علم اقناع را تحت اختیار خود قرار دهید
قسمت یکم
تاریخ انتشار : سپتامبر 2001
منتشر شده در مجله کسب و کار هاروارد
عدهای خوشاقبال از این علم برخوردارند و اغلب ما از داشتن آن محروم هستیم. عدهای افراد ذاتاً مستعد جذب مخاطب، تعیین تکلیف تصمیمهای نامشخص و تغییر نظرهای مخالف هستند. مشاهده این استادان اقناع در حین انجام کار معجزهآسای خود، تأثیرگذار و درعینحال، ناامیدکننده است. گیرایی قضیه صرفاً در سادگی استفاده از جذبه و خوشصحبتی آنان جهت متقاعد کردن دیگران به انجام کاری که میخواهند، نیست. اشتیاق دیگران به انجام آن کار نیز تأثیرگذاری است. گویی منتظر بودند تا کسی آنها را راضی کند که آن کار را انجام دهند. بخش ناامیدکننده ماجرا این است که این متقاعدکنندگان مادرزاد اغلب قادر نیستند مهارت خود را تشریح یا آن را به دیگران منتقل کنند. روش برخورد آنها با افراد، یک هنر است.
بهعنوان یک قاعده کلی میتوان گفت که هنرمندان در اجرا عملکرد بهتری دارند تا به توصیف کاری که انجام میدهند. بیشتر آنها نمیتوانند به کسانی کمک کنند که سهم جذبه و خوشزبانی آنان معمولی است؛ ولی بااینوجود باید با چالش اساسی رهبری، یعنی انجام امور از طریق دیگران، دستوپنجه نرم کنند. این مشکل بغرنج برای مدیران اجرایی شرکتها آشناست؛ چراکه مجبورند هرروز به این مسئله فکر کنند که چگونه میتوان نیروی کاری بسیار فردگرا را برای انجام کاری تشویق و هدایت کرد.
زمانه بازی با کارت «چون من رئیسم» به سر آمده است. حتی اگر چنین حرفهایی موجب تحقیر و تضعیف روحیه کارکنان نشود، در دنیایی که تیمهای میان کارکردی، سرمایهگذاریهای مشترک و شراکتهای میان شرکتی، خطوط اختیارات را مخدوش کردهاند، این حرفها هیچجایی ندارد. در چنین فضایی، مهارتهای متقاعدسازی در مقایسه با ساختارهای رسمی قدرت، تأثیر بسیار بیشتری بر رفتار دیگران میگذارند.
این مسئله ما را به نقطه آغاز بحث بازمیگرداند. نیاز به مهارتهای اقناع ممکن است بیشتر از هر زمان دیگری حس شود، اما وقتی بیشتر صاحبان این استعداد نمیتوانند این مهارت را انتقال دهند، مدیران اجرایی چگونه میتوانند آن را کسب کنند؟ با نگاهی به علم، این کار شدنی است. طی پنج دهه اخیر، دانشمندان حوزه رفتارشناسی آزمایشاتی انجام دادهاند که نشان میدهد برخی تعاملات، افراد را به پذیرش شکست، تبعیت یا تغییر سوق میدهند. این تحقیق نشان میدهد که با توسل به مجموعه محدودی از محرکها و نیازهای عمیق انسانی میتوان افراد را متقاعد کرد و این کار به شیوههای قابل پیشبینی صورت میگیرد. بهعبارتدیگر، اصول پایهای بر اقناع حاکم است که میتوان آنها را آموزش داد، یاد گرفت و به کاربست. مدیران اجرایی با تسلط بر این اصول میتوانند دقت علمی خود را برای ایجاد اتفاقنظر، انعقاد قرارداد و پیروزی در مذاکرات تجاری بهکارگیرند. در ادامه، شش اصل اساسی اقناع را توضیح میدهم و چند روش جهت بهکارگیری مدیران اجرایی در سازمانها پیشنهاد میکنم.
