قانون ۲۰ / ۸۰

خلاصه کتاب : قانون ۲۰ / ۸۰

نوشته : ریچار کخ

عنوان اصلی : THE 80/20 PRINCIPLE 

 

 

 

این کتاب جالب می‌تواند زندگی‌تان را از این رو به آن رو کند. کخ در این کتاب راجع به قانون مستند و در عین حال بر خلاف انتظار ۲۰/ ۸۰ حرف می‌زند که بر اساس آن ۸۰٪ نتایج یا تأثیرات حاصل ۲۰٪ از تلاش‌ها هستند. مثلاً ۲۰٪ محصولات تولید شده بیشتر از بقیه محصولات به فروش می‌رسند یا مثلاً ۲۰٪ یک فرش بیشتر از جاهای دیگر آن دچار فرسودگی می‌شود. اگر این قانون را در مورد زندگی فردی هم به کار ببریم می‌توان گفت که ٪۸۰ شادی انسان نتیجه انجام کارهایی است که کمتر از ۲۰٪ از وقتش را می‌گیرند.

 

هدف از این قانون این است که شیوه کارکرد نامتعادل جهان را به ما نشان بدهد. این اولین کتابی است که به طور اختصاصی در مورد قانون ۲۰/۸۰ نوشته شده و همچنین اولین کتابی است که در مورد کاربرد قانون ۲۰/ ۸۰ در زندگی فردی هم صحبت کرده است. این قانون که ابتدا یک اقتصاددان ایتالیایی به نام پارتو (این قانون به نام قانون پارتو نیز معروف است) آن را کشف کرده بود تکیه‌گاه اصلی مشاوران برجسته مدیریت و راز شرکت‌های موفق بوده است. نتایج این قانون ممکن است برای کسانی که از آن آگاه نیستند جادویی به نظر برسند زیرا تئوری سنتی اقتصاد را زیر سؤال می‌برد. و جای تعجب نیست که نام دیگرش «قانون حداقل تلاش» است. 

 

اما این قانون یک تئوری نیست بلکه پیروی از واقعیت استکخ می‌گوید قانون ۲۰۸۰ برخلاف قوانین معنوی یا فلسفی بسیاری از کتاب‌های خودیاری چه به آن باور داشته باشید و چه نداشته باشید مؤثر است

 

 

عقیده ۵۰۵۰ در مقایسه با قانون ۲۰۸۰

 از نظر عقلانی ۵۰% نتیجه در برابر ۵۰٪ تلاش، منطقی است. اگر «خوب» تلاش کنید نتیجه «خوبی» می‌گیرید. یا اگر سخت کار کنید می‌توانید نتیجه خاصی را انتظار داشته باشید. این ذهنیتی است که در طی نسل‌ها جوامع را اداره کرده است و از نظر حفظ انسجام و وحدت جامعه تأثیر مثبتی نیز داشته استیک معادله واضح در مورد رابطه کار و نتیجه باعث شکل‌گیری یک جامعه باثبات می‌شود که در آن میانه‌روی قابل پذیرش است و هماهنگی با دیگران پاداش دارد. متأسفانه همان طور که کخ نشان می‌دهد دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم دیگر این طور نیست.

 

دنیای جدید می‌گوید فقط «ادامه دادن به انجام یک کار» نمی‌تواند کافی باشد و صرف توانمندی در انجام یک کار دیگر نمی‌تواند موجب موفقیت شود. شما باید کاری را انجام بدهید که برایتان آسان باشد و به آن علاقه‌مند باشید تا در مقایسه با دیگران مزیت خاصی داشته باشید و بتوانید به بهترین فرد در رشته کاری‌تان تبدیل شوید.

 

فقط این نوع از تلاش که شاید در مقایسه با آنچه دیگران انجام می‌دهند واقعاً «کار» به حساب نیاید نتایج بزرگی در پی خواهد داشت. در دنیایی که قانون ۲۰/۸۰ در آن حاکم است برخلاف دنیای قدیم کسانی که منطق ۲۰/ ۸۰ را به کار می‌برند می‌توانند انتظار داشته باشند نتایجی که به دست می‌آورند بیشتر از تلاش‌هایشان باشد. البته تلاش این افراد باید از کیفیت بالا و منحصر به فردی برخوردار بوده و منحصر به فرد بودن این افراد را منعکس کند.

 

 بر اساس قانون ۲۰ / ۸۰ کاملاً منطقی است که مایکل جردن بتواند به دلیل داشتن مهارت‌های عالی که از خودش بروز می‌دهد به همان میزان علاقه‌ای که در تماشاچیان ایجاد می‌کند بیشتر از کل بازیکنان شش تیم بسکتبال پول دربیاورد. ستاره‌های امروزی نسبت به گذشته درآمد بیشتری دارند (به زندگی هنرپیشه‌های بزرگ نگاه کنید) اما این مهم‌ترین مسئله نیست. کخ فقط به این دلیل به این افراد اشاره می‌کند که کاربرد قانونش را در مورد همه ما انسان‌ها نشان بدهد و اینکه «فقط از طریق ارضا کردن خودمان می‌توانیم چیزهای واقعاً ارزشمندی خلق کنیم.»

 

 

تبدیل شدن به یک انقلابی زمان

اکثر چیزهایی که ارزشمند می دانیم فقط از بخش کوچکی از کارهایی که انجام می‌دهیم ناشی می‌شوند. برای اینکه کارآمدی، شادی یا درآمدمان را به طرز فوق‌العاده‌ای بالا ببریم باید زمانی که به انجام این کارها (کارهایی که نتایج ارزشمندی خلق می‌کنند) اختصاص می‌دهیم، بیشتر از ۱۰ یا ۲۰٪ وقتمان باشد. کخ می‌گوید جامعه ما درک ضعیفی از زمان دارد. او می‌گوید: «ما به مدیریت زمان احتیاجی نداریم» بلکه «ما به یک انقلاب در زمان احتیاج داریم.»

 

عقیده رایج در مورد مدیریت زمان این است که کارآمدی‌مان را بیشتر کرده و کارهایمان را بهتر اولویت‌بندی کنیم. کخ معتقد است که نقطه ضعف همه انواع مدیریت زمان این تصور است که ما در درجه اول میدانیم چه کارهایی استفاده درست یا نادرست از زمان هستند. و دومین مشکل درس‌های مدیریت زمان، تصور کوتاه بودن زمان و کم بودن وقت است و اینکه ما کارهای مهم بسیار زیادی برای انجام دادن داریم و مدام تحت فشار هستیم. 

 

اما قانون ۲۰ / ۸۰ از ما می‌خواهد که برای استفاده بهتر از وقتی که داریم به «اولویت‌هایمان» نگاه کنیم و ببینیم که آیا واقعاً کارهایی که در اولویت قرار داده‌ایم بهترین نوع استفاده از زمان هستند؟ کخ در این مورد صراحتاً می‌گوید: «اکثر مردم برای انجام کارهای اشتباه فوق‌العاده زحمت می‌کشند.» از آنجایی که این قانون عدم تعادل موجود در طبیعت را در زمینه کارکرد چیزها نشان می‌دهد فایده‌ای ندارد که در مورد زمان منطقی فکر کنیم. برای ایجاد بهبود ۱۵ تا ۲۵ درصدی در شیوه استفاده‌مان از زمان (همان طور که مدعیان مدیریت زمان قولش را می‌دهند) لازم است که «تغییرات کوچکی در نحوه استفاده‌مان از زمان بدهیم.» واقعیت غیرقابل انتظار و غیرمنطقی این است که اگر وقتمان را صرف آن ۲۰٪ کارهایی کنیم که مهم هستند، وقت زیادی خواهیم داشت. کخ می‌گوید حقیقت این است که ما وقت کمی نداریم بلکه وقت فوق‌العاده زیادی در اختیار داریم اما «در سوءاستفاده از وقتمان کاملاً اسراف می‌کنیم.»

 

 

تنبل بودن ایرادی ندارد اگر زیرک باشید

آیا شما دائماً در حال تلاش هستید و به هیچ نتیجه خاصی نمی‌رسید؟ کخ ما را با ماتریس فن مانشتاین آشنا می‌کند. فن مانشتاین، یک ژنرال آلمانی، به این نتیجه رسیده بود که بهترین افسران، کسانی که مرتکب کمترین اشتباهات می‌شدند و آینده نگری‌شان از دیگران بیشتر است، هم باهوش و زیرک هستند و هم اینکه علاقه زیادی به تنبلی دارند. خ این ماتریس را در مورد اقتصاد امروز پیاده می‌کند و می‌گوید کلید ستاره شدن در اقتصاد مدرن این است که «هوش تنبلانه را رونق بدهیم، آن را ایجاد کنیم و به کار بگیریم.» ما باید به جای جستجو کردن یک هدف سخت یا اهداف کلی که تقریباً همه چیز را در بر می‌گیرند روی کاری تمرکز کنیم که انجام دادنش برایمان ساده است

 

شگفت‌انگیز است که نظام سرمایه داری به افراد اجازه می‌دهد که فقط از طریق نشانان خود واقعی‌شان موفق و ثروتمند شوند. افراد در چنین نظامی از طریق ابراز کامل توانایی‌هایشان به صورت اتوماتیک فرصت کوچک اما ارزشمندی ایجاد می‌کنند. این مسئله با اقتصاد اطلاعاتی که بیش از گذشته به تخصصی شدن احتیاج دارد در تطابق کامل است زیرا ا س کاری را که ما انجام می‌دهیم دقیقاً به همان شکلی که ما کار می‌کنیم انجام نمی‌دهد. این مسئله حتی در بازارهایی که ظاهراً عرضه در آنها زیاد و تقاضا کم است نیز صادق است مانند بازیگری و ورزش. صدها بازیکن حرف‌های تنیس وجود دارند اما فقط یکی از آنها آندره آغاسی است که ظاهر و رفتار منحصربه‌فردش بارها موجب جلب حمایت و تأیید بازیکنان هم‌ردیفش شده است. کلید برتری در هر رشته و زمین‌های شور و اشتیاق، کنجکاوی بی‌پایان و یادگیری دائمی استبا این حال اینها هیچ کدام کار محسوب نمی‌شوند.

 

طرز فکر ۲۰ ۸۰ ترکیبی از اشتیاق و رفتار آرام و مطمئن است و شامل فکر انعکاسی (منتظر الهامات ماندن به جای عجله در انجام کار)، استفاده متفاوت از زمان و پیروی از فلسفه لذت‌گرایی می‌شودکخ معتقد است که در فرهنگ «کار مساوی است با موفقیت» ما، لذت طلبی بدنام شده است. لذت طلبی خودخواهی نیست. هر چه بیشتر انجام دادن کاری را دوست داشته باشیم مهارتمان در انجام آن کار بیشتر می‌شود و به این ترتیب احتمال اینکه کارمان نفعی برای دیگران داشته باشد نیز بیشتر می‌شود.

 

 

 نکاتی چند :

 کتاب قانون ۲۰ / ۸۰ دستورالعملی برای رهایی از سگ دو زدن و به فعل رساندن توانایی‌های بالقوه است. و نشان می‌دهد که چطور چیزهای بی‌اهمیت در زندگی‌مان مانع ایجاد می‌کنند و اعتراض به اینکه «سرمان شلوغ است» اغلب اوقات بر بی‌هدفی سرپوش می‌گذارد. این موضوعات در کتاب‌های خودیاری عادی هستند اما به کار بردن یکی از «اصول قدرت» توسط کخ به این موضوعات عادی معنا و ارزش بخشیده است. چه کسی می‌تواند مخالف منطق «کار هماهنگ با هستی» باشد؟

 

این کتاب خصوصاً برای درک کیمیای موفقیت در دنیای اقتصاد مدرن مفید است و هم ایک کتاب راهنمای تجاری و هم راهنمای زندگی محسوب می‌شود. کخ در جایی از کتابش به حرف جوزف فورد اشاره می‌کند که می‌گوید: «با اینکه خدا با دنیا تخته نرد بازی می‌کند. شکل فرود آمدن تاس‌ها از قبل تعیین شده‌اند.» قانون ۲۰/ ۸۰ وقتی به ما نشان می‌دهد که جهان چگونه «به طرز قابل پیش‌بینی نامتعادل» است به ما اجازه می‌دهد که ورق را به نفع خودمان برگردانیم. ابراز کردن استعدادهای منحصربه‌فردمان و مهارت پیدا کردن در آنها به جای پیشرفت در کاری که به آن علاقه نداریم، مهم‌ترین نکته این قانون است. نتایج عالی هرگز نصیب کسانی نمی‌شود که فقط عالی کار می‌کنند بلکه نصیب کسانی می‌شود که علاوه بر عالی کار کردن، برجسته و ممتاز نیز هستند.

 

 

ریچار کخ

کخ یک کارآفرین موفق و همچنین نویسنده کتاب‌های پرفروش است. زمینه کاری او مشاوره مدیریت است و همچنین به بسیاری از شرکت‌های معروف اروپا و آمریکا مشاوره داده است. زمینه‌های کاری او شامل هتل‌ها، رستوران‌ها و دفترچه‌های یادداشت کارهای روزانه می‌شود. کخ همچنان به ارائه مشاوره به مؤسسات سرمایه‌گذاری در انگلستان و آفریقای جنوبی ادامه می‌دهد.

 

کتاب‌های او به این شرح‌اند: مدیریت کردن بدون مدیریت (Managing withought Management)، نکات ظریفی که باید در مورد استراتژی بدانیم (Smart Things to know about Strategy) و انقلاب سوم (The Third Revolution) که در مورد رابطه میان سرمایه‌داری و دموکراسی است. کتاب قانون ۲۰/ ۸۰ در ایالات متحده آمریکا، آسیا و اروپا پرفروش بوده و به ۱۸ زبان زنده دنیا ترجمه شده است. کتاب‌های دیگر کخ که بعد از کتاب قانون ۲۰/ ۸۰ و در این زمینه نوشته شده‌اند عبارت‌اند از: قوانین قدرت (The Power Laws) که از قوانین علمی برای توضیح موفقیت در تجارت استفاده می‌کند و کتاب انقلاب ۲۰/ ۸۰ (The 80 / 20 revolution که راهنمای کمک به مردم برای خلق ثروت و سلامتی است.

 

کخ در لندن، ماربلا و کیپ تاون خانه دارد.

 

 

جملات طلایی کتاب

«قانون ۲۰ / ۸۰ به شکل‌گیری جهان مدرن کمک کرده اما همچنان یکی از بزرگ‌ترین رازهای عصر ما باقی مانده است و حتی متخصصینی که از این قانون بهره می‌برند فقط از بخش کوچکی از قدرت این قانون استفاده می‌کنند.»

 

« مردم معتقدند که نباید همه تخم مرغ‌هایشان را در یک سبد بگذارند. قانون ۲۰/۸۰ می‌گوید با دقت یک سبد را انتخاب کنید و همه تخم‌مرغ‌هایتان را در آن بگذارید سپس مثل یک شاهین مراقبش باشید.»

 

«قانون ۲۰/۸۰ مانند حقیقت می‌تواند به شما آزادی ببخشد. شما می‌توانید با استفاده از این قانون، کمتر کار کنید و در عین حال بیشتر درآمد داشته باشید و بیشتر لذت ببرید.»

 

 

چکیده:

اگر تشخیص بدهید که در چه زمین‌های خوب عمل می‌کنید و سپس در آن زمینه بیشتر کار کنید موفقیت به سادگی به دست می‌آید.

۵
از ۵
۱۲ مشارکت کننده

دیدگاه‌ها