تجسم‌هایی که واقعا اثرگذارند قسمت یکم

 

 

 


تجسم‌هایی که واقعا اثرگذارند

قسمت یکم

تاریخ انتشار : ژوئن   2016

منتشر شده در مجله کسب‌و‌کار هاروارد


 

 

چندی پیش، توانایی ایجاد تجسم فکری داده های هوشمند یا مصورسازی داده، مهارت خوبی بود. در بیشتر موارد، این به نفع مدیران طراح و داده اندیش بود که تصمیم عمدی برای سرمایه‌گذاری در کسب آن گرفتند. اما همه چیز تغییر کرده است. در حال حاضر ارتباط بصری برای همه مدیرآن‌یک مهارت ضروری است، زیرا تنها راه برای درک کاری است که انجام می‌دهند.

 

داده‌ها نیروی اصلی پشت این تغییر هستند. تصمیم‌گیری به‌طور فزاینده‌ای بر داده‌هایی تکیه می‌کند که با چنان سرعت و حجم زیادی به سراغ ما می‌آیند که بدون لایه‌ای از انتزاع، مانند لایه بصری، نمی‌توانیم آن را درک کنیم. یک مثال معمولی: در بوئینگ، مدیران برنامه Osprey باید کارایی صعود و فرود هواپیما را بهبود بخشند. اما هر بار که Osprey از زمین بلند می‌شود یا دوباره به زمین می‌رسد، حسگرهای آن‌یک ترابایت داده ایجاد می‌کنند. 10 صعود و فرود به قدری داده تولید می‌کند که معادل داده های نگهداری شده در کتابخانه کنگره می‌باشد. بدون تجسم فکری، تشخیص ناکارآمدی‌های پنهان در الگوها و ناهنجاری‌های آن داده‌ها یک مشکل غیرممکن خواهد بود.

 

اما حتی اطلاعاتی که آماری نیستند نیز به بیان بصری نیاز دارند. درک سیستم‌های پیچیده – برای مثال، فرآیندهای کاری فرآیند کسب‌وکار، یا روشی که مشتریان در فروشگاه‌ها جابجا می‌شوند – به سختی قابل درک هستند، اگر ابتدا نتوانید آن‌ها را ببینید، کمتر قادر به رفع مشکلات آن‌ها خواهید بود.

 

صرف نظر از مهارت‌های داده یا مهارت‌های طراحی، به لطف اینترنت و تعداد فزاینده‌ای از ابزارهای مقرون‌به‌صرفه، در حال حاضر ترجمه اطلاعات به تصاویر بصری برای همه آسان (و ارزان) است. این تا حد زیادی یک پیشرفت مثبت است. با این حال، اشکال این حالت این است که انگیزه «کلیک کنید و ببینید» را بدون اینکه ابتدا در مورد اهداف خود فکر کنید، تقویت می‌کند. راحتی جایگزین وسوسه‌انگیزی برای خوب است، اما منجر به نمودارهایی می‌شود که بدتر یا ناکارآمدتر هستند. تبدیل خودکار سلول‌های صفحه گسترده به نمودار تنها بخش‌هایی از صفحه گسترده را تجسم می‌کند؛ همانطور که نانسی دوارته، کارشناس ارائه می‌گوید، «طوری رفتار نکنید که در حال نمایش نمودار هستید. بلکه طوری رفتار کنید که در حال نمایش بازتابی از فعالیت‌های انسانی، کارهایی که کارمندان برای بالا و پایین کردن خطوط انجام داده اند، هستید. منظور از این نیست که "در اینجا نتایج مالی Q3 ما آمده است"، بلکه منظور این است که "در اینجا ما اهداف خود را از دست داده ایم".

 

مدیرانی که می‌خواهند در تهیه نمودارها بهتر شوند، اغلب با یادگیری قوانین شروع می‌کنند. چه زمانی باید از نمودار میله ای استفاده کنم؟ چند رنگ زیاد است؟ کلید کجا باید برود؟ آیا باید محور y خود را از صفر شروع کنم؟ گرامر بصری مهم و مفید است - اما دانستن آن تضمین نمی‌کند که نمودارهای خوبی تهیه کنید. شروع با قوانین نمودار سازی همان چشم‌پوشی از استراتژی اجرا است؛ در واقع مثل این است که وسایل سفر را ببندی بدون اینکه بدانی کجا می‌روی.

 

اگر با اذعان به اینکه این یک اقدام تنها نیست، بلکه چندین فعالیت است که هر کدام به انواع متفاوتی از برنامه‌ریزی، منابع و مهارت‌ها نیاز دارند، شروع کنید، ارتباط بصری شما بسیار موفقیت‌آمیزتر خواهد بود. نوع شناسی که من در اینجا پیشنهاد کردم به عنوان واکنشی به اشتباهی که قبلاً توضیح دادم تهیه‌شده است: کتابی که این مقاله از آن اقتباس‌شده است به عنوان چیزی شبیه به یک کتاب قانون می‌باشد. اما پس از کاوش در تاریخچه تجسم فکری، وضعیت هیجان‌انگیز تحقیق تجسم و ایده‌های هوشمندانه کارشناسان و پیشگامان، در مورد پروژه تجدید نظر کردم. ما به کتاب قانون دیگری نیاز نداشتیم. ما به راهی برای فکر کردن در مورد نظم و انضباط حیاتی ارتباط بصری به عنوان‌ یک کل نیاز داشتیم.

 

نوع شناسی شرح داده‌شده در این مقاله ساده است. تنها با پاسخ دادن به این دو سوال، می‌توانید خود را برای موفقیت آماده کنید.

 

 

دو سوال

 

برای شروع به تفکر بصری، ماهیت و هدف تجسم فکری خود را در نظر بگیرید:

 

خلاصه ایده‌ها

 

زمینه

 

کارگران تحصیل‌کرده به سواد بصری بیشتری نسبت به گذشته نیاز دارند، زیرا داده‌های بسیار و ایده‌های بسیار زیادی اکنون به صورت گرافیکی ارائه‌شده است. اما به تعداد کمی از ما مهارت‌های تجسم داده ها آموزش داده‌شده است.

 

ابزارها خوب هستند ...

 

ابزارهای ارزان قیمت به هرکسی اجازه می‌دهند کارهای ساده‌ای مانند واردکردن داده‌های صفحه گسترده در نمودار میله‌ای را انجام دهند. اما این بدان معناست که ایجاد نمودارهای نامناسب آسان است. تجسم فکری می‌تواند بسیار بیشتر باشد: این راهی قوی و سریع برای کشف ایده‌ها و برقراری ارتباط اطلاعات است.

 

. . . اما استراتژی کلید اصلی است

 

مستقیماً به سمت اجرا نروید. در عوض، ابتدا به چیزی که نشان می‌دهید فکر کنید - ایده‌ها یا داده ها؟ سپس هدف خود را در نظر بگیرید: آیا می‌خواهید اطلاع‌رسانی کنید، متقاعد کنید یا کشف کنید؟ پاسخ‌ها نشان می‌دهد که به چه ابزار و منابعی نیاز دارید.

 

آیا اطلاعات مفهومی است یا مبتنی بر داده؟

 

آیا من چیزی را اعلام می‌کنم یا چیزی را بررسی می‌کنم؟

 

اگر پاسخ این سوالات را می‌دانید، می‌توانید برنامه‌ریزی کنید که به چه منابع و ابزارهایی نیاز دارید و شروع کنید به تشخیص اینکه چه نوع تجسمی به شما کمک می‌کند تا به‌طور موثر به اهداف خود برسید.

 

مفهومی

مبتنی بر داده ها

 

تمرکز

ایده‌ها

آمار

اهداف

ساده کردن، آموزش دادن

«در اینجا ساختار سازمان ما نشان داده‌شده است.»

اطلاع‌رسانی، روشنگری

«در اینجا درآمدهای دو سال گذشته ما آمده است.»

 

 

سوال اول ساده تر از این سوال دیگر است و پاسخ آن واضح است. یا اطلاعات کیفی را تجسم می‌کنید یا اطلاعات کمی را ترسیم می‌کنید: ایده‌ها یا آمار. اما توجه داشته باشید که سوال در مورد خود اطلاعات است، نه فرم هایی که در نهایت ممکن است برای نشان دادن آن استفاده کنید. به‌عنوان‌مثال، چرخه هایپ کلاسیک گارتنر (به صفحه زیر مراجعه کنید) از یک فرم سنتی مبتنی بر داده - نمودار خطی - استفاده می‌کند، اما هیچ داده واقعی ندارد. این یک مفهوم است.

 

 

 

 

 

اگر سوال اول مشخص می‌کند چه چیزی دارید، سوال دوم نشان می‌دهد چه کاری انجام می‌دهید: یا در حال برقراری ارتباط (اعلامی) یا تلاش برای کشف چیزی (اکتشافی) هستید.

 

 

اکتشافی

اعلامی

تمرکز

مستندسازی، طراحی

نمونه‌سازی، تکرار، تعامل، خودکارسازی

اهداف

اثبات

"در اینجا بودجه ما بر اساس بخش ذکر شده است."

تایید

"بیایید ببینیم آیا سرمایه‌گذاری‌های بازاریابی به افزایش سود کمک کرده است یا خیر."

کشف

"اگر خریدهای مشتری را بر اساس جنسیت، مکان و مقدار خرید در زمان واقعی تجسم کنیم، چه خواهیم دید؟"

 

 

مدیران اغلب با تجسم‌های اعلانی کار می‌کنند که معمولاً در یک محیط رسمی برای مخاطبان بیانیه می‌دهند. اگر یک کتاب کار صفحه گسترده پر از داده های فروش دارید و از آن برای نشان دادن فروش فصلی در یک ارائه استفاده می‌کنید، هدف شما اعلامی است.

 

اما فرض کنید رئیس شما می‌خواهد بفهمد که چرا عملکرد تیم فروش اخیراً عقب‌مانده است. شما گمان می‌کنید که چرخه‌های فصلی باعث افت شده‌اند، اما مطمئن نیستید. اکنون هدف شما اکتشافی است و از همان داده‌ها برای ایجاد تصاویر بصری استفاده خواهید کرد تا فرضیه شما را تایید یا رد کند. مخاطب معمولا خودتان یا یک تیم کوچک هستید. اگر فرضیه شما تایید شود، ممکن است به رئیس خود تجسم آشکاری نشان دهید و بگویید: "در اینجا مشخص می‌شود برای فروش چه اتفاقی می‌افتد."

 

تجسم‌های اکتشافی در واقع دو نوع هستند. در مثال بالا، شما در حال آزمایش یک فرضیه بودید. اما فرض کنید که ایده‌ای در مورد اینکه چرا عملکرد عقب است ندارید - نمی‌دانید به دنبال چه هستید. شما می‌خواهید کتاب کار خود را استخراج‌کنید تا ببینید چه الگوها، روندها و ناهنجاری‌هایی ظاهر می‌شوند. به‌عنوان‌مثال، وقتی عملکرد فروش را در رابطه با وسعت منطقه‌ای که فروشنده مدیریت می‌کند اندازه‌گیری می‌کنید، چه خواهید دید؟ اگر روندهای فصلی را در مناطق مختلف جغرافیایی مقایسه کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ آب‌وهوا چه تاثیری بر فروش دارد؟ چنین طوفان فکری داده ای می‌تواند بینش جدیدی ارائه دهد. سؤالات استراتژیک بزرگ - چرا درآمدها کاهش می‌یابد؟ از کجا می‌توانیم کارایی پیدا کنیم؟ مشتریان چگونه با ما تعامل می‌کنند؟ می‌توانند از تجسم اکتشافی متمرکز بر کشف بهره ببرند.

 

 

چهار نوع

 

سؤالات ماهیت و هدف در یک کلاسیک 2×2 ترکیب می‌شوند تا چهار نوع ارتباط بصری را تعریف کنند: تصویرسازی ایده، تولید ایده، کشف بصری، و داده های مصورسازی روزمره.

 

 

 

تصویرسازی ایده

 

نوع اطلاعات

فرآیند، چارچوب

تنظیم معمولی

ارائه، آموزش

مهارت‌های اولیه

طراحی، ویرایش

اهداف

یادگیری، ساده‌سازی، توضیح دادن

 

 

ممکن است این ربع را «گوشه مشاوران» بنامیم. مشاوران نمی‌توانند در مقابل نمودارهای فرآیند، نمودارهای چرخه‌ای و موارد مشابه مقاومت کنند. در بهترین حالت، تصاویر ایده با استفاده از توانایی ما در درک استعاره‌ها (درختان، پل‌ها) و قراردادهای طراحی ساده (دایره‌ها، سلسله مراتب) ایده‌های پیچیده را روشن می‌کنند. نمودارهای سازمانی و درخت‌های تصمیم نمونه‌های کلاسیک تصویرسازی ایده هستند. بنابراین یک نمودار 2×2 است که چارچوب این مقاله را ایجاد می‌کند.

 

تصویرسازی ایده طراحی واضح و ساده می‌طلبد، اما تکیه آن بر استعاره، تزئینات غیرضروری را می‌طلبد. ازآنجایی‌که نظم و مرزهای مجموعه داده ها در تصویرسازی ایده گنجانده نشده است، باید آن‌ها را تحمیل کرد. تمرکز باید بر ارتباطات شفاف، ساختار و منطق ایده‌ها باشد. مفیدترین مهارت‌ها در اینجا مشابه چیزی است که یک ویرایشگر متن برای یک نسخه خطی به ارمغان می‌آورد؛ توانایی تجزیه‌وتحلیل چیزها به اصل آن‌ها. برخی از مهارت‌های طراحی، چه مهارت خودتان باشد یا شخصی با مهارت استخدام کرده باشید، مفید خواهند بود.

 

فرض کنید یک شرکت مشاورانی را استخدام می‌کند تا به گروه تحقیق و توسعه خود کمک کنند تا از صنایع دیگر الهام بگیرند. مشاوران از تکنیکی به نام جستجوی هرمی استفاده می‌کنند - راهی برای دریافت اطلاعات از متخصصان در زمینه‌های نزدیک به خودتان، که شما را به متخصصان برتر در حوزه‌های خود راهنمایی می‌کنند، یا شما را به متخصصانی در زمینه‌های دیگر راهنمایی می‌کنند تا به شما کمک کنند متخصصان این رشته ها را پیدا کنید و غیره.

 

در واقع توضیح دادن مشکل است، بنابراین مشاوران ممکن است از تجسم برای کمک استفاده کنند. جستجوی هرمی چگونه کار می‌کند؟ چیزی شبیه این به نظر می‌رسد:

 

 

 

 

محورها از نمودارهایی استفاده می‌کنند که می‌توانیم بلافاصله درک کنیم: صنایع در قسمتی دورتر ترسیم شد و تخصص از کم به زیاد ترسیم شد. شکل هرم خود نادر بودن نسبی متخصصان برتر را در مقایسه با افراد سطح پایین نشان می‌دهد.

 

کلمات موجود در عنوان - "صعود" و "اهرام" - به ما کمک می‌کنند تا ایده را سریع درک کنیم. در نهایت، طراح تسلیم وسوسه تزئین نشد: اهرام اشیایی واقعی، سه بعدی و ماسه‌سنگ رنگی نیستند.

 

اغلب اوقات، تصویرسازی ایده چندان خوب پیش نمی‌رود، و در نهایت با چیزی شبیه به این مواجه می‌شوید:

 

 

 

 

در اینجا گرادیان رنگ، سایه ها و اهرام سه بعدی ما حواس ما را از این ایده پرت می‌کند. فلش ها در واقع نحوه عملکرد جستجوی هرمی را نشان نمی‌دهند. و کارشناسان و کارشناسان برتر به‌جای ارتفاعات مختلف در یک صفحه قرار می‌گیرند تا وضعیت نسبی را نشان دهند.

 

 

ایده پردازی

 

 

نوع اطلاعات

پیچیده، تعریف‌نشده

تنظیمات معمولی

جلسه کاری، طوفان فکری

مهارت‌های اولیه

تیم سازی، تسهیل

اهداف

حل مسئله، کشف، نوآوری

 

 

مدیران ممکن است تجسم را به عنوان ابزاری برای پشتیبانی از تولید ایده در نظر نگیرند، اما از آن برای طوفان فکری - روی تخته‌های سفید، روی کاغذ قصابی یا، به‌طور کلاسیک، پشت یک دستمال سفره- همیشه استفاده می‌کنند. مانند تصویرسازی ایده، تولید ایده بر استعاره‌های مفهومی متکی است، اما در محیط‌های غیررسمی‌تر، مانند خارج از سایت، جلسات استراتژی، و پروژه‌های نوآوری در مراحل اولیه اتفاق می‌افتد. برای یافتن راه‌های جدید برای مشاهده نحوه عملکرد کسب‌وکار و پاسخ به چالش‌های مدیریتی پیچیده استفاده می‌شود: تجدید ساختار یک سازمان، ارائه یک فرآیند تجاری جدید، تدوین یک سیستم برای تصمیم‌گیری.

 

اگرچه ایده پردازی را می‌توان به تنهایی انجام داد، اما از همکاری و وام گرفتن از تفکر طراحی سود می برد - جمع‌آوری هرچه بیشتر دیدگاه‌ها و رویکردهای بصری قبل از ورود به یکی و اصلاح آن. جان کولکو، بنیان‌گذار و مدیر مرکز طراحی آستین و نویسنده کتاب «خوب طراحی‌شده: چگونه از همدلی برای ایجاد محصولاتی که مردم دوست دارند استفاده کنیم»، دیوارهای وایت برد دفترش را با تجسم‌های مفهومی و اکتشافی پر می‌کند. او می‌گوید: «این روش ما برای اندیشیدن از طریق پیچیدگی است». "طرح نویسی این تلاش برای کار از طریق ابهام و گل‌آلود شدن و شفاف شدن است." مدیرانی که در رهبری تیم ها، تسهیل جلسات طوفان فکری، و تشویق و سپس جذب تفکر خلاق مهارت دارند، در این ربع به خوبی عمل خواهند کرد. مهارت‌های طراحی و ویرایش در اینجا اهمیت کمتری دارند و گاهی اوقات نتیجه معکوس دارند. وقتی به دنبال پیشرفت هستید، ویرایش برعکس چیزی است که نیاز دارید، و باید به طرح‌های سریع فکر کنید. طرح‌های اصلاح‌شده فقط سرعت شما را کاهش می‌دهد.

 

فرض کنید یک تیم بازاریابی در حال برگزاری خارج از سایت است. اعضای تیم باید راهی برای نشان دادن استراتژی پیشنهادی خود به مدیران اجرایی برای ارتقاء بازار بیابند. یک جلسه یک‌ساعته وایت برد چندین رویکرد و ایده (که هیچ کدام پاک نمی‌شوند) برای ارائه استراتژی ارائه می‌دهد. در نهایت، یک رویکرد باعث خرید تیم می‌شود، که فکر می‌کند بهترین نکته کلیدی را نشان می‌دهد: مشتریان کمتری را جذب کنید تا خیلی بیشتر خرج کنند. وایت برد چیزی شبیه به این است:

 

 

 

 

البته، تصاویر بصری که از تولید ایده ظاهر می‌شوند، اغلب منجر به طراحی و ارائه ایده‌های تصویری رسمی می‌شوند. 

 

 


 

Visualizations that really affect

Part 1

June  2016

 Harvard Business Review

 

۵
از ۵
۹ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها