چگونه به سخنرانی اصیل تبدیل شوید ؟

 

 

 


چگونه به سخنرانی اصیل تبدیل شوید؟

تاریخ انتشار : نوامبر 2008

منتشر شده در مجله کسب و کار هاروارد


 

در جلسه فروش شرکت، نائب رئیس فروش، کارول با شور و حرارت خاصی به جایگاه مخصوص سخنران می­‌رود، طی چند لحظه مکث به حضار می‌­نگرد و سپس داستان شروع به کار خود را به‌عنوان یک نماینده فروش برای آن‌­ها شرح می‌دهد. او ماهرانه از حکایت خود به سراغ ارزیابی مثبتی از چشم‌­انداز فروش سال شرکت می‌­رود و سخنرانی­ خود را با اسلایدهای رنگی کامل می­‌کند که رشد قوی و محصولات هیجان‌­انگیز جدید شرکت را نشان می­‌دهند. او در حال توصیف محصولات برای تأکید بر کلماتش از شکل­‌های حرکتی استفاده می­‌کند.

 

او که پیش از سخنرانی اصلی به‌دقت در برابر جمع کوچکی از همکاران معتمدش تمرین کرده بود و همگی، پیام و انرژی او را دوست داشتند با اطمینان خاطر، آخرین بخش سخنرانی اصلی خود را ارائه می‌­دهد: به سمت لبه سن قدم برمی بردارد، فضا را وارسی می­‌کند و مخاطبانش را جهت تعهد به اهداف گسترده فروش به چالش می­‌کشد؛ اهدافی که بسیاری از آن­ها را در زمره برندگان سال قرار می­دهد.

 

ولی کارول حس می­‌کند که یک جای کار می‌­لنگد. مخاطبان او برای یک شروع عالی، اشتیاق لازم را از خود بروز نمی­‌دهند. ترس و نگرانی او را فرامی­‌گیرد. چه اتفاقی در حال وقوع است؟ آیا راهی وجود دارد که او را از این وضعیت رهایی بخشد؟

 

همه ما اشخاصی مثل کارول را می‌­شناسیم (شاید آن شخص، خود ما باشیم) و سخنرانی‌­هایی نظیر این را شنیده­‌ایم؛ ارائه­‌هایی که سخنران ظاهراً تمام ارکان کار را به‌درستی به اجرا درآورده است، ولی هنوز هم چیزی اشتباه است؛ چیزی که خودمان هم آن را نمی­‌یابیم.

 

احتمالاً اگر از ما درباره این سخنرانی­‌ها سؤال کنند، آن­ها را «حساب­‌شده»، «ریاکارانه»، «غیرواقعی» یا «هماهنگ شده» توصیف می‌­کنیم. احتمالاً نمی­‌توانیم دقیقاً بگوییم که چرا این ارائه قانع‌­کننده نبوده است. ظاهراً چنین سخنرانی­‌های اصالت ندارند و واقعی نیستند.

 

در اقتصاد پرپیچ­وخم امروزی به‌ویژه پس از رسوایی‌­های متعددی که مدیران اجرایی در آن­ دخیل بوده­‌اند، کارکنان و سهام­داران بیش‌ازپیش مردد هستند. اصالت - شامل توانایی ارتباط صادقانه با دیگران - به یکی از صفات مهم رهبری تبدیل‌شده است. اگر رهبران این ویژگی را داشته باشند، می‌­توانند پیروان خود را برای صرف تلاش­ خارق‌­العاده به نفع سازمان­‌هایشان الهام بخشند. اگر آنان اصالت نداشته باشند، بدبینی در سازمان غالب می­‌شود و تنها عده کمی از کارکنان برای تحقق اهداف، فراتر از حداقل لازم کار انجام می­‌دهند.

 

طی بیست‌­ودو سال کار به‌عنوان مربی ارتباطات، بارها شاهد بوده‌­ام که برای مدیران چقدر دشوار است که حتی زمانی که از صمیم قلب به پیام خود باور دارند در ارتباطات خود، جلوه‌­ای بی‌­ریا داشته باشند. چرا این نوع ارتباطات تا این اندازه دشوار است؟ چرا مردم نمی­‌توانند برخیزند و تنها حقیقت را بگویند؟

 

 

آنچه علم به ما می‌آموزد

 

تحقیقاتی که اخیراً روی روش‌­های مغز برای درک و پردازش ارتباطات انجام‌شده‌اند، درس­‌هایی به ما می‌­آموزند. اکنون همه ما درباره قدرت ارتباط غیرکلامی (که به آن «گفت‌­وگوی ثانویه» می‌­گوییم) می­‌دانیم و چیزهایی درباره آن شنیده‌­ایم. اگر پیام ­کلامی شما با زبان بدنتان همخوانی نداشته باشد، مخاطبان هر بار به پیام غیرکلامی شما واکنش نشان می­‌دهند. حرکات بدن بیشتر از کلمات، حرف برای گفتن دارند و این یعنی نمی‌توانید صرفاً بایستید و حقیقت را بگویید. شاید اغلب برایتان اتفاق افتاده که فردی پیش از سخنرانی به شما بگوید: «نمی­‌خواهم سخنرانی­ام برنامه‌­ریزی‌­شده به نظر برسد، پس به‌صورت بداهه صحبت می­‌کنم». ولی در جریان ارائه، زبان بدنش، اعتبار حرف او را کم­رنگ می‌­کند. چراکه در وضعیتی استرس‌­زا و بدون آمادگی قرار دارد و نامتعادل به نظر می­‌رسد. پیام کلمات او هر چه باشد، رفتارش نشان می­‌دهد که او در جریان ارائه، مشغول یادگیری است و قصد ندارد اعتماد رهبر را جلب کند.

 

درنتیجه، آمادگی برای سخنرانی مهم است. اما روش سنتی، یعنی تمرین با دقت زیاد مانند کارول، معمولاً کارساز نیست؛ چون اغلب چنین تمرینی مستلزم آموزش ویژه فرد درزمینهٔ عناصر غیرکلامی است ازجمله «ایجاد ارتباط چشمی»، «باز کردن دست­‌ها» و «نحوه ترک جایگاه سخنرانی» که می‌­توانند سخنران را مصنوعی جلوه دهند. شنوندگان با مشاهده این حرکات، متوجه مصنوعی بودن سخنرانی می‌­شوند.

 

چرا زبان بدنی که این­قدر حساب­‌شده است، غیرواقعی به نظر می­‌رسد؟ در اینجا، تحقیقات صورت گرفته روی مغز انسان به این سؤال پاسخ می‌­دهند.می‌دانیم که پس از جرقه احساس یا علاقه در مغز انسان و بیان آن، ارتباط غیرکلامی آغاز می‌شود. درواقع، تحقیقات حاکی از آن است که اشارات طبیعی و حساب‌نشده بدن انسان اغلب نشان­گر چیزهایی است که به آن فکر خواهد کرد و سپس به زبان خواهد آورد.

 

 

خلاصه کلام

 

تابه‌حال برایتان پیش‌آمده که به‌دقت سخنرانی خود را تمرین کرده و بر کلیه نکات مهم زبان بدن تسلط داشته باشید، اما حین ارائه سخنرانی، شور و حرارت کمی در شنوندگان خود حس کنید؟ چه اتفاقی افتاده است؟ احتمالاً رفتار شما مصنوعی به نظر رسیده است. علت این است که وقتی برخی نکات زبان بدن را تمرین می‌­کنیم، حین سخنرانی اصلی و به هنگام بیان واژه­‌های مربوطه از آن­ها به شکل نادرستی استفاده می­‌کنیم. شنوندگان حس می­‌کنند که یک جای کار می­‌لنگد؛ چون در یک گفت­‌وگوی طبیعی، زبان بدن قبل از بیان کلمات مربوطه عمل می­‌کند، نه پس‌ازآن. برای نمایش اصالت خود، زبان بدن را تمرین نکنید؛ در عوض چهار هدف زیر را برای جلسه سخنرانی خود تصور کنید:

 

  • رفتار صاف و ساده در برابر شنوندگان
  • برقراری ارتباط با شنوندگان
  • داشتن علاقه و اشتیاق در مورد موضوع سخنرانی
  • گوش دادن به شنوندگان

 

اگر به این روش تمرین کنید، واقعاً این احساسات را هنگام سخنرانی خود تجربه خواهید کرد. زبان بدنتان به‌موقع عمل می‌­کند و شنوندگان شما متوجه می­‌شوند که سخن شما کاملاً صمیمانه است.

 

 

 

ایده در عمل 

 

 

به توصیه مورگان، سخنرانی خود را با این چهار هدف تمرین کنید:

 

رفتار صاف و ساده در برابر شنوندگان

برای تمرین این مسئله تجسم کنید که اگر قرار باشد این گفت‌­وگو را برای کسی ارائه دهید که با او احساس راحتی می­‌کنید، چگونه حرف می‌­زنید؛ به همان صورت روی سخنرانی خود کار کنید. این شخص می­‌تواند همسر، دوست صمیمی یا فرزندتان باشد. توجه کنید که در این حالت، دقیقاً چه حسی خواهید داشت؛ این درست همان احساسی است که باید به هنگام سخنرانی داشته باشید. این حالت، زبان طبیعی بدن را به دنبال دارد؛ ازجمله لبخندها و حالت آزاد شانه­‌ها. این رفتارها به‌نوبه خود به ابراز صمیمانه افکار و احساسات منتهی می‌­شوند.

 

 

برقراری ارتباط با شنوندگان

همان­طور که سخنرانی خود را تمرین می­‌کنید به این بیندیشید که می­‌خواهید با شنوندگان خود ارتباط برقرار کنید. تصور کنید یکی از بچه‌های شما که شناخت خوبی از او دارید به حرف شما گوش نمی‌­دهد و سعی دارید هر طور که شده، توجه او را جلب و حفظ کنید. شما در چنین شرایطی برنامه‌­ریزی نمی­‌کنید و فقط کاری را انجام می­‌دهید که حس می­‌کنید طبیعی و متناسب است. برای مثال، تن صدایتان را بالا می‌­برید یا به مخاطب خود نزدیک‌­تر می­‌شوید. به هنگام سخنرانی واقعی، این رفتارها به‌صورت طبیعی و در زمان مناسب روی می­‌دهند.

 

داشتن علاقه و اشتیاق در مورد موضوع سخنرانی

حین تمرین از خود بپرسید که کدام بخش موضوع عمیقاً فکرتان را درگیر کرده است: مسئله چیست؟ انتظار دارید سخنرانی شما چه نتایجی به دنبال داشته باشد؟ به اینکه چه می­‌خواهید بگویید، فکر نکنید؛ به این فکر کنید که دلیل و احساس شما برای ارائه این سخنرانی چیست. بگذارید حس پنهان شما با هر حرفی که حین تمرین به زبان می­‌آورید، جاری شود. در این صورت، سخنرانی واقعی با اشتیاق شما ادغام‌شده و طبیعی‌­تر و جذاب­‌تر به نظر می‌­رسد.

 

گوش دادن به شنوندگان

برای تحقق این هدف فکر کنید که وقتی شما برای ارائه سخنرانی خود از سکو بالا می‌روید، شنوندگان چه حسی خواهند داشت؟ آیا نسبت به آینده هیجان­‌زده هستند؟ آیا نگران‌اند که خبرهای بد بشنوند؟ حین تمرین تصور کنید که آن­ها را از نزدیک می­‌بینید و به دنبال نشانه‌­هایی می­‌گردید که نمایان‌گر پاسخ آن­ها نسبت به شماست. هنگام ارائه سخنرانی برای تشخیص احساساتی که شنوندگان از طریق علائم غیرکلامی به شما انتقال می­‌دهند، آمادگی بیشتری دارید. همچنین توانایی پاسخ مناسب به آن­ها را خواهید داشت. برای مثال با افزایش سرعت حرف زدن، تغییر کلمات، طرح پرسش بداهه و حتی حذف یا تغییر بخش­‌هایی از سخنرانی خود می­‌توانید به آن­ها واکنش نشان دهید.

 

 

می­‌توان گفت کلمات، توضیحات بعدی حرکاتی هستند که درست قبل از بیان آن­ها انجام داده‌­ایم. امر ساده‌­ای نظیر در آغوش گرفتن شخصی را در نظر بگیرید: تمایل به در آغوش گرفتن یک نفر پیش از آن آغاز می‌­شود که فکر خوشحالی از دیدار او به‌طور کامل شکل بگیرد. یک گفت­‌وگوی معمولی را در نظر بگیرید: تأیید، انکار و اظهارنظر ابتدا از طریق حرکات بدن بیان می‌­شوند. ما با قاطعیت سر را به نشانه تأیید یا انکار تکان می­‌دهیم و چشمان خود را می­‌چرخانیم. تمام این حرکات، واکنش ما را سریع‌­تر و قدرتمندتر از کلمات بیان می­‌کنند.

 

اگر حتی یک‌هزارم ثانیه، حرکات بدن ما بر تفکر آگاهانه و تفکر بر کلماتی که بیان می‌­شوند، تقدم داشته باشد، دیدگاه ما را در مورد آمادگی برای سخنرانی تغییر می­‌دهد. اگر به روش سنتی عمل کنیم، یعنی تاک­تیک حرکات خاص را تمرین نماییم، ممکن است حین سخنرانی، آن­ها را هم­زمان با گفتن کلمات مربوطه یا حتی مقداری دیرتر به کار ببریم. شنوندگان از این توالی غیرعادی به شکل آگاهانه مطلع نیستند؛ ولی توانایی فطری آن­ها برای درک زبان بدن سبب می­‌شود که حس کنند یک جای کار اشتباه است و رفتار گوینده غیرواقعی است. 

 

 

تمرین (( واقعی و اصیل بودن ))

 

 

اگر آمادگی خودبه‌­خودی و تمرین­‌های سنتی نمی­‌توانند باعث ارتباطات مؤثر شوند، پس چگونه می­توان برای یک سخنرانی مهم آماده شد؟ فقط باید از انگیزه‌­های پنهان پشت سخنرانی خود استفاده کنید. این امر باید چهار اصل قدرتمند را در بربگیرد: صاف و ساده بودن، برقراری ارتباط، داشتن اشتیاق و گوش دادن. تمام این اصول در ارائه یک سخنرانی موفق نقش بسزا دارند.

 

با داشتن این اصول در ذهن خود، تمرین سخنرانی کنید. این کار را به چهار روش انجام دهید و هر بار مدل ذهنی خاص آن اصل را انتخاب کنید و به‌جای اندیشیدن، بیشتر آن را احساس کنید. تمرین حرکات خاص را کنار بگذارید. اگر بتوانید این حس‌­ها را به‌درستی درک کنید، زبان بدن شما به‌خودی‌خود فعال‌شده و به‌صورت طبیعی و در زمان مناسب پدیدار می‌­شود (شاید روشی که بیان شد، ایجاب کند که برخی پیام­‌های کلامی خود را برای هماهنگی با پیام‌­های غیرکلامیتان اصلاح کنید). هنگامی‌که مشغول ایراد سخنرانی هستید،روی این چهار اصل تمرکز کنید.

 

به تناقض موجود دقت کنید. این روش از طریق تسلط در یک فرایند حساب‌­شده باهدف دستیابی به اصالت شما طراحی‌شده است؛ ولی اصالت از چهار اصل مذکور که به آن­ها «اهداف» می‌­گوییم، نشأت می­‌گیرد. اگر بتوانید این چهار اصل را در جسم و روح خود نهادینه کنید، به اصالت واقعی و  درک شده‌ای دست خواهید یافت که سبب شکل­‌گیری پیوند عمیقی با شنونده‌­ها می‌­شود.

 

 

چه عاملی اساس یک سخنرانی واقعی و اصیل را تشکیل می‌دهد

 

 

تشکیل این پیوند کار راحتی نیست. اجازه دهید چند توصیه را برای بهره­‌گیری از این چهار اصل برای شما عنوان کنم.

 

n اصل صاف و ساده بودن در برابر شنوندگان

 

این اصل، اولین و به‌نوعی مهم‌­ترین مسئله‌‌­ای است که باید حین تمرین سخنرانی روی آن تمرکز کنید؛ چون اگر صاف و ساده به نظر نرسید، مخاطبتان فکر می­‌کنند که شما موضع دفاعی به خود گرفته‌­اید؛ گویی آن­ها برای شما یک تهدید هستند. به این صورت، شانس زیادی برای برقراری ارتباط نخواهید داشت.

 

چگونه می‌­توانید صاف و ساده‌­تر باشید؟ تصور کنید که شنونده شما شخصی است که کاملاً با او راحت هستید؛ مانند همسر، دوست صمیمی یا فرزندتان. ببینید آن تصویر ذهنی چه شکلی دارد چه حسی را برمی­‌انگیزد. اگر بخواهید با شنوندگان ارتباط واقعی برقرار کنید، باید چنین حسی داشته باشید.

 

اگر ایجاد چنین تصویر ذهنی برایتان دشوار است، یک مورد واقعی را امتحان کنید. دوست صبوری پیداکرده و سعی کنید با او راحت باشید. به این توجه کنید که چنین صحنه­‌ای به چه صورت است و چه حسی به شما می­‌دهد. با این حس، بیش‌ازحد منطقی برخورد نکنید؛ این هم یک تمرین مانند ضربه به توپ گلف و یا سرویس در تنیس است. برخی جاها لازم است از کارهای خود یادداشت بردارید؛ ولی این یادداشت‌­ها نباید مانع تشخیص احساسی شود که می‌­خواهید آن را بازسازی کنید.

 

صاف و ساده بودن برای بسیاری از افراد خطرناک به نظر می­‌رسد. با مدیرعاملی کار می‌­کردم که علاقه شدیدی به کارش داشت؛ اما شنوندگان همراهی نمی­‌کردند. او در جوانی آموخته بود که در مورد مسائل بسیار معنادار و مهم، حس واقعی خود را بروز ندهد. ما باید این حس او را باتجربه گفت­‌وگو با دوست نزدیکی که از دیدارش به هیجان می­‌آید، جابه‌­جا می­‌کردیم. 

 

بیایید به بحث کارول بازگردیم. همین­طور که روی احساس صاف و سادگی در ارائه­‌هایش تمرین می­‌کند، حین صحبت کردن، صورتش با لبخندی بزرگ نورانی شده و شانه­‌هایش رها می­‌شوند. او پی می‌برد که ناخواسته به‌قدری جدی به نظر رسیده که شنوندگانش را از خود بیزار کرده است.

 

یک تغییر کوچک در رفتار غیرکلامی می­‌تواند روی پیام کلامی تأثیر بسزایی داشته باشد. بارها شاهد بوده‌­ام که مراجعین من توانسته‌­اند بااحساس راحتی بیشتر و رفتار واقعی‌­تر سخنرانی کنند؛ زیرا این هدف که ازلحاظ فیزیکی صاف و ساده باشند، سبب شده احساسات خود را در مورد دیدگاه‌شان به‌طور واضح ابراز کنند.

 

 

 اصل برقراری ارتباط با شنوندگان

 

هنگامی‌که به‌تدریج، احساس صاف و سادگی داشتید و حس پیشین خود را فراموش کردید، آماده‌­اید تا این بار سخنرانی خود را با تمرکز روی شنوندگان انجام دهید. تصور کنید که قرار است - یا باید - شنوندگان را درگیر سخنرانی کنید. تجسم کنید یکی از بچه­‌های شما که شناخت خوبی از او دارید به حرفتان گوش نمی­‌کند و قصد دارید به هر طریق ممکن توجه آن بچه را جلب کنید. در چنین شرایطی برنامه‌­ریزی نمی­‌کنید؛ فقط کاری را انجام می­‌دهید که حس می­کنید طبیعی و متناسب است. برای مثال، تن صدای خود را بالا می­‌برید یا به او نزدیک­تر می­‌شوید.

 

شما نیز می‌­خواهید توجه شنوندگان را به خود جلب کنید. اجازه ندهید شنوندگان به‌جای دنبال کردن بحث شما در تفکرات خود غرق شوند. اکنون آن کودک مذکور را نوجوانی فرض کنید که باید به او محبت کنید تا حواسش (که به‌راحتی پرت می­‌شود) روی سخنان شما متمرکز شود.

 

اگر صاف و سادگی پیش­‌درآمدی برای ورود شما به این بازی باشد، ارتباط، همان چیزی است که شنوندگان را در این بازی نگه می­‌دارد. اکنون‌که کارول مصمم شده تا با شنوندگانش ارتباط برقرار کند، متوجه می­‌شود که برای برقراری ارتباط با آن­ها، بیش‌ازحد - معمولاً تا پایان صحبت‌­هایش - صبر می­‌کرده است. لذا سخنرانی بعدی خود را با آن دسته از مخاطبانی آغاز می­‌کند که نقش مهمی درفروش موفق شرکت داشته­‌اند و بدین طریق، ارتباطی ایجاد می­‌کند که تا پایان سخنرانی­ او پابرجا می‌­ماند.

 

 

 اصل اشتیاق داشتن در مورد موضوع سخنرانی

 

از خودتان بپرسید که چه چیزی عمیقاً فکر شما را درگیر کرده است. مسئله چیست؟ انتظار دارید سخنرانی شما چه نتایجی به دنبال داشته باشد؟ آیا نسبت به آینده شرکت خود هیجان‌­زده هستید؟ آیا نگرانید که اوضاع شرکت دلسردانه به نظر برسد؟ آیا قصد دارید که در راستای بهبود آن قدم بردارید؟

 

تمرکزتان روی دلیل حرف‌­ها و احساستان راجع به آن­‌ها باشد، نه چیزی که می­‌خواهید عنوان کنید. در این بخش از تمرین اجازه دهید با هر حرفی که زبان می­‌آورید، حس پنهانتان جاری شود (همین‌که آن را تشخیص دادید، دیگر نیازی نیست برای بروز آن تقلا کنید). سپس تعهد خود را محکم کنید. تصور کنید یکی از شنوندگان این قدرت را دارد که همه‌چیز را از شما بگیرد؛ مگر اینکه شما با استدلال­‌های سرشار از باورتان، حمایت او را به موضوع جلب کنید.

 

با شریک ارشد یکی از شرکت‌­های مشاوره کار می­‌کردم که چون قرار بود بازنشسته شود، قصد داشت با همکارانش راجع به مسائلی که برای او مهم بود، صحبت کند. او می‌­خواست این مسائل را به نسل بعد منتقل کند. چارچوب سخنرانی او در آغاز شامل ابراز عقیده­ای شفاف اما بی هیجان در مورد اهمیت تعهد کاری و سخت­‌کوشی بود. پس از تمرکز روی احساسات موجود در بطن این سخنرانی به خاطر آورد که چگونه مادرش صرف­‌نظر از وجود هرگونه مانع در مسیر، اهمیت پشتکار را در ذات او نهادینه کرده است. تصمیم گرفت که در این سخنرانی از مادرش قدردانی کند. وی گفت که مادرش تا سن 92 سالگی، هرگز به او اجازه نداده که درد و سختی­‌هایی که حین کار تجربه کرده، لذت اجرا را از او بگیرد. هرچند سخنران، حین تمرینش بسیار اشک ریخت، علاقه و اشتیاقش، سخنرانی او را به خاطره‌­ای ماندگار تبدیل کرد. 

 

کارول برای مقابله با خشکی بیانش به باور خود - یعنی عزم راسخ برای شکست یکی از رقبای نزدیک - و تأثیر آن روی ارائه­‌اش فکر می­‌کند. او متوجه می­‌شود که این باور و شور، محرک انرژی و هیجان او نسبت به کارش است. سخنرانی بعدی خود را با مقداری از این اشتیاق در هم می­‌آمیزد و بسیار طبیعی­‌تر و جذاب‌­تر به نظر می‌­رسد.

 

 

 اصل گوش دادن به شنوندگان

 

حال به این فکر کنید که وقتی می­‌خواهید ارائه خود را آغاز کنید، شنوندگان چه حسی دارند؟ آیا نسبت به آینده هیجان­‌زده هستند؟ آیا نگران‌اند که خبر بدی راجع به فروش بشنوند؟ آیا امیدوارند که پس از ادغام شرکت به کار خود ادامه دهند؟ حین تمرین تصور کنید که آن­ها را از نزدیک می‌­بینید و به دنبال علائم پاسخ به حرف­‌های خود می­‌گردید.

 

البته قصدتان برای کشف حالت احساسی شنوندگان، مهم­‌ترین کار شما به هنگام ایراد یک سخنرانی اصیل است. معمولاً شنوندگان با شما صحبت نخواهند کرد؛ اما پیام‌­های غیرکلامی برای شما ارسال می‌­کنند که باید آن­‌ها را دریافت کرده و به آن­ها پاسخ دهید.

 

این کار، آن­طور که به نظر می­‌رسد، سخت نیست. شما نیز به‌عنوان موجودی از نسل بشر، به‌اندازه شنوندگان در تشخیص زبان بدن مهارت دارید؛ فقط کافی است خودتان بخواهید. با دریافت پیام‌­های غیرکلامی شنوندگان، ممکن است لازم باشد سرعت ارائه را بالا ببرید، نحوه بیان خود را تغییر دهید و حتی بخش‌­هایی از سخنرانی را حذف یا اصلاح کنید. چه بهتر اگر بتوانید با طرح پرسشی بداهه، توجه شنوندگان را به خود جلب کنید.

 

اگر در پایان سخنرانی، زمانی برای پاسخ به پرسش­‌های جمع اختصاص داده­‌اید، باید با تمام وجود به آن­ها گوش کرده و از لحاظ جسمی و روانی آماده‌باشید؛ طوری که انگار قرار است کسی موضوع خیلی مهمی به شما بگوید و نمی‌­خواهید حتی یک کلمه را از دست بدهید. بدون اینکه در این­ مورد فکر کنید، متوجه می‌­شوید که به سمت جلو خم‌شده‌اید یا سرتان را به نشانه تأیید تکان می­‌دهید. اگر کسی شما را وادار به این کار می‌­ساخت، احتمالاً تمام این حرکات، غیرطبیعی به نظر می­‌آمدند.

 

البته، گوش دادن و پاسخ به شنوندگان در میانه سخنرانی، تسلط کامل به مطالب را می­‌طلبد؛ اما می­توانید حرف‌­های شنوندگان را یادداشت کرده و در راستای بهبود ارائه­‌های خود از آن استفاده کنید. با یکی از مدیران فروش کار می‌­کردم که به درجه‌­ای از موفقیت رسیده بود که تصمیم گرفت با مسافرت به سراسر جهان، اسرار کارش را با دیگران به اشتراک بگذارد. این مدیر با گوش دادن به شنوندگان خود و دقت به زبان بدن و کلامشان متوجه شد که آن­ها نمی­‌خواهند صرفاً حرف‌­های او را بشنوند؛ بلکه می‌­خواهند در عوض به او چیزی بدهند. سخنان این مدیر به حدی الهام‌­بخش بود که شنوندگان می‌­خواستند از او تشکر کنند. به همین خاطر در اواخر سخنرانی، مراسمی کوتاه اما هدفمند ترتیب دادیم که به شنوندگان اجازه داد تا برخیزند و با هم تعاملی داشته باشند و بخشی از روحی‌ه­ای را که به آن­ها بخشیده بود، متقابلاً به او برگردانند.

 

 دوباره کارول را در نظر بگیرید. به دلیل اینکه قصد دارد احساسات شنوندگان را درک کند، پس از چند سخنرانی متوجه می‌­شود که به اشتباه تصور می­‌کرده  فروشندگانش با حس او درباره ضرورت مقابله با رقیب همراه هستند. در آغاز سخنرانی بعدی خود سعی می­‌کند زمان بیشتری را به بیان علت اهمیت اهداف گسترده خود اختصاص دهد. این پاسخ به ذهنیت شنوندگان با تلفیق خواسته درونی او برای صاف و ساده بودن، برقراری ارتباط و ابراز باورش نسبت به موضوع، مهارت او را به‌جایی می­‌رساند که در نظر همگان، یک سخنران واقعی و اصیل به نظر می‌­رسد.

 

 


 

 

?How to become an original Speech

November 2008

Harvard Business Review

 

 

 

 

 

 

۵
از ۵
۱۴ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها