خلاصه کتاب : تدابیر زندگی
نوشته : فیل مک گراو
عنوان اصلی : LIFE STRATEGIES
فیل مک گراو به عنوان مردی معروف است که «همه چیز را دقیقاً همان طور که هست» و بی کم و کاست میگوید و به این ترتیب یک ضربالمثل چینی را به یادم میآورد که میگوید: اولین نشانه عقلانیت این است که هر چیزی را با اسم مناسبش صدا بزنیم. او اغلب اوقات از طریق ارزیابی صریح موقعیتی که افراد در آن قرار دارند آنها را به گریه میاندازد. اما تعداد کمی از این افراد واقعاً از این مسئله بدشان میآید.
مک گراو در میان نویسندگان کتابهای خودیاری که لحن دلسوزانهای دارند ایدههای نو و متفاوتی دارد. او در کتاب تدابیر زندگی، خودش را این طور معرفی میکند: «هر کسی کاری برای انجام دادن دارد. بعضی از مردم خانه میسازند تا دیگران در آن زندگی کنند؛ من استراتژی میسازم تا مردم با آن زندگی کنند.»
دکتر فیل و اپرا :
در سال ۱۹۹۹ میلادی اپرا وینفری، میزبان میزگردهای تلویزیونی، به دلیل حرفهایی که در مورد خطر «جنون گاوی» در گاوداریهای آمریکا زده بود و اینکه گفته بود دیگر علاقهای به خوردن همبرگر ندارد به کلاهبرداری، تهمت و افترا و هتک حرمت متهم شد. او که مجبور بود در «مرکز گوشت دنیا» یعنی شهر آماریلو در تگزاس که مردان سفیدپوست در آن حاکم بودند (اپرا وینفری سیاهپوست است «مترجم») در جایگاه متهم در دادگاه حاضر شود دکتر فیل مک گراو را استخدام کرد تا از او دفاع کند.
اپرا نمیتوانست باور کند که چه بلایی داشت به سرش میآمد. او معتقد بود که این اتهام کاملاً بیاساس است اما اگر برنده نمیشد ۱۰۰ میلیون دلار را به علاوه شهرتش از دست میداد. مک گراو احساس کرد علاوه بر خطری که اپرا را تهدید میکرد او هنوز با مسئله کنار نیامده بود. همانطور که در کتاب تدابیر زندگی آورده است یک شب متوجه شد که باید در چشمهای اپرا نگاه کند و به او بگوید: «بیدار شو» تا «وارد این بازی شوی وگرنه این آدمها دخلت را میآورند.»
مک گراو احساس کرد که این حرف واقعاً در خطاب به پرنفوذترین زن آمریکا توهینآمیز بود اما نتیجه دلخواه را در پی داشت. زیرا از همان شب اپرا تصمیم قاطعانه گرفت که در دادگاه برنده شود. مک گراو معتقد است که اپرا همان لحظه که این تصمیم را گرفت برنده شد.
پیام مک گراو
اپرا واقعاً مک گراو را در پیروزیاش مؤثر و ضروری میدانست و با دادن وقت فوقالعاده زیادی به میزگرد مک گراو از او سپاسگزاری کرد. اما خود مک گراو این ماجرا را فقط به این دلیل در کتابش میآورد که اعتقادش را در مورد شباهت زندگی به دادگاه مطرح کند: مردم چیزهایی را که متعلق به شما است از شما میگیرند مگر اینکه حاضر باشید برای پس گرفتن چیزی که واقعاً حقتان است قیام کنید اما چون ماجراهای زندگی در زمانی طولانیتر از زمان دادگاه یک پرونده اتفاق میافتند ممکن است شما متوجه شباهت این دو نشوید. اگر در زندگیتان یک استراتژی واضح نداشته باشید بازنده میشوید.
مهمترین هدف کتاب تدابیر زندگی این است که با فهماندن این نکته که «دادگاه» زندگی به طور دائم و بدون اعلام تنفس ادامه دارد شما را شوکه کند. اگر میشد پیام این کتاب را خلاصه کرد این طور میشد: زندگی جدی است و شما بر اساس نتایجی که به دست میآورید مورد قضاوت قرار میگیرید.
قوانین زندگی
مک گراو قبل از اینکه یک متخصص دادگاه و نویسنده شود دانشجوی به قول خودش «قوانین زندگی» بود. او میگوید:
«قرار نیست هیچ کسی از شما بپرسد که آیا این قوانین عادلانه هستند یا خیر یا اینکه آیا به نظر شما اصلاً باید وجود داشته باشند یا خیر. قوانین زندگی مانند قانون جاذبه فقط وجود دارند.»
اینجا فضای کافی برای صحبت کردن از همه این قوانین نیست اما مواردی که در زیر آمدهاند جالب هستند.
یا به دست میآورید یا نمیآورید
اگر شما برنامهای برای زندگیتان نداشته باشید (برنامه داشتن با امید و آرزو داشتن تفاوت دارد)، حتی با کسانی که از این تواناییها و مهارتهای بالقوه برخوردارند در رقابت هم نیستید. بخشی از برنامه داشتن این است که به کسی تبدیل شوید که «با سیستم آشنا است.» اگر میخواهید به هدفتان برسید باید طبیعت بشر و شیوه اتفاق افتادن چیزها را مطالعه کنید.
مک گراو ده ویژگی مهم را در مورد شیوه تفکر و عمل که برای رسیدن به هدف لازم است فهرست میکند. مورد اول این است که: «بزرگترین ترس هر انسانی ترس از طرد شدن است» و مورد دوم اینکه: «بزرگترین نیاز هر فرد نیاز به پذیرفته شدن است.»
شما خودتان خالق اتفاقات زندگیتان هستید
شما مسئول زندگی خودتان هستید. اگر صاحب شغلی هستید که از آن خوشتان نمیآید تقصیر خودتان است. اگر در رابطه بدی قرار دارید خودتان واردش شدید. اگر به افراد جنس مخالف اعتماد نمیکنید حتی اگر در کودکی مورد سوءاستفاده قرار گرفته باشید این شما هستید که اعتماد نمیکنید پس تقصیر خودتان است. از قربانی بودن دست بکشید و مسئولیت همه نتایج و موقعیتهای زندگیتان را بپذیرید. مک گراو میگوید:
«شما باید یک واقعبین قاطع باشید تا همه چیز را دقیقاً همان طور که هست ببینید نه همان طور که دوست دارید باشد.»
اگر کمتر از این باشید نمیتوانید به درستی موقعیتی را که در آن قرار دارید تحلیل کرده و تغییر مناسبی در زندگیتان ایجاد کنید.
مردم کاری را انجام میدهند که مؤثر باشد
چرا ما دقیقاً همان کارهایی را انجام میدهیم که به خودمان میگفتیم نمیخواهیم آنها را انجام بدهیم؟ با اینکه به نظر میرسد یک رفتار خاص موجب سرپیچی از عقل و منطق میشود همیشه یک پاداش پنهانی هم در برابر سرپیچی از منطق وجود دارد. فقط وقتی میتوانید رفتارتان را تغییر بدهید که این پاداش پنهانی را کشف کنید. با این حال وقتی رفتار «مؤثر واقع میشود» ضرورتاً به این معنی نیست که رفتار سالمی است. هر خاصی مفید و رفتاری تا حدی مفید خواهد بود که با انجام دادنش از نوعی خطر یا نوعی طرد شدن پرهیز کنید.
یک زن که مشکل اضافه وزنش جدی بود نزد مک گراو آمد. معلوم شد که او در کودکی مورد سوءاستفاده قرار گرفته بود و هر بار که وزنش را کم میکرد توجه مردان به او جلب میشد و او را به یاد شرایط بد گذشته میانداخت و به این ترتیب مجدداً شروع به خوردن میکرد. تشخیص دادن نتیجه، لاغر شدن کافی بود که او به چرخه خود تخریبی پایان دهد. میکرد. نتایج رفتارتان را شناسایی کنید تا بتوانید کنترل رفتارها و در نتیجه کنترل زندگیتان را به دست بگیرید.
اگر چیزی را نپذیرید نمیتوانید آن را تغییر بدهید:
روان شناسان از عبارت «دفاع دائمی» برای توصیف چیزهایی که ذهن نمیتواند با آنها مواجه شود استفاده میکنند. به این حالت به طور معمول «تکذیب» میگویند که هر جنبهای از زندگیمان را تخریب میکند. چرا؟ بدون اینکه ابتدا مشکل را شناسایی و نامگذاری کنید هرگز نخواهید توانست آن را حل کنید.
وقتی به زندگیتان نگاه میکنید از روش اعضای سازمان الکلیهای ناشناس (سازمانی که افراد الکلی به منظور ترک الکل در آن عضو میشوند «مترجم») استفاده کنید: فقط وقتی میتوانید اوضاع را بهتر کنید، که بپذیرید مشکلی وجود دارد. مک گراو میگوید: «اکثر مردم حقیقت را نمیخواهند بلکه فقط میخواهند دیگران تأییدشان کنند.» ما خیلی دلمان میخواهد که حق با ما باشد حتی اگر کاری که انجام میدهیم مفید و مؤثر نباشد. اما برای تغییر کردن باید متفاوت رفتار کنید.
زندگی به تلاش شما پاداش میدهد
مک گراو میگوید: «هستی به فکر بدون عمل هیچ پاداشی نمیدهد.» شاید قضاوت کردن در مورد زندگیتان بر اساس نتایجی که به دست آوردهاید سرسختانه به نظر برسد اما در واقع اصلاً مهم نیست که آیا شما از این شیوه خوشتان میآید یا خیر یا آیا شما ترجیح میدهید با قوانین خودتان زندگی کنید یا نه زیرا هستی قانون خودش را دارد و به قانون شما توجهی نمیکند. لازمه زندگی کردن بر اساس نتایج، تغییرپذیری و ریسک است اما حداقل با استفاده از این شیوه میدانید که کنترل زندگیتان را در دست دارید و به این ترتیب راضی و خشنود میشوید.
مک گراو میگوید: «تفاوت میان برندهها و بازندهها این است که برندهها کارهایی میکنند که بازندهها نمیخواهند انجام بدهند.» شاید این حرف دیگر کلیشه شده باشد اما شما واقعاً باید هر کاری لازم است انجام بدهید تا به هدفتان برسید در غیر این صورت یک «مسافر» باقی خواهید ماند. این مسئله به اندازهای که به کار مربوط میشود به خانواده و زندگی فردی نیز مربوط است. به نزدیکانتان بگویید که چه احساسی در موردشان دارید فرض را بر این نگذارید که خودشان میدانند. عشقتان را ابراز کنید زیرا در غیر این صورت یک روز پشیمان خواهید شد.
هیچ حقیقتی وجود ندارد همه چیز برداشت خودتان است
بدانید که دنیا ضرورتاً طوری که شما برداشت میکنید نیست. هر کسی برای خودش فیلترهایی دارد که از طریق آنها دنیا را میبیند. فقط با شناسایی این فیلترها میتوانید تصویر واضحتری از جهان داشته باشید. حتی در یک رابطه نزدیک میان دو انسان یک رفتار میتواند دو معنای مجزا داشته باشد که نشان میدهد همه چیز واقعاً آن طوری نیست که ما میبینیم. مثلاً یک مرد ممکن است بیرون بردن آشغال را وظیفه خودش بداند اما زن چون از این کار متنفر است (فیلتری که از طریقش به این کار شوهرش نگاه میکند) این کار او را نشانه عشق و محبت بداند. سعی کنید رفتار عاقلانهتری داشته باشید، دستهها و رابطهای جدید ایجاد کنید و این مسئله را درک کنید که «نظرات» شما ممکن است از روی تعصب باشند. و از همه مهمتر باید اطمینان داشته باشید که برداشتهایتان در حقایق قابل پیگیری ریشه دارند و میتوانند مورد آزمایش قرار بگیرند. در غیر این صورت هر عملی که بر اساس اعتقادات خاص خودتان صورت بگیرد پایه و اساس مطمئنی نخواهد داشت. چهار قانون آخر زندگی عبارتاند از:
زندگی را باید مدیریت کرد نه درمان.
ما به مردم یاد میدهیم که چطور با ما رفتار کنند.
در بخشش، قدرت است.
باید چیزی را که به دنبالش هستید دقیقاً بشناسید تا بتوانید به آن برسید
نکاتی چند :
آنچه که باعث میشود کتاب تدابیر زندگی در میان کتابهای خودیاری برجسته باشد فقط این نیست که مک گراو «همه چیز را دقیقاً همان طور که هست» بیان میکند بلکه حس شوخطبعی او نیز باعث جذابیت کتاب شده است. مثلاً به این «تست» توجه کنید:
«سؤال شماره ۹: آیا معمولاً در رستورانهایی غذا میخورید که مجبورید بیشتر به قسمتهای بالایی منو نگاه کنید تا پایین آن؟ «سؤال شماره ۲۰: برای اینکه با فرد جدیدی در زندگیتان ملاقات کنید آیا این فرد باید خودش را روی کاپوت اتومبیل تان پرت کند یا اینکه یک صندلی را بکشد میان شما و تلویزیونی که مشغول تماشایش هستید و روی آن بنشیند؟»
مک گراو به خواننده اجازه نمیدهد که به بخشی از «اپیدمی» پرهیز از تصمیمگیری تبدیل شود یا مانند خیلی از مردم قرن بیست و یکم همرنگ جماعت شود تا زندگی راحتی داشته باشد. او جملهای را از مارک توآین نقل میکند که میگوید: «وقتی درباره خودمان فکر میکنیم خیلی با حقایق سر و کار نداریم زیرا تصوری که در مورد خودمان داریم خیلی صحیح نیست.» با این حال زندگی شما به طرز واضحی بر اساس حقایق بنا شده است (با چه کسانی هستید، چه کار میکنید، شرایطی که در آن زندگی میکنید) و با اینکه معمولاً میگویند: «مهم این است که سعی کردهای.» دنیا فقط به موفقیت نگاه میکند نه به سعی و تلاش.
فیل مک گراو
مک گراو در تگزاس بزرگ شد. پدر و مادرش در فقر بزرگ شدند اما پدرش با استفاده از قانون کمک به سربازان جنگ جهانی دوم (کمک برای درس خواندن، پیدا کردن کار و غیره «مترجم»)، به کالج رفت و توانست بالاخره مدرک دکترایش را در رشته روانشناسی بگیرد و به مدت ۲۵ سال به این کار مشغول باشد. خود مک گراو به خاطر استعدادی که در فوتبال داشت توانست در این رشته در دانشگاه بورس شود اما پس از ورود به دانشگاه تحصیلاتش را در رشته روانشناسی آغاز کرد. او در اوقات فراغتش در جلسات بحث و گفتگو شرکت میکرد تا بتواند از عقایدش در مورد «قوانین زندگی» صحبت کند.
این نویسنده که یک مشاور حقوقی با ۱۵ سال تجربه است و صاحب یک موسسه مشاور حقوقی است یکی از اعضای اصلی میز گرد اپرا وینفری به نام «زندگیتان را تغییر بدهید» است. کتاب تدابیر زندگی همچنان کتاب پرفروشی در سراسر جهان است و کتابهای: خود مهم است (Self Matters) و نجات روابط (Relationship Rescue) بعد از آن به چاپ رسیدند.
مک گراو ازدواج کرده است و دو پسر دارد.
جملات طلایی کتاب :
«برندهها از قواعد بازی باخبرند و برای زندگیشان برنامه دارند به همین دلیل کارآمدیشان به نسبت از دیگران بیشتر است. هیچ راز بزرگی در مورد برندهها وجود ندارد. فقط واقعیت»
«به یکی از انسانهای موفق تبدیل شوید. به طبیعت حقیقی انسان پی ببرید و ببینید علت رفتارهای مردم چیست. کشف کنید که چرا شما و بقیه آدمها بعضی کارها را انجام میدهید و بعضی کارها را انجام نمیدهید.»
«حقیقت: زندگی یک مسابقه است. امتیازها را میشمارند. و زمان محدود است.»
چکیده:
در مورد خودتان واقعبین و در ارتباط با جهان، زیرک باشید. هیچکس دیگری نمیتواند این کار را برایتان انجام بدهد.