چگونه به سخنرانی اصیل تبدیل شوید؟
تاریخ انتشار : نوامبر 2008
منتشر شده در مجله کسب و کار هاروارد
در جلسه فروش شرکت، نائب رئیس فروش، کارول با شور و حرارت خاصی به جایگاه مخصوص سخنران میرود، طی چند لحظه مکث به حضار مینگرد و سپس داستان شروع به کار خود را بهعنوان یک نماینده فروش برای آنها شرح میدهد. او ماهرانه از حکایت خود به سراغ ارزیابی مثبتی از چشمانداز فروش سال شرکت میرود و سخنرانی خود را با اسلایدهای رنگی کامل میکند که رشد قوی و محصولات هیجانانگیز جدید شرکت را نشان میدهند. او در حال توصیف محصولات برای تأکید بر کلماتش از شکلهای حرکتی استفاده میکند.
او که پیش از سخنرانی اصلی بهدقت در برابر جمع کوچکی از همکاران معتمدش تمرین کرده بود و همگی، پیام و انرژی او را دوست داشتند با اطمینان خاطر، آخرین بخش سخنرانی اصلی خود را ارائه میدهد: به سمت لبه سن قدم برمی بردارد، فضا را وارسی میکند و مخاطبانش را جهت تعهد به اهداف گسترده فروش به چالش میکشد؛ اهدافی که بسیاری از آنها را در زمره برندگان سال قرار میدهد.
ولی کارول حس میکند که یک جای کار میلنگد. مخاطبان او برای یک شروع عالی، اشتیاق لازم را از خود بروز نمیدهند. ترس و نگرانی او را فرامیگیرد. چه اتفاقی در حال وقوع است؟ آیا راهی وجود دارد که او را از این وضعیت رهایی بخشد؟
همه ما اشخاصی مثل کارول را میشناسیم (شاید آن شخص، خود ما باشیم) و سخنرانیهایی نظیر این را شنیدهایم؛ ارائههایی که سخنران ظاهراً تمام ارکان کار را بهدرستی به اجرا درآورده است، ولی هنوز هم چیزی اشتباه است؛ چیزی که خودمان هم آن را نمییابیم.
احتمالاً اگر از ما درباره این سخنرانیها سؤال کنند، آنها را «حسابشده»، «ریاکارانه»، «غیرواقعی» یا «هماهنگ شده» توصیف میکنیم. احتمالاً نمیتوانیم دقیقاً بگوییم که چرا این ارائه قانعکننده نبوده است. ظاهراً چنین سخنرانیهای اصالت ندارند و واقعی نیستند.
در اقتصاد پرپیچوخم امروزی بهویژه پس از رسواییهای متعددی که مدیران اجرایی در آن دخیل بودهاند، کارکنان و سهامداران بیشازپیش مردد هستند. اصالت - شامل توانایی ارتباط صادقانه با دیگران - به یکی از صفات مهم رهبری تبدیلشده است. اگر رهبران این ویژگی را داشته باشند، میتوانند پیروان خود را برای صرف تلاش خارقالعاده به نفع سازمانهایشان الهام بخشند. اگر آنان اصالت نداشته باشند، بدبینی در سازمان غالب میشود و تنها عده کمی از کارکنان برای تحقق اهداف، فراتر از حداقل لازم کار انجام میدهند.
طی بیستودو سال کار بهعنوان مربی ارتباطات، بارها شاهد بودهام که برای مدیران چقدر دشوار است که حتی زمانی که از صمیم قلب به پیام خود باور دارند در ارتباطات خود، جلوهای بیریا داشته باشند. چرا این نوع ارتباطات تا این اندازه دشوار است؟ چرا مردم نمیتوانند برخیزند و تنها حقیقت را بگویند؟
آنچه علم به ما میآموزد
تحقیقاتی که اخیراً روی روشهای مغز برای درک و پردازش ارتباطات انجامشدهاند، درسهایی به ما میآموزند. اکنون همه ما درباره قدرت ارتباط غیرکلامی (که به آن «گفتوگوی ثانویه» میگوییم) میدانیم و چیزهایی درباره آن شنیدهایم. اگر پیام کلامی شما با زبان بدنتان همخوانی نداشته باشد، مخاطبان هر بار به پیام غیرکلامی شما واکنش نشان میدهند. حرکات بدن بیشتر از کلمات، حرف برای گفتن دارند و این یعنی نمیتوانید صرفاً بایستید و حقیقت را بگویید. شاید اغلب برایتان اتفاق افتاده که فردی پیش از سخنرانی به شما بگوید: «نمیخواهم سخنرانیام برنامهریزیشده به نظر برسد، پس بهصورت بداهه صحبت میکنم». ولی در جریان ارائه، زبان بدنش، اعتبار حرف او را کمرنگ میکند. چراکه در وضعیتی استرسزا و بدون آمادگی قرار دارد و نامتعادل به نظر میرسد. پیام کلمات او هر چه باشد، رفتارش نشان میدهد که او در جریان ارائه، مشغول یادگیری است و قصد ندارد اعتماد رهبر را جلب کند.
درنتیجه، آمادگی برای سخنرانی مهم است. اما روش سنتی، یعنی تمرین با دقت زیاد مانند کارول، معمولاً کارساز نیست؛ چون اغلب چنین تمرینی مستلزم آموزش ویژه فرد درزمینهٔ عناصر غیرکلامی است ازجمله «ایجاد ارتباط چشمی»، «باز کردن دستها» و «نحوه ترک جایگاه سخنرانی» که میتوانند سخنران را مصنوعی جلوه دهند. شنوندگان با مشاهده این حرکات، متوجه مصنوعی بودن سخنرانی میشوند.
چرا زبان بدنی که اینقدر حسابشده است، غیرواقعی به نظر میرسد؟ در اینجا، تحقیقات صورت گرفته روی مغز انسان به این سؤال پاسخ میدهند.میدانیم که پس از جرقه احساس یا علاقه در مغز انسان و بیان آن، ارتباط غیرکلامی آغاز میشود. درواقع، تحقیقات حاکی از آن است که اشارات طبیعی و حسابنشده بدن انسان اغلب نشانگر چیزهایی است که به آن فکر خواهد کرد و سپس به زبان خواهد آورد.
خلاصه کلام
تابهحال برایتان پیشآمده که بهدقت سخنرانی خود را تمرین کرده و بر کلیه نکات مهم زبان بدن تسلط داشته باشید، اما حین ارائه سخنرانی، شور و حرارت کمی در شنوندگان خود حس کنید؟ چه اتفاقی افتاده است؟ احتمالاً رفتار شما مصنوعی به نظر رسیده است. علت این است که وقتی برخی نکات زبان بدن را تمرین میکنیم، حین سخنرانی اصلی و به هنگام بیان واژههای مربوطه از آنها به شکل نادرستی استفاده میکنیم. شنوندگان حس میکنند که یک جای کار میلنگد؛ چون در یک گفتوگوی طبیعی، زبان بدن قبل از بیان کلمات مربوطه عمل میکند، نه پسازآن. برای نمایش اصالت خود، زبان بدن را تمرین نکنید؛ در عوض چهار هدف زیر را برای جلسه سخنرانی خود تصور کنید:
- رفتار صاف و ساده در برابر شنوندگان
- برقراری ارتباط با شنوندگان
- داشتن علاقه و اشتیاق در مورد موضوع سخنرانی
- گوش دادن به شنوندگان
اگر به این روش تمرین کنید، واقعاً این احساسات را هنگام سخنرانی خود تجربه خواهید کرد. زبان بدنتان بهموقع عمل میکند و شنوندگان شما متوجه میشوند که سخن شما کاملاً صمیمانه است.
ایده در عمل
به توصیه مورگان، سخنرانی خود را با این چهار هدف تمرین کنید:
رفتار صاف و ساده در برابر شنوندگان
برای تمرین این مسئله تجسم کنید که اگر قرار باشد این گفتوگو را برای کسی ارائه دهید که با او احساس راحتی میکنید، چگونه حرف میزنید؛ به همان صورت روی سخنرانی خود کار کنید. این شخص میتواند همسر، دوست صمیمی یا فرزندتان باشد. توجه کنید که در این حالت، دقیقاً چه حسی خواهید داشت؛ این درست همان احساسی است که باید به هنگام سخنرانی داشته باشید. این حالت، زبان طبیعی بدن را به دنبال دارد؛ ازجمله لبخندها و حالت آزاد شانهها. این رفتارها بهنوبه خود به ابراز صمیمانه افکار و احساسات منتهی میشوند.
برقراری ارتباط با شنوندگان
همانطور که سخنرانی خود را تمرین میکنید به این بیندیشید که میخواهید با شنوندگان خود ارتباط برقرار کنید. تصور کنید یکی از بچههای شما که شناخت خوبی از او دارید به حرف شما گوش نمیدهد و سعی دارید هر طور که شده، توجه او را جلب و حفظ کنید. شما در چنین شرایطی برنامهریزی نمیکنید و فقط کاری را انجام میدهید که حس میکنید طبیعی و متناسب است. برای مثال، تن صدایتان را بالا میبرید یا به مخاطب خود نزدیکتر میشوید. به هنگام سخنرانی واقعی، این رفتارها بهصورت طبیعی و در زمان مناسب روی میدهند.
داشتن علاقه و اشتیاق در مورد موضوع سخنرانی
حین تمرین از خود بپرسید که کدام بخش موضوع عمیقاً فکرتان را درگیر کرده است: مسئله چیست؟ انتظار دارید سخنرانی شما چه نتایجی به دنبال داشته باشد؟ به اینکه چه میخواهید بگویید، فکر نکنید؛ به این فکر کنید که دلیل و احساس شما برای ارائه این سخنرانی چیست. بگذارید حس پنهان شما با هر حرفی که حین تمرین به زبان میآورید، جاری شود. در این صورت، سخنرانی واقعی با اشتیاق شما ادغامشده و طبیعیتر و جذابتر به نظر میرسد.
گوش دادن به شنوندگان
برای تحقق این هدف فکر کنید که وقتی شما برای ارائه سخنرانی خود از سکو بالا میروید، شنوندگان چه حسی خواهند داشت؟ آیا نسبت به آینده هیجانزده هستند؟ آیا نگراناند که خبرهای بد بشنوند؟ حین تمرین تصور کنید که آنها را از نزدیک میبینید و به دنبال نشانههایی میگردید که نمایانگر پاسخ آنها نسبت به شماست. هنگام ارائه سخنرانی برای تشخیص احساساتی که شنوندگان از طریق علائم غیرکلامی به شما انتقال میدهند، آمادگی بیشتری دارید. همچنین توانایی پاسخ مناسب به آنها را خواهید داشت. برای مثال با افزایش سرعت حرف زدن، تغییر کلمات، طرح پرسش بداهه و حتی حذف یا تغییر بخشهایی از سخنرانی خود میتوانید به آنها واکنش نشان دهید.
میتوان گفت کلمات، توضیحات بعدی حرکاتی هستند که درست قبل از بیان آنها انجام دادهایم. امر سادهای نظیر در آغوش گرفتن شخصی را در نظر بگیرید: تمایل به در آغوش گرفتن یک نفر پیش از آن آغاز میشود که فکر خوشحالی از دیدار او بهطور کامل شکل بگیرد. یک گفتوگوی معمولی را در نظر بگیرید: تأیید، انکار و اظهارنظر ابتدا از طریق حرکات بدن بیان میشوند. ما با قاطعیت سر را به نشانه تأیید یا انکار تکان میدهیم و چشمان خود را میچرخانیم. تمام این حرکات، واکنش ما را سریعتر و قدرتمندتر از کلمات بیان میکنند.
اگر حتی یکهزارم ثانیه، حرکات بدن ما بر تفکر آگاهانه و تفکر بر کلماتی که بیان میشوند، تقدم داشته باشد، دیدگاه ما را در مورد آمادگی برای سخنرانی تغییر میدهد. اگر به روش سنتی عمل کنیم، یعنی تاکتیک حرکات خاص را تمرین نماییم، ممکن است حین سخنرانی، آنها را همزمان با گفتن کلمات مربوطه یا حتی مقداری دیرتر به کار ببریم. شنوندگان از این توالی غیرعادی به شکل آگاهانه مطلع نیستند؛ ولی توانایی فطری آنها برای درک زبان بدن سبب میشود که حس کنند یک جای کار اشتباه است و رفتار گوینده غیرواقعی است.
تمرین (( واقعی و اصیل بودن ))
اگر آمادگی خودبهخودی و تمرینهای سنتی نمیتوانند باعث ارتباطات مؤثر شوند، پس چگونه میتوان برای یک سخنرانی مهم آماده شد؟ فقط باید از انگیزههای پنهان پشت سخنرانی خود استفاده کنید. این امر باید چهار اصل قدرتمند را در بربگیرد: صاف و ساده بودن، برقراری ارتباط، داشتن اشتیاق و گوش دادن. تمام این اصول در ارائه یک سخنرانی موفق نقش بسزا دارند.
با داشتن این اصول در ذهن خود، تمرین سخنرانی کنید. این کار را به چهار روش انجام دهید و هر بار مدل ذهنی خاص آن اصل را انتخاب کنید و بهجای اندیشیدن، بیشتر آن را احساس کنید. تمرین حرکات خاص را کنار بگذارید. اگر بتوانید این حسها را بهدرستی درک کنید، زبان بدن شما بهخودیخود فعالشده و بهصورت طبیعی و در زمان مناسب پدیدار میشود (شاید روشی که بیان شد، ایجاب کند که برخی پیامهای کلامی خود را برای هماهنگی با پیامهای غیرکلامیتان اصلاح کنید). هنگامیکه مشغول ایراد سخنرانی هستید،روی این چهار اصل تمرکز کنید.
به تناقض موجود دقت کنید. این روش از طریق تسلط در یک فرایند حسابشده باهدف دستیابی به اصالت شما طراحیشده است؛ ولی اصالت از چهار اصل مذکور که به آنها «اهداف» میگوییم، نشأت میگیرد. اگر بتوانید این چهار اصل را در جسم و روح خود نهادینه کنید، به اصالت واقعی و درک شدهای دست خواهید یافت که سبب شکلگیری پیوند عمیقی با شنوندهها میشود.
چه عاملی اساس یک سخنرانی واقعی و اصیل را تشکیل میدهد
تشکیل این پیوند کار راحتی نیست. اجازه دهید چند توصیه را برای بهرهگیری از این چهار اصل برای شما عنوان کنم.
n اصل صاف و ساده بودن در برابر شنوندگان
این اصل، اولین و بهنوعی مهمترین مسئلهای است که باید حین تمرین سخنرانی روی آن تمرکز کنید؛ چون اگر صاف و ساده به نظر نرسید، مخاطبتان فکر میکنند که شما موضع دفاعی به خود گرفتهاید؛ گویی آنها برای شما یک تهدید هستند. به این صورت، شانس زیادی برای برقراری ارتباط نخواهید داشت.
چگونه میتوانید صاف و سادهتر باشید؟ تصور کنید که شنونده شما شخصی است که کاملاً با او راحت هستید؛ مانند همسر، دوست صمیمی یا فرزندتان. ببینید آن تصویر ذهنی چه شکلی دارد چه حسی را برمیانگیزد. اگر بخواهید با شنوندگان ارتباط واقعی برقرار کنید، باید چنین حسی داشته باشید.
اگر ایجاد چنین تصویر ذهنی برایتان دشوار است، یک مورد واقعی را امتحان کنید. دوست صبوری پیداکرده و سعی کنید با او راحت باشید. به این توجه کنید که چنین صحنهای به چه صورت است و چه حسی به شما میدهد. با این حس، بیشازحد منطقی برخورد نکنید؛ این هم یک تمرین مانند ضربه به توپ گلف و یا سرویس در تنیس است. برخی جاها لازم است از کارهای خود یادداشت بردارید؛ ولی این یادداشتها نباید مانع تشخیص احساسی شود که میخواهید آن را بازسازی کنید.
صاف و ساده بودن برای بسیاری از افراد خطرناک به نظر میرسد. با مدیرعاملی کار میکردم که علاقه شدیدی به کارش داشت؛ اما شنوندگان همراهی نمیکردند. او در جوانی آموخته بود که در مورد مسائل بسیار معنادار و مهم، حس واقعی خود را بروز ندهد. ما باید این حس او را باتجربه گفتوگو با دوست نزدیکی که از دیدارش به هیجان میآید، جابهجا میکردیم.
بیایید به بحث کارول بازگردیم. همینطور که روی احساس صاف و سادگی در ارائههایش تمرین میکند، حین صحبت کردن، صورتش با لبخندی بزرگ نورانی شده و شانههایش رها میشوند. او پی میبرد که ناخواسته بهقدری جدی به نظر رسیده که شنوندگانش را از خود بیزار کرده است.
یک تغییر کوچک در رفتار غیرکلامی میتواند روی پیام کلامی تأثیر بسزایی داشته باشد. بارها شاهد بودهام که مراجعین من توانستهاند بااحساس راحتی بیشتر و رفتار واقعیتر سخنرانی کنند؛ زیرا این هدف که ازلحاظ فیزیکی صاف و ساده باشند، سبب شده احساسات خود را در مورد دیدگاهشان بهطور واضح ابراز کنند.
اصل برقراری ارتباط با شنوندگان
هنگامیکه بهتدریج، احساس صاف و سادگی داشتید و حس پیشین خود را فراموش کردید، آمادهاید تا این بار سخنرانی خود را با تمرکز روی شنوندگان انجام دهید. تصور کنید که قرار است - یا باید - شنوندگان را درگیر سخنرانی کنید. تجسم کنید یکی از بچههای شما که شناخت خوبی از او دارید به حرفتان گوش نمیکند و قصد دارید به هر طریق ممکن توجه آن بچه را جلب کنید. در چنین شرایطی برنامهریزی نمیکنید؛ فقط کاری را انجام میدهید که حس میکنید طبیعی و متناسب است. برای مثال، تن صدای خود را بالا میبرید یا به او نزدیکتر میشوید.
شما نیز میخواهید توجه شنوندگان را به خود جلب کنید. اجازه ندهید شنوندگان بهجای دنبال کردن بحث شما در تفکرات خود غرق شوند. اکنون آن کودک مذکور را نوجوانی فرض کنید که باید به او محبت کنید تا حواسش (که بهراحتی پرت میشود) روی سخنان شما متمرکز شود.
اگر صاف و سادگی پیشدرآمدی برای ورود شما به این بازی باشد، ارتباط، همان چیزی است که شنوندگان را در این بازی نگه میدارد. اکنونکه کارول مصمم شده تا با شنوندگانش ارتباط برقرار کند، متوجه میشود که برای برقراری ارتباط با آنها، بیشازحد - معمولاً تا پایان صحبتهایش - صبر میکرده است. لذا سخنرانی بعدی خود را با آن دسته از مخاطبانی آغاز میکند که نقش مهمی درفروش موفق شرکت داشتهاند و بدین طریق، ارتباطی ایجاد میکند که تا پایان سخنرانی او پابرجا میماند.
اصل اشتیاق داشتن در مورد موضوع سخنرانی
از خودتان بپرسید که چه چیزی عمیقاً فکر شما را درگیر کرده است. مسئله چیست؟ انتظار دارید سخنرانی شما چه نتایجی به دنبال داشته باشد؟ آیا نسبت به آینده شرکت خود هیجانزده هستید؟ آیا نگرانید که اوضاع شرکت دلسردانه به نظر برسد؟ آیا قصد دارید که در راستای بهبود آن قدم بردارید؟
تمرکزتان روی دلیل حرفها و احساستان راجع به آنها باشد، نه چیزی که میخواهید عنوان کنید. در این بخش از تمرین اجازه دهید با هر حرفی که زبان میآورید، حس پنهانتان جاری شود (همینکه آن را تشخیص دادید، دیگر نیازی نیست برای بروز آن تقلا کنید). سپس تعهد خود را محکم کنید. تصور کنید یکی از شنوندگان این قدرت را دارد که همهچیز را از شما بگیرد؛ مگر اینکه شما با استدلالهای سرشار از باورتان، حمایت او را به موضوع جلب کنید.
با شریک ارشد یکی از شرکتهای مشاوره کار میکردم که چون قرار بود بازنشسته شود، قصد داشت با همکارانش راجع به مسائلی که برای او مهم بود، صحبت کند. او میخواست این مسائل را به نسل بعد منتقل کند. چارچوب سخنرانی او در آغاز شامل ابراز عقیدهای شفاف اما بی هیجان در مورد اهمیت تعهد کاری و سختکوشی بود. پس از تمرکز روی احساسات موجود در بطن این سخنرانی به خاطر آورد که چگونه مادرش صرفنظر از وجود هرگونه مانع در مسیر، اهمیت پشتکار را در ذات او نهادینه کرده است. تصمیم گرفت که در این سخنرانی از مادرش قدردانی کند. وی گفت که مادرش تا سن 92 سالگی، هرگز به او اجازه نداده که درد و سختیهایی که حین کار تجربه کرده، لذت اجرا را از او بگیرد. هرچند سخنران، حین تمرینش بسیار اشک ریخت، علاقه و اشتیاقش، سخنرانی او را به خاطرهای ماندگار تبدیل کرد.
کارول برای مقابله با خشکی بیانش به باور خود - یعنی عزم راسخ برای شکست یکی از رقبای نزدیک - و تأثیر آن روی ارائهاش فکر میکند. او متوجه میشود که این باور و شور، محرک انرژی و هیجان او نسبت به کارش است. سخنرانی بعدی خود را با مقداری از این اشتیاق در هم میآمیزد و بسیار طبیعیتر و جذابتر به نظر میرسد.
اصل گوش دادن به شنوندگان
حال به این فکر کنید که وقتی میخواهید ارائه خود را آغاز کنید، شنوندگان چه حسی دارند؟ آیا نسبت به آینده هیجانزده هستند؟ آیا نگراناند که خبر بدی راجع به فروش بشنوند؟ آیا امیدوارند که پس از ادغام شرکت به کار خود ادامه دهند؟ حین تمرین تصور کنید که آنها را از نزدیک میبینید و به دنبال علائم پاسخ به حرفهای خود میگردید.
البته قصدتان برای کشف حالت احساسی شنوندگان، مهمترین کار شما به هنگام ایراد یک سخنرانی اصیل است. معمولاً شنوندگان با شما صحبت نخواهند کرد؛ اما پیامهای غیرکلامی برای شما ارسال میکنند که باید آنها را دریافت کرده و به آنها پاسخ دهید.
این کار، آنطور که به نظر میرسد، سخت نیست. شما نیز بهعنوان موجودی از نسل بشر، بهاندازه شنوندگان در تشخیص زبان بدن مهارت دارید؛ فقط کافی است خودتان بخواهید. با دریافت پیامهای غیرکلامی شنوندگان، ممکن است لازم باشد سرعت ارائه را بالا ببرید، نحوه بیان خود را تغییر دهید و حتی بخشهایی از سخنرانی را حذف یا اصلاح کنید. چه بهتر اگر بتوانید با طرح پرسشی بداهه، توجه شنوندگان را به خود جلب کنید.
اگر در پایان سخنرانی، زمانی برای پاسخ به پرسشهای جمع اختصاص دادهاید، باید با تمام وجود به آنها گوش کرده و از لحاظ جسمی و روانی آمادهباشید؛ طوری که انگار قرار است کسی موضوع خیلی مهمی به شما بگوید و نمیخواهید حتی یک کلمه را از دست بدهید. بدون اینکه در این مورد فکر کنید، متوجه میشوید که به سمت جلو خمشدهاید یا سرتان را به نشانه تأیید تکان میدهید. اگر کسی شما را وادار به این کار میساخت، احتمالاً تمام این حرکات، غیرطبیعی به نظر میآمدند.
البته، گوش دادن و پاسخ به شنوندگان در میانه سخنرانی، تسلط کامل به مطالب را میطلبد؛ اما میتوانید حرفهای شنوندگان را یادداشت کرده و در راستای بهبود ارائههای خود از آن استفاده کنید. با یکی از مدیران فروش کار میکردم که به درجهای از موفقیت رسیده بود که تصمیم گرفت با مسافرت به سراسر جهان، اسرار کارش را با دیگران به اشتراک بگذارد. این مدیر با گوش دادن به شنوندگان خود و دقت به زبان بدن و کلامشان متوجه شد که آنها نمیخواهند صرفاً حرفهای او را بشنوند؛ بلکه میخواهند در عوض به او چیزی بدهند. سخنان این مدیر به حدی الهامبخش بود که شنوندگان میخواستند از او تشکر کنند. به همین خاطر در اواخر سخنرانی، مراسمی کوتاه اما هدفمند ترتیب دادیم که به شنوندگان اجازه داد تا برخیزند و با هم تعاملی داشته باشند و بخشی از روحیهای را که به آنها بخشیده بود، متقابلاً به او برگردانند.
دوباره کارول را در نظر بگیرید. به دلیل اینکه قصد دارد احساسات شنوندگان را درک کند، پس از چند سخنرانی متوجه میشود که به اشتباه تصور میکرده فروشندگانش با حس او درباره ضرورت مقابله با رقیب همراه هستند. در آغاز سخنرانی بعدی خود سعی میکند زمان بیشتری را به بیان علت اهمیت اهداف گسترده خود اختصاص دهد. این پاسخ به ذهنیت شنوندگان با تلفیق خواسته درونی او برای صاف و ساده بودن، برقراری ارتباط و ابراز باورش نسبت به موضوع، مهارت او را بهجایی میرساند که در نظر همگان، یک سخنران واقعی و اصیل به نظر میرسد.
?How to become an original Speech
November 2008
Harvard Business Review