خودیاری

خلاصه کتاب : خودیاری

نوشته : ساموئل اسمایلز

عنوان اصلی : SELF HELP

 

 

کتاب خودیاری در همان سالی به چاپ رسید که کتاب منشأ انواع داروین و رساله درباره آزادی جان استوارت میل چاپ شدند. در حالی که داروین می‌گفت چطور مطابقت نزدیک‌تر با محیط می‌تواند زندگی را بهتر کند و میل جامعه‌ای را بر اساس آزادی به تصویر کشیده بود، اسمایلز کتابی را به مردم دنیا ارائه کرد که با معرفی افرادی که با استفاده از اراده خالص توانسته‌اند زندگی ویژه‌ای را برای خودشان بسازند همچنان برای مردم الهام‌بخش است. شاید کتاب خودیاری از عمق علمی یا فلسفی آن دو کتاب دیگر برخوردار نباشد. اما در حوزه خودیاری و مسئولیت فردی بسیار تأثیرگذار بوده است.

 

در بسیاری از خانواده‌های سنتی این کتاب ارزشی معادل انجیل داشت و اگر چه در حال حاضر این کتاب را جلوه‌گر ارزش‌های سنتی مانند تلاش، صرفه‌جویی، پیشرفت و از این قبیل می‌دانند، شیوه نگارش قدیمی و اخلاقیاتی که در این کتاب از آنها صحبت می‌شود در واقع همان ظاهری هستند که نباید بر اساس آنها در مورد این کتاب قضاوت کنیم. این کتاب در همان حوزه گسترده‌تر ادبی جا می‌گیرد که اتوبیوگرافی بنجامین فرانکلین و رمان‌های هوراشیو آلجر در آن قرار دارند؛ همان حوزه‌ای که انسان‌ها با وجود مشکلات در آن پیشرفت می‌کنند. نظام اخلاقی خودیاری از طریق نوشتن زندگینامه زنده می‌ماند و اسمایلز این را می‌دانست. به همین دلیل این کتاب را از افراد برجسته‌ای پر کرد که بسیاری از آنها در حال حاضر فراموش شده‌اند.

 

او از این افراد در کتابش نام می‌برد:

سر ویلیام هرشل (۱۸۲۲-۱۷۳۸میلادی) که وقتی به عنوان نوازنده أبوا در یک ارکست دوره گر کار می‌کرد در مورد ستاره‌شناسی کنجکاو شد. او برای خودش یک تلسکوپ بازتابی اورانوس و دیگر اجرام آسمانی را کشف کرد و ستاره‌شناس پادشاه انگلستان شد.  برنارد پالیسی (۸۹ -۱۵۱۰ حدوداً بین این سال‌ها) یک کوزه‌گر فقیر که مبلمان و چوب‌های حصار خانه‌اش را در کوره انداخت تا ظروف لعابی خودش را درست کند. چنین سرسختی در نهایت به این شکل پاداش داده شد که به عنوان سفالگر دربار پادشاه فرانسه انتخاب شد.

 

گرانویل شارپ (۱۸۱۳-۱۷۳۵میلادی) کارمندی که در اوقات فراغتش جنبش ضد برده داری را در انگلستان به راه انداخت و در نهایت توانست قانون را تغییر بدهد تا هر برده‌ای که به این کشور پا می‌گذاشت آزاد شود.

 

اسمایلز به این دلیل از این افراد صحبت نکرده است که ما تحسینشان کنیم بلکه می‌خواست به ما نشان بدهد که طیف وسیعی از الگوها برای زندگی ما وجود دارند. اسمایلز این افراد را بر این اساس که چطور ویژگی‌های بزرگی مانند سرسختی، سخت‌کوشی و بردباری را از خودشان نشان دادند، دسته‌بندی کرده است. این‌ها عنوان فصل‌های این کتاب و بخش‌هایی از هر فصل هستند:

 

 

سخت‌کوشی و نبوغ

اسمایلز اعتقاد داشت از آنجایی که کتابش در مورد طبیعت بشر است همیشه معتبر باقی می‌ماند. اما برای پذیرفتن این حرف باید باور داشته باشید که پشتکار و فعالیت مستمر و توقف‌ناپذیر همچنان عناصر اولیه موفقیت محسوب می‌شوند. این طور نیست؟

 

افسانه‌ای که در مورد هنرمندان وجود دارد این است که این افراد از نبوغ فوق‌العاده‌ای برخوردارند و ناگهان ایده خلاقانه‌ای به آنها الهام می‌شود و آنها یک شاهکار هنری خلق می‌کنند. اما وجه مشترک «زندگی هنرمندان» اسمایلز، جدیت فوق‌العاده و انجام دادن کار بدون ناامیدی است که تقریباً به اندازه استعداد هنری‌شان است. اسمایلز برای اینکه نشان بدهد بسیاری از شیوه‌هایی که این هنرمندان در آنها پیشکسوت بوده‌اند نتیجه سال‌ها سعی و خطا بوده است، ثابت می‌کند این طرز فکر که معروف‌ترین هنرمندان بیشترین «استعداد» را دارند اشتباه است. در واقع استعداد کم نیست. چیزی که کم است تمایل برای انجام کارهای سخت به منظور تبدیل کردن یک رویای هنری به واقعیت است. مثلاً اگر میکل آنژ چندین ماه به پشت، روی چوب‌های داربست دراز نمی‌کشید نمی‌توانست سقف کلیسای سیکستینی را نقاشی کند. یا هفت سال طول کشید تا تیتیان نقاشی شام آخر را برای چارلز آماده کند اما بیننده این نقاشی ممکن است با خودش تصور کند که این تابلو در مدت کوتاهی و بر اساس «غلیان نبوغ» کشیده شده است.

 

اسمایلز به شعار معروف سر جاشوآ رینولدز، نقاش، و دیوید ویلکی، مجسمه‌ساز، اشاره می‌کند که گفته‌اند: «کار! کار! کار!» جوان سباستین باخ می‌گوید: «من سخت‌کوش بودم. هر کسی که به اندازه من سخت‌کوش باشد به اندازه من موفق خواهد بود.» تاریخ مایل است تعهد تزلزل‌ناپذیر و سخت‌کوشی را به کلماتی همچون نبوغ تبدیل کند اما افرادی که از ویژگی‌های تزلزل‌ناپذیری و سخت‌کوشی برخوردار هستند می‌دانند که این طور نیست. اسمایلز می‌گوید:

 

«برای موفقیت در هر کاری به اندازه‌ای که هدف مهم است استعداد فوق‌العاده، اهمیت ندارد و به اندازه‌ای که اراده برای کار کردن پر انرژی و سخت‌کوشانه مهم است، قدرت رسیدن به هدف اهمیت ندارد. بنابراین می‌توان انرژی ناشی از اراده را قدرت اصلی شخصیت یک انسان دانست. به طور خلاصه می‌شود گفت که این انرژی در واقع انسان را شکل می‌دهد.»

 

اسمایلز در مورد جورج لوئیس بوفون (۸۸-۱۷۰۷میلادی)، مؤلف معروف کتاب ۴۴ جلدی تاریخ طبیعی، با ما صحبت می‌کند که همه چیزهایی را که در زمان خودش در مورد تاریخ طبیعی شناخته شده بود مورد مطالعه و تأمل قرار داده و از تئوری تکامل خبر داد. انضباط فردی فوق‌العاده زیادی که برای به پایان رساندن چنین پروژه‌ای لازم است باعث شد بوفون به این نتیجه برسد که «نبوغ، همان بردباری است.» اسمایلز در ادامه جمله‌ای را از دور مستر نقل می‌کند که می‌گوید: اگر بدانید که چطور باید منتظر بمانید به بزرگ‌ترین راز موفقیت دست پیدا کرده‌اید.» همچنین نظر ایزاک نیوتون را در مورد چیزی که نبوغ تولید می‌کند در کتابش می‌آورد که می‌گوید: «فکر دائم در مورد راه‌حل یک مشکل، نبوغ تولید می‌کند.»

 

صبر، نظم و ترتیب دادن به ذهن و غرق شدن در کاری که در حال انجامش هستیم عناصر اصلی پیشرفت‌های بزرگی هستند که اسمایلز از آنها صحبت می‌کند که نه کمک‌های مالی دولت و نه تحصیلات این‌ها را تأمین نمی‌کنند. این‌ها (صبر، نظم و ترتیب دادن به ذهن....) استعدادهایی هستند که خودتان می‌توانید خلقشان کنید.

 

 

شخصیت

امروزه عبارت «شخصیت‌سازی» با خنده در مورد افرادی به کار می‌رود که به گرفتن و آب سرد یا یک راهپیمایی ده روزه در هیمالیا فکر می‌کنند. همان‌طور که اسمایلز حتی در دهه ۱۸۵۰ میلادی هشدار داده بود تحصیلات، ثروت یا داشتن یک خانواده اصیل به اندازه‌ای اهمیت ندارند که بتوانند جایگزین شخصیت شوند. امروزه ما در جامعه مثلاً علمی زندگی می‌کنیم که در آن والاترین ارزش استفاده خلاقانه از اطلاعات است اما اسمایلز صراحتاً بیان کرده است که این شخصیت است که باعث توانایی می‌شود، نه دانایی.

 

شاید خودیاری یک کتاب ساده برای یک زمان ساده باشد اما تکرار سرسختانه این مسئله که لازم است ویژگی‌های فردی را کسب کنیم که باعث آزادی ذهن می‌شود یک حقیقت همیشگی را آشکار می‌کند. شخصیت چیزی است که با وجود قدرت‌های بزرگ غریزه و شرطی‌سازی فرهنگی شکل می‌گیرد. اسمایلز جمله‌ای را از سر هامفری دیوی می‌آورد که می‌گوید: «هر چه هستم خودم ساخته‌ام: من این را بدون غرور و در نهایت سادگی قلبی می‌گویم.» اعتراف دیوی از شجاعت صحبت می‌کند؛ نه در مورد بخشی از داستان‌های هیجان‌انگیز از تهور و جسارت بلکه از تصمیم‌های کوچکی صحبت می‌کند که اعلام استقلال می‌کنند. این عنصر اساسی کتاب هفت عادت مردمان مؤثر اثر استیون کاوی است.

 

اما شخصیت، من را به کجا می‌کشاند؟ چطور زندگی‌ام را می‌سازد؟ در قرن نوزدهم تجارت به این شکلی که الان دیده می‌شود دیده نمی‌شد یعنی به عنوان عرصه‌ای برای باهوش‌ترین و خلاق‌ترین افراد اما با این حال اسمایلز می‌توانست ببیند که تجارت به این شکل امروزی در می‌آید. او فوراً تجارت را به عناصر اصلی‌اش تقسیم‌بندی کرد: صداقت کلام و رفتار. از آنجایی که اعتماد چسبی است که جوامع آزاد را به هم متصل می‌کند، در نتیجه موفقیت پایدار جذب کسانی می‌شود که می‌توان به آنها اعتماد کرد. همان‌طور که ماکس وبر می‌گوید این ویژگی آن قدر نایاب بوده است که تاجران اولیه پروتستان ثروت زیادی را از طریق برخورداری از صداقت کلام و گفتار جمع‌آوری کردند.

 

هیچ چیز به اندازه مواد مخدر و الکل ذهن را فرسوده و شخصیت را تخریب نمی‌کند. اسمایلز از هر فرصتی برای تحسین ویژگی بسیار ارزشمند اعتدال در مشروب‌خواری استفاده می‌کند. چه کسی می‌تواند نتایج بد مصرف الکل را که به تدریج جمع می‌شوند و در طول یک عمر مشکلاتی را برایمان ایجاد می‌کنند انکار کند؟ مثلاً به خاطر خماری پس از مصرف الکل نمی‌توانید کار کنید. و بعضی‌ها به این دلیل الکل مصرف می‌کنند که بتوانند در معاشرت با دوستان همرنگ آنها شوند و جدا از آنها محسوب نشوند اما این کار فقط نشان‌دهنده این است که فرد میان‌مایگی پیشه کرده و نمی‌خواهد پیشرفتی را در زندگی تجربه کند. اسمایلز جمله‌ای را از سر والتر اسکات نقل می‌کند که می‌گوید: «مشروب‌خواری بیشتر از هر فساد دیگری‌شان انسان را پایین می‌آورد.»

 

 

نکاتی چند :

در طول عمر ساموئل اسمایلز امپراطوری بریتانیا تقریباً یک چهارم زمین را اشغال کرده بود. و مانند هر امپراطوری دیگری سهم خودش را از بدبختی بین افرادی که مجبور بودند این امپراطوری را سرپا نگه دارند تقسیم می‌کرد. ویژگی‌های خوب این امپراطوری یعنی اصلاحات اجتماعی، بعضی اصول سیاسی فارغ از تعصب، انرژی زیاد و ابتکار و نوآوری توسط اعتقاد به «پیشرفت»، منسجم و یکپارچه ماندند.

 

یکی از تأثیرات کتاب رساله درباره آزادی این است که ما را وادار کند تا این ارزش‌ها را با چیزهای مشابه مقایسه کنیم. این کتاب که رساله بلند بالایی علیه ظلم سیاسی است به صورت ناآگاهانه راه را برای سوسیالیسم باز کرد که جامعه ایده آل را به حدی رساند که افراد آن مجبور نبودند برای کسب آزادی بجنگند. اما اسمایلز به ما یادآوری می‌کند که استوارت میل در واقع می‌گوید: «ارزش یک دولت در بلندمدت ارزش تک‌تک افرادی است که آن را می‌سازند.» 

 

اگر آرمان پیشرفت در قرن بیست و یکم مجدداً بر سر زبان‌ها بیفتد احتمال اینکه در مالکیت دولت باشد کمتر از این است که در مالکیت افراد باشد. در حالی که اصل آزادی سیاسی استوارت میل شرط اساسی برای پیشرفت فرد است، ایده‌های کتاب خودیاری است که می‌تواند کمکمان کند که ما با آزادی‌مان کاری انجام بدهیم. جالب اینجا است که اسمایلز در اوایل زندگی یک مصلح سیاسی افراطی بود اما وقتی فهمید که مهم‌ترین نوع اصلاحات، اصلاحات فردی است اصلاحات سیاسی را کنار گذاشت.

 

کتاب خودیاری فوق‌العاده از نظر جنسی تبعیض‌آمیز عمل کرده است زیرا در میان زندگی نامه‌های این کتاب از هیچ زنی صحبت نشده است. دفاعی که در این مورد از این کتاب می‌شود این است که خودیاری جمع‌آوری سخنرانی‌هایی است که در خطاب به مردان می‌شد که احتمالاً در آن زمان نمی‌توانستند الگوهای مؤنث را بپذیرند. شاید اگر داستان‌هایی در مورد زنان در این کتاب بود ابهاماتش کمتر می‌شد. اما هر خواننده‌ای که بتواند به این غفلت اسمایلز بخندد یا آن را نادیده بگیرد به پاداش می‌رسد. این کتاب بزرگ که در حوزه خودیاری نوشته شده است باید مجدداً قد علم کند.

 

 

ساموئل اسمایلز

اسمایلز که اولین فرزند در بین ۱۱ برادر و خواهرش بود در سال ۱۸۱۲ میلادی در هادینگتون واقع در اسکاتلند به دنیا آمد. پدرش کاغذ درست می‌کرد. در سن ۱۴ سالگی مدرسه را ترک کرد و قبل از ثبت نام در دانشگاه ادینبرا برای تحصیل در رشته پزشکی به مدت سه سال کار کرد. پس از مدتی که به عنوان دکتر کار کرد به سیاست علاقه پیدا کرد که باعث شد در سال ۱۸۳۸ میلادی ویراستار هفته نامه افراطی لیدز تایمز شود و تا سال ۱۸۴۲ میلادی در آنجا بماند. آرمان‌های او تحت تأثیر جرمی بنتام و جیمز میل (پدر جان استوارت میل) که طرفدار اصالت فایده و فایده مداری بودند شامل تجارت آزاد، گسترش حق رأی و شرایط بهتر برای کارکنان کارخانه‌ها می‌شد

.

اسمایلز که از اصلاحات سیاسی ناامید شده بود به شدت پیشرفت فردی را تبلیغ می‌کرد و در همان سالی که کارش را به عنوان سرپرست راه‌آهن شروع کرد سخنرانی‌هایی را آغاز کرد که بعدها به صورت کتاب خودیاری درآمد. این کتاب به زبان‌های زیادی ترجمه شده و یکی از کتاب‌های انگلیسی است که بعد از اصلاحات میجی در ژاپن به چاپ رسید و به انجیل تاجرانی تبدیل شد که از غرب الهام می‌گیرند. صنعتگر میلیونر، لرد لیورهیوم، و نویسنده آمریکایی و مؤسس مجله موفقیت در آمریکا، آریسون سوئت ماردن، در میان بسیاری از افرادی بودند که می‌گفتند دستاوردهایشان را مدیون کتاب خودیاری هستند.

 

کتاب‌های دیگر اسمایلز عبارت‌اند ازیک بیوگرافی از پیشکسوت صنعت راه‌آهن، جورج استیونسون، )۱۸۵۷میلادی)، یک کتاب سه جلدی درباره تاریخ اقتصاد، زندگی مهندسین )Lives of the Engineers) (۱۸۷۴میلادی)، سری کتاب‌های شخصیت)Character() ۱۸۷۱میلادی)، صرفه‌جویی )۱۸۷۵میلادی(، وظیفه )۱۸۸۰میلادی( و یک زندگینامه در مورد جوزیا وجوود که یک سفال گر بود. پس از مرگ اسمایلز در سال ۱۹۰۴ میلادی یک زندگینامه درباره‌اش نوشته شد.

 

جملات طلایی کتاب :

«به این ترتیب زندگی شجاعانه و سراسر اشتیاق یک انسان در ذهن افرادی که توانایی‌ها و انگیزه‌های مشابهی دارند جرقه‌ای ایجاد می‌کند و اگر آنها به اندازه آن فرد و جدی تلاش کنند رسیدن به امتیاز و افتخار مشابه تقریباً حتمی است. به این شکل زنجیره الگوها در طول زمان به صورت پایان‌ناپذیر ادامه پیدا می‌کند. تحسین باعث تقلید می‌شود و به این ترتیب سلسله افراد موفق ادامه پیدا می‌کند»

 

«انسان‌های ریاکار زیادی وجود دارند اما وقتی یک انسان صادق و درستکار را ببینید بدون شک می‌توانید او را از دیگران تشخیص بدهید. بعضی‌ها که با ارزش صداقت آشنا هستند خودشان را انسان‌های صادق و درستکاری جلوه می‌دهند تا دیگران را فریب بدهند. سرهنگ چارتریز به مردی که به صداقت معروف بود گفت: من برای اینکه از خوش‌نامی تو برخوردار شوم حاضرم هزار پوند پول بپردازم. آن مرد پرسید چرا؟ و سرهنگ در پاسخ گفت: زیرا با استفاده از حسن شهرت تو در صداقت می‌توانم ده هزار پوند کسب کنم.»

 

«هیچ قانونی هرچقدر هم که سخت و جدی باشد نمی‌تواند یک انسان تنبل را به انسانی سخت‌کوش، اسراف‌کار را به صرفه‌جو یا مست را به هوشیار تبدیل کند. این کارها را فقط خود فرد می‌تواند از طریق صرفه‌جویی و پرهیزکاری انجام بدهد، از طریق ایجاد عادت‌های بهتر، بیشتر امکان پذیر هستند تا حق و حقوق بیشتر.»

 

 

چکیده:

تاریخ پر از انسان‌هایی است که از طریق اراده و پشتکار کامل به چیزهای شگفت‌انگیزی رسیده‌اند.

 

۵
از ۵
۱۵ مشارکت کننده
مهدیه جمال گفت:
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
ممنون بابت مقاله،وقتی صحبت از سخت کوشی میشه بنا به دلایلی اون تلاش به موفقیت نرسه،ادامه و تلاش دوباره میشه اسمشو گذاشت سخت کوشی؟
    مدیریت. وبسایت گفت:
    واقعیت این هست که در این مورد دیدگاه های مختلفی وجود داره.برخی از سخنرانان انگیرشی میگن که اگر شما به موفقیت نرسیدین پس به آخر راه نرسیدین پس همچنان ادامه بدین و نا امید نشین. اما دیدگاه مدیریتی این هست که هر شکست یک درس هست در مسیر موفقیت شما،کافی هست که پس از هر شکست دلایل آن را بررسی کنید و با بررسی مجدد هدفگذاری اولیه و اصلاح مسیر طی شده با انرژی راه اصلاح شده رو طی کنید.

دیدگاه‌ها