بازی زندگی و روش این بازی

خلاصه کتاب : نوشته : بازی زندگی و روش این بازی

نوشته : فلورانس اسکاول شین

عنوان اصلی :THE GQME OF LIFE HOW TO PLAY IT

 

 

شاید تا به حال زندگی را یک جنگ می‌دانستید که باید در آن از قدرت و اراده‌تان در مبارزه با دیگران استفاده کنید.

 

اما اگر زندگی را یک بازی بدانید کمتر نگران نتایج خواهید بود و روی قواعد و قوانینی که می‌توانند شما را به سوی موفقیت هدایت کنند تمرکز خواهید کرد. در این راه کمتر مقاومت خواهید کرد و وقت بیشتری برای فکر کردن به جهان و فلسفه وجودش خواهید داشت. اگر در این راه قدم بردارید به جای ترس ایمان خواهید داشت.

 

از نظر فلورانس اسکاول شین این قوانین را می‌توان در کتب مقدس عهد جدید و قدیم پیدا کرد. هرچند بخش زیادی از حرف‌های اسکاول شین از قبیل قانون عدم مقاومت، کارما و بخشش در کتاب‌های مقدس شرقی هم پیدا می‌شوند. در واقع هدفی که او از نوشتن این کتاب بیان کرده است یک هدف جهانی است: هر فردی می‌تواند به «مجذور زندگی»، چهار اصل سلامت، ثروت، عشق و ابراز کامل وجود برسد فقط اگر بتواند خودش را با قوانین غیر قابل تغییری که بر زندگی حکم‌فرما هستند هماهنگ کند. او اعتقاد داشت که این سلامت کامل «حق الهی» ما است.

بعضی از اصولی که او در کتابش آورده است در زیر تعریف شده‌اند.

 

 

طرح الهی

آیا تا به حال یک جرقه الهی دریافت کرده‌اید؟ تصویری از آنچه که می‌توانید به دست بیاورید یا ویژگی که می‌توانید از آن برخوردار باشید؟ اگر چنین اتفاقی برایتان افتاده باشد تصویری کلی از «طرح الهی» تان را از هستی دریافت کرده‌اید که به شما نشان داد این تصویر در واقع در وجود خودتان است. افلاطون به این تصویر می‌گفت: «الگوی کامل» یعنی جایی در این جهان را شما باید پر کنید که هیچ کس دیگری نمی‌تواند این کار را بکند.

 

مثل اکثر مردم نباشید که به دنبال چیزهایی می‌روند که هیچ ارتباطی با خود واقعی‌شان ندارد و اگر هم بتوانند چیزهایی را که می‌خواهند، به دست بیاورند نتیجه‌اش فقط نارضایتی خواهد بود. فقط کافی است از هستی بخواهید که نشانه یا پیامی را برایتان بفرستد که به شما بگوید طرح الهی‌تان چیست تا این پیام یا نشانه برایتان آشکار شود. از این نترسید که شاید طرح الهی زندگی‌تان همانی نباشد که شما می‌خواهید این طرح به احتمال بسیار زیاد عمیق‌ترین آرزوهایتان را برآورده خواهد کرد. 

 

 

حق الهی و انتخاب

ما فقط باید چیزی را بخواهیم که «حق الهی» ما باشد. اسکاول شین ماجرای زنی را نقل می‌کند که دلباخته مردی شده بود که از نظر دیگران رفتار خیلی مناسبی با این زن نداشت. اسکاول شین، زن را مجبور کرد تا جمله‌ای را به این مضمون با خودش تکرار کند که: «اگر او از جانب خدا برای من انتخاب شده باشد مال من خواهد شد و اگر از جانب خدا برای من انتخاب نشده باشد به هر حال او را نخواهم خواست.» و البته این زن عاشق فرد دیگری شد که با ایده آل‌هایش هماهنگ بود و در مدت کوتاهی مرد اول را فراموش کرد.

 

زن دیگری بود که خیلی دلش می‌خواست در خانه‌ای زندگی کند که متعلق به یکی از آشنایانش بود. مرد صاحب خانه فوت کرد و این زن به خانه او نقل مکان کرد اما شوهر خودش هم پس از مدتی از دنیا رفت و آن خانه دیگر هیچ فایده‌ای برایش نداشت. این تأثیر کارمای یک آرزو بود که از خدا یا شعور بی‌نهایت درخواست نشده بود. آرزو کردن خوب است اما بهتر این است که چیزی را بطلبیم که «حق الهی» مان باشد زیرا وقتی چنین چیزی را دریافت کنیم بدون شک خواهیم دانست که متعلق به ما است. 

 

 

عدم مقاومت

برای اینکه در بازی زندگی موفق شویم باید به دنبال چیزی باشیم که مؤثر باشد نه اینکه با چیزهایی که دوست نداریم، بجنگیم. در این کتاب ایده‌ای مطرح شده است که همه ما به طور غریزی می‌توانیم درک کنیم:

 

«تا وقتی که یک فرد در برابر وضعیتی که در آن قرار دارد مقاومت می‌کند آن وضعیت به همان شکل باقی می‌ماند و اگر از آن فرار کند به دنبالش خواهد آمد.»

 

اگر در نگاهی که به زندگی دارید یک تغییر ساده ایجاد کنید و به جای اینکه زندگی را جنگی برای پیروزی بدانید آن را اعتقاد ساده به نتایج خوب بدانید زندگی‌تان متحول خواهد شد.

 

 اگر شک نکنید و «بدون نگرانی آرزو کنید» می‌توانید هر چیزی را که می‌خواهید احتمالاً به سرعت به دست بیاورید یعنی اینکه مطمئن باشید به آرزوهایتان خواهید رسید.

 

ترس، «گناه» است و برخلاف طبیعت، حرکت می‌کند در حالی که ایمان، واقعی و محکم و استوار است؛ ایمان چیزی است که هوش بی‌نهایت یا همان خدا در برابر برآورده کردن آرزوهایمان از ما می‌خواهد. ایمان شما را به هستی متصل می‌کند: ایمان، فضای کیهانی‌تان را گسترش می‌دهد در حالی که ترس آن را کاهش می‌دهد.

 

مرتب برای نزدیکان، همکاران و حتی مردم کشورتان پیام محبت و برکت بفرستید. این کار نه فقط باعث می‌شود که احساس آرامش کنید بلکه همچنین باعث می‌شود خودتان را در مقابل ضرر و خشم، «محافظت شده» بدانید.

 

 

پیروزی ایمان بر ترس

«مشکلاتت را به خدا بسپار.» در انجیل دفعات زیادی گفته شده است که جنگ مخصوص خداوند است نه انسان‌ها. چیزی که باید یاد بگیریم این است که «آرام بنشینیم» و به خداوند با ذهن فرا هوشیار درونمان اجازه بدهیم دست به کار شود. این شباهت زیادی به گفته دائودجینگ دارد که می‌گوید اگر ما با دائو (یا خدا یا همان شعور کیهانی) هماهنگ باشیم لازم نیست نگران باشیم یا بترسیم. وقتی آرام باشیم می‌توانیم ببینیم که باید چه کار کنیم؛ البته اگر لازم باشد کاری انجام بدهیم.

 

در دنیای اسکاول شین اگر انسان «بار یک مشکل را خودش به دوش بکشد قانون را نقض کرده است.» در واقع نگران، ناراحت و ناامید بودن کار اشتباهی است زیرا این نوع زندگی کردن بر اساس واقعیت کاذب است و می‌تواند موجب جذب بدبختی و بیماری شود. به محض اینکه بار را از دوش خودمان برداریم می‌توانیم دوباره به طور واضح همه چیز را ببینیم. و در این حالت یادمان می‌افتد که باید بر اساس ایمان زندگی کنیم نه بر اساس ترس.

 

 

عشق واقعی

زنی نزد اسکاول شین آمد و گفت مردی که به او علاقه داشت او را ترک کرده و به سراغ زن‌های دیگری رفته و اصلاً قصد ندارد با این زن ازدواج کند. وقتی اسکاول شین به او گفت که: «تو به این مرد علاقه نداری بلکه از او متنفر هستی. رابطه‌ات را با این مرد بهتر کن. عشق غیر خودخواهانه‌ات را نثارش کن و هر جا که هست برایش برکت بفرست» آن زن از این حرف خوشش نیامد. زن رفت و هیچ تغییری در زندگی‌اش ایجاد نشد اما یک روز با عشق بیشتری به آن مرد فکر کرد. او یک کاپیتان بود و زن همیشه «کاپ» صدایش می‌زد. در آن لحظه او شروع کرد به تکرار این جمله که: «خدایا برای کاپ هر جا که هست دعای خیر می‌کنم.» مدتی بعد نامه‌ای از طرف این زن به دست اسکاول شین رسید که در آن گفته بود در لحظه‌ای که رنج‌هایش به پایان رسیدند آن مرد برگشت و سپس هر دو با هم ازدواج کردند و خوشبخت شدند.

 

چیزی که آن زن یاد گرفت عشق خالصانه بود؛ خصیصه‌ای که همه ما باید یاد بگیریم اگر می‌خواهیم در بازی زندگی موفق شویم.

 

 

قدرت کلام

نویسنده این کتاب می‌گوید هر کسی که از قدرت کلام آگاه نباشد «قدیمی و عقب افتاده است.» هر کدام از ما با خودمان به طور دائم در حال مکالمه کردن هستیم و هرگز متوجه تأثیری که این مکالمات در بهتر یا بدتر کردن وضعیت زندگی‌مان دارند نمی‌شویم. هر حرفی که به خودمان می‌زنیم به عنوان «حقیقت» روی لوح سفید ذهن نیمه هوشیارمان حک می‌شود بنابراین باید خیلی مراقب حرف‌هایی که به خودمان یا دیگران می‌گوییم باشیم.

 

مردمی که به دیدن اسکاول شین می‌آمدند از او می‌خواستند که «در ارتباط با وضعیتی که دارند کلام لازم را به زبان بیاورد» و او هم جمله تلقینی مثبتی را که مخصوص وضعیت هر فرد بود به او می‌گفت که تا زمان رسیدن به آرزویش آن را تکرار کند. او آیه ۲۱ از فصل ۱۸ کتاب امثال را در کتابش آورده است که می‌گوید: «مرگ و زندگی در قدرت زبان است.» 

 

 

«خداوند پشتیبان من است»

بسیاری از مراجعین اسکاول شین با ناامیدی نزد او می‌آمدند؛ مثلاً یکی اول برج به ۳۰۰۰ دلار پول احتیاج داشت تا قرضش را بپردازد و دیگری مجبور بود فوراً یک آپارتمان جدید پیدا کند اگر نه مجبور می‌شد در خیابان بخوابد. اسکاول شین به آنها یادآوری می‌کرد که «خداوند پشتیبان من است» تا از عصبانیت و نگرانی دست بردارند.

 

او آنها را وادار می‌کرد با خودشان تکرار کنند که «خداوند هرگز دیر نمی‌کند. من خدا را شکر می‌کنم که در سطح نامرئی پولی را که می‌خواستم دریافت کرده‌ام و به موقع به دستم خواهد رسید.» زنی بود که فقط یک روز برای پرداخت قرضش فرصت داشت. یکی از پسرعموهایش اتفاقاً به دیدارش آمد و در وقت رفتن از او پرسید: «راستی اوضاع مالی چطور است؟» و به این ترتیب روز بعد توانست قرضش را ادا کند.

 

با این حال به زبان آوردن کلمات مناسب و ایمان داشتن کافی نیست: ما باید به ذهن نیمه هوشیارمان نشان بدهیم که جدا منتظر دریافت چیزی هستیم که آرزویش را داریم. «انسان باید برای چیزی که تقاضا می‌کند خودش را آماده کند آن هم زمانی که کوچک‌ترین نشانی از برآورده شدن آرزویش وجود ندارد.» وقتی منتظر مبلغی پول هستید یک حساب بانکی برای خودتان باز کنید، وقتی می‌خواهید خانه‌ای بخرید مبلمان جدید تهیه کنید و وقتی هیچ ابری وجود ندارد برای باران خودتان را آماده کنید. «اگر طوری رفتار کنید که انگار به آرزویتان رسیده‌اید» راه برای رسیدن به آرزویتان باز می‌شود. آگاهی از اینکه «قبل از ثروتمند شدن باید احساس ثروتمند بودن کنید باعث می‌شود که اعتقادتان به پشتیبانی خداوند بیشتر شود.»

 

 

نکاتی چند :

با اینکه این کتاب در سال‌های دهه ۱۹۲۰ نوشته شده و پر از ارجاعات دینی است در حال حاضر بسیار پرطرفدار استحکایت‌هایی که در این کتاب آمده‌اند شاید از افرادی باشد که سال‌ها است از دنیا رفته‌اند اما پیامی که در پشت این حکایت‌ها است به زمان خاصی تعلق ندارد. این کتاب تأثیر آرامش بخشی روی ما دارد که باعث می‌شود به اصول واقعی زندگی برگردیم. برای توصیف این کتاب از یکی از جملات نویسنده استفاده می‌کنم: این کتاب «به اولوهیت درون ما سلام می‌کند» و حس جهت‌یابی و اطمینان را در انسان زنده می‌کند. اگر مایل هستید در حالی که این کتاب را می‌خوانید ذهنتان را باز نگه دارید ایده‌ها و جملات تلقینی موجود در این کتاب می‌توانند تأثیرات عالی داشته باشند.

 

 

اسکاول شین نویسنده کتاب بازی زندگی و روش این بازی

اسکاول شین که در رشته هنر تحصیل کرده و تصاویر کتاب‌ها را طراحی می‌کرد سال‌های زیادی در نیویورک به تدریس متافیزیک مشغول بود.

 

تواضع و حس شوخ‌طبعی‌اش او را نزد بسیاری از مردم عزیز کرد که شاید در غیر این صورت به نصیحت‌های معنوی او گوش نمی‌دادند. او تعدادی کتاب نوشت و کتاب بازی زندگی اثر برترش بود.

 

 

جملات طلایی کتاب :

«اکثر مردم فکر می‌کنند زندگی یک جنگ است اما این‌طور نیست. زندگی یک بازی است.»

 

«ذهن فرا هوشیار ذهن خداوند است که در وجود هر انسانی هست. این ذهن عرصه ایده‌های کامل و فوق‌العاده است. در این ذهن «الگوی کاملی» که افلاطون از آن صحبت می‌کرد یعنی همان طرح الهی زندگی هر فرد، موجود است.»

 

«اگر کسی از قدرت کلام آگاه باشد با دقت بسیار زیادی صحبت می‌کند. فقط کافی است انسان به بازخورد حرف‌هایش نگاه کند تا متوجه شود که هر حرفی می زند بازخورد خاص خودش را دارد و بدون بازخورد نیست. انسان از طریق حرف‌هایی که به زبان می‌آورد مدام در حال ایجاد قوانینی برای خودش است.»

 

«برنامه خداوند برای زندگی هر انسانی فراتر از محدودیت‌های ذهن استدلال کر است. برنامه الهی زندگی هر کسی بسیار گسترده است و شامل سلامتی، ثروت، عشق و به فعل درآوردن کامل توانایی‌های بالقوه فرد می‌شود. بسیار پیش می‌آید که یک فرد در تخیلش برای خودش یک خانه کوچک و ساده می‌سازد در حالی که باید یک قصر برای خودش بنا کند.» 

 

 

چکیده:

اگر زندگی را یک بازی بدانیم انگیزه پیدا می‌کنیم تا به خاطر فراهم کردن شادی خودمان هم که شده قوانین این بازی را یاد گرفته و آنها را به کار ببریم.

 

 

۵
از ۵
۱۵ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها