندیشند یعنی هنوز نیاز به تغییر ندارند ریچارد، سال‌ها به ایجاد تغییر برای رسیدن به سلامتی جسمانی‌اش می‌اندیشید؛ با این حال، به پزشک مراجعه نمی‌کرد، روی ترازو نمی‌رفت و به وزن خود اهمیت نمی‌داد و حتی نسبت به نظری که همسرش هنگام نگرانی بابت تندرستی‌ او می‌داد، بی‌توجه بود.

 

2- تأمل: افرادی که متفکرانه عمل می‌کنند، منافع و مضرات ایجاد تغییر را هم به‌خوبی در نظر می‌گیرند. اولین بار که با ریچارد از نزدیک روبه‌رو شدم در حال اندیشیدن به شرایط خود بود و می‌دانست که عدم تغییر عادات غذایی‌اش، عواقبی جدی خواهد داشت. البته هنوز اطمینان نداشت که چگونه باید تغییر ایجاد کند.

 

3-آمادگی: در این مرحله، افراد برای ایجاد تغییر به آمادگی می‌رسند و با برداشتن گام‌هایی استوار برنامه‌ای مطرح می‌کنند که تعیین کند چه کاری را به‌گونه‌ای متفاوت، انجام دهند. وقتی ریچارد وارد مرحلهٔ آماده‌سازی شد، میان‌وعده‌ای سالم‌تر را جایگزین کرد و روزهایی را جهت تمرین این تغییر در برنامهٔ روزانه‌اش جای داد.

 

۴- اقدام: این مرحله، قسمتی است که تغییرات رفتاری مشخصی رخ می‌دهد. ریچارد به باشگاه رفت و هویج را جایگزین کلوچه‌های عصرگاهی خود کرد.

 

5- حفظ عادات جدید: این مرحلهٔ بسیار مهم، معمولاً نادیده گرفته می‌شود. ریچارد، نیازمند یک برنامهٔ از پیش‌ تعیین‌شده بود تا بتواند هنگام روبه‌رویی با موانع مثل تعطیلات، تغییر جدید زندگی‌اش را حفظ و تثبیت کند.

 

 

ترس

 

هنگامی که با آندرو ملاقات کردم، شغلی با درآمدی کم داشت. او مدرک دانشجویی داشت و وام دانشجویی هم گرفته بود اما در زمینه‌ای کار می‌کرد که از هیچ‌یک از مهارت‌هایش بهره برده نمی‌شد. بنابراین فرصت‌های کمی برای پیشرفت و رشد داشت.

 

چند ماه قبل از نخستین جلسه‌مان، او تصادف کرد. نه‌تنها خودرویش داغان شد بلکه به گردن خودش هم لطمهٔ زیادی وارد شد. با این حال، چون بیمهٔ سلامت و بیمهٔ بدنهٔ خودرو نداشت با مشکلات مالی جدی مواجه شد.

 

آندرو برخلاف احساس اضطراب زیادش در مورد شرایط مالی خود، از جست‌وجو برای یافتن شغل‌های جدید، هراس داشت. نگران این بود که شاید شغل جدیدش را دوست نداشته باشد و به توانایی‌های خود، اعتماد نداشت. او هم‌چنین از اندیشیدن به یک دفتر گدید، رئیس جدید و همکاران مختلف وحشت داشت.

 

به همین خاطر، به آندرو کمک کردم مزایا و معایب شغل را بررسی کند. وقتی آندرو بودجه‌ای تهیه کرد، توانست این شرایط را بررسی کند. ماندن در شغل کنونی‌اش، پرداخت صورت‌حساب‌های ماهانه‌اش را غیرممکن جلوه می‌داد. حتی با وقوع یک هزینهٔ ناگهانی، حداقل دویست دلار برای پرداخت صورت‌حساب خود کم می‌آورد. روبه‌رو شدن با این واقعیت، انگیزهٔ او برای یافتن شغل جدید را افزایش می‌داد. زیرا هراس از ناتوانی در پرداخت صورت‌حساب‌هایش بدتر از هراس بابت داشتن شغلی با درآمد بیش‌تر بود.

 

خیلی از افراد، دقیقا مثل آندرو، نگران این هستند که انجام یک کار متفاوت، شرایط را بدتر کند. شاید خانه‌ای که در آن سکونت دارید را دوست نداشته باشید اما نگران این هستید که یک خانهٔ جدید، مشکلات بزرگ‌تری هم دارد. یا شاید نگران اتمام یک رابطه باشید چون از این می‌ترسید که شخص بهتری پیدا نکنید. بنابراین، به خودتان تلقین می‌کنید که همه‌چیز مثل سابق است حتی اگر از شرایط، راضی نباشید.

 

 

دوری از اندوه

 

اکثر افراد، ایجاد تغییر را مسبب ناراحتی روحی خود می‌دانند. ریچارد، این را می‌دانست که برای بهتر کردن شرایط سلامتی‌اش به چه تغییراتی نیازمند است اما دوست نداشت از غذاهایی که به آن‌ها علاقه داشت، دست بکشد یا ورزش کند. او نگران این بود که به خاطر کاهش وزن، گرسنگی را متحمل شود. او حقیقتاً از تمام این واقعیت‌ها هراس داشت اما متوجه این نکته نبود که این ناراحتی‌های جزئی موفقیت‌هایی بزرگ را به دنبال دارند. به این ترتیب، هنگامی که شروع ‌به دست آوردن اعتمادبه‌نفس در توانایی خود برای متحمل‌شدن ناراحتی کرد، واقعاً احساس تغییر بیش‌تری کرد.

 

 

اندوه

 

تیفانی به دلیل اینکه می‌خواست عادت ولخرجی‌اش را کاهش دهد، به جلسه‌های مشاوره می‌آمد. خریدهای او دیگر از مهار، خارج شده بود و او احساس اضطراب می‌کرد زیرا موجودی کارت‌های اعتباری‌اش ناگهان، زیر و رو می‌شد. نه می‌خواست به خرج کردن ادامه دهد و نه دلش می‌خواست که تغییری ایجاد کند. هنگامی که در خصوص برخی از نگرانی‌هایش گفت‌وگو کردیم، گفتم که باید بر اساس یک بودجه‌بندی تعیین‌شده، خرج کند. او متوجه شد که نمی‌خواهد از وقت‌گذراندن با دوستانش دست بکشد زیرا او و دوستانش معمولاً عصر شنبه‌ها باهم خرید می‌کردند. او خیال می‌کرد کم کردن هزینه‌هایش به معنای وقت نگذراندن با دوستانش است اما هراس داشت که با انجام این کار، تنها شود.

 

انجام یک کار متفاوت، به معنای کنار گذاشتن عادتی اشتباه است تا به این شکل به اندوه ناشی از انجام آن، مسلط شویم. در نهایت، می‌توانیم خودمان را به عدم تغییر قانع کنیم.

 

 

 

مشکل دوری از تغییر

 

دوری کردن از تغییر می‌تواند عواقبی جدی در بر داشته باشد. در حقیقت، ریچارد با ادامه دادن به عادات کنونی‌اش، سلامت خود را به خطر می‌انداخت. هرچه بیش‌تر در ایجاد تغییر، تأخیر می‌کرد احتمال بیش‌تری داشت که صدمهٔ جبران‌ناپذیری را تجربه کند.

 

اما دوری کردن از تغییر، فقط عواقب جسمانی ندارد بلکه راکد ماندن هم می‌تواند در طول رشد شخصی‌تان، مشکل به وجود بیاورد.

 

✓ ثابت‌ماندن معمولاً با درگیر روزمرگی شدن مساوی است. اگر کار متفاوتی انجام ندهید، زندگی می‌تواند بسیار خسته‌کننده شود. کسی که تصمیم می‌گیرد اوضاع را تا آنجا که ممکن است عادی و ساده جلوه بدهد، نمی‌تواند یک زندگی غنی و کامل را تجربه کند و ممکن است که افسرده شود.

 

✓ چیزهای تازه‌ای یاد نمی‌گیرید. دنیا چه با شما و چه بدون حضور شما، دچار تغییر می‌شود. خیال نکنید که تصمیم شما برای تغییر نکردن باعث می‌شود که دیگران، تغییر را پذیرا نباشند. اگر تصمیمتان این باشد که تمام کارها را یکسان انجام دهید به خطر عقب‌ماندگی دچار می‌شوید.

 

✓ ممکن است زندگی‌تان بهتر نشود. اگر تغییری ایجاد نکنید، نمی‌توانید به زندگی‌تان سر و سامان بدهید. بسیاری از مشکلاتی که نیازمند برطرف‌شدن هستند، نیاز به انجام کاری متفاوت دارند. اما اگر مایل نیستید که چیز جدیدی را تجربه کنید، احتمالاً آن مشکلات، حل‌نشده باقی می‌مانند.

 

✓ برای ایجاد عادات جدید، خودتان را به چالش نمی‌کشید. ایجاد عادات جدید، راحت است و ترک عادت‌های بد نیاز به تمایل به تجربهٔ چیز جدیدی دارد.

 

✓ دیگران بیش از شما پیشرفت خواهند کرد. به‌عنوان مثال شاید بگویید همسر من آن مردی نیست که سی سال پیش با یکدیگر ازدواج کردیم. همیشه این حرف‌ها را در دفتر کارم می‌شنوم و اغلب، پاسخم این است: امیدوارم این‌طور نباشد.  امیدوارم همه بتوانند پیشرفت و تغییر کنند. اگر مایل نباشید که خودتان را به چالش بکشید و رشد گنیپ، امکان دارد که دیگران از شما خسته شوند.

 

✓ هرقدر بیش‌تر منتظر بمانید، شرایط هم دشوارتر می‌شود. خیال می‌کنید که ترک سیگار پس از مصرف اولین نخ، راحت‌تر است یا پس از بیست سال سیگارکشیدن؟ هرچه بیش‌تر برای حفظ عاداتتان زمان صرف کنید، ترک آن‌ها دشوارتر می‌شود. گاهی اوقات، افراد ایجاد تغییر را به زمان مناسبی موکول می‌کنند؛ آن‌ها معمولاً بهانه‌هایی این‌چنین می‌آورند: وقتی شرایط آرام شود به دنبال شغل جدیدی می‌روم یا پس از تعطیلات، به فکر کاهش وزنم می‌افتم. ولی معمولاً زمان مناسبی برای انجام یک کار، هیچ‌وقت فرا نمی‌رسد. هرقدر ایجاد تغییر به آینده موکول شود، انجام آن نیز سخت‌تر می‌شود.

 

 

تغییر را پذیرا باشید.

 

اولین بار مری دمینگ را از تعاریف یکی از دوستانش شناختم. دوست او نمی‌توانست از تعریف و تمجید از او دست بکشد. هنگامی که داستان مری را شنیدم، تحت تاثیر قرار گرفتم اما وقتی با خودش صحبت کردم بسیار متحول شدم.

 

زمانی که مری هجده سال داشت، مادرش به سرطان سینه مبتلا شد و پس از سه سال، از دنیا رفت. مری پس از دست دادن مادرش تلاش می‌کرد که قوی بماند سپس با گذشت مدتی او پدرش را هم از دست داد. در آن زمان، فکر می‌کرد این عادلانه نیست که در ۲۱ سالگی یتیم شود و تنها به جنگ با مشکلات زندگی برود.

 

مری در سال ۲۰۰۰ یعنی در پنجاه‌سالگی، دقیقاً همان سنی که پدرش فوت کرد، بسیار مأیوس شده بود و مدام به مرگ خودش می‌اندیشید. مری، زمانی که آموزگار دبیرستان بود از او خواسته شد تا در تحقیقات در مورد سرطان، همکاری کند. مشارکت در آن رویداد به مری این فرصت را داد که با کسانی ملاقات کند که به علت ابتلا به سرطان، عزیزانشان را از دست داده بودند. این برنامه، اشتیاق او برای ایجاد تغییر را برانگیخت. به همین ترتیب، برای انجام این تحقیقات شروع به جمع‌آوری پول کرد.

 

در اولین قدم، به برنامهٔ دوباره زندگی که وابسته به انجمن سرطان آمریکا بود، پیوست. سپس در سال ۲۰۰۸ به پیاده‌روی سه روزهٔ ۹۰ کیلومتری که با حمایت سوزان جی کومن بود، پیوست که البته هدفش از این کار، جمع‌آوری پول برای درمان سرطان پستان بود. مری همیشه شخصیتی رقابت‌جو داشت و وقتی‌که شاهد بود که دیگران چه اندازه پول جمع کرده‌اند، سرعت کارش را بالا برد و به‌تنهایی ۳۸ هزار دلار جمع کرد.د. حقیقت، یعنی هزار دلار به ازای هرسالی که مادرش را از دست داده بود. اما به‌جای اینکه بابت این اقدامات و کارهای مثبت به خود مغرور شود به مردم شهر کوچکش اعتماد کرد تا به او در جمع‌آوری این پول، کمک کنند. سپس شروع به تحقیق کرد . فهمید که زادگاهش -ایالت کانکتیکات- دومین رتبه در ابتلا به سرطان پستان در کشور را دارد. این تحقیق، جرقهٔ یک ایدهٔ جدید را در ذهنش زد.

 

مری تصمیم گرفت انجمن شخصی خود را جهت حمایت از بیماران مبتلا به سرطان پستان، تأسیس کند و تمام جامعه را برای عمل به این تصمبم، تشویق کند؛ در نهایت، نام انجمنش را به خاطر شهر سیمور و کانکتیکات، سیمور پینک (سیمور صورتی) گذاشت. همیشه اکتبر که ماه آگاهی از سرطان پستان نام گرفته، مردم در این شهر شرایطی را به وجود می‌آورند که تمام زنان معاینهٔ پزشکی شوند. به همین علت، مشاغل برای تزئینات از رنگ صورتی استفاده می‌کنند و به یاد عزیزانی که به خاطر ابتلا به این نوع سرطان، درگذشته‌اند بنر صورتی بر تیر چراغ‌‌ برق‌های سراسر شهر می‌زنند و خانه‌ها را با روبان‌ها و بادکنک‌های صورتی‌رنگ تزئین می‌کنند.

 

در طول این سال‌ها، مری حدوداً یک میلیارد دلار جهت درمان سرطان پستان جمع‌آوری کرده‌است. سازمان او برای تحقیق در مورد سرطان، مبالغی را بخشیده و همین‌طور از خانواده‌هایی که درگیر این نوع سرطان بودند، به‌طور مستقیم حمایت مالی می‌کند. مری، قلبا خوش‌حال است و از این‌که اعضای جامعه‌اش چه اندازه در جمع‌آوری این کمک‌ها مشارکت دارند، شگفت‌زده است. او این موفقیت را یک پیروزی شخصی نمی‌داند بلکه آن را نتیجهٔ یک اقدام دسته‌جمعی می‌داند.

 

بعد از گذشت سه سال از جمع‌آوری آن کمک‌ها، ماری دچار یک سانحهٔ رانندگی شدید شد و آسیبی که به مغزش وارد شد باعث مشکلات گفتاری و شناختی او بود. اما حتی این تصادف سخت هم نتوانست جلوی او را بگیرد. او هفت بار در هفته به جلسات درمانی مراجعه می‌کرد و بسیار مصمم بود که دوباره به جمع‌آوری پول برای آن بیماران، ادامه دهد. او حتی بازنشستگی را قبول نکرد و گفت من به این شکل، کنار نمی‌کشم. او می‌دانست که مسیری طولانی برای بهبود خواهد داشت و هیچ اعتقادی به توقف و کنارکشیدن نداشت. پنج سال به طول انجامید. در نهایت در سال ۲۰۰۸ به دبیرستان محل کارش برگشت و تلاش‌هایش برای جمع‌آوری کمک‌های مالی را دوباره شروع کرد.

 

مری قصد تغییر جهان را نداشت بلکه قصدش این بود بر کاری که می‌توانست انجام دهد تا تغییری به وجود آورد، تمرکز داشته باشد. اگر زندگی خودتان را درگیر تغییر کنید می‌توانید روی زندگی دیگران هم تاثیر بگذارید. مادر ترزا می‌گوید: من به‌تنهایی نمی‌توانم جهان را تغییر بدهم اما می‌توانم سنگی به آب بیندازیم تا موجی به وجود آورند. مری دمینگ نیز قصد تغییر جهان را نداشت اما بدون شک زندگی افراد زیادی را دچار تغییر کرد.

 

 

مزایا و معایب تغییر را بشناسید.

 

در خصوص اینکه تغییر نکردن چه مزایا و معایبی دارد، فهرستی را تهیه کنید. سپس فهرستی هم در مورد مزایا و معایب ایجاد تغییر تهیه کنید. فقط به راحتی بر اساس تعداد منافع و مضرات، تصمیم‌گیری نکنید. بالعکس آن فهرست را بررسی کنید، چندین بار مطالعه‌اش کنید و در مورد نتایج احتمالی تغیبرکردن در برابر تغییر نکردن بیندیشید. اگر هنوز در فکر ایجاد تغییر هستید با انجام این تمرین می‌توانید خودتان را به تغییر، نزدیک‌تر کنید.

 

نیازی نیست که به خاطر ایجاد تغییر، خودتان تغییرات اساسی کنید. رفتن به یک خانهٔ جدید، شروع یک رابطهٔ تازه یا تغییر شغل به‌طور ذاتی به قوای ذهنی شما کمکی نمی‌کند. به دلایلی که می‌خواهید به خاطر آن تغییر کنید توجه کنید تا متوجه شوید که آیا این تصمیم، سرانجام به نفع شماست یا نه.

 

اگر هنوز در گرفتن تصمیمتان تردید دارید، یک آزمایش رفتاری انجام دهید. این آزمایش به این نحو است که هر هفته چیز جدیدی را تجربه کنید و یک هفته بعد از انجام این کار، میزان پیشرفت و انگیزه‌تان را بسنجید. آن‌وقت تصمیم بگیرید که آیا قصد تغییر دارید یا نه.

 

 

احساساتتان را بشناسید.

 

به احساساتی که بر تصمیم شما تأثیر می‌گذارند نیز توجه کنید. وقتی به ایجاد تغییر می‌اندیشید، چه حسی دارید؟ به‌عنوان مثال:

 

✓ آیا از این که این تغییر، پایدار نباشد نگران و مضطرب هستید؟

 

✓ آیا از اندیشیدن به انجام یک کار متفاوت، خسته‌اید؟

 

✓ آیا از این‌که نتوانید آن تغییر را در خودتان به وجود بیاورید و نهادینه کنید، مضطرب هستید؟

 

✓ از این هراس دارید که شرایط، بدتر شود؟

 

✓ آیا از این‌که باید چیزی را رها کنید، ناراحتید؟

 

✓ آیا حتی از این‌که یک مشکل را بپذیرید، احساس ناخوشایندی دارید؟

 

وقتی‌که احساساتتان را به‌درستی شناختید، آن‌گاه تصمیم بگیرید که مخالفت با آن‌ها صحیح است یا خیر؛ به‌عنوان مثال، ریچارد احساسات متفاوتی را تجربه کرد. او از تعهد به یک کار جدید، مضطرب بود. از این‌که مجبور شود بابت انجام ورزش، زمان کم‌تری را صرف گذراندن با خانواده‌اش کند احساس گناه داشت و نگران بود که نتواند به‌خوبی سلامتی خود را مدیریت کند. با این وجود او بیش‌تر از این می‌ترسید که اگر تغییری ایجاد نکند، چه اتفاقی برایش رخ خواهد داد.

 

اجازه ندهید که احساسات و عواطفتان، تصمیم پایانی را بگیرند. گاهی باید به ایجاد تغییر، مایل باشید، حتی اگر حسش را ندارید. احساساتتان را با منطق خود، هماهنگ کنید. اگر از انجام دادن یک کار تازه هراس دارید و واقعاً تغییر بزرگی در زندگی شما به وجود نمی‌آورد ارزش این را ندارد که خودتان را تحت‌فشار تغییر قرار دهید. اما اگر با منطق، بررسی کنید که ایجاد تغییر در مدت طولانی چگونه به نفع شماست شاید بتوانید با این ناراحتی کنار بیایید.

 

 

 

مدیریت افکار منفی

 

آن دست از افکار منفی را شناسایی کنید که امکان دارد روی شما تاثیر بگذارند. زمانی که ایجاد تغییر را آغاز کردید، با افکار مثبت انگیزهٔ خودتان را افزایش دهید. مراقب این افکاری که شما را به سمت تغییر نکردن سوق می‌دهند، باشید:

 

✓ این کار هرگز نتیجه‌بخش نخواهد بود.

 

✓ هیچ کار متفاوتی را نمی‌توانم انجام دهم.

 

✓ کنار گذاشتن چیزهایی که دوست دارم مضطربم می‌کند.

 

✓ کاری که اکنون مشغول انجام به آن هستم هم بد نیست.

 

✓ تجربهٔ این کار اصلا منطقی نیست چرا که قبلاً هم‌چنین چیزی را تجربه کردم و هیچ سودی نداشت.

 

✓ من به‌خوبی با تغییرات، مواجه نمی‌شوم.

 

تنها به‌ این دلیل که فکر می‌کنید انجام یک کار، سخت خواهد بود به معنای این نیست که شما نباید آن کار را انجام دهید. معمولاً، برخی از دستاوردها در زندگی از توانایی و مهارت ما در تسلط بر یک مشکل از راه تلاش زیاد، نشأت می‌گیرد.

 

 

برنامه‌ای موفق برای تغییر، به وجود آورید.

 

آماده‌سازی خود برای ایجاد تغییر مهم‌ترین قدم برای رسیدن به موفقیت است. یک برنامه‌ریزی دقیق داشته باشید تا متوجه چگونگی تغییر و ادامهٔ آن شوید. زمانی که برنامه‌ای دقیق داشته باشید، می‌توانید هربار یک بدم کوچک را با تغییر رفتاری کوچک بردارید. ابتدا ریچارد با خود گفت که باید ۲۴ کیلو وزن خود را کاهش دهد اما اندیشیدن به این عدد بزرگ او را تحت تاثیر قرار داد. سرانجام تصمیم گرفت هرروز را با بهترین و عالی‌ترین قصد شروع کند. اما باز هم عصر همان روز به سراغ عادات قدیمی خود می‌رفت. وقتی‌که او توانست روی انجام یک کار، متمرکز شود تغییرات رفتاری مفیدی را شروع کرد. او با ایجاد اهداف کوچک‌تر مانند کاهش ۲/۵ کیلو وزن، قادر به انجام و برداشتن گام‌های عملی ممکن بود. در اقدام بعدی، به‌جای اینکه ناهار بخرد از خانه با خود غذا می‌برد و حتی روزهایی که باشگاه نمی‌رفت، همراه خانواده‌اش به یک پیاده‌روی کوتاه می‌رفت.

 

با برداشتن گام‌های زیر، می‌توانید تغییرات را ایجاد کنید مگر اینکه قصد انجام کاری کمال‌گرایانه را داشته باشید. اکنون با استفاده از روش‌های زیر، خودتان را برای ایجاد تغییر آماده کنید:

 

✓ بر آنچه که می‌خواهید در سی روز آتی انجام دهید، هدفی ایجاد کنید. گاهی افراد سعی می‌کنند به‌صورت ناگهانی همه‌چیز را دچار تغییر کنند. نخست، هدفی را که می‌خواهید روی آن متمرکز شوید، بررسی و شناسایی کنید.

 

✓ موانع موجود در مسیر را پیش‌بینی کنید. برای روبه‌رو شدن با مشکلاتی که احتمالا با آن‌ها مواجهه خواهید داشت، برنامه‌ریزی کنید. اینکه از قبل، برنامه‌ریزی داشته باشید به شما کمک می‌کند تا در مسیر صحیح باقی بمانید.

 

✓ مسئولیت‌پذیر باشید. وقتی مسئولیت‌پذیر باشیم، عملکردمان هم بهتر می‌شود. از خانواده و دوستانتان که حامی شما بودند و در خصوص رشد و پیشرفتتان با شما تماس می‌گیرند و پشتیبانی می‌کنند، فهرستی تهیه کنید. با به نگارش درآوردن پیشرفت هرروز خود نسبت به خودتان پاسخگو و مسئولیت‌پذیر باشید.

 

✓ بر پیشرفت خود، نظارت داشته باشید. میزان پیشرفتتان را زیر نظر داشته باشید. ثبت میزان تلاش‌ها و نتایج و دستاوردهای روزانه می‌تواند این کمک را به شما بکند که برای حفظ تغییرات خود، باانگیره باقی بمانید.

 

✓ مانند کسی که می‌خواهید بشوید، برخورد کنید. با مردم، رفتار مسالمت‌آمیز داشته باشید. اگر قصدتان این است که یک فروشندهٔ موفق باشید راجع‌به رفتار فروشنده‌های موفق، مطالعه کنید و سپس کاری که آن‌ها انجام می‌دهند را شما هم انجام دهید. حتماً نباید در انتظار رسیدن زمان مناسب باشید همین الان تغییر رفتار خودتان را شروع کنید.

 

ریچارد، قصدش سالم‌تر ماندن بود؛ پس لازم بود که مثل یک فرد سالم، رفتار کند. خوردن غذای سالم و انجام ورزش بیش‌تر، او را به هدف خود نزدیک‌تر می‌کرد.

 

به وضوح تعیین کنید که دوست دارید چگونه آدمی باشید سپس خودتان را به همان فرد، تبدیل کنید. معمولاً می‌شنوم که برخی افراد می‌گویند کاش می‌توانستم دوستان بیش‌تری داشته باشم. منتظر این نباشید که دوستانتان خودشان به سراغتان بیایند بلکه همین حالا شروع کنید تا رفتار دوستانه‌تری داشته باشید و روابط دوستی بیش‌تری ایجاد کنید.

 

 

پذیرفتن تغییر از شما آدم قوی‌تری می‌سازد.

 

قاضی گرگ متیس، در دههٔ ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در پروژه‌های دیترویت برجسته شد و پیشرفت کرد. البته در آن زمان هنوز در جوانی به‌سر می‌برد. در دوران نوجوانی بارها دستگیر و حتی از مدرسه هم اخراج شد و در نهایت به یک گروه خلاف‌کار پیوست. او در ۱۷ سالگی درحالی‌که در بخش اطفال بازداشت بود، مادرش مبتلا به سرطان روده شد. سرانجام به دلیل بیماری مادرش به او آزادی مشروط دادند و به مادرش که در حال مرگ بود، قول تغییر زندگی‌اش را داد. آزادی مشروط، او را مجبور می‌کرد که مشغول به شغلی شود و سپس در مک‌دونالد شروع به کار کرد. مدتی بعد او در دانشگاه میشیگان شرقی قبول شد . به دانشکدهٔ حقوق رفت. او به علت سو سابقه‌ای که داشت، نمی‌توانست وکیل شود. با این حال او مدیر تالار شهر دیترویت شد. در همان وقت بود که او و همسرش آژانس کاریابی برای جوانان بی‌دفاع را تأسیس کردند. با گذشت چند سال، متیس تصمیم گرفت که قاضی بشود. هرچند که رقبایش سو سابقه‌ی او را در ذهن مردم زنده می‌کردند اما مردم شهر دیترویت به این باور رسیده بودند که او تغییر کرده‌است. به همین ترتیب او با شکست رقیبش جوان‌ترین باشی تاریخ میشیگان نام گرفت. قاضی متیس خیلی زود توجه هالیوود را به خود جلب کرد و در سال ۱۹۹۹ یک برنامهٔ تلویزیونی موفق ساخت که در آن برنامه به حل مشکلات اجتماعی خرد می‌پرداخت.

 

قاضی متیس که زمانی خودش هم جنایت‌کار بود، از آن زمان به بعد انرژی و زمان خود را صرف رسیدگی و حمایت از جوانان کرد تا بتوانند تصمیمات بهتری برای آینده‌شان بگیرند. او در سراسر کشور سفر می‌کرد و جوانان را با ارائهٔ آموزشگاه‌های آموزشی به گرفتن بهترین تصمیمات، ترغیب می‌کرد. او به علت همین راهنمایی‌ها و کمک‌ها به جوانان چندین جایزه و تقدیرنامه دریافت کرده‌است.

 

گاهی ایجاد تغییر، موجب تحول کامل می‌شود و می‌تواند مسیر زندگی‌تان را به‌طور کامل تغییر دهد. معمولاً وقتی افراد متعهد می‌شوند بخشی از زندگی‌شان را دچار تغییر کنند مثل پرداخت بدهی خود بدون اینکه متوجه شوند وزن خود را کاهش می‌دهند و روابطشان با همسرشان نیز بهتر می‌شود. یک تغییر سالم و مثبت، موجب افزایش انگیزه و افزایش انگیزه نیز موجب تغییری سالم می‌شود. پذیرفتن تغییر یک خیابان دوطرفه است.

 

 

گره‌گشایی و تله‌های متداول

 

متأسفانه چه خودتان بخواهید و چه نخواهید زندگی‌تان دچار تغییر خواهد شد. تغییرات به ‌وجود آمده بابت از دست دادن شغل، مرگ عزیزی، رفتن دوست یا فرزند، همهٔ این‌ها قسمتی از زندگی‌اند. وقتی هماهنگ شدن با تغییرات کوچک را تمرین می‌کنید، برای روبه‌رویی با تغییرات حتمی که در برابرتان قرار خواهد گرفت، آمادگی بهتری خواهید داشت.

 

به نحوهٔ برخوردتان با تغییرات توجه کنید. هرچند امکان دارد که تغییر، ساده نباشد تا زمانی که نخواهید پیشرفت کنید و بهبود یابید نمی‌توانید به قوای ذهنی خود، بیفزایید.

 

 

آنچه که کمک می‌کند:

 

سنجیدن آمادگی خود برای تغییر.

 

تعیین یک چارچوب واقع‌بینانه برای ایجاد هدف و دست‌یابی به اهدافتان.

 

سازگار کردن احساسات و منطقتان تا بتوانید تصمیم بگیرید که کاری را متفاوت انجام دهید.

 

تمایل به پیش‌بینی موانع احتمالی که می‌توانند در مسیر رشد شما اختلال ایجاد کنند.

 

بررسی مزایا و معایب ایجاد یک تغییر.

 

متمرکز بودن بر یک تغییر کوچک در یک زمان با گام‌های عملی روشن.

 

متعهد بودن به کسی که می‌خواهید به آن تبدیل شوید.

 

 

آنچه که کمک نمی‌کند:

 

 

چشم‌پوشی از تغییر یا حتی پرهیز از اندیشیدن به آن.

 

به تعویق انداختن در متفاوت‌ انجام دادن کارها.

 

انجام کارهای غیرمنطقی و عاطفی و در نظر نگرفتن ابعاد منطقی ایجاد تغییر.

 

بهانه آوردن برای انجام‌ندادن کارها به‌گونه‌ای متفاوت.

 

متمرکز بودن روی جنبه‌های منفی تغییر بدون در نظر گرفتن ابعاد مثبت آن.

 

متقاعد کردن خود برای کاری که نمی‌توانید آن را انجام دهید.

 

به تعویق انداختن تغییر.

 

 


 

 Thirteen things that strong minded people don't do

NO.3

Written by : Amy morin

۵
از ۵
۱۰ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها