خلاصه کتاب : غول درونتان را بیدار کنید
نوشته : آنتونی رابینز
عنوان اصلی : AWAKEN THE GIANT WITHIN
آنتونی رابینز مظهر تغییرات فردی است. حداقل در ایالات متحده آمریکا خیلی معروف است و حتماً هر آمریکایی یکی از برنامههای تبلیغاتی رابینز را در تلویزیون دیده است. او شخصاً مربی رئیسجمهورها، اعضای خانواده سلطنتی، ستارههای دنیای فوتبال و روسای شرکتهای مختلف بوده و از طریق ترکیب انرژی فوقالعاده زیاد فردی و مهارتهای بازاریابی، مخاطبین جدیدی نیز پیدا کرده است. بزرگان دیگر حوزه خودیاری مانند دیپاک چاپرا و وین دایر در مقایسه با رابینز مخاطبان زیادی ندارند. بسیاری از مردم حاضرند بیش از ۱۰۰۰ دلار پرداخت کنند تا در یکی از سمینارهای هفتگی آنتونی رابینز شرکت کنند که از ویژگیهای برجسته این سمینارها راه رفتن روی ذغال داغ و هیجان فوقالعاده زیادی است که معمولاً در کنسرتهای پاپ دیده میشود.
کتاب غول درونتان را بیدار کنید این طور آغاز میشود که آنتونی رابینز در یک هلیکوپتر جت نشسته و برای اجرای سمیناری میرود که همه بلیتهایش فروخته شده و دیگر هیچ بلیتی برایش پیدا نمیشود. وقتی از هلیکوپتر به پایین نگاه میکند ساختمانی را میبیند که ده سال پیش از این به عنوان سرایدار در آن کار میکرد و وضعیت خودش را در آن زمان به یاد میآورد: دارای اضافه وزن، ورشکسته و تنها. حالا خوش اندام، خوشبخت میلیونر و صاحب یک خانه مجلل در کنار دریا است. این لحظهای است که رابینز میفهمد به آرزویش رسیده است.
وجود این جزئیات در کتاب بخشی از دلیل لذت بردن از خواندنش را تأمین میکنند رابینز میداند که بهترین نوع تبلیغ برای محصولاتش این است که از زندگی خودش تعریف کند. حالا بیایید برگردیم به ابتدای کتاب.
رابینز و ان ال پی
اولین کتاب رابینز که آن را در اواسط دهه دوم عمرش نوشت قدرت بیکران نام داشت. این کتاب که خود کتاب پرفروشی بود زمینه را برای کتاب پرفروش بعدی رابینز مهیا کرد زیرا منبع بسیاری از روشهای رابینز را افشاء کرده بود: برنامهریزی عصبی-کلامی با همانان آل پی.
همانطور که در فصل دوم این کتاب خواندید گریندر و ریچارد بندلر بنیانگذاران ان إل پی بودند و این علم از مطالعه چگونگی تأثیر زبانها، کلامی و غیر کلامی، روی دستگاه عصبی نشئت گرفته است. فرضیه این علم این است که ما میتوانیم دستگاه عصبیمان را به گونهای کنترل کنیم که پاسخها و اعمالمان با اینکه «طبیعی» به نظر میرسند برنامهریزی شوند. فرضیه دیگری که در این علم وجود دارد این است که اگر ما اعمال و رفتار افراد موفق را تقلید کنیم میتوانیم حداقل به همان نتایجی برسیم که آنها به آن رسیدهاند.
زیرکی رابینز در این بود که تغییراتی دران آل پی ایجاد کرد تا برای مخاطبان عام مفهوم داشته باشد. مثلاً تکیه کلام او: «تغییر در یک لحظه اتفاق میافتد» و همچنین نظراتش در مورد ربط دادن انگیزههایمان به احساس درد یا لذت از ان ال پی گرفته شدهاند.
نکتههایی از کتاب غول درونتان را بیدار کنید
این کتاب با پرسیدن سؤال و احتمالاتی که با پرسیدنشان در ذهن خواننده ایجاد میکند قوه تجسم خواننده را به کار میاندازد. رابینز استاد نامحدودیت است ولی با این حال برای مهیا کردن مراحل عملی و جزئیات برای رسیدن به هدف، دقت به خرج میدهد. این کتاب ۵۰۰ صفحه دارد. فهرستی که در ادامه میآید بعضی از موضوعات کتاب را پوشش میدهد که برای پشتیبانی از همه این موضوعات، مراجع، داستانها و اطلاعات بیشماری وجود دارد.
درد و لذت
این دو، نیروهای اصلی شکل دهنده به زندگی هستند. یا میتوانیم به آنها اجازه بدهیم تا ما را کنترل کنند یا اینکه آنها را درک کنیم تا مناسب اوضاع و احوال ما باشند. مراقب چیزهایی که لذت را به آنها مربوط میکنید باشید: بعضی از مردم لذت بردن را به استفاده از هروئین و بعضی دیگر آن را به کمک کردن به دیگران ربط میدهند. آیا میخواهید مثل جیمی هنریکس (یک گیتاریست معروف امریکایی «مترجم»)، بدون در نظر گرفتن استعدادش، شوید یا مثل مادر ترزا؟ ما با ربط دادن درد با لذت فراوان به یک فعالیت یا یک فکر، شخصیتمان را تغییر میدهیم.
قدرت باور
دو مرد در یک زندان به دیواری زنجیر شدهاند. یکی از آنها خودکشی میکند و دیگری به زندگی ادامه میدهد تا با مردم از قدرت روح انسان صحبت کند. اتفاقات زندگی ما به شخصیتمان شکل نمیدهند بلکه باورهایمان در مورد معنای آن اتفاقات، ما را میسازند. اگر باورهای جهانی اینکه چطور به دنیا و مردم به طور عام نگاه میکنیم تغییر کنند میتوانند تقریباً هر چیز دیگری را در مورد زندگیمان تغییر بدهند. همه رهبران بزرگ مطمئن هستند که مشکلاتشان همیشگی نیستند و روزی به پایان میرسند. سازمان سیا تکنیکی دارد که میتواند با استفاده از آن در عرض مدت بسیار کوتاهی عقاید یک فرد را تغییر بدهد. شما میتوانید از همین تکنیکها برای تغییر دادن باورهای محدود کنندهای که دارید استفاده کنید.
قدرت سؤالات
همه پیشرفتهای بشری زمانی اتفاق میافتد که انسانها در مورد محدودیتهای موجود از خودشان سؤال میپرسند. لازم نیست پاسخ حاضر و آمادهای برای این سؤال داشته باشیم. پاسخ پیدا خواهد شد. مثلاً اگر سؤالی در مورد کیفیت یک مسئله داشته باشیم میتوانیم یک سؤال کیفی بپرسیم تا یک پاسخ کیفی دریافت کنیم.
قدرت کلمات
از قدرت کلمات و واژههای بزرگ برای تغییر دادن افکار و اعمالتان استفاده کنید. این مسئله را هم درک کنید که «رهبرها کتابخوان هستند.» کتاب خواندن به ما کمک میکند تا بر اساس تجربههای دیگران تفاوتی در ما ایجاد شود.
شفافیت به شما قدرت میبخشد
دقیقاً تعیین کنید که چه چیزی میخواهید و آن را یادداشت کنید؛ با این کار برای خودتان آیندهای خلق میکنید که آن قدر شگفتانگیز است که مجبور میشوید آن را به واقعیت تبدیل کنید. باید «روی هدفی که میخواهید به آن برسید تمرکز کنید نه چیزهایی که از آن وحشت دارید.» یک برنامه ده ساله برای خودتان بسازید و از آخر آن را شروع کنید. بسیاری از مردم کارهایی را که میتوانند در طول یک سال انجام بدهند دست بالا گرفته و کارهایی را که میتوانند در طول ده سال به انجام برسانند دست کم میگیرند.
معیارهایتان را بهتر کنید و قوانینتان را تغییر بدهید
به جای آرزو کردن ویژگیهایی که میخواهید داشته باشید، تصمیم بگیرید و دست به کار شوید. قوانین شخصی پنهانی را که در حال حاضر بر اساس آنها زندگی میکنید پیدا کرده و قوانین جدیدی بسازید که با استفاده از آنها بتوانید خودتان سرنوشت خودتان را بسازید.
یک نگاه نزدیکتر
غول درونتان را بیدار کنید، کتاب مقدس تکنولوژی ذهن است. کسانی که به این کتاب مقدس ایمان بیاورند احساس خواهند کرد که اگر همه مردم این کتاب را بخوانند و از راهنماییهایش استفاده کنند دنیا به مکان فوقالعاده قدرتمندتر، رضایتبخش تر و شادتری تبدیل خواهد شد.
شاید از نظر بعضی از خوانندهها دنیای رابینز یک دنیای زیاده از حد سیاه و سفید باشد. این کتاب به شما نشان میدهد که چطور میتوانید از هر وضعیت منفی خودتان را بیرون بیاورید و کاملاً خودتان را از شر ناراحتی، افسردگی و حالاتی از این قبیل رها کنید. نویسندههای دیگری که در زمینه خودیاری کتاب نوشتهاند مانند توماس مور و رابرت بلای افسردگی و حتی غم ناشی از از دست دادن یک عزیز را بسیار ارزشمند میدانند. آنها میگویند که چنین غمی درسهایی در مورد خودمان به ما میدهد و بخشی از حیات محزون ما را تشکیل میدهند.
عنوان فرعی این کتاب این است: «چگونه فوراً وضعیت ذهنی، احساسی، فیزیکی و مالیتان را به دست بگیرید!» آیا ما واقعاً میتوانیم سرنوشتمان را کنترل کنیم؟ آیا هدفهایی که رابینز مردم را به فکر کردن به آنها وا میدارد واقعاً در مورد هر انسانی منحصر به فرد هستند؟ شاید زندگی خود رابینز فوقالعاده و رؤیایی باشد اما آیا معنایش این است که ما باید به همه آرزوهایمان برسیم؟ ابزاری که رابینز برای رساندن ما به هدفهایمان فراهم میکند واقعاً آدم را تحت تأثیر قرار میدهند اما هیچ توضیحی نمیدهد که اصلاً چرا باید چنین چیزهایی را خواست و چنین هدفهایی داشت.
به خاطر وجود جوی که سوپرمن را به ما یادآوری میکند و اعتقاد راسخ نویسنده به اینکه رؤیاهایی که در مورد خودمان داریم میتوانند به واقعیت تبدیل شوند ممکن است مردم از این کتاب خوششان نیاید. از نظر یک منتقد همه چیز در مورد «رسیدن به آرزوها» است. اریک فروم مطلبی در مورد «انسان بازاریابی شده» نوشته است؛ انسانی که در نهایت و فقط انعکاس نظام اقتصادی سرمایهداری است و از خودیاری فقط تا حدی استفاده میکند که بتواند وضعیت اقتصادی جامعه را بهتر کند.
در دفاع از رابینز
در خطاب به این انتقادات باید گفت درست است که احتمالاً بعضی از مردم از تکنولوژی ذهن برای رسیدن به اهداف پیش پا افتاده مادی استفاده میکنند اما چیزی که رابینز میگوید در واقع مبارزه با سلطه مادیگرایی در زندگی ما است. هسته فلسفه رابینز این است که دیگر با موش کور در کارمان نقب نزنیم تا بتوانیم فقط وضعیت موجود را حفظ کنیم بلکه باید در برابر فرهنگ مادیگرایی که ما را احاطه کرده است مقاومت کنیم و تسلیم آن نشویم. در دنیای رابینز هر انسانی باید شگفتانگیز باشد. و این کتاب ما را مجبور میکند عقیدهمان را در مورد موفقیت زیر سؤال ببریم. مثلاً در این مورد رابینز میپرسد: آیا موفقیت نتیجه عمیقترین خلاقیتها و والاترین رؤیاهای ما است؟ رابینز میگوید دنبال کردن یک هدف تنها راهی است که میتوانیم از طریق آن خودمان را زنده نگه داریم و پول همیشه در درجه دوم قرار میگیرد.
کاری که رابینز میکند این است که مردم را وادار میکند تا «پایشان را از لبه آن طرف تر بگذارند» و باورهایشان را در مورد خودشان تغییر بدهند، ارزشهای اساسیشان را شناسایی کنند، شغل یا رابطهای را که فایدهای برایشان ندارد تغییر بدهند و بفهمند که اکثر محدودیتهایشان تخیلی هستند و در واقع وجود ندارند.
نکاتی چند :
پیام رابینز برای تعداد زیادی از مردم جذاب است زیرا همه ما عقیده داریم بیشتر از آنی هستیم که دیگران در موردمان فکر میکنند. دنیا میخواهد ایدههای ما را در ردیف «غیرمنطقی و غیرواقعی» دستهبندی کند. به ما یاد دادهاند که نمیتوانیم چیزی را که واقعاً دلمان میخواهد انجام بدهیم و پس از مدتی این مسئله را به عنوان واقعیت میپذیریم. اما فردی که از نظر رابینز واقعاً موفق باشد منطقی نیست.
به کتاب غول درونتان را بیدار کنید لقب «جراحی پلاستیک برای ذهن» داده شده است که یعنی اگر از هویتی که دارید خوشتان نمیآید تغییرش بدهید. اگرچه این حرف از بعضی افراد غیرممکن یا حتی نفرتانگیز است از نظر فرد دیگری شاید یک راه نجات یادمان باشد که نوسازی، اساس فرهنگ آمریکایی است و بنابراین کتاب غول درونتان را بیدار کنید نمیتوانست در هیچ کشور دیگری در دنیا نوشته شود. به این کتاب طوری نگاه کنید که انگار مجسمه آزادی را به صورت کلمات در آوردهاند.
آنتونی رابینز نویسنده کتاب غول درونتان را بیدار کنید
آنتونی رابینز در سال ۱۹۶۰ میلادی در خانواده فقیری در حومه شهر لسآنجلس به دنیا آمد وقتی هفده ساله بود مادرش به دلیل اینکه آنتونی «بیش از حد احساساتی و پرشور» بود او را از خانه بیرون کرد. رابینز به عنوان یک سوپر فروشنده به شهرت رسید که بلیت سمینارهای سخنرانان انگیزشی را به فروش میرساند. او با این ادعا که بیش از ۷۰۰ کتاب در زمینه رشد فردی خوانده است در سال ۱۹۸۳ میلادی با ان ال پی آشنا شد و شروع کرد به تغییر دادن آن تا به شکلی که میخواست آن را در آورد و قول داد که انواع ترسها را با استفاده از ان ال پی در مدت ۱۵ دقیقه درمان کند. او در سن ۲۴ سالگی میلیونر شد، پولش را از دست داد و مجدداً آن را به دست آورد. این ماجراها و ماجراهای دیگر در کتاب داستان زندگی آنتونی رابینز که دستیار قبلی رابینز، مایکل بولداک، آن را نوشته است آمدهاند.
رابینز در حال حاضر مشهورترین «مشاور اوج عملکرد» در آمریکا است و با IBM AT & T آمریکن اکسپرس، ارتش ایالات متحده آمریکا و همچنین تیمهای ورزشی حرفهای و ورزشکاران المپیک کار کرده است. او مشاور خصوصی کلینتون (که ظاهراً در ماجرای رسوایی اخلاقیاش در ارتباط با مونیکا لوینسکی روی حمایت رابینز حساب کرده بود)، آندره آغاسی و میخائیل گورباچف بوده و حتی چند جلسه نیز با پرنسس دایانا کار کرده است.
مؤسسات متعلق به آنتونی رابینز (www. dreamlife. com) در سراسر جهان سمینارها و جلسات گروهی برگزار میکنند. بنیاد آنتونی رابینز برای کمک به جوانان، سالخوردگان، بی خانمانها و زندانیان برنامههایی را اجرا میکند. رابینز به همراه همسر و فرزندانش در کالیفرنیا زندگی میکند.
جملات طلایی کتاب :
«هر وقت واقعاً میخواهید تغییری در زندگیتان ایجاد کنید اولین کاری که باید انجام بدهید این است که معیارهایتان را تغییر بدهید و بهتر کنید. وقتی از من میپرسند هشت سال پیش واقعاً چه چیزی زندگیام را تغییر داد میگویم مهمترین مسئلهای که زندگیام را تغییر داد تغییر خواستههایم از خودم بود: تمام چیزهایی را که دیگر نمیتوانستم بپذیرم، تمام چیزهایی را که دیگر نمیتوانستم تحمل کنم و تمام چیزهایی را که میخواستم داشته باشم، نوشتم.»
«ما مجبور نیستیم به برنامههای گذشتهمان اجازه بدهیم که زندگی حال و آیندهمان را تحت کنترل قرار بدهند. شما میتوانید با استفاده از این کتاب از طریق سازماندهی منظم باورها و ارزشهایتان در جهت طرح دلخواه زندگیتان خودتان را به کلی دگرگون کنید.»
«با اینکه ما دوست داریم انکار کنیم اما این حقیقت همچنان باقی است که چیزی که رفتارمان را هدایت میکند عکسالعمل غریزی در مقابل احساس درد یا لذت است نه محاسبات عقلانی. مثلاً از نظر عقلی شاید باور داشته باشیم که خوردن شکلات برای سلامتیمان خوب نیست اما همچنان به خوردنش ادامه میدهیم. چرا؟ زیرا دانستههای عقلانی رفتارمان را هدایت نمیکنند بلکه چیزی که در دستگاه عصبی به احساس درد یا لذت ربط دادهایم رفتارمان را هدایت میکند.»
چکیده:
الآن وقتش رسیده است که وقت را غنیمت بدانید و همان طور که تابه حال آرزو داشتهاید زندگی کنید. این اساسیترین دستورالعمل است.