چگونه استرس را از گفتوگوهای استرسزا حذف کنید؟
قسمت دوم
تاریخ انتشار : جولای 2001
منتشر شده در مجله کسب و کار هاروارد
اصول مدیریت گفتوگو
فنونی که برای مدیریت مکالمات استرسزا کشف کردهام، همگی شامل سه بخش سادهاند که برای موفقیت این گفتوگوها به تمام آنها نیاز دارید. این سه جزء شامل صراحت، بیطرفی و میانهروی هستند که عناصر سازنده همه ارتباطات خوب را تشکیل میدهند. با تسلط بر این مهارتها شانس خود را برای پاسخگویی مناسب حتی در پرتنشترین گفتوگوها افزایش میدهید. حال بگذارید هرکدام از این اجزا را به نوبت بررسی نماییم.
صراحت یعنی بگذاریم کلمات برای ما کار کنند. از شبهه پردازی و حرفهای چندپهلو پرهیز کنید و منظورتان را واضح بیان کنید: «امیلی، آیا از دید خانواده شما آسایشگاه سامرست ولی مناسبترین مکان برای پدرتان است؟ فکر میکنم بیمه او را پوشش نمیدهد». متأسفانه بیان صریح خبرهای بد بسیار دشوار است. در شرایط سخت اکثر ما سعی میکنیم از صراحت پرهیز کنیم؛ چون ازنظر ما بیرحمانه است. در عوض، جملاتی نظیر این را به کار میبریم: « دن، راستش هنوز نمیدانیم سرانجام این شغل چه میشود؛ ولی در آینده میفهمیم». این جمله، زمانی که بخواهیم به شخصی اطلاع دهیم که با ترفیع او موافقت نشده، مبهم و بهشدت گمراهکننده است. درواقع، این محتوای خبر نیست که آن را بیرحمانه یا مهربانانه میسازد؛ بلکه نحوه ارائه آن است. پس صداقت ذاتاً بیرحمانه نیست. از هرکسی که میخواهید در این مورد پرسوجو کنید؛ ولی بدانید اگر پیامی ماهرانه منتقل شود، هرچند حاوی خبر بدی باشد، احتمالاً قابلتحمل خواهد بود. برای مثال اگر مدیری به کارمندش بگوید: «به شخص دیگری ترفیع دادهشده است» ممکن است خیلی ناخوشایند باشد و طبیعی است که واکنشهایی چون ناراحتی، خشم و نگرانی در پی داشته باشد. اما اگر محتوا صریح باشد، شنونده میتواند بهتر به پردازش اطلاعات بپردازد. درواقع، صراحت بخشیدن به یک محتوا میتواند بار سختی آن را بکاهد؛ نه اینکه برشدت آن بیفزاید.
لحن، بخش غیرکلامی ارائه مطلب در یک گفتوگوی استرسزاست که شامل افتوخیز صدا، حالات چهره و استفاده خودآگاه یا ناخودآگاه از زبان بدن است. البته زمانی که احساسات شدید بر ما غالب شده است، حفظ لحن عادی و خنثی کار دشواری است. لحن خنثی، حالت مطلوب در ارتباطات پرتنش ازجمله مکالمات استرسزاست. لحن همواره خنثای پیامهای شرکت فضایی ناسا را در نظر بگیرید. پیامشان هرقدر هم دردناک باشد، محتوای موردنظر را با لحن عادی ادامه میدهند: «هیوستون، مشکلی پیشآمده است». برای رسیدن به این لحن خنثی باید خیلی تمرین کنیم. اما بهترین زمان برای آغاز لحن صدای خنثی، زمانی است که مکالمه وارد مرحله استرسزا میشود.
میانهروی آخرین بخش مهارتهای سهگانه است. انگلیسی زبانی گسترده است و برای منظورتان، راههای مختلفی در اختیاردارید. تعدادی از این عبارات، ملایم و معتدل هستند؛ درحالیکه برخی دیگر باعث تحریک مخاطبان شده و آنها را وادار میسازد تا به سخنان شما و محتوای آن اعتنایی نکنند. برای مثال در ایالاتمتحده آمریکا، افراطیترین طرز بیانها، تهدیدهای قضایی هستند؛ مانند: «اگر تا تاریخ 23 آوریل چک را به من تحویل ندهی، مجبور میشوم که با وکیلم تماس بگیرم». عباراتی از این قبیل فقط فشار تنش را بالا میبرند؛ بهخصوص در گفتوگوهای دشوار. اما به خاطر داشته باشید که در یک مکالمه استرسزا، هدف، کسب امتیاز بیشتر یا دشمنتراشی نیست؛ بلکه قصدمان پیشبرد گفتوگو برای شنیدن و شنیده شدن صحیح و برقراری یک مکالمه ثمربخش میان دو نفر است. پس دفعه بعد که خواستید با داد و هوار به کسی بگویید: «مزاحم من نشو!» این جمله را امتحان کنید: «ممکن است یک دقیقه صبر کنید؟ میخواهم قبل از اینکه رشته افکارم پاره شود، این کار را تمام کنم». طرز بیان ملایم به شما کمک میکند که فشار را از مکالمات استرسزا بیرون برانید.
مدیریت گفتوگو
ایجاد آگاهی و تمرین، قبل از یک مکالمه استرسزا از اهمیت بالایی برخوردار است؛ ولی بهتنهایی کافی نیست. بگذارید ببینیم با شکل گرفتن مکالمه چهکاری از شما ساخته است. الیزابت را در نظر بگیرید؛ همان کسی که رهبر تیم بود و همکارش مدعی شد که به او دستور داده است. او حین بحث با دیگران نمیتوانست درآنواحد تصمیم بگیرد و خودش نیز از این جریان آگاه بود؛ برای همین به چند عبارت نیاز داشت؛ عبارتی که در آن لحظه بتواند آن را به زبان بیاورد تا مجبور نباشد بدون آمادگی چیزی بگوید. هرچند این راهحل بسیار ساده به نظر میرسد، ولی بسیاری از ما مجموعهای از تاکتیکهای گفتاری را بهصورت آماده در ذهنمان نداریم. رفع این مشکل یکی از اساسیترین کارها برای یادگیری مدیریت گفتوگو است. باید مهارتهای ارتباطی را همانطوری یاد بگیریم که کمکهای اولیه را در شرایط اضطراری میآموزیم. ابتدا باید بدانید که در مواقع بحرانی و وخیم به این روشها نیاز پیدا میکنیم.
حال به توضیح سه شگرد اثباتشده برای گفتوگو میپردازیم. ممکن است جملهبندی ویژه آن با سبک شما مناسب نباشد؛ ولی ایرادی ندارد؛ مهم این است که بدانید چگونه از این تکنیکها بهره ببرید تا به هر نحوی که راحت هستید، آن را بیان کنید.
مخاطب را گرامی بدارید
زمانی که دیوید از جرمی انتقاد کرد، بهتر بود که در آغاز با اظهار پشیمانی و احساس مسئولیت، خود را در مشکل پیشآمده شریک بداند. میتوانست بگوید: «جرمی، اخیراً کیفیت کارت تا حدی پایین آمده و یکی از دلایلش این است که همکارانت نمیخواهند حین مطرح کردن مشکلات با تو خطر مواجهه با زخمزبان شوخت را به جان بخرند. من هم مقصرم؛ چون بااینکه تو را دوست دارم و برایت احترام قائلم و مدتها با تو کارکردم، سعی نکردم این مشکلات را با تو در میان بگذارم». اعلام احساس مسئولیت، بهویژه در ابتدای کار میتواند مؤثر واقع شود؛ چون این کار بدون ایجاد هرگونه دلخوری فوراً توجه مخاطب را به موضوعات سختی که گوینده باید عنوان کند، جلب خواهد کرد.
آیا در گفتوگوهای دشوار، این روش همیشه مناسب است؟ نه! چون هیچگاه روش جامع و مؤثری وجود ندارد. اما در موقعیت مذکور، این روش به شکل مؤثری لحن بحث میان دیوید و جرمی را تنظیم میکند و به مشکلات، به جرمی، و به مسئولیت دیوید و رابطه میان آن دو ارزش میبخشد. در یک مکالمه استرسزا هر روشی که منتقلکننده حس عزت و احترام باشد، بهخصوص مکالمهای که مخاطب را غافلگیر میکند، روش بسیار ارزشمندی است. درواقع، رفتار موقرانه میتواند یک مکالمه استرسزا را با موفقیت به پایان برساند. از همه مهمتر اینکه جرمی پس از ترک آن مؤسسه، هنوز میتواند با پخش شایعه و با شناختی که از امور داخلی آنجا دارد به آنها آسیب برساند. هرقدر کلام دیوید غیرقابلتحملتر باشد به همان میزان احتمال تلافی جرمی بیشتر است.
با بیان مجدد منظور خود، مخاطب را خلع سلاح کنید
مشکلی که در مکالمه بین رافائل و الیزابت وجود داشت ناشی از برداشت اشتباه رافائل از جملات و حرکات الیزابت بود و به نظر میآمد که این واکنشها از مکالمات استرسزای رافائل درگذشته نشأت گرفتهاند. در چنین وضعیتی الیزابت نباید رافائل را روانکاوی کند؛ چون بررسی حالات درونی رافائل فقط به بدتر شدن این موقعیت ناخوشایند میانجامد. پس الیزابت برای خنثیسازی یکجانبه موقعیت فعلی باید چهکار کند؟
الیزابت به روشی نیاز دارد که او را ملزم به درک واکنش تند رافائل نکند؛ بلکه به او کمک کند تا بهطور مؤثری موقعیت را تحت کنترل بگیرد: «رافائل، فهمیدم از حرفم چگونه برداشت کردی؛ ولی منظورم این نبود. بیا یکبار دیگر فهرست کارها را باهم مرور کنیم». من این روش را شفافسازی مینامم که طرف مقابل را کاملاً خلع سلاح میکند. با این روش الیزابت میتواند بهصورت یکجانبه اختلاف پیشآمده را خنثی کند تا طرفین به یک توافق برسند. بهجای اینکه راجع به برداشت رافائل از حرفهای خودش بحث کند، خیلی راحت دیدگاهش را میپذیرد؛ بههرحال این نظر اوست. الیزابت بهجای بحث راجع به خواستههایش سعی میکند حرفهایش را بامنظور خود مطابقت دهد. سپس بحث را از همانجایی که ختم شده بود، ادامه میدهد (برای بحث کامل در مورد تفکیک بین منظور و کلاممان، مطلب «شکاف بین ارتباطات و مقصود» را ببینید).
صرفنظر از هرگونه واکنشی از سوی رافائل، این تکنیک برای الیزابت کارساز خواهد بود. اگر رافائل سهواً منظور او را اشتباه برداشت کرده باشد، الیزابت نباید عصبانی شود و سهم خود را در آنچه گفته میپذیرد و آن را اصلاح میکند. اگر رافائل با خصومت رفتار کرده، الیزابت نباید سعی کند رضایتش را جلب کند. او شرایط را میپذیرد و دوباره تلاش میکند. در این حالت احترام کسی زیر پا گذاشته نمیشود، کسی باعث تحقیر دیگری نمیشود و هیچکس موضوع بحث را به بیراهه نمیکشاند.
شکاف بین ارتباطات و مقصود
بارها مشاهده میشود که در مکالمات استرسزا خیلی به قصد و نیت خود متکی هستیم. فکر میکنیم که اگر احساسات و نیت خود را بیشتر بروز دهیم، دیگران خودبهخود منظور ما را درمییابند. برای مثال فکر میکنیم که اطرافیان نیت ما را درک میکنند. درواقع، تحقیقات نشان میدهند که در مکالمات استرسزا بیشتر گویندهها فرض میکنند که شنونده از نیت آنها آگاه است و مهم نیست که چه حرفی به زبان میآورند؛ درحالیکه قصد و نیت هیچگاه نمیتوانند تا این حد در ارتباطات، مخصوصاً در مکالمات استرسزا، مؤثر واقع شوند.
برای اینکه منظورم را بهتر متوجه شوید، آخرین باری را که کسی به شما گفته منظور او را اشتباه برداشت نکنید به یاد بیاورید. شاید گوینده این حرف را کاملاً صادقانه گفته باشد؛ ولی باز هم بیشتر مردم ته دلشان ناراحت میشوند و به فکر رفتاری تهاجمی یا خصومتآمیز میافتند. همیشه بیان چنین حرفی دقیقاً همین واکنش را در پی دارد. ازآنجاییکه سادهترین قاعده مکالمات استرسزا به این صورت است که افراد نه نیت، بلکه کلمات را درک میکنند در این مکالمات بیشتر تأکید روی سخنانی است که بر زبان جاری میشوند، نه نیت و احساسی که ما داریم. درواقع، ما نیت را از روی کلمات برداشت میکنیم. این بدین معنا نیست که احساس یا خواسته طرفین در یک مکالمه استرسزا ارزش یا اعتباری ندارد؛ بلکه قضیه برعکس است. زمان صحبت در مورد افراد حاضر در یک مکالمه استرسزا درواقع راجع به ارتباط میان دو نفر صحبت میکنیم، نه نیت آنها.
البته همه ما در مکالمات دشوار از رفتار صریحانه گریزانیم. شاید دوست داشته باشیم که بدون گفتن حتی یک کلمه، شخص مقابل منظور ما را دریابد؛ ولی این کار شخص را به مسیر اشتباهی هدایت میکند؛ یعنی بهجای اینکه گوینده منظورش را برساند، شنونده حرف گوینده را تفسیر میکند. در تمام گفتوگوها و بهویژه مکالمات استرسزا موظف هستیم که آنچه را میخواهیم بهدقت عنوان کنیم و یکبهیک به زبان بیاوریم. درنتیجه برای یک مدیر خیلی محترمانهتر است که به کارمندش اینطور بگوید: «کوری، یک میز بهعلاوه شش هفته خدمات رایگان جهت کاریابی برایت ترتیب دادهام؛ چون حداکثر تا آخر ماه جولای پیش ما خواهی بود». وادار کردن دیگران به حدس نیت درونی شما، فقط درد و رنج اجتنابناپذیر را طولانیتر میکند.
با تاکتیکها مقابله کنید، نه با اشخاص
شاید رافائل با رفتارش الیزابت را دستپاچه کرده باشد؛ ولی کارن پس از جلسه فاجعهبارش با مشتری کنترلش را از دست داد و با نیک برخورد تندی داشت. قطعاً نیک نمیتواند جلوی تاکتیکهای مقابلهای او (تاکتیکهایی که درگذشته برای او بسیار مفید واقعشدهاند) را بگیرد؛ اما میتواند رفتار و شخصیت کارن را جدا از هم بررسی نماید. برای مثال بهمراتب بهتر است که واکنشهای کارن را بهعنوان تاکتیکهایی مقابلهای ببیند؛ نه بهعنوان ویژگیهای شخصیتی او. اگر کارن را یک دشمن و شخصی تهدیدآمیز و اخلالگر تلقی کند، عاقبت چه اتفاقی میافتد؟ اصلاً مگر یک فرد میتواند شخصیت فردی دیگر را در این موقعیت تغییر دهد؟ ولی اگر نیک رفتار کارن را بهصورت مجموعهای از تاکتیکها در نظر بگیرد که قبلاً برای کارن کارساز بودهاند، میتواند درصدد یافتن تکنیکهای مقابلهای برآید تا آنها را خنثی کند.
بهترین راه خنثیسازی یک تاکتیک شناسایی آن است. پس از شناخت کامل یک تاکتیک، استفاده از آن بهمراتب سختتر میشود. برای مثال اگر نیک میگفت: «کارن، ما مدت زیادی است که باهم کار میکنیم؛ وقتی برداشت تو از ماجرای قبلی و رویداد فعلی تا این اندازه با برداشت من متفاوت است، نمیدانم چگونه در مورد مشکلی که در جلسه رخداده، صحبت کنم». ممکن بود نتیجه مکالمه بهکلی تغییر کند. او با این کار نه به کارن حمله میکرد، نه مغلوب تاکتیکهای او میشد؛ ولی او تاکتیکهای گفتوگوی کارن را بهعنوان مشکل اصلی جلوه داد.
اینکه چرا شناسایی یک تاکتیک، مخصوصاً از نوع خشونتآمیز آن، طرف مقابل را خلع سلاح میکند، مسئله دیگری است. اغلب ما مخاطب خشن را به دید دشمنی سمج مینگریم؛ اما این درست نیست. هرکسی میتواند سطح معینی از خشونت را بروز دهد و افراد تمایلی به افرایش این محدوده ندارند. وقتی نیک تاکتیکهای کارن را تشخیص نمیدهد، ممکن است دوباره کارن ناخواسته آن را به کار گیرد؛ اما اگر نیک به تاکتیکهای او اشاره کند برای اینکه کارن بتواند همچنان از آن تاکتیک استفاده کند به خشونت بیشتری نیاز خواهد داشت. اگر کارن در آستانه خشونتش یا نزدیک به آن باشد، دیگر ادامه نخواهد داد؛ چون این کار او را معذب میکند. شاید نیک نتواند کارن را متوقف کند؛ اما خود کارن این کار را انجام خواهد داد.
مردم تصور میکنند مکالمات استرسزا اجتنابناپذیرند؛ همینطور هم هست؛ اما به این معنا نیست که نمیتوانیم آن را به خوبی حلوفصل کنیم. یکی از مراجعین من به نام ژاکلین را در نظر بگیرید. او اولین زنی است که در هیئتمدیره یک شرکت مهندسی مشغول به کار است. وی در مورد اظهارنظرهای توهینآمیز دیگران در مورد حضور زنان در عرصه کسبوکار حساس بود و متوجه شد که یکی از اعضای هیئتمدیره بهعمد حساسیتی به این مسائل نشان نمیدهد. او همیشه ژاکلین را فمینیست میخواند و گاهی اوقات، جوکهای تبعیض جنسیتی تعریف میکرد.
این اولین باری نبود که چنین اتفاقی میافتاد و ژاکلین صدای خبیث درون خود را برای بروز واکنش احساس میکرد؛ ولی چون میدانست در یک مکالمه استرسزا قرارگرفته، آمادگی کامل داشت. ابتدا اجازه داد تا جو ناشی از آن جوک فروکش کند. سپس به موضوع اصلی بحث بازگشتند؛ اما ریچارد کوتاه نیامد و با یک متلک دیگر تنش را بیشتر کرد: «ژاک، بیخیال. فقط یک شوخی ساده بود». ژاکلین دست و پای خود را گم نکرد و گفت: «ریچارد، این نوع شوخی شاید برای تو خندهدار باشد، اما مرا میرنجاند». دیگر لازم نبود ژاکلین چیزی بگوید؛ چون اگر ریچارد بازهم ادامه میداد برایش گران تمام میشد. پس خندید و به این صورت عقب کشید: «راستش نمیخواهم به همسرم اطلاع دهند که دوباره رفتار بدی از من سرزده است». ژاکلین چیزی نگفت؛ چون به هدفش رسیده بود و لازم نمیدید که بار دیگر او را سرزنش کند.
مکالمات استرسزا هیچگاه ساده نبودهاند؛ ولی میتوانیم با شناخت نقاط ضعفمان و یادگیری روشهای لازم برای کنترل خودمان آمادگی لازم را کسب کنیم و آنها را بهتر پیش ببریم. ابزارها و توصیههایی که در این مقاله توضیح دادهشدهاند، میتوانند در کاهش تنش مکالمات استرسزا مفید واقع شوند؛ فقط باید آنها را یک بار امتحان کنید. اگر یک روش کارساز نشد، روش دیگری را امتحان کنید. از طرز بیان طبیعی استفاده کنید و از تمرین دست برندارید؛ چون سرانجام به بهترین روشها دست خواهید یافت.
?How to remove stress from stressful conversations
Part 2
July 2001
Harvard Business Review