روشی را که برای قانعکردن به کار میبرید ، تغییر دهید
قسمت یکم
تاریخ انتشار : می 2002
منتشر شده در مجله کسب و کار هاروارد
شاید قبلاً برای شما نیز اتفاق افتاده باشد. جلسهای تشکیل دادهاید تا رئیس و دیگر همکاران خود را متقاعد سازید که شرکت به انقلاب مهمی نیاز دارد؛ مثلاً تأمین بودجه طرح سرمایهگذاری خطرناکی که آینده روشنی دارد. مشتاقانه استدلال خود را ارائه میدهید. منطق قوی و دادههای محکم شما جای بحث باقی نمیگذارد. اما دو هفته بعد متوجه میشوید که پیشنهاد فوقالعاده شما رد شده است. کجای کار اشتباه بوده است؟
خطایی که اغلب رخ میدهد این است که افراد، بیشازحد روی محتوای بحث خود تمرکز میکنند و کمتر به نحوه انتقال پیام دقت میکنند. درواقع، به خاطر روش ناکارآمد ارائه اطلاعات، بسیاری از تصمیمگیریها مسیر نادرستی را طی میکنند. تجربه ثابت کرده که اگر افراد بتوانند از میان مدیران اجرایی،تصمیمگیرنده اصلی را تشخیص دهند و استدلالات خود را مطابق با سبک تصمیمگیری او سازماندهی کنند، میتوانند امکان موفقیت طرحهای پیشنهادی خود را افزایش دهند.
همینطور ما دریافتهایم که مدیران اجرایی ازلحاظ نوع تصمیمگیری معمولاً دریکی از پنج دسته زیر جای میگیرند: مدیران کاریزماتیک ممکن است در ابتدا از ایده یا پیشنهاد جدید هیجانزده شوند، ولی تصمیم نهایی خود را بر اساس مجموعه متعادلی از اطلاعات میگیرند. مدیران متفکر ممکن است دیدگاههای متناقضی را در یک جلسه ارائه دهند و قبل از تصمیمگیری، نیاز به بررسی دقیق تمام گزینههای موجود دارند. مدیران شکاک نسبت به دادههایی که با برداشت جهانبینانه آنان مغایرت دارد، شدیداً بدبیناند و تصمیم نهایی را بر اساس حس درونی خود میگیرند. مدیران دنبالهرو تصمیم خود را با توجه به نظر سایر مدیران ارشد معتمدشان و سایر تصمیمات مشابه خودشان درگذشته اتخاذ میکنند و مدیران کنترلگر به علت ترس و عدم اطمینان درونی خود در تصمیمگیری به حقایق محض و تجزیهوتحلیل دقت میکنند.
این پنج سبک شامل طیف گستردهای از رفتارها و ویژگیهای شخصیتی هستند. برای مثال، مدیران کنترلگر بهشدت از خطر گریزان و کاریزماتیکها خطرپذیرند. باوجوداین همه تفاوت، معمولاً افراد حین قانع کردن رئیس، همکاران و کارکنان شرکت، رویکرد ثابتی را در پیش میگیرند. آنان برای دفاع از طرح خود در برابر یک مدیر متفکر همان روشی را در پیش میگیرند که حین ارائه به مدیر شکاک به کار میبرند. اتفاقاً باید متناسب باسلیقه مدیرانی که قصد متقاعد کردن آنها را دارند، دادههای موردنظرشان را در مؤثرترین قالب و ترتیب و با بهکارگیری کلمات کلیدی درست ارائه دهند. مثلاً بیل گیتس به سبک لری الیسون تصمیم نمیگیرد. آگاهی از این مسئله میتواند تأثیر بالایی بر موفقیت طرح پیشنهادی شما داشته باشد.
خلاصه کلام
جلسهای تشکیل دادهاید تا رئیس خود را متقاعد سازید که شرکت به انقلاب مهمی نیاز دارد؛ مشتاقانه استدلال خود را ارائه میدهید. منطق قوی و دادههای محکم شما جای بحث باقی نمیگذارد. اما دو هفته بعد متوجه میشوید که پیشنهاد فوقالعاده شما رد شده است. کجای کار اشتباه بوده است؟ به اعتقاد نویسندگان این مقاله، گری ویلیامز و رابرت میلر، احتمالاً طرح پیشنهادی شما با سبک تصمیمگیری رئیستان همخوانی ندارد. این دو نفر طی تحقیقات چندین ساله خود به این نتیجه رسیدند که مدیران اجرایی برای تصمیمگیری سبک پیشفرضی دارند که معمولاً اوایل فعالیت حرفهای آنان شکل گرفته است. این سبک با موفقیتهای پی در پی تحکیم شده و پس از چند شکست دچار تحول میگردد. به اعتقاد آنان معمولاً مدیران اجرایی، یکی از این پنج سبک تصمیمگیری را اتخاذ میکنند: مدیران کاریزماتیک شیفته ایدههای نویناند؛ اما تجربه به آنان آموخته که بر اساس مجموعه متعادلی از اطلاعات تصمیم بگیرند و احساساتی عمل نکنند. مدیران متفکر از خطر گریزاناند و سعی میکنند که قبل از تصمیمگیری به اطلاعات بیشتری دسترسی پیدا کنند. مدیران شکاک به اطلاعاتی که با جهانبینی آنان هماهنگی ندارد، بدبیناند و بر اساس احساسات درونی خود تصمیم میگیرند. مدیران دنبالهرو نیز بر مبنای نظر سایر مدیران معتمد خود یا تصمیمهای قبلی خودشان در شرایط مشابه تصمیم میگیرند. مدیران کنترلگر نیز به دلیل ترسها و عدم اطمینان درونی خود به حقایق محض و تحلیل یک تصمیم دقت دارند. از آنجایی که بیشتر ارائهها بدون آگاهی افراد از این سبکهای مدیریتی متفاوت، تنظیم شده است در نهایت به ضررشان تمام میشود. مولفان این مقاله ظرایف هر یک از این پنج سبک تصمیمگیری و بهترین روش متقاعدسازی مدیران اجرایی دارای هر یک از این سبکها را تشریح میکنند. نتیجهگیری نهایی آنان این است که شناخت ترجیحات مدیران ارشد برای شنیدن یا دیدن انواع اطلاعات در مراحل مختلف تصمیمگیری توانایی شما را به میزان قابلتوجهی در هدایت روند کار به سمت نتیجه مطلوب افزایش میدهد.
5 رویکرد
عامل اصلی کسب جایگاه مدیران اجرایی، توانایی تصمیمگیری مؤثر ایشان است. آنان با توجه به آموختههای تجربی خود، مجموعهای از معیارهای هدایتکننده برای خویش میسازند. هر تصمیمی تحت تأثیر هر دو عامل عقل و احساس قرار دارد، اما ارزشی که در فرایند تصمیمگیری به هر یک از این دو مولفه داده میشود، بنا به شخصیت فرد میتواند بسیار متفاوت باشد.
طی پروژهای دو ساله، سبکهای تصمیمگیری بیش از 1600 مدیر اجرایی طیف گستردهای از صنایع را بررسی کردیم. تمرکز پروژه ما روی نحوه تصمیمگیری در هنگام خرید بود؛ ولی ما معتقدیم که میتوان نتایج بهدستآمده را به سبک کلی تصمیمگیری تعمیم داد. ما با شرکتکنندگان در مورد جنبههای گوناگون فرایند تصمیمگیری مصاحبه کردیم. برای مثال، اینکه چقدر دوست دارند در حین تصمیمگیری و رویارویی با مشکلات، دیگران به آنها کمک نمایند؟ چقدر تمایل دارند که از وضع موجود فراتر بروند؟ با چه میزانی از خطر کردن حین تصمیمگیری موافقاند؟ این ویژگیهای شخصیتی و اولویتها در همان اوایل کار در مدیران ظاهر میشود و بر اساس تجربه بهبود مییابد. بهعبارتدیگر، افراد بهطور ذاتی به سبک معینی از تصمیمگیری گرایش دارند که با موفقیت مستحکم شده و با شکست متحول میشود.
نباید تحقیق ما را با آزمونها و شاخصهای استاندارد شخصیتشناسی نظیر مایرز-بریگز (ام-بی-تی-آی) اشتباه گرفت. کار ما در چارچوب دستهبندی سادهای از نحوه تصمیمگیری افراد است. بهطورقطع، افراد همیشه با یک روش تصمیم نمیگیرند و همهچیز به موقعیت بستگی دارد. اما تحقیقات ما نشان میدهد که وقتی زمان تصمیمگیریهای سخت و پرخطر میرسد که ملاحظات بسیار پیچیده و نتایج جدی دربردارند، افراد به سبک اصلی تصمیمگیری خود رجوع میکنند که به آن، حالت پیشفرض تصمیمگیری میگوییم.
در این مقاله به بررسی جزئیات هر یک از این پنج سبک تصمیمگیری میپردازیم. اطلاعات ارائهشده جامع یا قطعی نیست و بیشتر مدیران اجرایی تنها برخی از این ویژگیهای عنوانشده را به نمایش میگذارند. درهرصورت آگاهی از ویژگیهای عمومی شخصیتی سبکهای گوناگون میتواند به شما کمک کند تا ارائهها و استدلالها را متناسب با مخاطب موردنظرتان طراحی کنید. متأسفانه بسیاری از افراد نمیتوانند بهدرستی این کار را انجام دهند. تجربه به ما نشان میدهد که بیش از نصف کل ارائههای مربوط به فروش با سبک فرد تصمیمگیرنده مطابقت ندارند.80% ارائههای مربوط به فروش روی جلب توجه افراد شکاک و کنترلگر تمرکز میکنند؛ درحالیکه این دو گروه تنها %28 از جمع مدیرانی را که ما با آنها مصاحبه کردیم، تشکیل میدهند.
برای بررسی نکات ظریف این پنج سبک تصمیمگیری، موقعیت فرضی زیر را در نظر میگیریم. سپس در بخشهای بعد که به بررسی تنوع این سبکها میپردازیم، از داستان زیر استفاده میکنیم تا به بهترین روش توضیح دهیم که چگونه شخصیت فرضی داستان باید از طرح خود در مقابل مدیرعاملش دفاع کند.
مکسپرو یکی از تولیدکنندگان پیشگام لوازم اداری نظیر چاپگر، فتوکپی و فکس است. این شرکت ساختاری متمرکز دارد و بیشتر حجم عملیات فروش و بازاریابی در دفتر مرکزی آن انجام میشود.مری فلاد، نائب رئیس اجرایی فروش و بازاریابی میداند که برای بالابردن سطح مشتری مداری، شرکت باید در ساختار عملیاتی خود تجدیدنظر کند. او بهطور مشخص باید تیمهای مرتبط با مشتریان را بهجای حضور در دفتر مرکزی در سطح منطقه سازماندهی کند. تمام حسابهای مالی و بازاریابی هدفمند باید در هر یک از پنج ناحیه (شمال شرقی، جنوب شرقی، غرب میانه، جنوب غربی و غرب) تمرکز یابند و هر یک توسط نائب رئیس مخصوص خود اداره شوند.در برنامه فلاد، مدیران اجرایی مسئول رسیدگی به مشتریان اصلی مکسپرو (مشتریانی که برای شرکت بیش از 50 میلیون دلار درآمدزایی میکنند) باید به نزدیکی مقر این شرکتها منتقل شوند و تحت نظارت مستقیم نائب رئیس ناحیه خود قرار بگیرند. هر ناحیه، تیم بازاریابی و کانالهای توزیع خاص خودش را خواهد داشت و درنتیجه تیم بازاریابی دفتر مرکزی صرفاً بر توسعه برند متمرکز خواهد شد. فلاد باید جورج نولان، مدیرعامل مکسپرو را برای انجام این تغییرات متقاعد کند.
1. کاریزماتیکها
مدیران کاریزماتیک (25% از مدیرانی که با آنها مصاحبه کردیم) بهسادگی شیفته ایدههای نوین میشوند. میتوانند حجم عظیمی از اطلاعات را بهسرعت جذب کنند و پردازش بصری دارند.
این مدیران دوست دارند بهسرعت از ایدههای بزرگ به سمت مشخصات، مخصوصاً جزئیات اجرایی بروند. کاریزماتیکها معمولاً مدیرانی پرشور، جذاب، پرحرف، سلطهگرا و مصر شناخته میشوند. افرادی خطرپذیر و درعینحال مسئولیتپذیر هستند. تحت تأثیر حقایق و اطلاعات قرار میگیرند و در افکار و احساسات خود غرق نمیشوند. اجبار تأثیری روی آنها ندارد. از مدیران برجسته این دسته میتوان ریچارد برنسون، لی آیاکوکا، هرب کلهر و اپرا وینفری را نام برد (به یاد داشته باشید که بسیاری از ویژگیهای مدیران اجرایی در دستهبندیهای گوناگون بر اساس تجربیات و مشاهدات دستاول خود ما و برخی بر اساس منابع ثانوی ازجمله گزارش رسانهها استوارشدهاند).
گرچه شخصیتهای کاریزماتیک اشتیاق زیادی به ایدههای جدید دارند ولی کسب تأیید نهایی از آنها کار دشواری است. از تجربیات، مخصوصاً تصمیمات نادرستی که درگذشته گرفتهاند، آموختهاند که باید حرارت اولیه را با میزان قابلتوجهی از واقعگرایی کنترل کنند. به دنبال حقایقی برای تأیید احساساتشان میگردند و اگر چنین دادههایی موجود نباشد، بهسرعت شور و حرارت خود را از ایده پیشنهادی از دست میدهند. علاوه بر این، شخصیتهای کاریزماتیک استدلالهایی را ترجیح میدهند که بهطور مستقیم برای شرکت سودآور باشد و نسبت به طرحهایی که شرکت را بهعنوان رقیبی قوی مطرح میکند، علاقه نشان میدهند. استدلال یکطرفهای که ساختاری مناسب برای دستیابی به نتیجه ندارد بهندرت آنها را مجاب میکند. درنهایت، شخصیت کاریزماتیک، تصمیمات خود را بسیار قانونمندانه اتخاذ میکند و بر اساس مجموعه متعادلی از اطلاعات تصمیم میگیرد.
حین تلاش برای قانع کردن مدیر کاریزماتیک باید با شور و هیجان او مقابله کنید. یک راهش این است که در بخشهایی از طرحتان که اشتیاق او را برمیانگیزد، تندروی نکنید. بهعبارتدیگر باید موارد موردعلاقه او را صرفاً تأیید کرده و خطرات آنها را بررسی کنید. این امر طرح شما را در بستر واقعیت قرارمیدهد و اعتماد او را به شما تقویت خواهد کرد. همچنین باید بحث را روی نتایج متمرکز کنید. استدلالهای شما باید صریح و ساده باشند و برای تأکید روی ویژگیها و نکات مثبت طرحتان بهتر است از ابزارهای بصری استفاده کنید. اگر این اطلاعات نتیجه گرا را مهیا نکنید (حتی زمانی که از شما خواسته نشده است)، طی زمانی که مدیر در حال ارزیابی طرح شما است، خطر عدم دسترسی به این اطلاعات را به جان خریدهاید. علاوه بر این باید در مورد خطرات پذیرفتن طرح پیشنهادی خود صادقانه صحبت کنید؛ ولی به دنبال آن، تدابیر لازم را برای حداقل رساندن این خطرات نیز مطرح کنید. اگر هرگونه نکته منفی بالقوه طرحتان را مخفی نگاهدارید، مطمئن باشید که شخصیت کاریزماتیک بعداً آن را کشف خواهد کرد و در آن زمان، شما دیگر آنجا نخواهید بود تا در مورد رفع آنها توضیح دهید.
تمام مدیران اجرایی، افرادی پرمشغله هستند؛ ولی دامنه توجه، مخصوصاً در مدیران کاریزماتیک، ممکن است بسیار کوتاه باشد. پس جلسه ارائه را با مهمترین اطلاعات شروع کنید. اگر بیان مهمترین نکات طرح را به انتهای جلسه موکول کنید، ممکن است توجه او دیگر به شما معطوف نباشد. حتی اگر ارائهای دوساعته داشته باشید ممکن است نتوانید کل طرحتان را توضیح دهید. مدیران کاریزماتیک برای صحبتهای از پیش تنظیمشده، کمتر ارزش قائلاند و ممکن است اغلب حرف شما را قطع کنند تا به مخلص کلام برسند. البته مدیران کاریزماتیک جلسات بسیار تعاملی را دوست دارند و گاهی اوقات در اتاق قدم میزنند و کنترل بحث را به دست میگیرند.
گرچه شخصیتهای کاریزماتیک، افرادی متفکر و مستقل به نظر میرسند؛ ولی اغلب هنگام تصمیمگیریهای مهم به نظر دیگر مدیران اجرایی ارشد شرکت توجه میکنند. توجه به این نکته به افزایش احتمال موفقیت طرح شما کمک میکند. عامل مهم دیگر برای موفقیت، انتظار در سکوت است. برخلاف برداشت شما از حرارت اولیه مدیر کاریزماتیک، این مدیران از شما انتظار دارند تا زمان تصمیمگیریشان - که ممکن است زمان زیادی طول بکشد - صبورانه منتظر بمانید. کلمات کلیدی که در جلبتوجه مدیر کاریزماتیک به کمک شما میآیند عبارتاند از : نتایج، اثباتشده، اقدامات، نشان دادن، نگاه کردن، دیدن، روشن، واضح، آسان و تمرکز.
پنج راه تصمیمگیری و راههای تاثیرپذیری آنها
در تحقیقمان متوجه شدیم که مدیران اجرایی معمولاً سبک پیشفرضی برای تصمیمگیری دارند که آنها را در یکی از این پنج دسته قرار میدهد: کاریزماتیک، متفکر، شکاک، دنبالهرو و کنترلگر. ما و همکارانمان در موسسه میلر-ویلیامز، از ژانویه 1999 تا ژوئن 2001 به بررسی فرایند تصمیمگیری 1684 مدیر اجرایی پرداختیم. شرکتکنندگان در این تحقیق، از صنایع مختلف (ازجمله خودروسازی، خردهفروشی و شرکتهای فناوریهای پیشرفته) بودند و مصاحبه با آنها از طریق ایمیل یا تلفن و یا حضوری انجام گرفت. این شرکتکنندگان، رفتارهای مختلف خود در تصمیمگیری را به محققان ما توضیح دادند؛ برای مثال، چقدر طول میکشد تا تصمیمی بگیرند، میزان آمادگی آنها برای انتخابی که ممکن است پیامدهای منفی به بار آورد، چقدر است، تمایل آنها برای آموختن مسائل موردبحث از دیگران چقدر است و مواردی از این قبیل.
این دادهها را خوشهبندی کردیم و پس از تجزیهوتحلیل آنها متوجه شدیم رفتارهای این مدیران اجرایی به پنج دسته زیر تقسیم میشود.دقت نتایجی که در این گزارش به آنها اشاره میشود، 9/2± % است. برای مثال باید وقتی میگوییم 25 درصد از مدیران اجرایی که با آنها مصاحبه شد، کاریزماتیک بودند، این دقت را در نظر بگیرید.طبقهبندی ویژگیهای بسیاری از مدیرعاملهای برجستهای که به آنها اشاره میکنیم بر اساس تجربیات دستاول و مشاهدات خودمان ارائه میشود.دستهبندی برخی دیگر نیز بر پایه منابع دستدوم نظیر رسانهها صورت گرفته است.
| کاریزماتیک | متفکر | شکاک | دنبالهرو | کنترلگر |
توضیح | مدیران کاریزماتیک %25 مدیرانی را که با آنها مصاحبه کردیم، تشکیل میدهنـــد. شیــــفته ایدههای تازه میشوند؛ اما تجربه به آنها آموخته که تصمیم نهایی را بر پایه مجموعهای متعادل از اطلاعات بگیرند و احساسی عمل نکنند. | مدیران کاریزماتیک %11 مدیرانی را که با آنها مصاحبه کردیم، تشکیل میدهند و ممکن است قانع کردن آنها از همه سختتر باشد. این مدیران با استدلالهای مطابق با دادهها تحت تأثیر قرار میگیرند، از خطر گریزاناند و در تصمیمگیری کند عمل میکنند | مدیران کاریزماتیک %19 مدیرانی را که با آنها مصاحبه کردیم، تشکیل میدهند. این مدیران، به هر دادهای که به آنها ارائه میشود بهشدت بدبیناند؛ مخصوصاً اگر با جهانبینی آنها تطابق نداشته باشد.این مدیران معمولاً خلقوخویی پرخاشگر و مبارزهطلب دارند و معمولاً بهعنوان رهبرانی نترس در تصمیمگیری، مطرح هستند | مدیران کاریزماتیک %36 مدیرانی را که با آنها مصاحبه کردیم، تشکیل میدهند. بر مبنای تصمیمهای قبلی خودشان در شرایط مشابه یا نظر سایر مدیران معتمد خود تصمیم میگیرند و معمولاً از خطر گریزاناند | مدیران کاریزماتیک %9 مدیرانی را که با آنها مصاحبه کردیم،تشکیل میدهند.از عدم قطعیت و ابهام نفرت دارند و بر حقایق محض و تحلیل تصمیم تمرکز میکنند |
ویژگیهای شخصیتی | پرشور، جذاب، پرحرف، سلطهگر | باهوش، منطقی، عملگرا | متوقع، پردردسر، ناموافق، سرکش | مسئولیتپذیر، محتاط، عاشق برند، معاملهگر | منطقی، غیر احساساتی، قابل پیشبینی، علاقهمند به جزئیات، دقیق، تحلیلگر |
مثالهای شاخص | یچارد برنسون، لی آیاکوکا، هرب کلهر | مایکل دل، بیل گیتس، کاترین گراهام | استیو کیس، لری الیسون، تام سیبل | پیتر کورس؛ داگلاس دفت، کارلی فیورینا | ژاک ناصر، راس پروت، مارتا استوارت |
اصطلاحات موردعلاقه | نتایج، ثابتشده، اقدامات، نشان دادن، نگاه کردن، آسان، واضح، تمرکز | کیفیت، علمی، فکر کردن، اعداد، هوشمندانه، برنامهریزی، کارشناسانه، اثبات | احساس کردن، درک کردن، درک کردن، قدرت، عمل، مشکوک، مطالبه، اخلال | نوآوری، سرعت بخشیدن، تخصص، مشابه قبلی | جزئیات، حقایق، دلیل، منطق، قدرت، نظارت، فیزیکی، فهمیدن، فقط انجامش بده |
مخلص کلام | وقتی تلاش میکنید مدیری کاریزماتیک را متقاعد کنید باید مصرانه با هیجانزدگی او مقابله کنید. از استدلالهای ساده و صریح و ابزارهای تصویری برای بهبود ارائه سازی طرح پیشنهادی خود استفاده کنید. بحث را روی نتایج متمرکز کنید | دادههای زیادی در دست داشته باشید.متفکران به بیشترین اطلاعات ممکن ازجمله تحقیقات بازار، مصاحبه با مشتریان، مطالعات موردی، تحلیل هزینه – فایده و موارد دیگر نیاز دارند. این مدیران به آگاهی از تمام جنبههای یک موقعیت خاص تمایل دارند. | باید تا حد امکان برای خودتان اعتبار کسب کنید. اگر قبل از ملاقات با این مدیران بهاندازه کافی اعتبار کسب نکردهاید باید به دنبال راهی باشید که بهوسیله آن، پیش از جلسه یا در جریان آن، صاحب چنین اعتباری شوید. برای مثال از یکی از اشخاص مورد اعتماد مدیر بخواهید تا شما را تأیید کند. | مدیران دنبالهرو روی روشهای اثباتشده تمرکز میکنند. برای آنها رجوع به موارد مشابه و شواهد از عوامل قانعکننده هستند. باید حس اطمینان در تصمیمگیری را لمس کنند؛ مخصوصاً اینکه بدانند دیگران با همین تصمیمات در شرایط مشابه پیروز شدهاند | استدلال شما باید ساختاریافته و باورپذیر باشد. مدیر کنترلگر تنها به جزئیاتی اهمیت میدهد که فرد متخصص آن را ارائه داده باشد. برای پیشبرد طرح پیشنهادی خود تند عمل نکنید. معمولاً بهترین کار این است که اطلاعات موردنیاز را به او ارائه دهید و امیدوار باشید که او خودش را قانع کند |
ایده در عمل
پنج سبک تصمیمگیری
این سناریوی فرضی را در نظر بگیرید: نائب رئیس فروش و بازاریابی، مری فلاد، میداند که شرکتش باید بیشازپیش مشتری مدار شود. پیشنهاد او این است که عملیاتش متمرکزشده و بهصورت تیمهای ناحیهای درآید؛ اما برای اجرای این تصمیم به حمایت مدیرعامل نیاز دارد. او باید با توجه به سبک تصمیمگیری مدیرعامل از طرح خود دفاع کند.
سبک
| ویژگیهای شخصیتی تصمیمگیرنده | راهبرد ارائهدهنده | مثالها |
کاریزماتیک (لی آیاکوکا، هرب کلهر) | بهسادگی شیفته ایده میشود با توجه به مجموعه متعادلی از اطلاعات تصمیم نهایی را اتخاذ میکند. بر سود نهایی شرکت اصرار دارد. | روی نتایج تمرکز کنید. استدلالهای صریح ارائه کنید. به کمک ابزارهای بصری روی ویژگیهای مثبت طرح تأکید کنید. از این کلمات کلیدی استفاده کنید: اثباتشده،اقدامات، ساده، واضح | سازوکار و مشکلات فعلی سازمان را به شکل نمودار مطرح کنید و پیشنهاد تجدید ساختار و مزایای آن را بهویژه در مورد افزایش توان رقابتپذیری ارائه دهید. در مورد مشکلات احتمالی (مقاومت کارکنان در برابر تغییر مکان) و خطر عدم اقدام (از دست دادن مشتریان اصلی) صحبت کنید. گزارشی تفصیلی برای مدیرعامل تهیه کنید تا بعد از ارائه بتواند آن را مطالعه کند |
متفکر (مایکل دل، بیل گیتس) | سختگیرترین شخصیت برای متقاعد کردن است. عقلانی، منطقی و خطر گریز بوده و به جزئیات کامل نیاز دارد. | تحقیقات بازار، مصاحبه با مشتریان، بررسیهای موردی و تحلیل هزینه – فایده را ارائه دهید. از این کلمات کلیدی استفاده کنید: کیفیت، اعداد، متخصص، اثبات. | سه گزینه مختلف را در اولین جلسه ارائه کنید. روشهای جمعآوری داده را بیان کنید. بررسیهای موردی در مورد تجدید ساختارهای مشابه را مطرح کنید. از جلسه دوم برای پر کردن شکاف استدلالها و توصیه طرح بهینه استفاده کنید. هفتهها یا ماهها منتظر تصمیمگیری مدیرعامل بمانید. |
شکاک (لری الیسون، تام سیبل)
| به هر دادهای را به چالش میکشد. بر اساس احساس درونی خود تصمیم میگیرد. | با تأیید گرفتن از شخصی که مدیرعامل به او اعتماد دارد، اعتباری برای خود کسب کنید. از این کلمات کلیدی استفاده کنید: درک کردن، قدرت، مشکوک، اعتماد.. | با همراهی مدیر عملیاتی ارشد پیشنهاد خود را ارائه دهید.. بر اعتبار منابع اطلاعاتی خود تأکید کنید. از غرور مدیرعامل به نفع خودتان استفاده کنید (مثلاً بگویید: احتمالاً این بررسیهای موردی را دیدهاید...). دنیای واقعی را مبنای استدلالهای خود قرار دهید. |
دنبالهرو (پیتر کورس، کارلی فیورینا) | برای اخذ تصمیمات جاری به تصمیمات قبلی خود یا دیگران تکیه میکند. در تصمیمگیری کند عمل میکند. | برای اثبات کمخطر بودن طرح خود از شواهد استفاده کنید. راهحلهای نوآورانه اما اثباتشده مطرح کنید. از این کلمات کلیدی استفاده کنید: تخصص، مشابه با، نوآوری، کارهای قبلی. | به تحقیقات موردی انجامشده در صنایع دیگر اشارهکنید؛ اما متذکر شوید: میتوانیم اولین شرکتی باشیم که در صنعت خود از این روش استفاده میکند.. تجدید ساختارهای شکستخورده را مطرح نکنید (بااینحال دادههای مربوط به آنها را به همراه داشته باشید تا در صورت درخواست مدیرعامل آن را ارائه دهید).سه گزینه برای تجدید ساختار پیشنهاد بدهید.به مراجع زیادی برای هدایت مدیرعامل به سمت انتخاب مورد خود رجوع کنید. بر کمهزینه بودن راهحل خود تأکید کنید |
کنترلگر (راس پروت، مارتا استوارت) | غیراحساسی و تحلیلگر بوده و از عدم قطعیت متنفرند. فقط ایدههای خودش را اجرا میکند. | استدلالهایی بسیار ساختاریافته ارائه دهید. کاری کنید که شنونده ایده را از آن خود بداند. از حمایت پرحرارت از ایده خودداری کنید. از این کلمات کلیدی استفاده کنید: حقایق، دلیل، قدرت، فقط انجامش بده. | طی چند ماه بهطور مستمر، گزارش مشتریان، تحقیقات بازار و پیشبینیهای مالی را برای مدیرعامل ارسال کنید. بر دادههایی تأکید کنید که مشکل شرکت را پررنگ جلوه میدهند. تناقض دادهها را مشخص کنید تا مدیرعامل آنها را تحلیل کند. جهت درخواست تشکیل جلسه توسط مدیرعامل تا رویگردانی گسترده مشتریان، منتظر بمانید. |
متقاعدسازی در عمل : نولان به عنوان یک مدیر کاریزماتیک
فلاد جلسهای یک ساعته با نولان و دیگر اعضای کمیته اجرایی ارشد ترتیب داده است تا در مورد طرح پیشنهادی خود گفتوگو کند. او پیش از فرارسیدن این روز، محتوای طرح پیشنهادی خود را با مدیر عملیاتی ارشد و معتمدترین معاون نولان، جک وارنیرز، در میان گذاشت. وارنیرز چند نگرانی در مورد این تغییر ابراز کرده بود که فلاد آنها را بررسی و از طریق ایمیل و یادداشت آنها را رفع نمود.
فلاد چند نمودار برای این جلسه آماده کرده است؛ ولی این نمودارها بیشتر جهت مراجعه خود اوست. چون میخواهد نولان طوری حس کند که میتواند بحث را به هر سمتی ببرد در صورت لزوم نمودارها را در ذهن خود ویرایش میکند و نمودار جدید را روی تخته رسم میکند. او همچنین میداند که نولان بالاخره یکوقتی به تمام جزئیات نیاز پیدا میکند که بیشتر این اطلاعات در جلسه مطرح نخواهند شد؛ به همین دلیل، گزارشی کامل تهیهکرده تا بعد از جلسه در اختیار نولان قرار دهد.
فلاد ارائه خود را با ترسیم نموداری آغاز میکند که ساختار کنونی و مشکلات آن را بیان میکند. سپس بدون وقفه به کمک نموداری دیگر، توصیههای خویش را مطرح میکند که در آن بهطور خلاصه، نقش ساختار جدید در حل مشکلات را نشان میدهد. او همچنین چگونگی تأثیر ساختار جدید بر نحوه افزایش رقابتپذیری مکسپرو را خاطرنشان میسازد. میگوید: «این تجدید ساختار به ما کمک میکند تا بهتر روی مشتریان خود تمرکز کنیم و حاصل آن رویگردانی کمتر مشتریان، خصوصاً در بخشهای اصلی سازمان خواهد بود». او مشخص میکند چگونه این تجدید ساختار به راندن مکسپرو در صف اول رقابت کمک میکند.
در ابتدا توصیههای فلاد برای نولان که از ایدههای جسورانه و خارج از چارچوب خوشش میآید جذابیت دارند و در مورد این ساختار جدید طوری صحبت میکند که انگار این تغییرات انجامگرفتهاند.فلاد برای بیرون کشیدن نولان از رؤیاهایش عوارض ساختار جدید را برمیشمرد. به بیان دقیق به هزینههای جابجایی کارکنان و احتمال زیاد مقاومت بخشهایی در برابر نقلمکان اشاره میکند؛ مانند واحد آیتی که مسئولیت پشتیبانی از کارکنان دیگر نواحی را بر عهده خواهد داشت.
سپس فلاد گزارش مفصلی از ارزیابی ریسک اجرا ارائه میدهد که نشان میدهد در صورت شکست این طرح چه خطراتی شرکت را تهدید میکند و چه اقداماتی باید برای به حداقل رساندن این خطرات صورت پذیرد. این اطلاعات برای کارکنانی که مسئول اجرای این طرح هستند نیز بهاندازه نولان اهمیت دارد. شواهد نشان میدهد حداقل سه مشتری اصلی مکسپرو به دلیل نارضایتی از خدمات در حال بررسی خدمات دیگر رقبا هستند. فلاد با توجه به این شواهد روی خطرات عدم اقدام تأکید میکند.
فلاد با این سؤال که قدمهای بعدی آنها چه باید باشد، ارائه خود را خاتمه میدهد، چون از علاقهمندی نولان کاریزماتیک به پیشرفت سریع روبهجلو آگاه است. نولان ارائه برنامهای دقیق را به همراه تاریخ مقاطع مهم پیشرفت روند تجدید ساختار درخواست میکند. فلاد جواب میدهد: «حدس میزدم که چنین اطلاعاتی برای شما جالب باشد؛ به همین خاطر آن را به همراه دادههای پشتیبان از تحقیقاتی که تابهحال انجام دادهام، بررسیهای موردی از تغییر سازمانهای مشابه در شرکتهای دیگر و دیگر دادههای مربوطه در این گزارش گنجاندم. شما بهویژه ممکن است به بررسی بخش ارزیابی خطرات علاقهمند باشید». فلاد همچنین به نولان اطلاع میدهد که دو نسخه از این گزارش موجود است: «یک خلاصه اجرایی و یک تحلیل عمیق». همان شب هنگام پرواز به سمت ناحیه شرقی، نولان در مورد طرح پیشنهادی فلاد فکر میکند و به این نکته میاندیشد که تجدید ساختار چه تأثیری روی مشتریان اصلی مکسپرو خواهد گذاشت؟ او به گزارش فلاد رجوع میکند و اطلاعات موردنیاز خود را در بخش «تأثیر تجدید ساختار روی ده مشتری اصلی شرکت» پیدا میکند.
Change the way you use persuasion
Part 1
May 2002
Harvard Business Review