خلاصه کلام
اگر رهبری در پایهایترین شکل خود، انجام دادن کارها از طریق دیگران است، پس اقناع یکی از ابزارهای اساسی رهبر به شمار میرود. بسیاری از مدیران اجرایی بر این باورند که این ابزار خارج از دسترسی آنها بوده و تنها در اختیار افراد کاریزماتیک و خوشزبان قرار دارد. طی چند دهه اخیر، روانشناسان تجربی به روشی دستیافتهاند که به صورتی مطمئن، افراد را به سمت پذیرش شکست، تبعیت یا تغییر سوق میدهد. براساس این تحقیقات، اصول پایهای بر اقناع حاکم است که میتوان آنها را آموزش داد یا به کار بست. اولین اصل این است که تبعیت افراد از فردی که مشابه آنهاست، نسبت به فردی که شباهتی به آنها ندارد، بیشتر است. مدیران خردمند برای پیشبرد هدفشان، از همتایان خود کمک میگیرند. دوم، افراد به همکاری با کسانی تمایل دارند که علاوه بر اینکه شبیه آنها هستند به آنان محبت نیز دارند. بنابراین، صرف زمان برای کشف شباهتها و ارائه تعریف و تمجیدهای واقعی از افراد ارزشمند است. اصل سوم این است که آزمایش، این حقیقت شهودی را تأیید میکنند که معمولاً افراد با شما همانگونه رفتار میکنند که شما با آنان رفتار میکنید. سیاست درست این است که پیش از اینکه از کسی بخواهید در حق شما لطف کند، خودتان در حق او لطف کنید. اصل چهارم: افراد بهاحتمالزیاد، وعدههایی را که داوطلبانه و با صراحت دادهاند، تحقق میبخشند. پیام این اصل برای مدیران این است که تعهدات را بهصورت کتبی دریافت کنند. اصل پنجم: بر اساس مطالعات، افراد واقعاً برای متخصصان احترام قائل هستند. بنابراین مدیران اجرایی پیش از اعمال نفوذ باید تخصص خود را اثبات کنند و این موضوع را بدیهی فرض نکنند. درنهایت، زمانی که کالایی کمیاب است، تقاضا برای آن افزایش مییابد؛ بنابراین میتوان گفت اطلاعات انحصاری نسبت به دادههایی با دسترسی آسان، بیشتر قانعکنندهاند. مدیران اجرایی میتوانند با تسلط بر این اصول و استفاده از آنها به صورتی خردمندانه و اخلاقی، هنر دشوار جذب مخاطب، تعیین تکلیف تصمیمهای نامشخص و تغییر نظرهای مخالف را فراگیرند
ایده در عمل
اصول اقناع :
اصل | مثال | کاربرد در کسبوکار |
دوست داشتن: مردم رهبرانی را دوست دارند که آنها را دوست داشته باشند | در مهمانیهای تا پرور، تأثیر علاقه مهمانان به میزبان بر تصمیمات خرید، دو برابر بیشتر از تأثیر علاقه آنها به محصولاتشان است | برای اعمال نفوذ بر مردم، دوستانی برای خود پیدا کنید و این کار را به شیوههای زیر انجام دهید: از طریق یافتن شباهتها: از طریق کشف علایق مشترک، پیوندهای زودهنگام با همتایان و رؤسای جدید ایجاد کنید. شما با این کار، حسن نیت و اعتماد به وجود میآورید. از طریق تحسین: افراد را خشنود کنید و فضایی صلحجویانه ایجاد کنید. اگر نکات مثبتی در مورد دیگران بیان کنید، افراد با اشتیاق بیشتری از شما تبعیت میکنند |
عمل متقابل: افراد به رفتار شما پاسخ مشابه میدهند | زمانی که سازمان کهنهسربازان معلول آمریکا، برچسبهای رایگان آدرس هر شخص دریافتکننده را در نامههای درخواست کمک مالی قرار داد، میزان پاسخها دو برابر شد. | چیزی را به دیگران بدهید که میخواهید آن را به دست آورید. به یکی از همکاران که به کمک نیاز دارد، نیروی کاری خود را قرض دهید. او نیز در آینده به شما کمک خواهدکرد. |
