خلاصه کتاب : قدرت مثبت اندیشی
نوشته : نورمن وینسنت پیل
عنوان اصلی : THE POWER OF POSITIVE THINKING
اگر اصرار همسر پیل نبود این کتاب که یکی از پرفروشترین کتابهای خودیاری تمام دوران است و او را به مؤسس جنبش تواناییهای بالقوه انسان تبدیل کرده است، هرگز به چاپ نمیرسید. او در دهه پنجم عمرش به سر میبرد که این کتاب را نوشت و در ازای تقاضای چاپ کتابش، چیزی جز یک دسته یادداشتهای عدم پذیرش دریافت نکرد. پیل که از این مسئله غمگین و افسرده شده بود دست نوشتههایش را در سطل آشغال ریخت و به همسرش اجازه نداد که آنها را بیرون بیاورد. همسر پیل دقیقاً به حرف شوهرش گوش داد و دست نوشتههای شوهرش را از سطل آشغال بیرون نیاورد بلکه آنها را در همان سطل به یک ناشر نشان داد که بالاخره این کتاب را چاپ کرد.
این کتاب به ۴۲ زبان زنده دنیا ترجمه شده و در ۲۰ میلیون نسخه به فروش رسیده است و در کنار کتاب آیین دوستیابی و چگونگی نفوذ در دیگران یکی از اولین کتابهای خودیاری قرن بیستم است.
استنباط
اگر بخواهیم پیل را به یکی از شخصیتهای تلویزیونی تشبیه کنیم شاید شبیه ند طرز در کارتون سیمپسونها باشد؛ همان پدر کاتولیکی که همیشه یک حرف سال شده برای همسایهاش هومر سیمپسون، دارد. هومر دنیا را «واقعاً» آن طور که میبیند و ند مانند افرادی عمل میکند که در شرایط بد به مردم کمک میکنند اما هیچ احتیاجی به کمکشان نیست و مردم از آنها خوششان نمیآید. در این کتاب نگاه ای به دنیا شده و طوری نوشته شده است که انگار هیچ چیز بدی وجود ندارد و شاد میتواند همه موانع را از سر راه بردارد. جمله تلقینی معروف امیل کو که در این کتاب آمده: هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر میشوم. به نظر بسیاری از مردم، سطحی و احمقانه است.
در کتاب هفت عادت مردمان مؤثر، استیون کاوی با گفتن این حرف که قبل از مثبت اندیشی باید بپذیریم که اوضاع مناسب نیست و مسئولیت را بپذیریم مثبت اندیشی مورد انتقاد قرار میدهد. زیرا در غیر این صورت در حال طفره رفتن از حقیقت هستیم.
حقیقت
با این حال وقتی کتاب پیل را باز میکنیم میخوانیم که:
«این کتاب با توجه عمیق به درد، سختی و کشمکش بشر نوشته شده است.»
او در ادامه میگوید:
« این کتاب مثبت اندیشی را نه به عنوان ابزاری برای رسیدن به شهرت، ثروت یا قدرت بلکه برای کاربرد ایمان به منظور غلبه بر شکست و رسیدن به ارزشهای خلاق در زندگی آموزش میدهد.»
اینها عقاید فردی نیستند که نظر غیرواقعی در مورد زندگی دارد. پیل در زمانی که به عنوان یک کشیش در نیویورک به سر میبرد با رنج و بدبختیهای انسانهای زیادی آشنا شد اما به آماده کردن خطابههای هفتگیاش راضی نمیشد بلکه میخواست تغییر قابل سنجشی در زندگی افراد دور و برش ببیند. او در طول چندین سال «تکنیکهای عملی ساده و علمی برای زندگی موفق» ایجاد کرد که روی هزاران نفر از مردم درون و بیرون حوزه مسئولیت او آزمایش شدند و مورد اصلاح قرار گرفتند. پیل مانند کارنگی قبل از اینکه ایدههایش را به صورت کتاب در آورد آنها را در کلاسی که مخصوص بزرگسالان بود آموزش میداد.
منبع مثبت اندیشی
برای پیل هیچ منبعی به اندازه انجیل برای کسب قدرت فردی و راهنمایی مفید نبود. بخش زیادی از کتاب به جملاتی از انجیل اختصاص داده شده است (و جملههایی از امرسون ویلیام جیمز و مارکوس اورلیوس جملههای نقل شده از انجیل را کامل میکنند.) شاید به این دلیل که کتاب پیل بر اساس انجیل نوشته شده است قدرت شگفتی دارد. وقتی جملههایی از قبیل جملههای زیر در این کتاب مورد تأکید قرار میگیرند نمیتوان با پیل بر سر اعتقاداتش بحث کرد.
«اگر خدا با ما باشد چه کسی میتواند با ما دشمنی کند؟»
«اگر باور داشته باشید همه چیز ممکن میشود.»
«به هر چه اعتقاد داشته باشید همان اتفاق میافتد.»
پیل میگوید ما مجبور نیستیم فقط به خودمان تکیه کنیم، منابع باورنکردنی از قدرت برایمان وجود دارند که اگر به آنها اعتقاد داشته باشیم به کمکمان میآیند. ما خودمان زندگی را برای خودمان سخت میکنیم. اگر به توانایی هستی در فراهم کردن موفقیت، ثروت و چیزهایی که میخواهیم، باور داشته باشیم زندگی را در جریان و پر از فراوانی میبینیم. زندگی وقتی سخت خواهد بود که فقط به خودمان تکیه کنیم و فقط به خودمان اعتقاد داشته باشیم. او راز بزرگ خودیاری را این طور بیان میکند که به منظور کسب قدرت فردی و رسیدن به آرامش باید آماده باشیم تا فراتر از خودمان رفته و به نیروهایی که از ما برتر هستند اعتقاد پیدا کنیم.
در ادامه کتاب از موارد و داستانهایی سخن گفته شده است که بعضی از آنها فوقالعاده تأثیرگذار هستند. این کتاب که پر از سخنانی درباره رنج و تلاش بشر است میخواهد نشان بدهد که شکست، دائمی نیست. عنوان بعضی از فصلهای کتاب به علاوه مثالهایی از محتوای آن فصلها در زیر آمدهاند:
«چطور انرژی دائم داشته باشیم»
پیل منبع انرژی همه انسانهای بزرگی را که میشناخت افشا کرد: متصل شدن به بینهایت. یعنی آگاهی از اینکه کاری که ما میکنیم خارج از وجودمان توسط یک نیرو حمایت شده و هدفمان هدفی الهی است و یک منبع قابل تجدید و دائمی از انرژی برایمان فراهم میکند و کار کردن به تنهایی و برای خودمان به خستگی و شکست منجر میشود.
«قدرت دعا را امتحان کنید»
دعا احتمالاً با آنچه شما فکر میکنید تفاوت دارد. دعا فرصتی است برای اینکه هر چه در ذهنتان است به هر زبانی که دوست دارید، بگویید. به جای درخواست کردن چیزهایی که دوست دارید، قبل از رسیدن به آرزوهایتان به خاطر برخورداری از آنها از خداوند سپاسگزاری کنید و نتیجه خوبی را که میخواهید، با خودتان تجسم کنید. فرمول پیل این است: «دعا کنید، تجسم کنید، به واقعیت تبدیل کنید.» از تأثیر این فرمول شگفتزده خواهید شد. انتظار بهترین را داشته باشید و آن را به دست بیاورید»
«انتظار بهترینها را داشته باشید و آن را به دست بیاورید»
از آنجایی که که ما موجودات ترسویی هستیم همیشه انتظار بدترین چیزها را داریم. اما, انتظار بهترینها را داشته باشیم نیروهایی در جهت کمک به ما با هم بسیج میشوند. انیمه هوشیار که بسیاری از اعمال ما را کنترل میکند در واقع فقط عقاید ما را منعکس میکند. اگر نظرتان را در مورد نتیجه یک کار تغییر بدهید اعمالتان در جهتی شکل خواهند گرفت که بتوانید به آن هدف برسید. پیل میگوید: «شک، جریان قدرت را مسلودر ایمان بازش میکند.»
«چطور افکار جدید میتوانند زندگیتان را از نو به سازنده»
فقط به مدت ۲۴ ساعت امیدوار و مثبت باشید. سپس روز بعد مثل قبل «واقعبین» باشید. اگر این کار را به مدت یک هفته تکرار کنید خواهید دید چیزی که تا یک هفته پیش از نظرتان واقعبینانه بود حالا به نظرتان بدبینانه میآید. به این نتیجه برسید که سختیها و مشکلات فقط در ذهنتان وجود دارند. به این ترتیب درک جدیدی که از واقعبینی پیدا میکنید باعث میشود که بیشتر از قبل و به طور دائم مثبت اندیش باشید.
نکاتی چند :
برای اینکه واقعاً قدرت مثبت اندیشی را درک کنید باید با سابقه پیل آشنا شوید. پیل در بخش مرکزی ایالات متحده آمریکا بزرگ شد و معتقد بود که برای «انسانهای معمولی این دنیا» نویسندگی میکند. اکثر خوانندهها این کتاب را جذاب و سرگرم کننده میدانند زیرا زبانی که پیل برای نوشتن این کتاب از آن استفاده کرده است طوری است که آنها را به یاد آدمهای معمولی و ساده دهه ۱۹۵۰ میاندازد که مرتباً به کلیسا میرفتند. شاید متن این کتاب، قدیمی باشد اما فقط یک آدم بدبین میتواند بگوید که این کتاب هیچ فایدهای ندارد اصول این کتاب به راحتی میتوانند از زمان و مکانی که در آن نوشته شدهاند فراتر رفته و همان طور که از یک اثر برتر میتوان انتظار داشت در زندگی امروزی شما کاربرد داشته باشند. این کتاب، کتاب دلچسبی است زیرا از هیچ ترفند و وسیله جلب توجهی در آن استفاده نشده و پر از جملات تکراری و کهنه برای از بین بردن بدبینی و ناامیدی است.
با اینکه این کتاب حاوی بخشهایی مانند «دعا برای فروشندهها» است، نمیتوان ادعا کرد که ترکیب نامعقولی از اخلاقیات دین مسیحی و کاپیتالیسم است. قدرت مثبت اندیشی مانند اکثر آثار برتر در زمینه خودداری میگوید والاترین نوع اخلاقیات، به فعل درآوردن نیروهای بالقوه است؛ تسلیم شدن یعنی محروم کردن خودتان از همه پاداشهای معنوی و مادی که حق شما هستند.
اگر ناراحت و ناامید هستید منطق غیرقابل انکاری در کتاب پیل وجود دارد که میتواند عمیقاً و به طور دائم به شما حیات و سرزندگی ببخشد.
نورمن وینسنت پیل
اپیل در سال ۱۸۹۸ میلادی در شهر باوئرزویل واقع در اهایو به دنیا آمد. او پس از رفتن به کالج (دانشگاه وزلین در أهایو) و کار در روزنامه (دیترویت ژورنال) در دانشگاه بوستون به تحصیل الهیات مشغول شد. پس از مراسم اعطای رتبه مقدس، به مبلغ معروفی تبدیل شد که میتوانست تعداد عبادتکنندگان حوزه تحت مسئولیتش را ده برابر کند. در طول مدتی که در کلیسای یونیورسیتی متودیست در سیراکیوس واقع در نیویورک بود با روث استافورد آشنا شد و با او ازدواج کرد که تا آخر عمر شریک و همکارش بود.
پیل در سن ۳۴ سالگی به کلیسای ماربل کلجیت در نیویورک رفت و در طول دوران رکود اقتصادی و جنگ جهانی دوم و تا اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی در آنجا حضور داشت. خطابههای او تا حدی مشهور شدند که توریستها را جلب میکردند. او در دهه ۱۹۳۰ میلادی یک برنامه رادیویی را به نام «هنر زندگی کردن» آغاز کرد که قرار بود به مدت ۵۴ سال از رادیو پخش شود. همچنین به همراه یک رواندرمانگر به نام اسمایلی بلانتون یک کلینیک را به منظور روان درمانگری به شیوه مسیحی تأسیس کرد. پیل در سال ۱۹۴۵ میلادی یک مجله الهامبخش را به نام گایدئستس منتشر کرد که هنوز هم معروف است. او از نظر سیاسی محافظهکار بود و به درخواست ریگان به ویتنام سفر کرد و نشان آزادی رئیسجمهوری (والاترین نشان غیرنظامی که از طرف رئیسجمهور به کسانی اهدا میشود که در جهت منافع و امنیت آمریکا یا صلح جهانی کار مفیدی انجام داده باشند. «مترجم») را از رونالد ریگان دریافت کرد.
پیل زیاد سخنرانی میکرد؛ در دهه نهم عمرش همچنان در طول سال تقریباً برای ۱۰۰ و سخنرانی میکرد. او در شب کریسمس سال ۱۹۹۳ میلادی در سن ۹۵ سالگی از دنیا رفت اما «مرکز پیل» در نیویورک همچنان راه او را ادامه میدهد. در کتاب فروشنده خدا: نورمن پیل و قدرت تفکر مثبت (God ' s Salesman: Norman Vincent Peale and the Power f Positive Thinking) اثر کارول وی آر جورج، زندگی پیل وقایعنگاری شده است کارول جورج به این دلیل نام کتاب را فروشنده خدا گذاشته است که پیل یک مبلغ و دین خدا را گسترش میداد یا به عبارتی میفروخت.
جملات طلایی کتاب :
«ایمان قدرتی است که ترس نمیتواند در برابر آن مقاومت کند. وقتی روز به روز ذهنتان را از ایمان پر میکنید هیچ جایی برای ترس باقی نخواهد ماند. این حقیقت بزرگی است که هیچکس نباید فراموشش کند. ایمانتان را کامل کنید تا در نهایت، ترس را از میان بردارید.»
«زمانی بود که این عقیده احمقانه را که هیچ ارتباطی میان ایمان و ثروت وجود ندارد پذیرفته بودم. پذیرفته بودم که اگر کسی درباره دین صحبت میکند نباید آن را به دستاوردهای مادی ربط بدهد و اینکه دین و مذهب فقط درباره اخلاقیات و ارزشهای اجتماعی هستند. اما حالا میفهمم که چنین نظری قدرت خدا را محدود کرده و مانع از رشد افراد میشود. آموزههای دینی به ما میگویند قدرت فوقالعاده زیادی در دنیا وجود دارد و این قدرت میتواند در ما وجود داشته باشد. این قدرت قدرتی است که میتواند همه شکستها و موانع را از بین ببرد و انسان را از هر موقعیت بدی نجات بدهد.»
چکیده:
اگر ایمان داشته باشید به هر هدفی می توانید برسید.