خلاصه کتاب : هوش هیجانی
نوشته : دانیل گلمن
عنوان اصلی : EMOTIONAL INTELLIGENCE
این کتاب در ۳۰۰ صفحه نوشته شده و پر از مطالعات موردی و پاورقی است اما معنا و هدف اصلی هوش هیجانی را میتوان در این سه نکته خلاصه کرد:
اگر قبل از اینکه طبق احساساتمان عمل کنیم کمی فکر کنیم میتوانیم به مقدار بسیار زیادی زندگیمان را تغییر بدهیم.
احساسات بد نوعی عادت هستند و مانند هر عادت بد دیگری مانع از رسیدن ما به اهدافمان میشوند.
با فراموش کردن بعضی از احساسات و ایجاد موارد جدید میتوانیم کنترل زندگیمان را به دست بگیریم.
اگر کل کتاب همین بود نمیتوانست کتاب جالبی باشد اما هوش هیجانی یکی از کتابهای بزرگ خودیاری است که در طول دهه گذشته نوشته شده و بسیار موفق بوده است مخاطبهای این کتاب فقط خوانندههای همیشگی کتابهای خودیاری نیستند. محققان هم در آن زمان در حال گسترش دادن مفهوم هوش بودند اما این، کتاب گلمن بود که واژه هوش هیجانی را وارد ذهن و زبان مردم کرد.
میزان تنفر یا علاقه هر فرد نسبت به تست هوش، موفقیت یا شکست او را در این تست، مشخص میکند. چه تست هوش معیار خوبی برای اندازهگیری هوش انسان باشد یا نباشد پیامدش محدود کردن حق انتخاب و ضربه زدن به عزتنفس میلیونها انسان بوده است. از کتاب هوش هیجانی استقبال گستردهای شد زیرا در این کتاب گفته میشود که تست هوش معیار خوبی برای پیشبینی موفقیت انسان در آینده نیست، هوش عقلی فقط یک نوع از انواع هوش است و هوش هیجانی بنا بر اطلاعات آماری بیشتر از هوش عقلی برای موفقیت لازم است.
در ادامه فهرستی از موضوعات کتاب و نکات مهم مربوط به هر موضوع آمده است.
متمدن کردن ذهن
این کتاب با توضیح دادن چگونگی کارکرد مغز دلایل بعضی از رفتارهایمان علی الخصوص رفتارهای بیاختیار و آنی، را توضیح میدهد. فیزیولوژی مغز به جا مانده از دوران انسانهای اولیه است که تنها چیز مهم برایشان حیات فیزیکی بود. ساختار مغز انسانهای اولیه برای «عمل کردن قبل از فکر کردن» ساخته شده بود و به درد زمانی میخورد که انسان در معرض حمله کسی قرار داشت یا با یک ماموت عصبانی روبرو میشد. اما ما همچنان در قرن بیست و یکم با مغز انسانهای غارنشین زندگی میکنیم و رفتارهایی از خودمان بروز میدهیم که آنی و بدون فکر هستند. گلمن در این کتاب از «راهزنی احساسات» همصحبت میکند یعنی تجمع احساسات شدید و غیرقابل کنترل در مغز که میتوانند به اقدام ناگهانی و بدون فکر برای قتل منجر شوند حتی قتل همسری که فرد سالهای طولانی در کنارش زندگی میکرده است.
استفاده از هوش هیجانی
بخش دوم و سوم کتاب در مورد اصول زیربنایی هوش هیجانی و چگونگی کاربرد آن در زندگی هستند. گلمن میگوید مشکل، خود احساسات و عواطف انسان نیست بلکه مشکل نحوه استفاده از آنها در شرایط خاص است. او این جملات را از ارسطو نقل میکند که میگوید:
«هر کسی میتواند عصبانی شود. این کار سادهای است. اما عصبانی شدن از دست فردی که باید از دستش عصبانی باشید، عصبانی شدن به اندازه کافی نه کمتر و نه بیشتر، در زمان مناسب برای هدفی مناسب و به روشی مناسب، ساده نیست.»
این حرف ارسطو در دنیایی که از نظر برخورداری از فناوری، پیشرفته است مهمتر میشود زیرا تمدن ربطی به فناوری و پیشرفت علمی ندارد بلکه به طبیعت انسان و توانایی او در کنترل احساسات و هیجاناتش مربوط میشود.
بخش سوم در مورد شیوه استفاده از هوش هیجانی در روابط صمیمی، کار و سلامتی است. فصل مربوط به روابط از خیلی از کتابهایی که در این مورد نوشته شدهاند ارزشمندتر است. در این فصل جزئیات کامل شیوه کارکرد مغز زن و مرد توضیح داده میشود.
احساسات و اخلاقیات
گلمن در توضیح رابطه میان احساست و اخلاقیات میگوید که اگر کسی نتواند احساساتش را کنترل کند و در نتیجه بدون فکر و به صورت ناگهانی کار خطرناک یا مشکل آفرینی انجام بدهد به شخصیتش لطمه وارد میشود. او میگوید: «برای برخورداری از اراده قوی و شخصیت سالم باید بتوانیم احساساتمان را کنترل کنیم.» همدردی که یک معیار دیگر شخصیت خوب و سالم است در نتیجه توانایی درک افکار و احساسات دیگران حاصل میشود. این دو عامل اساس هوش هیجانی را تشکیل میدهند و در نتیجه خصوصیات اساسی یک فرد اخلاقی هستند.
هوش هیجانی موجب موفقیت میشود
از دیگر ویژگیهای هوش هیجانی، سختکوشی و توانایی انگیزه دادن به خود است. سختکوشی و توانایی انگیزه دادن به خود احساس محسوب نمیشوند اما به احساسات مربوط میشوند زیرا برای اینکه سختکوش باشید و بتوانید به خودتان انگیزه بدهید باید احساساتتان را کنترل کنید و راه کنترل احساسات این است که به صورت منطقی از آنها استفاده کنید.
گلمن «قدرت مثبت اندیشی» را به عنوان یک روش علمی کسب موفقیت به رسمیت میشناسد و میگوید مثبت نگری یک روش علمی اساسی برای پیش بینی موفقیت افراد است که این حرفش را از تحقیقاتی که مارتین سلیگمن کرده قرض گرفته است (رجوع شود به کتاب خوشبینی آموخته شده اثر سلیگمن)
توجه زیاده از حد به آی کیو نتیجه نگاه ماشینی به انسانها در قرن بیستم بود. آی کیو فقط به نفع شخصی در اقتصاد توجه میکرد و به احساسات مردم و همدردی با آنها توجهی نشان نمیداد. به همین دلیل موفقیت چندانی از نظر اقتصادی نداشت. هوش هیجانی یا همان آی کیو با تأکیدی که بر همدردی با مردم میکند یک عامل اساسی موفقیت در اقتصاد خلاق قرن بیست و یکم محسوب میشود.
دنیای کار
کتاب گلمن تأثیر فوقالعادهای روی دنیای کار و تجارت داشته است. با اینکه او فقط یک فصل از کتاب را به مدیریت اختصاص داده است وقتی کارمندان یک اداره یا سازمان این کتاب را میخوانند به یاد ناراحتی یا عصبانیتشان از ظرفیت عاطفی پایین رئیسشان میافتند. همچنین این کتاب به همه مدیران و رهبرانی که میخواهند عملکرد فوقالعاده ضعیف کارمندانشان را بهتر کنند راهی را نشان داده است. وقتی با خواندن این کتاب باید متوجه شوید که نیمی از افراد موجود در سازمان شما از نظر احساسی کودن معیارهایتان برای استخدام کارمندان جدید ناگزیر بهتر میشوند.
در یکی از فصلهای جالب کتاب به نام «وقتی باهوش، کودن است» ضریب هوشی و میان دیگر انواع هوش قرار داده شده و کماهمیت خوانده شده است. هر کسی که در یک محیط اداری کار کرده باشد میداند حتی اگر هیجان انگیزترین محصول دنیا در آن محیط تولید شود در صورتی که مدیریت حاکم بر آن محیط، خودخواهانه باشد آنجا به یک محیط رقتانگیز تبدیل میشود. موفقیت تجاری ناشی از علاقه شدید برای رسیدن به یک هدف با تولید یک محصول خاص است. با اینکه مدیریت خودخواهانه نیز تا حدی موفقیت کسب میکند شرکتهای برتر به این معروف هستند که میتوانند از طریق تمرکز روی تولید بهترین محصولات، محیط مناسبی برای کار ایجاد کنند. این ایدهها با جزئیات بیشتری در کتاب هوش هیجانی در کار توضیح داده شدهاند.
تدریس ای کیو
هوش هیجانی در مفهوم «سواد احساسی» ریشه دارد و در بخش آخر کتاب، کلمن با جزئیات کامل از ضرورت تدریس مهارتهای احساسی در مدارس صحبت میکند. او با استفاده از آمار و ارقام، کاملاً خواننده را متقاعد میکند که آموزش ندادن به بچهها در زمینه چگونگی کنترل احساسات و حل اختلاف، مخارج سنگینی از نظر مالی و سلامت اجتماعی به بار میآورد.
نکاتی چند :
یکی از انگیزههای گلمن برای نوشتن این کتاب این بود که میلیونها نفر بر کتابهای خودیاری تکیه میکردند که اساس علمی نداشتند و البته این کتاب پایه علمی دارد و بر اساس تحقیقات بینقصی نوشته شده است. ظاهراً گلمن همه شخصیتهای مهمی را که در این زمینه کار کردهاند میشناسد مثل هووارد گاردنر، محقق دانشگاه هاروارد در زمینه هوش جوزف لودو کس از دانشگاه نیویورک و پیتر سالوی از دانشگاه پیل که برای اولین بار مفهوم هوش هیجانی را مطرح کردند.
با این حال این کتاب هنوز هم یک کتاب خودیاری محسوب میشود. گلمن با اشاره به انعطافپذیری مغز انسان و توانایی ما در شکل دادن به تجربیات عاطفیمان بر این نکته تأکید میکند که «خلق و خوی انسان همیشگی و ثابت نیستند.» ما برده عادتهای فکری و احساسیمان نیستیم حتی اگر بخش غیرقابل تغییر وجودمان به نظر برسند.
جذابترین مسئله مربوط به هوش هیجانی این است که آگاهی همه ما انسانها از احساساتمان و کنترل آنها موجب تکامل بشریت میشود. ما معتقدیم که نفرت، خشم، حسادت و احساساتی از این قبیل بخشی از وجود انسانها هستند اما وقتی به بهترین انسانهایی که در قرن بیستم زندگی میکردند نگاه میکنیم میبینیم که چنین احساساتی در وجودشان نبود. این افراد میتوانستند به شیوهای که ارسطو گفته است، خشمگین شوند. یعنی به جای اینکه اجازه بدهند تا احساساتشان از آنها استفاده کنند خودشان از احساساتشان استفاده میکردند. آیا بهتر از این میتوان متمدن بودن یا انسان بودن را توصیف کرد؟
دانیل گلمن نویسنده کتاب هوش هیجانی
گلمن در شهر استوکتون واقع در ایالت کالیفرنیا بزرگ شد. او دکترای روان شناسیاش را از دانشگاه هاروارد و زیر نظر دیوید مک کللند گرفت که مقاله جدیدی نوشت که در آن گفته است استفاده از تستهای قدیمی برای استخدام افراد یا پذیرش آنها در کالج (سوابق اکادمیک و تست هوش) ابزار نادرستی برای پیشبینی عملکرد افراد است. به جای این کار باید افراد را از نظر مهارتهای احساسی و اجتماعیشان مورد آزمون قرار داد یعنی همان هوش هیجانی گلمن.
گلمن به مدت ۱۲ سال در روزنامه نیویورک تایمز ستونی را در مورد علم رفتارشناسی و شیوه کارکرد مغز مینوشت. او همچنین سرویراستار مجله سایکالوژی تودی بوده است. کتابهایی که گلمن قبل از هوش هیجانی نوشته است عبارتاند از: ذهن تاملگر (The Meditative Mind)، دروغهای ضروری۔ حقایق ساده (Vital Lies Simple Truths)، روح خلاق (The Creative Spirit) (گلمن یکی از نویسندههای این کتاب بود) و هوش هیجانی در کار. او همچنین کتاب درمان احساسات: گفتگو با دالایی لاما در مورد نگرانی، احساسات و سلامتی (Healing Emotions) را ویرایش کرده است. کتاب هوش هیجانی به ۳۳ و کتاب هوش هیجانی در کار به ۲۶ زبان ترجمه شده است.
گلمن در حال حاضر مدیر عامل موسسه خدمات هوش هیجانی است که به ارائه خدماتی به صاحبان بنگاههای اقتصادی میپردازد از جمله ارائه برنامه «ویژگیهای لازم برای برخورداری از هوش هیجانی بالا.»
جملات طلایی کتاب :
«بعد عاطفی زندگی مانند ریاضیات یا خواندن، به مهارتهای خاصی احتیاج دارد و بعضی از مردم با مهارت بیشتر یا کمتری از عهده این بعد زندگیشان برمیآیند. برای اینکه بتوانیم علت پیشرفت یکی و درجا زدن دیگری را با وجود داشتن هوش و استعداد یکسان، درک کنیم باید از میزان مهارت هر فرد در این زمینه آگاه باشیم. هوش هیجانی یک فرا توانایی است زیرا هر چه بیشتر از آن برخوردار باشیم بهتر میتوانیم از مهارتهای دیگری که داریم، از جمله هوش عقلیمان، استفاده کنیم.»
«من مجبور شدم تا زمانی که دستاوردهای علمی برای اثبات این مسئله به حد کافی برسند صبر کنم تا این کتاب را بنویسم. در حال حاضر علم با اطمینان کامل میتواند به سؤالات مهم و پیچیده در مورد ذهن انسان پاسخ بدهد و تقریباً به طور دقیق در مورد عواطف و احساسات انسان صحبت کند اگرچه عواطف با عقل و مسائل علمی جور در نمیآیند.»
چکیده :
انسانی که واقعا موفق است همیشه بر احساساتش تسلط کامل دارد.