تأثیر اجتماع: مردم از افراد مشابه الگو میگیرند. | زمانی که افراد ساکن نیویورک متوجه شدند که همشهریان آنها، کیف پول گمشدهای را بازگرداندند، آنان نیز همین کار را انجام دادند. | از قدرت همتایان خود بهره ببرید تا نفوذ افقی داشته باشید، نه نفوذ عمودی. برای مثال، اگر برخی کهنهکاران با طرح جدید شما مخالفت میکنند، از «شخصی باسابقه»، محترم و معتبر، بخواهید از آن طرح حمایت کند. |
ثبات: افراد به تعهدات کتبی، علنی و داوطلبانه عمل میکنند. | 92درصد ساکنان یک مجموعه آپارتمانی که برای حمایت از تأسیس یک مرکز تفریحی، طوماری را امضا کرده بودند، بعداً به این پروژه کمک مالی کردند. | به تعهدات دیگران شکلی فعال، علنی و داوطلبانه بدهید. اگر بر کار کارمندی نظارت میکنید که باید گزارشهایی را بهموقع ارائه کند، این تفاهم را بهصورت یک یادداشت مکتوب درآورید: تعهد را علنی سازید (توافق همکاران را با این یادداشت به آنها اطلاع دهید) و این تعهد را به ارزشهای کارمند پیوند دهید (به تأثیر گزارشهای بهموقع بر روحیه تیم اشارهکنید). |
اقتدار: افراد به متخصصانی احترام میگذارند که راه را برای اخذ تصمیمات تخصصی کوتاه میکنند. | گزارش خبری نیویورکتایمز درباره نظریات تخصصی که بهطور زنده از تلویزیون پخش شد، 4% از افکار عمومی مردم آمریکا را در این زمینه تغییر داد. | فکر نکنید که افراد، خودشان به تخصص شما پی میبرند. بلکه پیش از شروع کار جدید با همکاران یا شرکای جدید تخصص خود را نشان دهید. برای مثال در گفتوگوهای پیش از یک جلسه مهم، توضیح دهید چگونه مشکلی مشابه با مسئلهای که در دستور کار است، حل نمودید. |
کمیاب بودن: افراد برای چیزهای کمیاب، ارزش قائل هستند. | زمانی که اطلاعاتی در خصوص کمبود احتمالی گوشت راسته به گوش خریداران عمده این محصول رسید، میزان سفارش آنها 600 % افزایش یافت. | از اطلاعات انحصاری استفاده کنید؛ برای مثال با گفتن اینکه «این اطلاعات را امروز دریافت کردم تا هفته آتی منتشر نخواهد شد» بر نظر بازیگران اصلی تأثیر بگذارید. |
n اصل دوست داشتن
مردم رهبرانی را دوست دارند که آنها را دوست داشته باشند.
کاربرد
شباهتهای واقعی را کشف کرده و تمجدیهای واقعی از افراد به عملآورید.
در خردهفروشی پدیده معروفی به نام مهمانی تاپرور وجود دارد که تصویری واضح از اصل دوست داشتن در میدان عمل است. این مهمانی باهدف عرضه محصولات برگزار میشود. اکثر اوقات، میزبان این مهمانی، یک زن است. وی دوستان، همسایگان و خویشاوندان خود را به خانهاش دعوت میکند تا از محصولات دیدن کنند. علاقه مهمانان به میزبان زمینه را جهت خرید مهیا میسازد. نتیجه مطالعه سال 1990 در خصوص تصمیمات خریدی که در این نوع مهمانیها گرفته میشود، مهر تأییدی بر این مسئله است. جاناتان فرنزن و هری دیویس در نشریه تحقیقات مصرفکننده مقاله مینویسند. این دو محقق در تحقیقات خود متوجه شدند که وزن عامل شیفتگی مهمانان به میزبان خود، دو برابر وزن علاقه آنها به خود محصولات است. بنابراین زمانی که مهمانان در مهمانی تاپرور محصولی را میخرند، آن را فقط برای رضایت خود نخریدهاند؛ بلکه آن جنس را برای خشنودی میزبان خود نیز میخرند.
آنچه در مهمانیهای تاپرور صادق است بهطورکلی برای کسبوکارها هم صدق میکند: اگر میخواهید بر افراد تأثیر بگذارید برای خود دوست پیدا کنید. چگونه؟ بر اساس تحقیقات، چند عامل شناساییشدهاند که به طرز قابلاطمینانی، دوست داشتن را افزایش میدهند. ازاینبین، دو عامل از بقیه مؤثرترند: شباهت و تحسین افراد. شباهت به معنای واقعی کلمه، افراد را به هم جذب میکند. در آزمایشی که نتایج آن در سال 1986 در مقالهای از نشریه شخصیت گزارش شد، شرکتکنندگان پس از پی بردن به وجود عقاید سیاسی و اجتماعی مشترک، نزدیک به یکدیگر ایستادند. همچنین در مقالهای که در سال 1963 در نشریه دانشمندان علوم رفتاری آمریکا به چاپ رسید، محققی به نام اف. بی. ایوانز از دادههای جمعیتشناسی حاصل از سوابق بیمه استفاده کرد تا نشان دهد که مشتریان بالقوه، معمولاً بیمهنامه را از فروشندهای میخرند که ازنظر سن، مذهب، عقاید سیاسی یا حتی عادات مربوط به سیگار کشیدن به آنها شبیه باشد.
مدیران میتوانند برای ایجاد پیوند با یک نیروی تازهکار، سرپرست واحد دیگر یا حتی رئیس جدید خود از شباهتها استفاده کنند. صحبتهای غیررسمی در روزهای کاری، فرصتی ایدهآل برای کشف دستکم یک حوزه علاقه مشترک ایجاد میکند. این نقطه مشترک میتواند یک سرگرمی، تیم بسکتبال دانشکده یا یک فیلم باشد. نکته مهم این است که هر چه زودتر این پیوند را ایجاد کنیم؛ چون حسن نیت و قابلیت اعتماد را در برخوردهای بعدی به وجود میآورد. هنگامیکه درصدد اقناع افرادی هستید که هماکنون به شما علاقمندند، جلب حمایت برای پروژه جدید بسیار آسانتر است.
عامل مطمئن دیگر برای ایجاد علاقه، تحسین کردن است؛ چون هم تأثیری جادویی دارد و هم فضای آشتی به وجود میآورد. گاهی حتی لازم نیست که فرد، لایق آن تحسین باشد. محققان دانشگاه کارولینای شمالی در مقالهای در نشریه روانشناسی اجتماعی تجربی به این مسئله اشاره کردند که افراد برای کسی که با اشتیاق تملق میگوید، احترام بسیاری قائل هستند، حتی اگر این تعریف و تمجیدها حقیقت نداشته باشند. الن برشید و الین هتفیلد واستر در کتاب جاذبههای بین فردی (آدیسون-وزلی، 1978)، دادههایی تجربی ارائه نمودند که نشان میداد اظهارنظرهای مثبت در خصوص ویژگیها، طرز نگرش یا عملکرد شخص باعث ایجاد مهر و عطوفت بین افراد میشود و فرد به خواستههای شخص تمجید کننده بیشتر تمایل نشان میدهد.
همزمان با ایجاد روابطی ثمربخش، مدیران باهوش میتوانند برای ترمیم عواطف کارمند لطمه دیده یا با بهرهوری پایین از تحسین کردن دیگران استفاده کنند. تصور کنید در سازمان خود مدیر واحدی نسبتاً بزرگ هستید. کارتان بهگونهای است که باید بهطور مکرر با مدیری دیگر که فرضاً وی را دن مینامیم در تماس باشید. کسی که از او متنفرید. هرقدر کار برای او انجام دهید، کافی نیست. بدتر اینکه به نظر نمیرسد هرگز باور کند که شما تا آخرین حد توان خودکار میکنید. چون شما از طرز نگرش و بیاعتمادی صریح او به تواناییها و حسن نیت خود آزردهخاطر هستید بهاندازه کافی برای او وقت نمیگذارید؛ بنابراین عملکرد هر دو واحد رو به وخامت میرود.
تحقیقات در مورد تحسین افراد به راهبردی برای اصلاح روایت اشاره دارد. شاید یافتن آن کاری دشوار باشد؛ اما حتماً افرادی مانند دن خصوصیتی دارند که بتوان صمیمانه آن را تحسین کرد. این ویژگی میتواند نگرانی او درباره افراد واحدش ازخودگذشتگی او نسبت به خانوادهاش یا اصول اخلاق کاری او باشد. در برخورد بعدی با چنین شخصی آن ویژگی را تحسین کنید. بهوضوح مشخص کنید که حداقل در این مورد برای او ارزش قائلید. پیشبینی من این است که دن، منفینگری بیرحمانه خود را تعدیل خواهد کرد و به شما فضایی میدهد تا شایستگی و حسن نیت خود را به او ثابت کنید.
n اصل عمل متقابل
افراد به رفتار شما پاسخ مشابه میدهند.
کاربرد
چیزی را به دیگران بدهید که میخواهید آن را به دست آورید.
تحسین دیگران احتمالاً اثر ملایمکنندهای بر رفتار دن دارد؛ زیرا هرقدر بدخلق باشد، بالاخره انسان است و با افراد به شیوهای رفتار میکند که میخواهد با او رفتار کنند. اگر تاکنون متوجه شده باشید که تنها به خاطر جواب لبخند یک همکار به او لبخند میزنید، پس با سازوکار این اصل آشنایی دارید.
سازمانهای خیریه برای جمعآوری کمکهای مالی از این اصل استفاده میکنند. سازمان کهنهسربازان آمریکا برای جمعآوری کمکهای مالی، سالها فقط با استفاده از نامههایی استادانه توانست به نرخ بسیار قابلتوجه 18 درصد پاسخ به درخواستهای خود برسد. اما زمانی که این گروه، هدیهای کوچک دربسته نامه گذاشت، میزان پاسخ تقریباً دو برابر شد و به 35 درصد رسید. این هدیه که برچسب آدرس خانه هر فرد بود (تا موقع پست مجدد نامه از آن استفاده کند)، بسیار ساده بود؛ ولی دریافت این هدیه کاربردی کوچک، عامل افزایش نرخ نبود. مسئله این بود که بر هر حال چیزی نصیبشان شده بود.
آنچه در آن نامه مؤثر بود در دفتر کار هم قابلاجراست. دلیل اینکه تأمینکنندگان در فصل تعطیلات، هدایای زیادی را به سازمانهای خریدار میدهند، فقط رعایت آدابورسوم فصل تعطیلات نیست. در سال 1996، مدیران خرید در مصاحبهای با مجله اینک تأیید کردند که پس از دریافت هدیه از سوی تأمینکننده، مشتاق بودند محصولات و خدماتی را بخرند که در غیر این صورت، اصلاً به سراغ آنها نیز نمیرفتند. هدایا، اثر شگفتی بر تداوم همکاری نیز دارند. از خوانندگان کتابم خواسته بودم تا نمونههایی از تأثیرگذاری این مسئله در زندگی خود را برای من بفرستند. کارمندی از ایالت اورگان، نامهای ارسال کرد که در آن، دلایل زیر را در خصوص تعهد به سرپرستش مطرح کرده بود:
«او برای کریسمس و در روز تولدم به من و فرزندم هدیه میدهد. شغل من بهگونهای است که قابلیت ترفیع ندارد و تنها انتخاب من، انتقال به واحدی دیگر است. ولی من با این جابجایی مخالفت میکنم. رئیسم به سن بازنشستگی نزدیک شده است و من فکر میکنم بتوانم پس از بازنشستگی او جابهجا شوم. اکنون احساس میکنم موظفم در همین واحد بمانم؛ چون سرپرستم به من محبت کرده است».
درنهایت، هدیه دادن یکی از کاربردهای ابتدایی قانون عمل متقابل است. در کاربردهای پیچیدهتر، هدیه دادن، به هر مدیری که میکوشد تا طرز نگرش مثبت و روابط شخصی سودمندی را در دفتر کار پرورش دهد، مزیت پیشگامی واقعی اعطا میکند. مدیران میتوانند با پیشگامی در به نمایش گذاشتن رفتار مطلوب موجب شوند که کارمندان نیز این رفتار را از خود نشان دهند. رهبران، خود باید الگوی رفتاری باشند که میخواهند از دیگران ببینند. این رفتار میتواند حس اعتماد، روحیه همکاری یا هر رفتار مطلوب دیگری باشد.
همین مطلب برای مدیرانی که با مسائل ارائه اطلاعات و تخصیص منابع مواجه هستند، صادق است. اگر به همکاری که دستتنهاست و به ضربالاجلی بسیار نزدیک روبهرو است، یکی از کارکنان خود را قرض بدهید، احتمال آن را که این فرد در زمان نیاز به شما کمک کند، افزایش دادهاید. همچنین وقتی همکارتان از کمک شما تشکر میکند با گفتن جملهای نظیر « از اینکه کمک کردم، خوشحالم. میدانم چقدر مهم است که بتوانم در زمان نیاز روی کمک شما حساب بازکنم»، بازهم شانس خود را بیشتر خواهید کرد.
n اصل تأثیر اجتماع
مردم از افراد مشابه الگو میگیرند.
کاربرد
هر جا که میتوانید از قدرت همتایان استفاده کنید.
ازآنجاکه انسانها موجوداتی اجتماعیاند برای اندیشه، احساس و عمل به نشانههایی که از افراد پیرامون خود میگیرند، بسیار وابستهاند. ما بهطور شهودی از این موضوع آگاهیم؛ اما آزمایشهایی مانند آنچه اولین بار در سال 1982 در نشریه روانشناسی کاربردی مطرح شد بر این شهود مهر تأیید میزنند. گروهی از محققان، شهر کلمبیا واقع در کارولینای جنوبی را خانه به خانه سر زدند و برای کارزار خیریه درخواست کمک کردند و همزمان فهرستی از ساکنان محله را که به آن هدف کمک کرده بودند، ارائه دادند. محققان دریافتند که هر چه این فهرست طولانیتر باشد، احتمال کمک کردن همسایههای دیگر بیشتر خواهد بود. نام دوستان و همسایگان در این فهرست، نوعی مدرک اجتماعی در خصوص نحوه واکنش افرادی بود که از آنها درخواست کمک میشد.درصورتیکه اسم عدهای غریبه که تصادفاً در این فهرست بود تا این اندازه قانعکننده نبود.
در آزمایشی مربوط به دهه 1960 که اولین بار در نشریه شخصیت و روانشناسی اجتماعی مطرح شد از ساکنان شهر نیویورک خواسته شد تا کیف گمشدهای را به صاحبش بازگردانند. آنان وقتی فهمیدند که قبلاً یکی از همشهریانشان این کار را کرده است، تلاش بیشتری برای برگرداندن کیف به صاحبش به کار بردند. ولی آگاهی از انجام عملی مشابه توسط شخصی در خارج از کشور تأثیری در تصمیمشان نداشت.
درسی که مدیران اجرایی از این دو آزمایش گرفتند این است که اگر متقاعدسازی از سوی همتایان انجام پذیرد، بینهایت مؤثر خواهدبود. در اینجا علم، آنچه را متخصصان فروش میدانند، تأیید میکند. اینکه شهادت مشتریان راضی، زمانی بهترین تأثیر را دارد که مشتری راضی و مشتری احتمالی شرایط مشابهی داشته باشند. این درس میتواند به مدیرانی کمک کند که میخواهند افراد سازمان را برای اجرای طرح جدیدی در شرکت قانع کنند. فرض کنید درصدد تسهیل فرایندهای کاری سازمان خود هستید. گروهی از کارکنان مجرب مقاومت میکنند. بهجای اینکه خودتان تلاش کنید کارمندان را به شایستگیهای این اقدام متقاعد کنید از شخصی باسابقه که حامی این طرح است بخواهید تا در جلسات تیمی به دفاع از آن صحبت کند. شهادت یک همقطار بهجای سخنرانی از سوی رئیس، شانس بیشتری برای متقاعد کردن این گروه فراهم میکند. به بیان سادهتر، اعمال نفوذ افقی اغلب قدرت بسیار بیشتری نسبت به نوع عمودی خود دارد.
Put the science of persuasion your control
Part 1
September 2001
Harvard Business Review